eitaa logo
ریشه‌ها
55 دنبال‌کننده
9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
8 فایل
رهیافتی بر افول استعمار و ظهور حکومت مستضعفان جهت ارتباط با مدیر: @dastmalbaf
مشاهده در ایتا
دانلود
ریشه‌ها
«در [ربیع‌الثانی] سال ۱۲۶۴ ه.ق کبار اصحاب باب اجتماع فوق‌العاده‌ای در دشت «بٙدٙشت» کرده‌اند که موضوع
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قدر مسلّم این است که عمده‌ی مقصود اصحاب در این اجتماع... آن دو مطلب بوده که ذکر شد، چه، از طرفی بابُ‌الباب به ماکو رفته، محبوسیّتِ را دیده و آرزو می‌نمود که وسیله‌ی نجات حضرتش فراهم شود، و نیز در این اواخر بابِ مکاتبه با باب را گشوده، همواره مراسله می‌نمود و از توقیعات صادره از ماکو چنین دانسته بود که وقت حرکت و جنبش است، خواه برای تبلیغ و خواه برای انجام خدمات دیگر، و در هر صورت خاموش نباید نشست. و اما مکاتباتش با باب استمرار داشت و ... اکثر اصحاب پایه‌ی قدرتش را برتر از ادراک خود شناخته و مشاوره با حضرتش را در هر امر لازم‌تر از هر چیز می‌شمردند. و از طرف دیگر اکثر تکالیفْ مبهم، و امور در هم بود. بعضی امر جدید را امری مستقیم و شرعی مستقل می‌شناختند، و بعضی دیگر آن را تابع شرع اسلام در جزئی و کلی می‌دانستند و حتی تغییر در مسائل فروعیه [را] نیز جایز نمی‌شمردند. ...» (ادامه دارد) https://eitaa.com/risheh
ریشه‌ها
«... اگر چه اخبار تاریخچه در بسیاری از مسائل #بدشت ساکت است و افکار ناقلین در این بابْ متشتت، ولی قد
«... پس در باب نجات تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هرکس برای زیارت حضرت به ماکو سفر کند و هرکسی را هرچه مقدور است بردارد و ماکو را تمرکز دهند و از آن‌جا نجات باب را از بطلبند. اگر اجابت شد فبها، و الا به‌قوه‌ی اجبار، باب را از حبس بیرون آورند؛ ولی حتی‌المقدور بکوشند که امر به تعرض و جدال و طغیان و عصیان با دولت نکشد، و چون این مسأله خاتمه یافت و از تصویب گذشت در موضوع احکام فرعیه سخن رفت. بعضی را عقیده بر آن بود که هر ظهورِ لاحِق، اعظم از سابق است و هر خٙلٙفی، اکبر از سلٙف، و بر این قیاس، اعظم از انبیای سلف، و مختار است در تغییر احکام فرعیه. بعضی دیگر معتقد شدند که در شریعت اسلام تصرف جایز نیست و حضرت باب، مروّج و مصلح آن خواهد بود. و از قسم اول بوده...» (ادامه دارد) @risheh
ریشه‌ها
«... پس در باب نجات #باب تصمیم گرفتند که مبلغین به اطراف بفرستند و احباب را دعوت به زیارت کنند که هر
« ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که دارای مقام شارعیّت است و حتی شروع شود بعضی تصرفات و تغییرات از قبیل افطار صوم رمضان و امثالُها. و اگرچه هم مخالف نبود ولی جرأت نداشت این رأی را تصویب نماید، زیرا هم خودش در تعصبات اسلامیه متعصب بود و به سهولت نمی‌توانست راضی بشود که مثلاً صومی را افطار کند و هم توهم از دیگران داشت که قبول نکنند و تولید نفاق و اختلاف گردد. ولی می‌گفت این کار بالاخره انجام‌شدنی است و این سخنْ گفتنی، پس هرچه زودتر بهتر، تا هرکس رفتنی است برود و هرکس ماندنی و فداکار است بماند. پس روزی این مسأله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست بلکه باید ایشان را پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند؛ لهذا من در غیاب این مطلب را گوش‌زد اصحاب می‌کنم، اگر قبول افتاد مقصدْ حاصل، و الا سعی نماید که مرا نصیحت کند که از این بی‌عقلی دست بردارم و از کفری که شده توبه نمایم.» (ادامه دارد) @risheh
ریشه‌ها
« #قرةالعین ... اصرار داشت که باید به عموم اخطار شود و همه بفهمند که #باب دارای مقام شارعیّت است و ح
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که به‌عنوان سردرد حاضر نشده و هم تب و زکامی عارضشان شده بود [و] از حضور معاف بودند، پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوش‌زدِ اصحاب نمود. همهمه در میان اصحاب افتاد...» (بابیت و بهائیت در بستر تاریخ، پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدُّرّیّة.) @risheh
ریشه‌ها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس به‌عنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
اشراق خاوری: «در بَدَشت ... جمال مبارک (۱) جمعی از اصحاب را که بالغ بر 81 نفر بودند مهمان کرده بودند، و آن انجمن برای دو منظور تشکیل شده بود، یکی این‌که برای استخلاص حضرت اعلی (۲) از حبس ماکو مشورت کنند و دیگر آن‌که بنا بود، استقلال شرعِ «بیان» و نسخ شرع سابق ابلاغ شود... سرانجام استقلال شرع بیان و نسخ شریعت ابلاغ شد. ... تمام جمعیت در دوره‌ی توقّفشان در بدشت، مهمان بهاءالله ... بوده‌اند، هر یک از اصحاب بدشت به اسم تازه‌ای موسوم شدند، از جمله خود هیکل مبارک به اسم «بَهاءُ الله». ... باری، در ایّام اجتماع یاران در بدشت هر روز یکی از تقالید قدیمه الغاء می‌شد. یاران نمی‌دانستند که این تعبیرات از طرف کیست! ... معدودی هم در آن ایام به مقام حضرت بهاءالله عارف بودند و می‌دانستند که او مصدر جمیع این تعبیرات است. ... ناگهان حضرت طاهره (۳) بدون حجاب با آرایش و زینت به مجلس ورود فرمودند. حاضرین که چنین دیدند، دچار وحشت شدید گشتند، همه حیران ایستاده بودند، زیرا آن‌چه را منتظر نبودند می‌دیدند ... زیرا معتقد بودند که حضرت طاهره مظهر حضرت فاطمه (علیهاالسلام) است و آن بزگوار را رمز عفّت و عصمت و طهارت می‌شمردند. عبدالخالق اصفهانی دستمال را در مقابل صورت گرفت و از مقابل حضرت طاهره فرار کرد و فریادزنان دور شد و چند نفر دیگر هم از این امتحان بیرون آمدند و از امر، تبّری کرده و به عقیده‌ی سابق خود برگشتند. ... از اجتماع یاران در بدشت، مقصود اصلی که اعلان استقلالِ امر مبارک بود حاصل گردید.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: قاموس توقیع منیع مبارک (501 صفحه‌ای)، اشراق خاوری، ص 94؛ نیز: بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از همو.) (۱) : مراد، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. (۲) : علی‌محمد شیرازی (۳) : قرةالعین @risheh
ریشه‌ها
«... این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که #قدوس به‌عنوان سردرد حاضر نشده و #بهاءالله هم تب و
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت نمودند. قدوس با چرب‌زباني و مهرباني ايشان را خاموش كرد و حكم را موكول به ملاقات طاهره و استطلاعات از حقيقت فرموده و بعد از ملاقات، قرار اخير اين شد كه قرةالعين اين صحبت را تكرار كند و قدوس را به مباحثه بطلبد و قدوس در مباحثه مجاب و ملزم گردد؛ لهذا روز ديگر چنين كردند و چنان شد كه منظور بود. اما با وجود الزام و اقحام قدوس باز همهمه و دمدمه فروننشست و بعضي از آن سرزمين رخت بربستند و چنان رفتند كه ديگر برنگشتند. ولي آن‌ها كه طاقت نياورده رفته بودند، سبب فساد شدند و جمعي از مسلمين بر حضرات تاخته، ايشان را مضروب و اموالشان را منهوب كرده، آن‌ها را از آن حدود متواري كردند و آن‌ها با همان تصميم كه در تمركز به ماكو داشتند از آن‌جا به سه جهت تقسيم شده، بهاءالله و جمعي به طهران، و طاهره با قدوس به مازندران، و بابُ‌الباب با معدودي اولاً به مازندران، بعداً به خراسان رهسپار شدند.» (بابیت و بهائیت در بستر تاریخ (در پایگاه جامع فرق و ادیان و مذاهب)، به نقل از: عبدالحسین آیتی (آواره)، الکواکب الدریّة.) @risheh
ریشه‌ها
«... همهمه در ميان اصحاب افتاد. بعضي تمجيد نمودند و برخي زبان به تنقيد گشودند و نزد قدوس رفتند شكايت
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علی‌محمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ناميده.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج6، ص: 282، به نقل از: ظهور الحق، ص 111.) @risheh
ریشه‌ها
چون خبر رفتار قرةالعین را به گوش علی‌محمد باب رساندند، گفت: «چه گويم در حق نفسى كه خدا او را طاهره ن
«ملا حسین بُشرویه‌ای که حلقه‌ی اخلاص حضرت قدوس در گوش داشت، در بدشت حاضر نبود، همین‌که اوقات مذکوره به سمعش رسید، گفت: «اگر من در بدشت بودم اصحاب آن‌جا را با شمشیر، کیفر می‌نمودم.» (یادداشت «افتضاح اجتماع بدشت» از وبلاگ «انعکاس»، به نقل از: ظهور الحق، بخش سوم، ص 110.) @risheh
رمضان 1341 ه‍.ق: «آقاي آقا شيخ عباس قمي! پدرسوخته! شنيدم كه در منبر از آمريكایی‌ها حرف بد مي‌زنيد.‌ اگر شنيده شد كه دومرتبه از اين‌گونه مزخرفات بگوييد و تكذيب نكنيد، همين دوشنبه به ضرب گلوله شكمت را مثل سگ پاره‌پوره خواهيم كرد. كميته‌ی مجازات دموكرات مشهد» شیخ عباس قمی: «در چند سال قبل، در ماه رمضان، «احقر» منبر مي‌رفتم. در اواخر ماه، اين كاغذ را براي من فرستادند، و آن روز دوشنبه كه موعد بود، روز يكشنبه‌ی آن، من به ديدن حاجي‌ها رفتم... مَبلغي دفعتاً براي من رسيد از حاجي‌ها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموكرات هم از بين رفت.» (وبگاه تبارشناسی، دکتر مهدی سیف‌اللهی، مقاله‌ی «در جست‌وجوی چریک‌های مخفی(1)»، به نقل از: رجبی دوانی، علی، مفاخر اسلام، جلد 11.) https://eitaa.com/risheh/163
اعتمادالسلطنه: «حاج مولى على مجتهد كَنى ساكن دارالخلافه از عظماء علماء اسلام است. به عزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس، امتياز داشت. اهل ديوان، وى را رئيس‌المجتهدين مى‌نوشتند و حق‌تعالى آن عالم عامل و فقيه كامل را به فرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود. اكثر علماء و رؤساء طهران به تربيت و ترويج او اعتبار يافتند و به مدارج و مقامات رسيدند. ... بالجمله عمده‌ی تلمذ او بر شيخ‌الطائفه صاحب‌الجواهر بوده و در اصول و فقه و رجال و غيرها تصنيفات فرموده ... اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و ملت به اعلى‌درجه‌ی كمال بود و صيتِ بزرگى و عظمتِ شأنش از آسيا به نيز رفته و همه‌جا را فروگرفته بود. احترام و اكرامى كه اين پادشاه (اَيّدَهُ الله) [= ناصرالدین شاه] به اين عالم عامل و فقيه كامل مى‌فرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد. الحق وجودش مذهب جعفرى را قوّتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى. فوتش در بامداد پنج‌شنبه 27 شهر محرم‌الحرام سنه‌ی 1306 هجرى به سن هشتادوشش تقريبى در طهران اتفاق افتاد و از اين رهگذر ثلمه‌ی غير مسدود در اسلام پديد آمد و در تاريخ اين سانحه گفته‌اند كه: «ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا/ على در جنةالمأوى على را ميهمان دارد» و بعد از اقامه‌ی مجالس فاتحه در طهران بلكه در روز غُره‌ی صفر سال مذكور جنازه‌اش به جوار حضرت عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى (عليه‌السلام) با ازدحامى عام و احترام تمام، حمل افتاد و در مسجد عتيق بين‌الحرمين مدفون گرديد، اعلى الله تعالى مقامه.» (چهل سال تاريخ ايران (المآثر و الآثار)، ج1، ص: 188.) https://eitaa.com/risheh/165
افضل‌الملک: «... شرح حال و بزرگوارى و تشخيص و استبداد رأى و ملت‌پرستى و دولت‌خواهى مرحوم مغفور حاجى ملا على كنى مجتهد (طابَ ثراه) را كه از اين خاك بيرون آمده و سر به اوج سماوات ساییده است، مى‌نگاريم كه كه چه در روى زمين بوده‌اند. همين‌قدر عرض مى‌كنم كه در زمان شاهنشاه شهيد سعيد (اَنارَ اللهُ بُرهانَه) [= ناصرالدین شاه] آن وجود بود كه دولت ايران را از شرّ حوادث و نگاه داشت؛ و بسى شوكت‌ها از او به ظهور رسيد. و اگر او نمى‌بود، ايران، اين دولت را به تصرف خارجه مى‌دادند و مردم را منكوب مى‌ساختند. آن مجتهد، و اول پلتيك‌دان زمان بود؛ كه در كمال شوكت و استغناى طبع و حسن مشورت و تفر و عقل حركت مى‌كرد. و به او اعتماد و حسن اعتقاد داشت.» (افضل التواريخ، صص: 69-70.) @risheh