2_144143775876167929.mp3
6.8M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتدوم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت قبل گفتیم که لیلیت دختر ناز و حساس مسیحی ایرانی، هرشب خوابی زیبا میدید. شخصیتی که او را دوست داشت و معشوق خود میدانست را میدید و او را مسیح میدانست و چهره او را نقاشی میکرد..
پدرش ضدطاغوت و مبارزی ضدظلم بود و مادرش زنی رها و پایبند به اعتقادات خودشان نبود. خواهرش هلن همراه اوبود، آنها بابرادرش آندره و شهلا زندگی میکردند.
لیلیت دربچگی با دوستش مائده و مادر دوستش به امامزاده نزدیک منزل میرفتن و پول نذری مادر مائده را او درضریح میانداخت.. اوخواب زیبای مسیح را میدید مسیح او عبا و شال عربی داشت!! و..
با لیلیت و داستان قشنگ زندگی ش همراه بشیم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
May 11
2_144143775876207992.mp3
7.16M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتسوم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت قبل شنیدیم که شب کنکور لیلیت بود و اون از هیجان و اضطراب اصلا خوابش نمیبرد و با کوچکترین صدا بیشتر بد خواب میشد بالاخره صبح شد و با بدرقه مادرش و خواهرش به جلسه کنکور رفت، اما از هیجان و اضطراب هیچی یادش نمیومد تا اینکه .. ..
با لیلیت و داستان قشنگ زندگیش همراه بشیم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
2_144143775876207992(1).mp3
7.16M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتچهارم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت قبل باهم شنیدیم که
لیلیت از شدت اضطراب فوقالعادهش مریض شد و همگی نگران اون بودن ..
هرشب گریه میکرد و با مسیح حرف میزد مرتب دکتر میرفت و آخرش پیش روانشناس رفت.
جواب قبول شدههای دانشگاه که اومد دید قبول نشده و برای همین بیشتراز قبل از همه چیز شاکی شده بود ..😠😞
و امشب ادامه رمان رو باهم میشنویم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
☺️🎧'
#افتتاحشد:
رمانولایت(:'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#لیلیت ، دختری مسیحی با تمایلات معنویست که در سالهای جنگ تحمیلی در حین ماجرای داستان، درگیر زندان و تنهایی میشود. در تنهایی ترسناک خود به تنها کتابی که در دسترسش بود پناه میبرد..
با لیلیت و داستانش همراه بشیم..!
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir/8
2_144160268657135112.mp3
15.22M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتپنجم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت قبلی لیلیت جادوی صلوات رو تجربه کرد ..
هلن و شهلا و آندره بستنی خوران اومدن دنبالش، لیلیت داشت براشون از شیرینکاریاش میگفت که صدای آژیر وبعدش انفجار شادیشونوشو درجا خشکوند..
با لیلیت و داستان قشنگ زندگیش همراه بشیم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
2_144171263840496252.mp3
18.33M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتششم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت قبلی شنیدیم که دم دمای محرم بود.
مامان لیلیت به کارای مسلمونا ایراد میگرفت وهیاتها رو یه جورایی مسخره میکرد، ولی درعوض لیلیت تمام آرامششو مدیون صحیفه سجادیهی مسلمونا بود.
اونروزا منافقا همینجوری به هربهانه ای آدما رو ترور میکردن و لیلیت باخودش میاندیشید یه روزی نوبت اونا میشه تا خونه شونو منفجر کنن.. ..
حالا باهم ادامه داستان رو بشنویم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
رمان صوتی ولایت
☺️🎧' #رمانتوتکرارنمیشوی #قسمتاول 𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ #لیلیت ، دختری مسیحی با تمایلات معنویست که در س
-
سلام. از اولش بشنویم!
سه قسمت دیگه هنوز مونده که روزای آینده براتون میذارم.
دوستاتونم بیارید دور هم بیشتر خوش میگذره!😉👇
@roman_velayat_ir
2_144176761437331932.mp3
16.29M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتهفتم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
توی قسمت ششم شنیدیم که:
لیلیت بانگرانی و سراسیمه درخونه رو باز کرد و پیرمرد نالانی رو دید که تلوتلو میخورد و به ماشین آندره برخورد کرد.. وای خدای من😱 اون چاقو خورده بود..
لیلیت باخودش گفت یعنی این خودش منافقه؟ یا منافقا چاقو بهش زدن؟؟ چرا خونریزی نکرده؟
...خلاصه لیلیت هرچی اصرار کرد کسی به پیرمرد کمک نکرد لیلیت گفت من پرستارم و باید کمکش کنم تا جواد رفت که کمک بیاره لیلیت ژاکت پیرمرد رو پاره کرد و ..
...
بیایید باهم قسمت ۷ رو گوش بدیم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
سلام دوستان !
ظهر آدینه بخیر و نیکی!
امروز سه قسمت پایانی رمان رو براتون میذارم. ممنون که کانال را به دوستانتون معرفی میکنید😉✌️
https://eitaa.com/roman_velayat_ir
2_144176761437598955.mp3
16.7M
☺️🎧'
#رمانتوتکرارنمیشوی
#قسمتهشتم
𝄞༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
خلاصه قسمت هفتم رو یزره بگم برات:
..یهو زنگ زده شد قلب لیلیت به تپش افتاد
لیلیت مورد بازپرسی قرار گرفت 😨
به چه جرمی آخه؟؟؟😱
دختر نعمتی کلی سین جینش کرد. دل توی دل لیلیت نبود. بارون شدیدتر میشد و خونها شسته میشد انگارنه انگار جسدی اینجا افتاده بود..
خدایا ادامه ش چی میشه ؟؟
بیایید باهم قسمت ۸ رو گوش بدیم
🎧حالا باهم ادامه داستان رو بشنویم..
𝄞⃟♥︎🔰
https://eitaa.com/roman_velayat_ir