رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت54
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ارمان رو گذاشتم خونشون و خودم رفتم خونه
مامان خونه نبود هیچ کس یعنی نبود
یه راست رفتم اتاقم خوابیدم
وقتی از خواب پاشدم هوا تاریک بود
یه نگاه به ساعت کردم ۹شب بود
پاشدم رفتم نمازمو خوندم بعد زنگ
زدم مامان
_الو سلام مامان
_سلام دخترم بله؟
_کجایید مامان
_ با پدرت امدیم خانه خاله رز
_برای چی
_ تولد ماه هست اونجاگرفتن میای؟
_اره مامان میام
_باشه عزیزم
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت55
لباس بلند پوشیدم به رنگ ابی کرمی
یه ساپورت همین رنگی پوشیدم و
کیف همین رنگی هم رو ور داشتم
رفتم پایین کلیپ ماشین رو بر داشتم
سوار ماشین شدم راه افتادم به سمت
کادو فروشی
کادو یه باکس پر از چیز میز خریدم
راه افتادم سمت خونه خاله رز
رسیدم و پیاده شدم وارد عمارت شدم
با باز شدن در همه نگاه ها یه سمتم
چرخید _سلام بر همه
ارمان: سلام
مامان: سلام عزیزم
همه سلام کردن رفتم باکس رو
گذاشتم روی میز کادو ها
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت56
به سمت ماه رفتم
_سلام ماه جونم خوبی؟
_سلام عزیزم ممنونم تو خوبی؟
_بله عزیزم تولدت مبارک
ماه رو بغلش کردم یه ماچ ابدارش
کردم
نشتم پیش ارمان
_سلام ارمان
_سلام یاسمن خوبی؟
_ممنونم تو خوبی؟
_اره
ماه شمع ها رو فوت کرد
نگاه های سنگین یکی روی ماه حس میکردم نگاه رو دنبال و دیدم به
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت57
دیدم رامین داره همش نگاهش
میکنم فک کنم دادشم عاشق شدها😂😂
ماه رو دیدم اون داره نگاهش میکنه
یدونه زدم به پهلوش
_ماه از دادشم خوشت آمده ها
_ماه سرخ شد با ته پته گفت: ن ه
_اره تو راست میگی
کم کم وقت باز کردن کادو ها بود.
همه کادو ها رو باز کرد و اخرین کادو
کادوی رامین بود
کادو رامین یه حلقه ازدواج بود😶😲
رسما دادشم از ماه خواستگاری کرده
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت58
ماه: از کار رامین خجالت کشیدم بابا
گفت برین صحبت کنین
با هم رفتیم اتاق رامین
من نشتم رو صندلی
رامین روی تختش نشت
بعد از پنج دقیقه رامین گفت:
نمیخواید چیزی بپرسید؟
_امم راستش شما شغلتون چیه
بازم خارج میرین یا نه
اهدافتون چیه اینده خاصی دارین؟
_من رشتم هوافضا هست، خیر من قراز نیست برم خارج اهدافم هم موفق شدن در کارهام و کار های همسر ایندم هستش شما شغلتون چیه؟
_من دندان پزشک هستم در خارج درس خوندم و اینکه برام مهمه همسرم همش به فکر من باشه به زنی نگاه نکنه
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت59
یاسمن: بعداز نیم ساعت اینا امدن
لبخند به لب هر دو بود
با دیدن لبخند صلوات بلندی فرستاد و دست زدم
شیرینی رو به همه پخش کردم
قرار شد فردا برن ازمایشگاه من و ارمان هم میریم خرید عقد🌸
سوار ماشن شدیم هر کس به خانه خود رفت
رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم و تلپ خوابم برد
صبح با صدا مامان بیدار شدم
_ببه مامان
_ عههه دختر پاشو امروز برید خرید عقد ساعت ۱۲ ظهر پاشو
با شنیدن ساعت به سرعت پاشدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۵ بود
_مامان!
_یا مان و مامان با قیافه ای خندان رفت بیرون
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️
⛄️❄️⛄️❄️
❄️⛄️❄️
⛄️❄️
❄️
⛄️#عشق_محبوبم💕
❄️#پارت60
پاشدم رفتم نماز خوندم امدم بیرون
که رامین رو دیدم
_با حالتی مثلا لاتی گفتم: سلام داش رامی(رامین) 😂😂
_سلام خواهر یاسی(یاسمن)
سلام بر بزرگان خانه
_سلام مادر
_سلام بابا جان
صبحانه ام رو خوردم و رفت لباس بپوشم
یه لباس صورتی با یه شلوار کمربندی و شال صورتی پوشیدم
رفتم بیرون ارمان رو دیدم
_سلام
❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم
کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻
•--------࿐✿࿐---------•
@romane_mazhaby💕
10پارت تقدیم نگاهتون☺️🌱🕊️💕
https://harfeto.timefriend.net/17232765440029
جانِ دل؟؟؟