eitaa logo
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
4.8هزار دنبال‌کننده
892 عکس
661 ویدیو
5 فایل
💕مذهبی بودم ولی با دیدنت فهمیده‌ام عشق گاهی مومنان را هم هوایی میکند💕 شرایط کانال👇🏻🧸🎀 @sharaietemonn https://harfeto.timefriend.net/17360475354779 لینک ناشناسمونه میشنویم...🤞🏻🥀 ادمین اصلی ✍🏻 @montazere_313 ادمین دوممون @khademohossein
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمنده دکتر بودم سرم وصل کردم تازه حالم خوب شد بریم برا پارت گذاری
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم ساعت ۵ بود رفتم وضو گرفتم و نمازمو خوندم رفتم صبحانه رو امده کردم مامان بابا امدن بهون سلام کردم بعد رفتم اماده بشم من نمتونستم صبحانه بخورم چون باید میرفستم ازمایشگاه اماده بشم یه لباس نسکافه ای پوشیدم و شلوار لی و یه شال نسکافه ای به صورت محجبه ای بستمش و رفتم بیرون دیدم ارمان امده _سلام اقا ارمانی _سلام یاسمن خانم سوار ماشین شدیم و به سمت آزمایشگاه راه افتادیم بعد از بیست دقیقه نوبتمون شدم رفتیم آزمایش دادیم حالم بد بود به وضوح رنگم پریده بود ارمان رفت برام کیک ابمیوه گرفت داد گفت بخورم ممنونمی بهش گفتم و نیم ساعت دیگه جواب ازمایش می آمد دلشوره ی عجیبی به دلم افتاده بود نیم ساعت بعد که انگار برام سی سال بود گذشت اسمم رو صدا زدن _سلام خانم پرستار _سلام عزیزم _جواب رو بهمون بگید؟ حتما گفت برگه بازش کرد خوند با هر خطی که میخوند یا یه ابروش میرفت تو هم یا نه _با لبخند گفت بهتون تبریک میگم جواب مثبته ارمان خیلی خوشحال بود اما من هنوزم دلشوره داشتم از ازمایشگاه بیرون زدیم که یهو یه ماشین به سمت ما آمد ارمان منو هل داد و خودش رفت توی ماشین🥺🥺 از ماشین دوتا مرد آمدن به سمت من جیغ میزدم ولی انگار کسی جرئت حمله نداشت ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ یکی از مرد ها بهم حمله کرد یهو صدای ماشین های پلیس آمد اون دوتا مرد ها رو گرفتن ولی ارمان نمیپونم حالش خوبه یا نه آمبولانس آمد ارمان رو سوارش کردن منم همراهش رفتم رسیدیم بیمارستان دکتر بعد از نیم ساعت آمد بیرون و گفت: سلام خوش بختانه آقای ارمانی حالشون خوبه من یه نفس عمیق کشیدم _خیلی ممنون دکتر _خواهش میکنم درضمن میتونید مرخص کنید سرم رو تکون دادم و رفتم تو اتاق ارمان تا منو دید لبخندی زد _سلام _سلام یاسمن خوبی _اگه تو خوب باشی اره _من خوبم سری تکون دادم رفتم کارای ترخیص ارمان رو انجام دادم ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ارمان رو گذاشتم خونشون و خودم رفتم خونه مامان خونه نبود هیچ کس یعنی نبود یه راست رفتم اتاقم خوابیدم وقتی از خواب پاشدم هوا تاریک بود یه نگاه به ساعت کردم ۹شب بود پاشدم رفتم نمازمو خوندم بعد زنگ زدم مامان _الو سلام مامان _سلام دخترم بله؟ _کجایید مامان _ با پدرت امدیم خانه خاله رز _برای چی _ تولد ماه هست اونجاگرفتن میای؟ _اره مامان میام _باشه عزیزم ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ لباس بلند پوشیدم به رنگ ابی کرمی یه ساپورت همین رنگی پوشیدم و کیف همین رنگی هم رو ور داشتم رفتم پایین کلیپ ماشین رو بر داشتم سوار ماشین شدم راه افتادم به سمت کادو فروشی کادو یه باکس پر از چیز میز خریدم راه افتادم سمت خونه خاله رز رسیدم و پیاده شدم وارد عمارت شدم با باز شدن در همه نگاه ها یه سمتم چرخید _سلام بر همه ارمان: سلام مامان: سلام عزیزم همه سلام کردن رفتم باکس رو گذاشتم روی میز کادو ها ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ به سمت ماه رفتم _سلام ماه جونم خوبی؟ _سلام عزیزم ممنونم تو خوبی؟ _بله عزیزم تولدت مبارک ماه رو بغلش کردم یه ماچ ابدارش کردم نشتم پیش ارمان _سلام ارمان _سلام یاسمن خوبی؟ _ممنونم تو خوبی؟ _اره ماه شمع ها رو فوت کرد نگاه های سنگین یکی روی ماه حس میکردم نگاه رو دنبال و دیدم به ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ دیدم رامین داره همش نگاهش میکنم فک کنم دادشم عاشق شدها😂😂 ماه رو دیدم اون داره نگاهش میکنه یدونه زدم به پهلوش _ماه از دادشم خوشت آمده ها _ماه سرخ شد با ته پته گفت: ن ه _اره تو راست میگی کم کم وقت باز کردن کادو ها بود. همه کادو ها رو باز کرد و اخرین کادو کادوی رامین بود کادو رامین یه حلقه ازدواج بود😶😲 رسما دادشم از ماه خواستگاری کرده ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ ماه: از کار رامین خجالت کشیدم بابا گفت برین صحبت کنین با هم رفتیم اتاق رامین من نشتم رو صندلی رامین روی تختش نشت بعد از پنج دقیقه رامین گفت: نمیخواید چیزی بپرسید؟ _امم راستش شما شغلتون چیه بازم خارج میرین یا نه اهدافتون چیه اینده خاصی دارین؟ _من رشتم هوافضا هست، خیر من قراز نیست برم خارج اهدافم هم موفق شدن در کارهام و کار های همسر ایندم هستش شما شغلتون چیه؟ _من دندان پزشک هستم در خارج درس خوندم و اینکه برام مهمه همسرم همش به فکر من باشه به زنی نگاه نکنه ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ یاسمن: بعداز نیم ساعت اینا امدن لبخند به لب هر دو بود با دیدن لبخند صلوات بلندی فرستاد و دست زدم شیرینی رو به همه پخش کردم قرار شد فردا برن ازمایشگاه من و ارمان هم میریم خرید عقد🌸 سوار ماشن شدیم هر کس به خانه خود رفت رسیدیم خونه رفتم تو اتاقم و تلپ خوابم برد صبح با صدا مامان بیدار شدم _ببه مامان _ عههه دختر پاشو امروز برید خرید عقد ساعت ۱۲ ظهر پاشو با شنیدن ساعت به سرعت پاشدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۵ بود _مامان! _یا مان و مامان با قیافه ای خندان رفت بیرون ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️
❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️⛄️❄️ ⛄️❄️⛄️❄️ ❄️⛄️❄️ ⛄️❄️ ❄️ ⛄️💕 ❄️ پاشدم رفتم نماز خوندم امدم بیرون که رامین رو دیدم _با حالتی مثلا لاتی گفتم: سلام داش رامی(رامین) 😂😂 _سلام خواهر یاسی(یاسمن) سلام بر بزرگان خانه _سلام مادر _سلام بابا جان صبحانه ام رو خوردم و رفت لباس بپوشم یه لباس صورتی با یه شلوار کمربندی و شال صورتی پوشیدم رفتم بیرون ارمان رو دیدم _سلام ❄️نویسنده؛نرگس جعفری نديم کپی رمان بدون ذکر منبع حرام است🔥https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕
10پارت تقدیم نگاهتون☺️🌱🕊️💕 https://harfeto.timefriend.net/17232765440029 جانِ دل؟؟؟
شرمنده بزرگوار حالم بد شد بردنم سرم زدم