eitaa logo
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
19.6هزار دنبال‌کننده
437 عکس
49 ویدیو
61 فایل
﷽ متولـد :¹⁴⁰¹.⁹.³ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } دلِ نازک به نگاهِ کجی آزرده شود.. اثری خاص از فاطمه پناهنده✍ کپی‌ کردن رمان حرام و پیگرد قانونی دارد❌ 🌖ارتباط با نویسنده: @fadayymahdyy 🌗تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
دلــ‌آرامـ‌ــ‌
✿•••﴿#عشقِ‌علیه‌السلام﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 #part_1539 ("علی‌رضا") «ز نامردان علاج درد خود جست
✿•••﴿﴾•••✿ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 صدای کسی بالا نیومد که هنوز انگار اثر اون بیهوشی توی تنم بود که یهو روی زمین ولو شدم. چون دستم بسته بود و نمی‌تونستم محافظ قرار بدم، سرم محکم به زمین برخورد کرد و کل اطراف دور سرم چرخید. همون‌موقع دو نفر وارد شدن که یکی‌اش شروین بود و یکی دیگه‌اش یه مرد به شدت هیکلی! کاش الان حالم خوب بود و هر چی می‌خواستم نثارش می‌کردم ولی مگه می‌تونستم اصلاً درست ببینم که بتونم حرف بزنم؟ به زود لب زدم: - چی می‌خوای؟ جلوم زانو زد و گفت: - چرا دیگه نیومدی پیشم؟ - گفتم چی‌ می‌خوای از من؟ - با بزرگ‌ترت که این‌طوری صحبت نمی‌کنن پسر خوشگل! - حرفت رو بزن، بذار من برم. تک خنده‌ای زد و گفت: - هستی فعلاً! عصبی بهش خیره شدم که لب زد: - بابات انگار فهمیده بود نه؟ تو بهش گفتی؟ خجالت داره واقعاً! قول ندادی بین خودمون بمونه؟ این رو که گفت یه مشت محکم حواله فکم کرد که صورتم به زمین که بود، پرس شد! چشم‌هام رو روی هم فشار دادم و لبم رو از داخل محکم گاز گرفتم. ••• ✿❥••به قݪم: ﴿فاطمـہ‌ پناهندہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ❌ 💜࿇ ══━━━━✥◈✥━━━━══ ࿇💜 【 @romankadehdalaram