eitaa logo
خیمه عاشورایی "روز دهم"
924 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
15 فایل
پرسش ها و یا نظرات خود را به نام کاربری زیر ارسال کنید : @Rooze10hom
مشاهده در ایتا
دانلود
سربلند و رفیع ✨ 🌹 رافع بن عبدالله ازدی شنوئه مولا(غلام) مسلم بن کثیر 🕊 رَسته از هرچه هست، سرمست از جام ولای دوست، دست‌افشان و پایکوبان می‌آیم. می‌آیم با تن‌پوشی از تقوا، زرهی از زهد، پای‌افرازی از ارادت و عشق و شمشیری صیقل‌یافته از معرفت، سیراب از بصیرت و ادراک، تا جان در هوای تو پرواز دهم. 🕊 رافع همراه مسلم بن کثیر، مولایش، از کوفه بیرون آمده بود. آخرین روز ذی‌الحجّه هوا اندکی دم کرده بود و عرق پیاپی میهمان پیشانی بود. سرود می‌خواند و مسلم با او دم می‌گرفت: رَسته از هرچه هست، سرمست از جام ولای دوست، دست‌افشان و پایکوبان می‌آیم… 🕊 راه از گزند گزمگان تهی نبود. هر شبحی از دور پیام‌آور مرگ و هراس بود. امّا عشق هراس‌ناشناس قلب عبدالله و ایمان شورآمیز مسلم راه را پرشتاب می‌پیمود. 🕊 نخستین روز محرّم از میانه گذشته بود و امام منزل‌گاه قصر بنی‌مقاتل را به سمت نینوا ترک می‌گفت که دو سوار، دو رهسپار فداکار، دو خاکسار کوی محبوب به مولا و مقتدایشان رسیدند 📎ادامه متن در: http://www.roozedahom.com/?p=32790 🔆 کانال تخصصی عاشورایی 👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36
#چهره_ها_در_کربلا #زنان_حاضر_در_کربلا 🌷 فاطمه(س) دختر امام حسن(ع)، ام عبدالله، همسر امام سجاد(ع)، مادر امام باقر(ع) فاطمه دختر امام حسن بن علی(ع) و همسر امام علی بن الحسین(ع) و مادر امام محمد باقر(ع)  و برادرانش حسن و حسین و عبدالله هستند. کنیه او ام عبدالله و مادرش ام ولد بوده است. 🕯 این بانو به همراه شوهر و فرزند خود در کربلا بود. 🕯 محلاتی می نویسد: چه گذشت به این مخدره که از یک سو شوهر بیمار خود را (امام زین العابدین(ع)) در زیر غل و زنجیر بالای شتر بنگرد و طفل چهارساله ی خود را (امام محمدباقر(ع)) گرسنه و تشنه ببیند و خودش محتاج خرقه ای باشد که خود را از نامحرمان بپوشاند. و از سوی دیگر سرهای خویشاوندان خود را به نیزه بنگرد. امام صادق(ع) درباره اش فرمود: بانویی راستگو و درستکار بود. زنی همپایه او در خاندان امام حسن(ع) نبوده است. 🔆 نسل ائمه(ع) از امام محمدباقر(ع) به بعد، به واسطه این بانوی مکرمه، سبط امام حسن مجتبی(ع) و از نسل ایشان هستند. 📚: زنان عاشورایی؛ زهرا یزدان پناه قره تپه ای؛ ص 44 و 45 🏴 #روز_دهم http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc
🥀 زنی از لشگر ابن سعد ▫️حمیدبن مسلم، روایت کرده است: در میان لشکر ابن سعد، زنی بود که همراه شوهرش آمده بود، او هنگامی که دید لشکرابن سعد بر زنان و دختران امام حسین(ع) هجوم می‌برند و مشغول غارت و چپاولگری باشند، شمشیری برداشت، رو به خیمه آمد و فریاد زد: ای مردان طایفه بکر! آیا جامه و لباس دختران رسول خدا(ص) به غارت می‌رود و شما تماشا کنید؟ فرمانی جز فرمان خدا نیست، ای کشندگان رسول خدا(ص). شوهر آن زن، دست او را گرفت و او را به خیمه‌ها باز گردانید. 📚 لهوف، ص۱۸۱ کانال تخصصی عاشورایی روز دهم👇 ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc واتساپ: https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
خیمه عاشورایی "روز دهم"
#جنایتکاران_عاشورا ♨️ شبث بن ربعی
▪️ شبث بن ربعی ابو عبدالقدّوس، یربوعی کوفی،از چهره های شگفت و و تاریخ اسلام است. ♻️ سوابق: ▪ موذّن سجاح (زنی که ادعای پیامبری کرد) بود. ▫️سپس مسلمان شد. ▪️در جریان شورش بر علیه عثمان نقش داشت. ▫️ به هنگام خلافت حضرت امیرالمومنین(ع) در میان یاران ایشان قرار گرفت. ▫️در جنگ صفّین شرکت جست و یکی از پرچمداران قبایل بود. او به همراه چند تن دیگر به نمایندگی از سوی حضرت امیر(ع) مامور گفتگو با معاویه شد و خطبه ی غرّایی در حمایت از حضرت بیان کرد. ▪️ در جریان حکمیّت به خوارج پیوست و فرمانده ی نظامی آنها گردید ولی پس از مدّتی از آنها جدا گردید و دوباره به امام(ع) پیوست اما از رفتن همراه ایشان به مدائن برای جنگ باخوارج خودداری کرد امام خطاب به او و دیگرهمراهانش فرمودند وگویا می بینم که در سرزمین "خورنق" با سوسماری بیعت می کنید و چنین شد و پس از این واقعه آنها به مدائن نزد امام آمدند. امام(ع) به آنان فرمودند که "در قیامت با همان سوسمار محشور خواهید شد." و سپس رو به شبث و یکی از همراهانش کردند و فرمود "ای شبث و ای پسر حریث (عمرو بن حریث) شما با فرزند من حسین مقاتله خواهید کرد و او را مظلومانه شهید خواهید کرد و... ▫️شبث در جنگ نهروان فرمانده ی جناح چپ سپاه امام علی(ع) بود. ▪️گفته اند که شبث به همراه عمر بن سعد و شمر بن ذی الجوشن و زحر بن قیس و ...که جمع آنها به 44 نفر می رسید طوماری را که زیاد بن ابیه(پدر عبیدالله و کار گزار معاویه) بر علیه"حجر بن عدی" یکی از یاران و اصحاب بزرگ حضرت امیر(ع) نوشته بود امضا کرد. ♨️ در زمان قیام سیدالشهدا(ع) ▫️او پس از مرگ معاویه همراه مردم کوفه به امام حسین(ع) نامه نوشت و ایشان را به کوفه دعوت کرد. ▪️شبث سپس به ابن زیاد پیوست و مردم را از همکاری با مسلم بن عقیل (ع) به کوفه باز داشت و از کسانی بود که با مسلم جنگید. ▪️ او در جریان شهادت امام حسین(ع)در کربلا یکی از فرماندهان نظامی عمربن سعد بود (فرمانده پیاده نظام). ▪️ او در جریان شهادت مسلم بن عوسجه به کسانی که بر کشتن او شادمانی می کردند فضایل او را یادآور شد. شبث پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران با وفایشان یکی از فرماندهان کاروان حاملین سرهای شهدا به همراه اسرا به شام بود و به شکرانه ی شرکت در کربلا مسجد خود در کوفه را تجدید بنا کرد. ▫️او پس از قیام به خونخواهی امام حسین(ع) برخاست و برخی او را فرمانده ی پلیس مختار در کوفه می دانند. ▪️سپس او به همراه بن زبیر در قیام علیه مختار شرکت کرد. شبث در سال 80 هجری در کوفه مرد. 📚منابع: 1- دانشنامه امام امیرالمومنین(ع)، محمّد محمّدی ری شهری 2- اصحاب امام علی(ع)، ج1 3- سیف الواعظین و الذاکرین،محمّدحسن بن محمّد ابراهیم اردکانی یزدی 4- هزار و یک شب از زندگانی امام علی(ع)،محمّد رضا رمزی اوحدی 5-پژوهشی پیرامون شهدای کربلا،پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه 🏴کانال تخصصی عاشورایی 👇🏻 ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc واتساپ: https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
#چهره_ها_در_کربلا #یاران در منای حسین ✨ 🌹 سلمان بن مضارب بن قیس بَجَلی لبّیک اللّهم لبّیک، لبّیک لاشریک لک لبّیک … ✨می‌چرخد و لبّیک می‌گوید و در طواف خانه‌ی محبوب، از او، «او» می‌طلبد. چهل سالگی‌اش را به منای عشق آورده تا با ذبح هرچه جز دوست، زیستن دوباره را آغاز کند. مراسم حج پایان یافته است. کاروان‌ها سر برگشتن دارند تا بوی منتشر خدا در جان را به دیار و سرزمین خویش برسانند. ✨ سلمان همسفر پسرعمویش زهیر بن قین است و زهیر خوب می‌داند که اباعبدالله هشتم ذی‌الحجّه مکّه را به سمت کوفه رها کرده است. زهیر سر پیوستن به کاروان حسین(علیه السلام) ندارد. امّا در منزل زرود جاذبه‌ی شگفت امام و تشویق و ترغیب همسرش، دلهم بنت عمرو، او را به قافله‌ی ایمان و ایثار و عشق گره می‌زند. ✨ اینک زهیر است و روحی آتشناک و جانی شعله‌زده که همسفر حسین شده است. سلمان نیز در جاذبه‌ی رفتار امام ذرّه‌سان به خورشید پیوسته است. ✨ زهیر! ما راه کعبه را گم کرده بودیم... ♻️ ادامه متن در لینک زیر: http://www.roozedahom.com/?p=32194 🏴کانال تخصصی عاشورایی روز دهم👇 ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc واتساپ: https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
#چهره_ها_در_کربلا #یاران غروب تردید، طلوع یقین ✨ 🌹 #زهیر_بن_قین_بن_قیس_انماری_بَجَلی آشوب و طوفان درون را به نفع حق مصادره کردن هنر بزرگی است. پُل از تردید و تذبذب به روشنای یقینی بزرگ بستن معرفت می‌خواهد و هدایت؛ و زهیر چنین بود. از خویش کوچید و به خدا رسید و با سفر از تزلزل و ابهام به کربلا پیوست و در سماع عاشقانه‌ی شهادت با لبخند امام تا بهشت بدرقه شد. روزی که از مدینه بیرون آمد، سر همراهی حسین (علیه السلام) نداشت. می‌گفت: هیچ چیز برای من ناگوارتر از دیدن و بودن با حسین نیست! امّا کنجکاوی و جست‌وجوگری و میل دیدن فرجام و سرانجام کاروان حسین دمی او را رها نمی‌کرد. کاروان #زهیر با اسبان تیزتگ، شمشیرهای بُرّان، نیزه‌های درخشان و در هیئت پادشاهان در حرکت بود... ♻️ ادامه در لینک زیر: http://www.roozedahom.com/?p=32191 🏴 کانال تخصصی عاشورایی روز دهم 👇 ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc واتساپ: https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
▪ شریح بن حارث کندی ▫️شریح بن حارث کندی(شریح قاضی)در حدود 38 سال قبل از هجرت تولّد یافت. ▫️در دوران پیامبر(ص)مسلمان شد. او در یمن مقیم بود. ▪️عمر او را قاضی شهر کوفه قرار داد و مدّت زمان طولانی این منصب را بر عهده داشت (55-53 سال) او در زمان عثمان نیز این منصب را برعهده داشت. ▪️ امیرالمومنین(ع) تصمیم به عزل او گرفت؛ امّا مردم کوفه اعتراض کردند و خواستار ابقای او شدند. شریح بارها در برابر امام(ع) ایستاد و بی ادبی هایی از خود نشان داد، از جمله او در برابر مخالفت امام(ع) با جماعت خواندن نماز تراویح(نافله شب های رمضان) ایستاد و با فریاد "وای سنّت عمر از بین رفت" از این بدعت عمر دفاع کرد. عتاب حضرت امیر(ع)به او در جریان خرید خانه ای گران قیمت از جانب او در نهج البلاغه آمده است. ▪️ او در زمان معاویه نیز در منصب خود ابقا شد. برخی گفته اند شریح به درخواست زیاد بن ابیه(پدر عبیدالله و کارگزار معاویه) به همراه چند نفر از اشراف کوفه بر ضدّ "حجربن عدی" صحابی و یار بزرگ امام علی(ع) گواهی داد و معاویه به این بهانه حجر را به شهادت رساند. ♨️ در زمان قیام سیدالشهدا(ع) ▪️ *پس از تسلّط عبیدالله بر کوفه و دست گیری "هانی بن عروه" که از روسای قبیله ی مذحج بود. مذحجیان دارالاماره را محاصره کردند و خواستار آزادی صحیح و سالم هانی شدند. ابن زیاد که هانی را مجروح کرده بود و در همان بدو ورود قدرتی نداشت ترسید و از شریح که مردم به او اطمینان داشتند، خواست که نزد معترضان رفته به دروغ سلامتی هانی را به آنها اعلام دارد تا آنان پراکنده شوند. شریح نیز به مردم اطمینان داد که هانی زنده است و در نتیجه مردم متفرّق شدند. ▪️ شایع است که شریح به قتل امام حسین(ع)فتوا داده است امّا در منابع معتبر از این امر خبری نیست. ▪️ با آمدن مختار به شهر کوفه و در دست گرفتن زمام امور برخی از مردم خواهان ابقای شریح در منصب قضا شدند، که در مقابل دوست داران اهل البیت از این پیشنهاد برآشفتند و از عثمانی بودن شریح، شهادت او بر علیه حجر و خیانتش در ماجرای هانی یاد کردند و مختار نیز از نصب او خودداری کرد. ▪️وی در زمان عبدالملک مروان به منصب خود بازگشت و در زمان حجّاج بن یوسف هم ابقا شد ولی او تقاضای کناره گیری کرد. مدّت عمر او را 181 تا 118 سال گفته اند. ▪️ به لحاظ اخلاقی او را شخصی دارای خصلت هایی چون عجب و خود پسندی دانسته اند از دیگر خصایص او شوخ طبعی و آشنایی به علم انساب را گفته اند، شریح شعر هم گفته است. ▪️ چهره ی شریح قاضی به عنوان عالم وابسته به دربار ستم و در خدمت زر و زور و تزویر شناخته می شود. همیشه برای کوبیدن حق از چهره ی افراد به ظاهر مذهبی و موجّه که مردم حرفشان را می پذیرند استفاده می شود. شریح نیز در منصب قضاوت بود و چنین سوءاستفاده ای از موقعیت او به نفع حکومت جور انجام گرفت. 📚: 1- چهره ها در حماسه کربلا،محمّدباقر پور امینی،انتشارات بوستان کتاب قم 2- شهادت نامه،مهدی وحیدی صدر،انتشارات مشهور 3- مقاله ی الکترونیکی شریح قاضی؛زندگی نامه و عملکرد،سید علی اکبر خدایی 🏴 کانال تخصصی عاشورایی روز دهم👇🏻 ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc واتساپ: https://chat.whatsapp.com/Llc5alwzi0T7TZMdJ4MITT
خیمه عاشورایی "روز دهم"
🌹عابس بن ابي شبيب بن شاكر 🔻از اصحاب اميرالمؤمنين(ع) در نبرد صفين بود. پيري پرهيزگار، شب زنده‌دار، مردم‌دار و پاك باز از قبيله‌ي بني شاكر و اهل كوفه. وي را حافظ قرآن و حامل و راوي حديث در كوفه مي‌شناختند. بهار زندگي‌اش را مي‌گذراند كه خبر مرگ معاويه به كوفه رسيد و او از نخستين بود كه امام را به كوفه دعوت كردند تا ولايت رحماني او را گردن نهند و خلافت شيطاني يزيد را بشكنند. چون به كوفه آمد، به نشاط و سرزندگي جوانان با او همراه شد و كار بيعت گرفتن و روشنگري را آغاز كرد. 🔹وقتي مسلم پيام امام را در جمع سران كوفه خواند، عابس برخاست و اين‌گونه خطبه خواند: "اي مسلم من درباره‌ي مردم كوفه سخن نمي‌گويم، درون و انگيزه‌ي آنان را نيز نمي‌دانم. سر آن ندارم كه از جانب آنان وعده‌هاي تهي و فريبنده بدهم. من تنها از تصميمي كه خود گرفته‌ام سخن مي‌گويم. هرگاه مرا به جهاد دعوت كنيد مي‌پذيرم و همراه شما جان مي‌فشانم و تا مرگ و ديدار خدايم نبرد خواهم كرد و در اين راه جز ثواب و پاداش الهي نمي‌خواهم". عابس به همراه دوستش شوذب خبر بيعت مردم را به اباعبدالله(ع) در مكه رساند و در ركاب امام از مكه به كربلا آمد. هشتم ذي‌الحجه، كعبه، در انبوه طواف كنندگان رها شد و جان كعبه، حسين(ع)، با خانواده و ياران، هجرت خويش را آغاز كرد. قافله‌ي حسين(ع) منزل به منزل مي‌آمد. هرگاه درنگ در منازل به شبي مي‌رسيد، جمعي از همراهان در كنار عابس حلقه مي‌زدند و از او حديث مي‌شنيدند. وی مديری توانا بود و امام در سفر مكه تا كربلا كارهاي خطير را به او مي‌سپرد. عابس هم خيمه‌ي شوذب بود. شب عاشورا حبيب به خيمه‌شان آمد و گفت: اي ! فردا كارزار است و سربازي و سرفرازی. 🔹عابس به تبسمي گفت: فردا خواهي ديد كه پيران چگونه پيكار مي‌كنند. 🔹 روز عاشورا عابس به حضور امام رسيد وگفت: يا اباعبدالله در اين زمين و زمان هيچ كس نزد من عزيزتر و محبوب‌تر از تو نيست. اگر گران‌بهاتر از خون داشتم تا تقديم راهت سازم، دريغ و سستي نمي‌ورزيدم. آنگاه اذن میدان گرفت و گفت: سلام بر تو يا حسين، گواه باش كه بر دين تو و پدر تو هستم. شمشير عابس از نيام برآمد. رجز خوان به ميدان قدم گذاشت، خشم آگين به سپاه دشمن نزديك شد. ♨️ربيع بن تميم از سپاه عمر سعد او را شناخت. فرياد زد: اي مردم من عابس را مي‌شناسم. او قهرمان جنگ‌هاي علی است. شير شيران است، به نبرد او نرويدكه به خدا سوگند هر كس به نبرد او رود جان بر سر اين كار نهاده است. 🔴عابس مردانه و دلير ايستاده بود و مبارز مي‌طلبيد. عمر سعد نظاره‌گر صحنه بود. فرياد زد: سنگ بارانش كنيد. عابس در بارش يكريز سنگ، كلاه خود از سر بر افكند، زره از تن بيرون كشيد و چون صاعقه بر سپاه دشمن حمله برد. دويست تن به دم بي‌امان تيغش بر خاك افتادند و هيچ كس باور نمي‌كرد پيري سالخورده چنين كند. سپاهيان از هرسو محاصره‌اش كردند، حلقه‌ي دشمن تنگ‌تر شد. بدن و زخم‌آگين عابس بر خاك افتاد. لحظه‌ای بعد سر عابس در دست‌ها می‌چرخيد و محاسن سپيد خون رنگش در چنگ ناپاك‌ترين و سياه‌ترين سواران بود. هركس مدعي بود قاتل عابس اوست. عمر سعد فرياد زد هيچ كس نمي‌توانست يك تنه قاتل عابس باشد. 🕊🕯🕊🕯🕊🕯🕊 امام زمان به این پیر پارسای پاک‌باز سلام می‌دهد: "السلام علی عابس بن شبيب الشاکری" 🕊🕯🕊🕯🕊🕯🕊 📚منبع: آینه داران آفتاب، ج۲، ص۸۲۷ 🚩 واتساپ https://chat.whatsapp.com/C0YKkqJXQ2J085THYOIuDV ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc تلگرام http://T.me/roozedahom
خیمه عاشورایی "روز دهم"
🌹 اشبه الناس خلقا و خُلقا و منطقا برسولک....
| 🔅دوباره پیامبر 🌹 حضرت علی اکبر(ع) 🔻در مدينه، از هر كس سراغ خوش‌خلق‌ترين جوان شهر را مي‌گرفتند، سر انگشت اشاره به سوي علي اكبر(ع) نشانه مي‌رفت. رفتار و گفتار مؤدبانه‌اش، طمأنينه و وقارش، همه و همه نشان از پيامبر(ص) داشت. 🚩 15 ساله بود که از پدر اجازه خواست تا خانه‌ای در حاشیه‌ی مدینه در اختیار او قرار گیرد و در آن‌جا از مسافران خسته‌ای که دیر وقت به مدینه می‌رسند و ملجاء و پناهی ندارند، پذیرایی کند.غروب که می‌شد آتشی بر فراز تپه‌روشن می‌شد و مسافران خسته را به مهمان‌سرای علی‌اکبر حسین(ع) می‌کشاند. آن قدر مهربان و مهمان نواز بود، که وصف منش و رفتار مودبانه‌اش در تمام آن منطقه پیچیده بود. بي كرانگي اقيانوس وجودش چنان بود كه حتي دشمن قسم خورده‌ي آل رسول، معاويه را به تحسين وا مي داشت؛ چنان‌که گفته‌اند، روزی معاویه با نزدیک‌ترین دوستان و خویشاوندانش نشسته بود. سخن از خلافت و حکمرانی مسلمانان شد. معاویه پرسید: به نظر شما، شایسته‌ترین و سزاوارترین چهره برای حکومت در این روزگار کیست؟ اطرافیان معاویه با چرب زبانی و چاپلوسی گفتند، برتر و شایسته‌تر از تو نمی‌شناسیم. اما معاویه در پاسخ به آنان گفت: این همه بیهوده نگویید. من خوب‌تر می‌دانم چه کسی شایسته‌تر است؛ سزاوارترین انسان برای این امر، علی اکبر فرزند حسین است که جدش رسول خداست و در او شجاعت بنی‌هاشم، سخاوت بنی امیه(!) و زیبایی ثقیف گرد آمده است. آری علی اکبر حسین(ع)،آينه‌ي تمام نماي پيامبر(ص)، مايه‌ي آرامش خيمه‌ها در كربلا و تسلاي دل پدر بود. ▪️ در قصر بني مقاتل وقتي امام پس از مكاشفه‌‌اي غريب چشم گشود و از خواب خود گفت، از سواري بادپاي كه گفته بود: اين گروه راه مي‌سپارند و مرگ در پي آن ها دوان است؛ پرسيد: پدر جان، خدا بد نياورد، مگر ما بر حق نيستيم؟ و امام پاسخ گفت: به خدايي كه بازگشت ناگزير همه‌ي بندگان به سوي اوست، ما برحقيم. و علی اکبر گفت: پس هيچ باك و پروايمان نيست كه بر حق مي‌ميريم و به پاي حق جان مي دهيم. پاسخي زيبا و به غايت مؤدبانه، كه آبشاري از آرامش به وجود امام هديه كرد؛ چنان كه دست بر شانه‌اش نهاد و برايش از خدا چنين خواست: خداوند تو را به نيكوترين پاداشي كه از پدر به فرزند مي‌رسد بنوازد. عزيزم علي، افتخار و مباهات بابايي و نور چشم و آرامش دل من. 🥀به ميدان كه مي‌رفت، امام، بلنداي قامتش را مرور كرد و با نظري مأيوسانه فرمود: ان الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين؛ مثل آدم و نوح و ابراهيم، برگزيده و پاك و مصفا و زلال. سپس رو به آسمان كرده فرمود: اللهمَّ اشْهَدْ عَلي هؤلاءِ القَوْم، فَقَدْ بَرَزَ إِلَيهِمْ غُلامٌ أَشبَهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطِقاً بِرَسولِكَ محمد(ص)، كُنّا إذا اِشتَقنا إلي وجهِ رَسولِكَ نَظَرْنا إلي وَجهِهِ بار الها بر اين قوم گواه باش كه جواني به جانب ايشان رهسپار است كه در صورت و سيرت و گفتار شبيه‌ترين مردم به پيامبرت محمد(ص) است و ما هرگاه مشتاق ديدار پيامبرت بوديم به چهره‌ي او مي‌نگريستيم.... 📚بر اساس: -آینه داران آفتاب، دکتر محمد رضا سنگری -فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) کانال واتساپ https://chat.whatsapp.com/C0YKkqJXQ2J085THYOIuDV ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc تلگرام http://T.me/roozedahom
خیمه عاشورایی "روز دهم"
| ♨️خولی بن یزید اصبحی 🔻گفته شده روزی حضرت امیرالمومنین(ع) خطبه می‌خواند و فرمود: «قبل از آنکه از میان شما بروم هر سوالی دارید بپرسید و به خدا قسم سوال نکنید از من گروهی که گمراه کنند گروهی را یا که هدایت کنند تا روز قیامت مگر اینکه شما را خبر دهم که پیشرو و امیرشان کیست». پس مردی از حضّار برخاست و گفت: «مرا خبر ده که چند مو در سر و ریش من وجود دارد؟» ⭕️ حضرت فرمود: حبیبم رسول خدا(ص)مرا خبر داد به آنچه تو سوال کردی و مرا خبر داد که به عدد هر مویی که در سر تو است ملکی هست که تو را لعنت می کند و به عدد هر موی ریش تو شیطانی است که تو را گمراه می کند وآن سرور مرا خبر داده که در خانه‌ی تو فرزندی است که فرزند دختر رسول خدا(ص)را می کشد و... در آن وقت آن ملعون را در خانه کودکی بود که هنوز راه نیفتاده بود و آن کودک را خولی بن یزید اصبحی دانسته‌اند. ▪️خولی در کربلا علمدار لشکرعبیدالله بن زیاد بود و شبیلی برادرش سردار لشکر بصره بود. ▪️آن ملعون، در روز عاشورا به پیشانی عثمان بن علی(ع) و گلوی جعفر بن علی(ع) برادر حضرت عبّاس(ع)، تیر زد و آن‌دو را به شهادت رساند. 📛او همان کسی است که به همراه 15 نفر دیگر وقتی امام حسین(ع)تنها و بی‌رمق شده بودند به سوی ایشان حمله برد و نیزه‌ای بر سینه‌ی مبارک سید الشّهدا(ع) زد که از پشت سر حضرت بیرون آمد و حضرت به رو افتاد و در خون خود غلطید. ▪️خولی برای بریدن سر مطهّر امام حسین(ع) پیش قدم شد ولی ضعف بر او چیره شد و لرزه بر اندامش افتاد و کنار رفت و هنگامی که سنان بن انس( یا شمر) سر امام(ع)را قطع کرد، آن را به خولی سپرد و او نیز ماموریت یافت تا سر مقدّس را به کوفه نزد ابن زیاد ببرد. شبانگاه به کوفه رسید و دارالاماره بسته بود، پس سر مطهر امام(ع) را به خانه برد و آن را در تنور جای داد و به همسرش نوار گفت: «بی نیازی دهر را آورده ام! سر حسین اکنون در خانه با تو است». نوار با خشم به خولی گفت: مردم طلا و نقره به خانه می‌آورند و تو سر فرزند دختر رسول خدا(ص)را آورده‌ای؟ همچنین او فرمانده کاروان حاملین سرهای شهدا و همچنین اسرا به شام نزد یزید بود و هم او بود که در شام فخریّه می‌خواند. ✔️با قیام مختار، ماموران مختار به خانه‌ی خولی آمدند و او در مستراح خانه مخفی شد، همسر خولی با اشاره ماموران را به مخفیگاه خولی راهنمایی کرد. آنان پس از دستگیری خولی، وی را کشتند و بدنش را سوزاندند. 📚منابع: 1- چهره ها در حماسه کربلا،محمّدباقر پور امینی 2- سیف الواعظین و الذّاکرین،محمّد حسن بن محمّد ابراهیم اردکانی یزدی 🏴کانال واتساپ۳ https://chat.whatsapp.com/CjAw5lrnoqS9ZVzKHDiW2G ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc تلگرام http://T.me/roozedahom
خیمه عاشورایی "روز دهم"
🌹برير بن خضير همداني ▪️اهل کوفه بودم و به سیدالقرّاء کوفه‌ام می‌شناختند، اما هرگز کوفی نبوده‌ام! اصل و تبار من به اعراب يمن باز مي‌گردد. از تابعينم و اسلام خويش را در کلام و سيرت امامم علي(ع) يافتم. ▪️از جمله افتخارات زندگي‌ام، شمشير زدن در صفين است. خدا را شاكرم كه در برهه‌اي از حياتم قاري، مدرس و مفسر كلام نوراني‌اش و راوي بندگان برگزيده‌اش علي و حسن(عليهما السلام) بوده‌ام و باز سپاس خدا را كه توانستم گوشه‌اي از تعاليم آن دو امام همام را در مكتوبي به نام "قضايا و احكام" گرد آورم؛ اما هرگز در تصورم نمي‌گنجيد كه افتخاري بالاتر از همه‌ي اين‌ها نصيبم شود. 🔅قصه از آن روزي شروع شد كه فرياد مظلومانه‌ی"هل من ناصر" امام زمان خويش را از كعبه شنيدم. او براي نابودي ظلم و ارتداد و بدعت عازم شهر من بود. من شصت ساله بودم، سر از پا نشناخته كلاس درس و قرآن را رها كردم و به ياري قرآن ناطق، حسين بن علي(ع) شتافتم. خستگي راه كوفه تا مكه با نگاه دلنشين مولايم حسين(ع) از تن و جانم زدوده شد. ✔️هشتم ذي الحجه با كاروان حسين(ع) همسفر شدم. راهي كه پايانش را از آغاز مي‌دانستم و این راه را بی هیچ سستی و درنگ طی می‌کردم. ▪️دوم محرم به سرزمين موعود رسيديم. من در مسير صفين وصف کربلا را از مولايم علی(ع) شنيده بودم . ▪️روز سوم محرم تا روز نهم امام اجازه دادند با سپاه دشمن خصوصاً عمر سعد سخن بگويم؛ افسوس كه سپاه در اسارت دنیا پرستی و خودپرستی بودند و سخنان من بي‌تأثیر بود. 🌙ليلة القدر كربلا، شب عاشورا، زيباترين شب زندگي من بود، آن شب چنان شوق شهادت داشتم كه با دوستانم به مطایبه و شوخی پرداختم. ▪️روز عاشورا از امام رخصت گرفتم تا بار ديگر با كوفيان سخن بگويم. به ميدان آمدم و مولايم حسين(ع) را معرفي كردم و نامه‌ها و وعده‌هاي آنان را به امام يادآور شدم و آن‌ها را به خاطر پيمان شكني مذمت كردم. اما پاسخ سپاه جهل همچنان اين بود: "حسين را دست بسته يا كشته مي‌خواهيم". ♨️يزيد بن معقل به كارزار من آمد. او را به مباهله دعوت كردم. پذيرفت، و هر دو دست به دعا برداشتيم، همگان دیدند که او در کارزار با اولین ضربت من زمین خورد و در مباهله شکست خورد اما در دل‌های سنگ و زنگار گرفته‌شان اثر نکرد. ▪️پس از آن رضي بن منقذ به سوي من آمد. او را از اسب پايين كشيدم و بر سينه‌اش نشستم. رضي ديگران را به كمك طلبيد؛ در اين حال كعب بن جابر خود را به من رساند و نيزه‌اش را دركمرم فرو برد. با ضربات پي در پي شمشير او و سپاه دشمن گلگون و افروخته از خاک داغ کربلا معراج به بهشت سبز دیدار را ادراک کردم. ✨دقايقي بعد سر بر دامان مولايم حسين(ع) داشتم و لبخند نوازشگر او مرا تا بهشت بدرقه کرد. 🌷آری من مباهله کننده‌ی کربلا بودم و معلم قرآن و این پرشکوه‌ترین و والاترین هدیه‌ی خداوند به زندگی‌ام بود. 🏴کانال واتساپ۳ https://chat.whatsapp.com/CjAw5lrnoqS9ZVzKHDiW2G ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc تلگرام http://T.me/roozedahom
خیمه عاشورایی "روز دهم"
🌹ابو ثمامه عمرو (عَمر) بن عبدالله صائدي 🔻 مرد جنگاور و خستگي ناپذير، شجاع بي باك و دلير، شيفته‌ي ولايت علي(ع) و عاشق و شيداي راستين نماز، بااين نشاني‌ها و به يك چشم بر هم زدن در كوفه، انگشت‌ها ابوثمامه صائدي را نشان مي‌داد. ابوثمامه هميشه به خود مي‌باليد كه بهترين سال‌هاي جواني‌اش را در ركاب علي(ع) در جمل و صفين و نهروان و همراه امام مجتبي(ع) سپري كرده است. همه‌ي كارهايش رنگ علي(ع) داشت، تهجد و شب زنده‌داري، صيام و روزه داري، حضور در میدان نبرد، صوت دلنشين قرآن، پژواك دلرباي اذان و عشق و علاقه به نماز اول وقت شیوه‌ی شیرین زندگی او بود. 🔹با مرگ معاویه و آغاز خلافت یزید، ياران در خانه‌ي سليمان صُرد خزاعي، يار پيامبر حلقه زده بودند و با هم پيمان بستند تا براي اباعبدالله(ع) نامه بنويسند و او را به كوفه دعوت كنند، ابوثمامه نامه را به خون امضا كرد و همراه انبوه نامه‌ها به سوي امام فرستاد. اينك پيك امام حسين(ع) مسلم دركوفه بود و ابوثمامه چون پروانه‌اي عاشق گرداگردش مي‌چرخيد و پرشتاب و بي‌تاب به هرسو مي‌رفت وچون سلاح شناس بود، بهترين سلاح‌ها را براي نبرد تدارك مي‌ديد. اما دريغ كه هجده هزار پيمان بسته با مسلم، پيمان شكستند و مسلم در غربت کوفه به شهادت رسید. ابو ثمامه با خود انديشيد كه ديگر نبايد در كوفه بماند و در حالي كه مأموران عبيدالله در تعقيبش بودند، همراه با نافع بن هلال بار سفر بست تا به ديدار دوست نايل آيد. 🔹 بيست و هشتم ذي الحجه، ابوثمامه و نافع در منزل عذيب‌الهجانات به محبوب و مطلوب خويش پيوستند. امام(ع) سر به آسمان برداشت و فرمود: "اللهم اجعل لنا و لشيعتنا عندك منزلاً كريماً"؛ خدايا شيعيان را در جايگاهي والا قرار ده. ابوثمامه پرسيد: آيا من نيز در اين جمع رستگار خواهم بود؟ و امام به لبخندي شيرين پاسخش گفت. 🔹 او اينك خود را در كربلا مي‌ديد. تا رسيدن به آرزو راهي نمانده بود. جان مولايش را هزاران بار از جان خويش خوش‌تر مي‌شمرد و همين بود كه وقتي كثيربن عبدالله شعبي به بهانه‌ي گفتگو قصد جان امام را كرد او با تيز بيني و زيركي مانع شد. 🔹ظهر عاشورا فرا رسید. هنگام نماز ظهر و فرصت راز و نياز آخرين با محبوب بود. نماز، محبوب هميشه‌ي ابوثمامه بود. ✔️خود را به امام رسانيد و گفت:‌ جانم به فدايت عزيز پيامبر، دشمن پي در پي حمله مي‌كند و لحظه‌ي ديدار يار نزديك‌تر مي‌شود. چه قدر دلنشين و گوارا خواهد بود كه پيش از شهادت با تو نماز بگزارم. 🔅 امام لبخند زد و پاسخش را به دعايي گفت: "ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين الذاكرين ": نماز را ياد کردي، خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد. 🔹نماز برگزار شد. عجب نمازي! چه ركوع و سجودي! ابو ثمامه به آرزوي پيش از شهادتش رسيده بود. به حضور امام رسيد. مولاي من، ديگر آرزويي ندارم، اجازه‌ي ميدان و شهادت مي‌دهي؟ و امام پاسخش گفت: خدايت پاداش خير دهد. برو كه ساعتي ديگر ما نيز به تو خواهيم پيوست. 🔹ابوثمامه به ميدان رفت. مي‌چرخيد و رجز مي‌خواند: عـزاءً لآل المصطفي و بناته علي حبس خير النّاس سبط محمد عزاءً لزهراء النبي و زوجها خـزانـة علم الله من بعد احمد به خاندان پيامبر و دخترانش به پاس گرفتاري و تنگنايي كه برا ي نوه‌ي پيامبر آفريده اند، تعزيت مي‌گويم. 🔹ابوثمامه مي‌جنگيد و رجز مي‌خواند و زخم برمي‌داشت. زانوانش خم شد و با منظومه‌ای از زخم‌ها بر خاک کربلا سجده کرد. او در هنگام شهادت 60 ساله بود. 🔰سلام بر او كه مهدي(عج) در زيارت ناحيه‌ي مقدسه اين چنين بر او سلام مي دهد: "السلام علي ابي ثمامه عمربن عبدالله الصائدي". 🏴کانال واتساپ۳ https://chat.whatsapp.com/CjAw5lrnoqS9ZVzKHDiW2G ایتا http://eitaa.com/joinchat/1790640141C1372ba36fc تلگرام http://T.me/roozedahom