eitaa logo
روزی که نمیدانم(راضیه مظفری)
365 دنبال‌کننده
129 عکس
25 ویدیو
2 فایل
تو رفتی و ناخوانده ماند این شعرهای ناتمام... پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17167505660071 راضیه مظفری @raziyemozaffari
مشاهده در ایتا
دانلود
«هو» یک شعر نیمایی تقدیم به او که خود شعری حماسی بود... تو ای شیرمردا که بر گردنت چفیه ای از حماسه است! چه باکی اگر گلّه در گلّه صَگیون برای تو که زنده تر گشته ای اینچنین زوره در زوزه کِل میکشیدند! هوا گرگ و میش است و من چشم میدوزم از دور به راهی که خورشید، گرم طلوعی دوباره است که پایان، شروعی دوباره است اگر تیر دشمن به پیشانی ات نقطه ای شد، برو‌ ای حماسه، خیال تو راحت قرار من و عاشقان تو نقطه سر خط... تا همین دیروز، شناخت زیادی از او نداشتم ولی امروز حس میکنم چقدر دوستش دارم! همین @roozikenemidanam
. تقدیم به شعری حماسی... مبارک باد این مهر شهادت روی پیشانی! تویی آن عابد مجنون که از فرط عبادت بر جبینت پینه ای از خون! شهیدان زنده اند و زندگی بخشند اگرچه در دل خرواری از آوار... تو هم یحیی شدی سنوار! @roozikenemidanam
«هو» سلام و ارادت😊 عرض کنم خدمتتون که... بعضی از دوستان و آشنایان به این حقیر لطف داشتند و طریقۀ تهیۀ کتاب شعر «روزی که نمیدانم» رو پرسیدند. گفتم لینک خرید مجازی رو در کانال منتشر کنم.👇 ممنونم از محبت تک تک شما عزیزان🌹 «راضیه مظفری» https://sooremehr.ir/book/53877/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85/ @roozikenemidanam
«هو» 📝 شعرنیمایی جدید تقدیم به شما... شاید طلاهایم در گوشۀ بیروت یا گوشه ای از خطّۀ صنعا آب و غذای دختری باشد یتیم و خسته و تنها وقتی که بابا را طلب کرده ست ... شاید طلاهایم در سینه ای پر شیر... لبخند باشد گوشه ی لب های یک مادر در خون و خاکستر ... شاید طلاهایم یک قطعه از موشک شود در گوشۀ حیفا خنجر شود بر سینۀ مردی که در دستش، گیسوی جعدی مانده خون آلود در لابلای خیمه های دود ... شاید طلاهایم... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 راضیهنوشت: در روزگاری که پول ها و طلاها میمیرن، همون بهتر که شهید بشن...! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 کانال شاعر👇 @roozikenemidanam
هدایت شده از ایران همدل
📣 | استقبال شاعران از موج همدلی مردم ایران با فلسطین و لبنان می‌شد بشود خرج لباس دم عید یا خرج شود برای یک مبل جدید می‌شد که چه بیهوده بمیرد اما شد خرج مقاومت، النگوی شهید... ✍️ شاعر: راضیه مظفری 🔹۱-جهت کمک نقدی به مردم مظلوم فلسطین و لبنان از طریق زیر می توانید اقدام کنید؛ شماره کارت:
6037998200000007
شماره شبا:
Ir320210000001000160000526
کد دستوری: * پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 🔸۲- برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به
3000222
🔹۳- کمک‌هزینهٔ سرپرستی از خانواده های آواره لبنانی و فلسطینی ارسال عدد ۳ به
3000222

📣 راوی همدلی باش: @iranehamdel_contact
الحمدلله شعر بنده باعث الهام به چند دوست شاعرم شد و اشعار زیبایی سرودند😍👇🍂
می‌شد بشود خرج لباس دم عید یا خرج شود برای یک مبل جدید می‌شد که چه بیهوده بمیرد اما شد خرج مقاومت، النگوی شهید... ✍️ شاعر: راضیه مظفری در ادامه ي شعر زيباي راضيه مظفري عزيز براي پويش همدلي: هرچند که بود هدیه‌ی مادر من رفته ست کمک کند به همسنگر من مانند النگوی شهیدت خواهر! شد عاقبتش بخیر،انگشتر من @daftarcheyesheer
✨با الهام از سروده زیبای خانم مظفری، تقدیم به بانوان دریادل ایرانی که تکه‌ای از طلاهای خود را تقدیم جبهه مقاومت کردند.✨ « هدیه » آقا! بفرمایید انگشترم اینجاست با عشق از دستم در آوردم یک هدیه از یار است مانند او زیباست! این روزها عزم سفر دارد او سالها در دست من، تنهاست ... انگشترم هر شب؛ جان می‌دهد با اشک‌های مادرانِ داغدارِ خسته‌‌ی آواره‌ی زخمی هر چند بی‌جان است انگشترم عزم سفر دارد دلتنگ لبنان است انگشترم شاید یک وعده‌ی شام شب آوارگان باشد در دست دختربچه‌ای یک قرص نان باشد شاید پتو باشد گرما ببخشد بر تن سرد زنی تنها شاید متکایی که بر آن تکیه خواهد زد داروی بیهوشی شود بر پای آن کودک وقتی که دکتر تکه‌های پاره‌اش را بخیه خواهد زد ... انگشترم هدیه است انگشترم زیباست انگشترم یک تکه از دنیاست دنیا کجا دیدی که پا برجاست؟ ای کودک صنعا ای مادر بیروت ای پاره‌های پیکر لبنان همدردتان هستیم در ایران... بزم عزا کافی‌ست! با هدیه‌ای باید که عیدش کرد... انگشترم یک تکه از دنیاست مانند من یک روز خواهد مرد باید شهیدش کرد ... کلیک کنید ⬇️ @janpanaah ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
جلسه رونمایی از مجموعه شعر بنده با نام «روزی که نمیدانم» در قم مقدس قدم همۀ دوستان شاعر و دوستداران شعر به دیدۀ منت💐 باتشکر از حوزه هنری استان قم @roozikenemidanam
دخترک به دنیا که آمد پدرش به اندازه یک جفت گوشواره طلا پول نداشت. روزی که گوشش را سوراخ میکردند یک تکه نخ، شد آویزه ی گوش های زیبایش. به مهد کودک که رفت مادرش از ترس اینکه انگشت نمای بچه ها شود برایش از دستفروش دم حرم یک جفت گوشواره بدل ارزان خرید. اما طولی نکشید که گوش هایش زخم شد. دکتر گفت حساسیت است، گوشواره بدلی به او نمی سازد. گذشت تا به سن تکلیف رسید. پدر بخاطر تحکیم دین خدا در قلب دختر قرض کرد و یک جفت گوشواره طلا که چه عرض کنم بگو دو تا واشر کوچولو، برایش هدیه خرید. حالا او مثل بقیه هم کلاسی هایش گوشواره طلا داشت دخترک قصه ما الان سیزده ساله است فهمیده شده کتاب زیاد میخواند اخبار هم اهل تحلیل هم شده :) این روزها یک آرزو دارد: کاش من یک پسر بودم می توانستم «شهید» بشوم!!! چند شب پیش از زیارت حرم که به خانه برمیگردند می بینند گوشواره در گوش دختر نیست دخترک جواب نگاه های پدر و مادر را اینچنین میدهد: دست بابا را بالا می آورد، مشت کوچک خود را باز می‌کند گوشواره هایش را کف دست بابا می‌گذارد و می‌گوید: « اینها برای دختران فلسطین و لبنان، خودم که نمیتوانم شهید بشوم، لااقل بگذارید گوشواره هایم شهید بشوند!!!» آفرین به فهمیده های ایرانی احسنت به دهه نودی ها مرحبا به این نسل تبریک به خمینی و خامنه ای بخاطر این رشد و شکوفایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از تو من زنی به میانسالیِ غرور بعد از تو آه...دخترک پنج ساله...من! @roozikenemidanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای برگ خداحافظی! ای حسرت پاییز! هرچیز تو را یاد من انداخته... هرچیز... @roozikenemidanam
لطف یکی از دوستان مهربانم👆❤️
. «هو» جلسۀ رونمایی از مجموعه شعر «روزی که نمیدانم» در محفل مهروماه. شبی به یاد ماندنی در کنار اساتید، دوستان، خانواده و همۀ عزیزانم. ممنونم از همه ی عزیزانی که قدم بر دیده گذاشتند و باعث افتخار بودند و با محبت هایشان این شب را شیرین تر کردند‌. اوقات خوش آن بود... بماند به یادگار پاییز هزاروچهارصدوسه @roozikenemidanam