الحمدلله شعر بنده باعث الهام به چند دوست شاعرم شد و اشعار زیبایی سرودند😍👇🍂
میشد بشود خرج لباس دم عید
یا خرج شود برای یک مبل جدید
میشد که چه بیهوده بمیرد اما
شد خرج مقاومت، النگوی شهید...
✍️ شاعر: راضیه مظفری
در ادامه ي شعر زيباي راضيه مظفري عزيز براي پويش همدلي:
هرچند که بود هدیهی مادر من
رفته ست کمک کند به همسنگر من
مانند النگوی شهیدت خواهر!
شد عاقبتش بخیر،انگشتر من
#متین_پسندیده
#پویش_همدلی
@daftarcheyesheer
✨با الهام از سروده زیبای خانم مظفری، تقدیم به بانوان دریادل ایرانی که تکهای از طلاهای خود را تقدیم جبهه مقاومت کردند.✨
« هدیه »
آقا! بفرمایید
انگشترم اینجاست
با عشق از دستم در آوردم
یک هدیه از یار است
مانند او زیباست!
این روزها عزم سفر دارد
او سالها در دست من، تنهاست ...
انگشترم هر شب؛
جان میدهد با اشکهای مادرانِ داغدارِ خستهی آوارهی زخمی
هر چند بیجان است
انگشترم عزم سفر دارد
دلتنگ لبنان است
انگشترم شاید
یک وعدهی شام شب آوارگان باشد
در دست دختربچهای یک قرص نان باشد
شاید پتو باشد
گرما ببخشد بر تن سرد زنی تنها
شاید متکایی که بر آن تکیه خواهد زد
داروی بیهوشی شود بر پای آن کودک
وقتی که دکتر تکههای پارهاش را بخیه خواهد زد ...
انگشترم هدیه است
انگشترم زیباست
انگشترم یک تکه از دنیاست
دنیا کجا دیدی که پا برجاست؟
ای کودک صنعا
ای مادر بیروت
ای پارههای پیکر لبنان
همدردتان هستیم در ایران...
بزم عزا کافیست!
با هدیهای باید که عیدش کرد...
انگشترم یک تکه از دنیاست
مانند من یک روز خواهد مرد
باید شهیدش کرد ...
#فاطمه_معینزاده
#بداهه
#ایران_همدل
#اهدای_طلا
#حزبالله_زنده_است
کلیک کنید ⬇️
@janpanaah
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
جلسه رونمایی از مجموعه شعر بنده
با نام «روزی که نمیدانم» در قم مقدس
قدم همۀ دوستان شاعر
و دوستداران شعر
به دیدۀ منت💐
باتشکر از حوزه هنری استان قم
#راضیه_مظفری
#اطلاع_رسانی
@roozikenemidanam
دخترک به دنیا که آمد
پدرش به اندازه یک جفت گوشواره طلا پول نداشت.
روزی که گوشش را سوراخ میکردند
یک تکه نخ، شد آویزه ی گوش های زیبایش.
به مهد کودک که رفت
مادرش از ترس اینکه انگشت نمای بچه ها شود
برایش از دستفروش دم حرم یک جفت گوشواره بدل ارزان خرید.
اما طولی نکشید که گوش هایش زخم شد.
دکتر گفت حساسیت است، گوشواره بدلی به او نمی سازد.
گذشت تا به سن تکلیف رسید.
پدر بخاطر تحکیم دین خدا در قلب دختر
قرض کرد و یک جفت گوشواره طلا که چه عرض کنم
بگو دو تا واشر کوچولو، برایش هدیه خرید.
حالا او مثل بقیه هم کلاسی هایش گوشواره طلا داشت
دخترک قصه ما الان سیزده ساله است
فهمیده شده
کتاب زیاد میخواند
اخبار هم
اهل تحلیل هم شده :)
این روزها یک آرزو دارد:
کاش من یک پسر بودم
می توانستم «شهید» بشوم!!!
چند شب پیش
از زیارت حرم که به خانه برمیگردند
می بینند گوشواره در گوش دختر نیست
دخترک جواب نگاه های پدر و مادر را اینچنین میدهد:
دست بابا را بالا می آورد،
مشت کوچک خود را باز میکند
گوشواره هایش را کف دست بابا میگذارد و میگوید:
« اینها برای دختران فلسطین و لبنان، خودم که نمیتوانم شهید بشوم، لااقل بگذارید گوشواره هایم شهید بشوند!!!»
آفرین به فهمیده های ایرانی
احسنت به دهه نودی ها
مرحبا به این نسل
تبریک به خمینی و خامنه ای
بخاطر این رشد و شکوفایی
روزی که نمیدانم(راضیه مظفری)
دخترک به دنیا که آمد پدرش به اندازه یک جفت گوشواره طلا پول نداشت. روزی که گوشش را سوراخ میکردند یک ت
.
.
دلنوشتۀ پدر دختری مهربان و سخاوتمند،
که به شعر بنده لطف داشتند و با الهام از آن نوشتند.
#طلای_شهید
#مقاومت
#ایران_همدل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از تو من زنی به میانسالیِ غرور
بعد از تو آه...دخترک پنج ساله...من!
@roozikenemidanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای برگ خداحافظی! ای حسرت پاییز!
هرچیز تو را یاد من انداخته... هرچیز...
@roozikenemidanam
.
«هو»
جلسۀ رونمایی از مجموعه شعر «روزی که نمیدانم» در محفل مهروماه.
شبی به یاد ماندنی در کنار اساتید، دوستان، خانواده و همۀ عزیزانم.
ممنونم از همه ی عزیزانی که قدم بر دیده گذاشتند و باعث افتخار بودند
و با محبت هایشان این شب را شیرین تر کردند.
اوقات خوش آن بود...
بماند به یادگار
پاییز هزاروچهارصدوسه
#راضیه_مظفری
@roozikenemidanam
تقدیم مجموعه شعر«روزی که نمیدانم»
به استاد امیری اسفندقه بزرگوار
بعضی ها شعر مطلق هستند...
درست مثل استاد اسفندقه!
تولدشون مبارک🎂🎊
هفدهم آبان هزاروچهارصدوسه
محفل شعر امین
@roozikenemidanam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز هزاروچهارصدوسه
دو بامداد
@roozikenemidanam
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
میهمان داشتم شبی که گذشت
نمک سفره مان محبت بود
تا سحر بحث و گفتگو کردیم
بحث درباره ی ولایت بود
وارد خطبه ی غدیر شدیم
بحث بالا گرفت روی "ولی"
من به معنای پیشوا دیدم
او به معنای دوستی علی
گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم!
همه را جمع کرد پیغمبر
بعد هم آن همه جهاز شتر
روی هم ریختند و شد منبر
با علی رفت روی منبر و گفت:
"این علی است و من پیمبر دین
پس اگر دوستدار من هستید
با علی دوستی کنید!" همین؟!
■
خسته بودیم هر دو، از طرفی
آن همه بحث هم نتیجه نداد
میهمانم که راه دوری داشت
صبح، بعد از نماز، راه افتاد
صبر کردم، دوساعتی که گذشت
خواستم از میانه ی جاده
بازگردد به سمت من، گفتم:
اتفاق مهمی افتاده
هرچه اصرار کرد من گفتم
با تو یک صحبت مهم دارم
تا که برگشت گفت: جریان چیست؟
گفتم این است: "دوستت دارم"!
گفت با خشم: " از میانه ی راه
بازگرداندی ام برای همین؟!
نکند واقعا زده به سرت؟!"
گفتم: آرام! لحظه ای بنشین
خواستم این قرار بیهوده
به تو ثابت کند رسول الله
حاجیان را برای گفتن این
برنگرداند از میانه ی راه!
تازه گیرم که گفته پیغمبر
با علی دوستی کنید، ولی
برو تاریخ را بخوان و ببین
چه گذشته ست بعد او به علی!
این که بعدش چه شد نپرس از من
ماجرا جانگداز خواهد شد
سفره ی دل اگر که باز کنم
سفره ی روضه باز خواهد شد
حال دیگر برو برادرجان
راه دور است و جاده ناهموار
باز اگر آمدی علی آباد
قدمی هم به چشم ما بگذار
برو دست خدا به همراهت
راستی! قبر حضرت زهرا
بعد عمری هنوز هم مخفی ست
از بزرگان تان بپرس چرا ؟!
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسلط رهبر انقلاب به شعر و ادبیات✌️
(فدای نکته سنجی هاتون♥️)
@roozikenemidanam