پسا حوزه
در روزهای گذشته فراخوان ثبت نام حوزه علمیه برادران و خواهران در سایت ها و کانال ها و خبرگزاری ها قابل مشاهده بود.
دعوتی که گاها از جانب بزرگان و عالمان دینی نیز صورت گرفته است.
جامعه مخاطب این فراخوان نوجوانان جویای یادگیری الفبای انسانیت و دیانت هستند.
نوجوانانی که بزرگ شده جامعه ای هستند که تحت سخت ترین تحریم های اقتصادی و معیشتی قرار داشته اما از ولنگ باری بسیاری در فرهنگ و فضای بی در و پیکر مجازی برخوردار بوده است.
نوجوانانی که بنا به طبع سن و خصوصیات نوجوانانه شان برخوردار از حس دوگانگی و سخت بودنشان هنگام تصمیم بر دو راهی ها و مزید شده بر این حس اتفاقات و دوگانگی های جامعه مجازی و حقیقی امروزه است که پر از شبهات و دگرگونی های جعلیات بجای واقعیات و شنیدن سخنان دروغ از ملبسین به لباس روحانیت و خوب جلوه دادن پلیدان تاریخ در قالب و فرمی هنرمندانه و جذاب، این حس اضطراب هنگام تصمیم را در ایشان دوچندان کرده است.
در قانون نانوشته ای عنوان طلبگی ما سوای عناوین بظاهر هم ترازش همچو دانشجو است.
اگر شما وارد حوزه شوید و ملقب به عنوان طلبگی و سربازی امام زمان شوید این عنوان تمام شدنی نیست و محدود به چند سال نمی شود بلکه دنیای شما درگیر این لقب خواهد گشت.
دانشجو دو سال، چهارسال، شش سال و نهایتا ده سال عنوانش به اتمام می رسد و شما با به اتمام رساندن واحدها و نمره قبولی گرفتن و ارائه پایان نامه از لباس دانشجویی فارغ گشته و وارد دنیایی جدید خواهید شد.
دنیایی از جنس علم که معلم و استاد و پژوهشگر و محقق و یا هیئت علمی خواهی بود.
و یا آنکه دنیای شما از جنس اقتصادی و مادی خواهد بود و شما بدنبال کسب رزق و روزی حلال، مهندس و دکتر و کارگر و کارآفرین و کارفرما و غیره خواهی شد.
اما اگر قبول کردی طلبه باشی تا آخرین لحظات بقا، در این لباس طلبه هستی ولو آنکه به امورات دیگری مشغول باشی، چه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مدیریتی و غیره.
همه تو را طلبه میشناسند و نکته ای که نوجوان ناپخته و دنیا ندیده باید بداند، آن است که این مسیری که تو توفیق تفکر نمودن بدان را پیدا نموده ایی، پر از اتفاقات تلخ و شیرینی است که در انتظار توست و لازمه طی طریق نمودن با چنین لباسی که مقام بالایی دین و مردم و از همه بالاتر خداوند و انبیاء و اولیاء بدان تقدس بخشیده اند، آن است که تو دارای بزرگی نفس و مناعت طبع و استقامت سنگ و سخاوت ابر و درخشش برق باشی و دائما بدنبال اکتساب اوصاف حسنه باشی و نگاهت به طلبگی صرف یک آکادمی آموزشی نباشد.
بلکه این مسیر بندگی و انسان رسان به کمال است که مهیا شده است برای مشتاقین، اما خود پر از نقص و کمبود است و خود نیازمند دم مسیحایی روحانیون فی الواقع عندالله دارد و گرنه سپردن خویش به مسیر جویبار همیشه جواب نمیدهد و گاها بجای سردآوردن از دریا و اقیانوس از گندآب و باتلاق راهی می شوی، آن هم به تبع بادهای سخت در این مسیر پر فراز و نشیب و گاها تنگ و سخت و یا شیب های تند که اگر هوشیار و بیدار نباشی تو را از جوی آب بیرون می اندازد. حتی گاهی باید برخلاف جریان آب حرکت کنی تا به دریا و اقیانوس برسی.
انذار از این مسیر کافی است.
اما باید دانست که دنیای طلبگی برای مشتاقین علم و معرفت با تمام سختی ها و ناملایماتی که متاسفانه ناشی شده از مدیریت های ضعیف و کمرنگ شدن اعتقادات دینی در بین مردم است، سرشار از نگاه های زیبا و دلنشین و پر محبت و عشق آفرین است که لحظاتی از ثانیه آن به هزاران کوه طلا نمی ارزد.
یادگیری علومی که شما از کلام ائمه شیعه، آن چهارده نوری که خدا جهان بالا و زیرین را بخاطر ایشان آفرید، و حس نزدیک شدن به طریقی که ایشان از یارانشان می طلبیدند و احساس این امر که اکنون امام زمان من از این ناچیز رضایت دارد و یا آن مناجات های عالمانه و عارفانه ای که در سحرهای خواب آلود همگان که از اعماق عشق و عقل با معبود صورت می گیرد چه قابل قیاس است با دنیایی که همگان، حتی اطرافیانمان، با سرعت و شتابان در حال مسابقه دادن به سمت آن هستند.
باشد بدنبال دنیا باید بود ولی آهسته تر.
چرا اینقدر شتابان.
چرا اینقدر عجولانه و کور کورانه. حق دیگران را ضایع نکن، پایمال نکن، لگد مال نکن.
پس بدان اگر طالب واقعی طلبه شدن هستی یعنی پذیرفتن فشارهای اقتصادی. یعنی پذیرفتن سختی های معیشتی. یعنی پذیرفتن قانون رعایت آداب و شئون طلبگی تا آخر عمر، مادامی که طلبه هستم ولو در لباس وکیل ملت و خادم مردم و امام جمعه و جماعت و نماینده و دادستان و دادیار و کارشناس و استاد و غیره باشم.
یعنی اعتراف به این امر که من عاشق سحر و عبادت و مناجات و مطالعه و کسب علم هستم.
پس میان راه جا نزن و محکم ادامه بده که والعاقبة للمتقین.
#مجتبی_میرزایی
#پساحوزه
#طلبه
#ثبت_نام_حوزه_علمیه
https://eitaa.com/roozneveshthayeman
https://eitaa.com/ammarionn
https://eitaa.com/EmamHosain3
مجتبی میرزایی:
💠 دلنوشته همسر یک طلبه پیرامون ترور چند طلبه در حرم مطهر حضرت رضا(ع)
✍️ زهرا کاردانی
✅ این را میدانید و شنیدهاید که توی هر صنفی آدم خوب و بد هست. اما اینجا توی صنف #طلبه تنها جاییست که همه اعضا را به کردار آدم بده میشناسند و با دست نشانش میدهند.
📚 در سالهای دور روایت های زیادی از کتکزدن و شکنجهکردن بچهها در #مدرسه دیدهایم و شنیدهایم اما هیچ کس این صنف را به #شکنجه گری نمیشناسند.
👨🏻🎓 وقتی کسی می گوید که پدرش #معلم بوده، هیچکس به خنده نمیگوید: «عه! بابای شما هم ترکه به دست بوده؟»
🧑🏻⚕ توی این سالها بارها و بارها از زیر میزی گرفتن برخی #پزشک ها، بیاخلاقی برخی پرستارها، روابط پیچیده و غیر اخلاقی برخی #بازیگر ها، کمفروشی کارخانهدارها، رشوهگیری برخی قاضیها و... شنیدهایم. اما هیچ کدام را مطلقا #سیاه نمی بینیم.
✴️ هنوز هم پزشکها، پرستارها، قاضیها و معلمها #محترم و #تاج_سر هستند و #انصاف ما تشخیص میدهد که باید برای عدهای واژه استثنا را استفاده کرد.
‼️ اما اینجا، توی صنف ما همه به پای هم میسوزند. اگر خبر فلان نماینده مجلس و خورد و بردهایش بپیچد، از فرداش نگاه مردم روی قبای زمستانه همسر من سنگینی میکند. اگر #بنزین گران شود، روغن نایاب و جوجههای یک روزه را در دارقوزآباد زنده زنده دفن کنند...شوهرم در بقالی باید به ده نفر پاسخ بگوید. چرا؟ چون #رئیس_جمهور هملباس اوست.
🔰 فرقی نمیکند که #فاصله_طبقاتی ما از آقای رئیسجمهور چقدر باشد، اینکه گرانی بنزین اول از همه کمر #زندگی نحیف ما را میشکند، اینکه ما مدتهاست رنگ گوشت قرمز را ندیدهایم، مهم نیست. #عقل مردم به #چشم است و چشم فقط لباس را میبیند.
💔 خانواده #طلبه فشار زیادی را تحمل میکنند. این را فقط از تجربه زیسته خودم نمیگویم. ده سال است که دارم کنار طلبههای زیادی زندگی میکنم.
محرومیتها، سختیهای زندگی، #فشار_اجتماعی که گاهی تا اندرونی خانواده خودشان هم حضور دارد، ناامنی اجتماعی که گاهی از کودکی تجربهاش می کنند.
❓شما از چهارتا فرزند طلبه بپرسید که کجای زندگیاش بخاطر لباس پدرش #برچسب خورده. اول از همه #مدرسه! اگر بچه #شیطنت کند، معاون مدرسه گوشش را میکشد و میگوید: «بچه آخونده دیگه.»
‼️ اگر خوب درس نخواند، اگر توی #دعوا با هم کلاسی بخواهد حقش را بگیرد. محال است توی جمعی بنشیند و یک بامزهای پیدا نشود که با نیشخند بپرسد: «تو ام میخوای عین بابات #آخوند بشی؟!» یک طور پلشتواری به بچهات از همان اول میفهمانند که پدرش چه جایگاه دوست نداشتنیای دارد.
⚠️ نتیجهی محرومیتها، نان و پنیر سق زدنها، دوریکشیدنها از بستگان و زندگی در هر روستای دور افتادهای برای ما جز برچسب، #تمسخر و نگاههای سنگین نیست.
‼️ حواس همه نکتهسنجهای عالم که شغلشان توجه به جزئیاتیست که دیگران نمیبینند، به همه چیز هست. الا اینکه #طلبه و #خانواده و بچههایش #انسان هستند. ما هیچ کجای دستهبندی اخلاقی انسانی تربیتی آنها جایی نداریم. همین حالا که دارید این مطلب را میخوانید همه دارند توی توییتر و اینستا به هم تذکر میدهند که حواستان به جمعیت #افغانستانیهایی باشد که این وسط هیچ کارهاند.
⛔️ مراقب باشید مبادا صرفا بخاطر #ملیت ضارب اتفاق دیروز، رفتارتان با این عزیزان عوض شود. خیلی هم خوب. من هم همین نظر را دارم. اما دلم میخواست یک نفر از همینها که دینشان #انسانیت است، درباره آن سه نفر که با زبان #روزه در خون خودشان غلطیدند و خانواده هاشان که با خون دل #افطار کردند، حرف بزند. از دختر هشت ساله شهید اصلانی که نمیدانم توی دل کوچک تبدارش چه کربلایی ست...
#شهید_اصلانی
#شهید_دارایی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
متأسفانه امروز چنین صحنههایی را میبینند و تحریک میشوند. همان لحظه به ذهنم رسید و دوباره تأکید کردم که چرا اسلام دوست دارد خانمها با حجاب بیان. شما به عنوان مادر طاقت نداری که پسرت صحنههای مستهجن را از شبکههای مجازی مشاهده کند
این خانم به حرفهای من گوش میکرد و هیچ جوابی نمیداد.
حلما هم این وسط صحبتهای خوبی داشت و کمکم میکرد.
خانمِ گفت: "با اینکه پدرم روسیهای بود و خیلی خوشگل بود، ولی من به مادرم رفتم. سبزه و زشت شدم"
من نگاهی بهش انداختم و به لطف خدا به ذهنم رسید و گفتم شاید صورت جذابی داشته باشی. چون سنّت بالا رفته ولی اندامهای زیبایی داری.
"شالت را روی سینت بذار که پیدا نشه"
فوراً شالش رو باز کرد و روی سینش انداخت.
"هر خانمی یه جذابیتی داره. به نظرم شما سینه قشنگی داری پس بهتره بپوشونید"
توجه خوبی به این حرفم نداشت و دوباره شروع کرد به صحبت از خانوادش. از ارث و میراث و اموال. از پسرانش. از مادر مهربانش. از خواهراش. همون لحظه به حلما اشاره کردم و گفتم:
"شاید بهایی باشه"
حلما نگاهی کرد و گفت: "نمیدانم" دوباره به حرفاش گوش دادم و بین این حرفها به مردم و اطراف نگاه میکردم. چند نفری مرد به ما نگاه میکردند و حرفهای ما را کم و بیش میشنیدند. طلبههای زیادی از کنار ما رد میشدند. دوباره صحبت را کشاند به سمت آخوندها.
گفتم: "خانم لطفاً توهین نکنید به این طلبهها"
"ما باید بریم و دیرمون شده ولی خواهش میکنم اینها اکثرا آدمهای خوبی هستند"
برگشت و گفت:
"آره راست میگی من اشتباه کردم اینها بدبختترین آدمهای جامعه هستند و بیپولترین آدمهای جامعه هستند. میدانم حقوق کمی دارند. من اشتباه کردم"
گفتم: "واقعاً شهریه یک طلبه اندازه یک کارگر هم نیست. اگر برخی از بزرگانشون اشتباه کردند. اگر برخی از این طلبهنماها، زندگی مجلل دارند، دلیل بر این نیست که به این لباس پیامبر توهین بشه. اینها خادم مردم هستند"
سرش را تکان داد و گفت: "ممنونم"
حلما چند جمله محبت آمیز به خانمِ گفت. بهش گفت: "خدا حفظت کنه" منم گفتم: "برو پیش حضرت معصومه زیارتی کن. دلت آروم میگیره و از خانم کمک بگیر تا تمام مشکلاتت حل بشه. ما هم برات دعا میکنیم"
با هم خداحافظی گرمی کردیم و به سمت پاساژ برای دوختن چادر حرکت کردیم...
ادامه دارد...
#جهاد_تبیین
#اغتشاشات
#اغتشاشگر
#طلبه
#روحانی
#عمامه
✍مجتبی میرزایی
@roozneveshthayeman