eitaa logo
کانال روشنگری‌🇵🇸
19.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
10.9هزار ویدیو
67 فایل
🔶پاسخ شبهات(اعتقادی-تاریخی-سیاسی) 🔶تحلیلهای ضروری روز 🔶روشنگرانه ها پیج انگلیسی: @Enlightenment40 عربی: @altanwir40 عبری: @modeut40 اینستا instagram.com/roshangarii5 سروش Sapp.ir/roshangarii توییتر twitter.com/tanvire12 نظرات: @Smkomail کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 باز هم یک پست دیگر توسط 👆 بنظر شما از کدام جمله پوستر انقدر به وحشت افتاده اند.. دهانهای ما را ببندید.. اما بدانید به برکت و همین در امنیت و آسایش کامل برای و قلم میزنیم، کار میکنیم و زندگی میکنیم زنده باد که به همه آزادگان جهان شجاعت و قدرت ابراز عقیده داد.. از لبنان تا آمریکا.. 👉 @roshangarii 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎥آیا می دانستید روشن کردن حق است؟ . 🚕روشن کردن کولر در افزایش ها لحاظ شده و گرفتن کرایه اضافه برای روشن کردن کولر است! 🚕 آیا میدونید روشن نکردن تاکسی یه نوع و پایمال کردن و است؟ پس عزیز که حتی توی کولر تاکسی هم از مردم دزدی میکنی، از دزدی و گرگ شدن بقیه ، ناله نکن عزیز من 😐 👉 @roshangarii 🌹
🚩🏴 اگر میخواهی بدانی روز #عاشورا در کدام سپاه بودی نگاه کن به #لقمه و روزی ات.. نگاه کن به👆 #پاکی #راستگویی #تقوا #امام_حسین #کربلا #سرباز #تاریخ #حضرت_مهدی #حسین (ع) #انسانیت #مظلوم #دل #قلب #بیداری #حق #انقلاب #اسرائیل #فلسطین #یمن #کشمیر #شیعه #مسلمان #محرم #یزید 👉 @roshangarii 🚩
🔶 هشتاد هزار کودک #یمنی را کشتند جهان 5 سال جیک نزد هیچکس نه از #حقوق_بشر گفت، نه از #حقوق_کودک و.. یک پالایشگاه #عربستان را زدند، صدای همه خونخواران عالم درآمده.. شناخت #حق از #باطل به همین سادگی است.. #یمن #بی_بی_سی #منوتو #آمریکا #سعودی #صدای_آمریکا #ایران #مقاومت #کودک #کودکان #جنگ #انصارالله #حوثی #گرسنگی #انسانیت 👉 @roshangarii 🌹
هدایت شده از  محمد عبدالهی
به ابوهریره گفتند چرا پشت سر #علی علیه السلام نماز میخوانی و سر سفره #معاویه مینشینی؟ گفت نماز علی برتر است ولی غذای معاویه چربتره! #ابوهریره_های_زمان #مقتدی_صدر #عراق #تظاهرات #نفاق #عربستان #شیعه #ایران #رهبر #جمهوری_اسلامی #حق صفحه من در توئیتر: https://twitter.com/abdollahy_moh2 صفحه اینستاگرام: ☑️ @abdollahy_moh
🔺امیرالمومنین(ع) می‌فرمودند؛ شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند قلب را مى‌میراند و غم و اندوه را به روح انسان سرازیر مى‌کند که آنها در مسیر خود، چنین متّحدند و شما، در طریق تان، اینگونه پراکنده و متفرّق! روى شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرین‌تان باشد. 👉 @roshangarii 🚩
✍️ 💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم. دفتر چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟» 💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، را می دیدم که همچنان نگرانم بود. هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم! 💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط شون رو می خوان!» از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!» 💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند. مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!» 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند. مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت. 💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند. باورم نمی شد اینجا است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم. 💠 قرار ما بر بود، نه این شکل از ! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر را؟ گیج که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت. 💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست. دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد. 💠 اما نه، شعار "" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم. از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود. 💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود! از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم. 💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد. تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🔷حتما شما هم رفقایی دارید که میپرسند "چرا باید بدیم"؟؟ بهشون بگید چون رای دادن ماست بیش از اینکه ما باشه.. حق تعیین حق تعیین 👉 @roshangarii 🚩
🔻آقای ممنون بابت این دیوارهایی که می‌کشی! دیوار بین و 😜 درد و بلات بخوره تو سر اون که 4.8 میلیارد رو بالا کشیده.. جیب دورو بریاشو پر میکنه.. خودشو سمبل و و ضد به ملت قالب میکنه.. 👉 @roshangarii 🚩