eitaa logo
روزنه
6.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
246 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
بازتاب/۲ 🔹سید: سلام.پاسخ اشکال نقضی حضرت نوح ولوط و...؛ بحث مدیریت وتدبیر یعنی اینکه شما طوری رفتار کنید که اولا دیگران نتوانند برای تصمیمات شما ریل گذاری کنند وبه اصطلاح بازیچه دست آنان نشوید. ثانیا ازجانب شما وبه اسم شما مطالب ومبانی خلاف واقع را به دیگران انتقال ندهند. حال سوال این که درسیره حضرت نوح ،لوط و امام هادی علیه السلام کدام یک از این دوجهت مغفول بوده که شما اشکال نقضی مینمایید؟!؟! @rozaneebefarda
جناب ، هنوز هم نگران جایگاه هستید؟ 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 1. قریب به یک سال پیش بود که خبری مبنی بر پرداخت عیدی از سوی چهره‌های سرشناس به اساتید سطوح عالی و خارج مطرح شد. این خبر واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت. از مراجع عظام تقلید گرفته تا اساتید برجسته حوزه و حتی برخی اعضای سرشناس نشست دوره‌ای اساتید که از ابتدا با چنین اقدامی مخالف بودند، همه به این اقدام نسنجیده واکنش نشان دادند. نگارنده این سطور نیز در یادداشتی با عنوان این پرسش را مطرح کرد که اگر این اقدام با نیت خیرخواهانه انجام شده است و تنها هدف از آن کمک به اساتید معظم بوده است، چرا به صورت بدون نام و با عنوان «جمعی از اساتید» صورت نگرفته است؟ و به جای این، نام تک تک افراد عیدی دهنده با ذکر میزان مبلغ عیدی، در پیامک اعلامی درج گردیده است؟ آیا بهتر نبود عمل خیر ایشان با کتمان اجری مضاعف می‌یافت؟ در آن یادداشت زنگ خطری زده شد که جدی گرفته نشد. 2. در این میان پرسشی از جناب (موسوم به ) مطرح کردم که چرا از اقدام دوستانتان احساس خطر و نگرانی برای مقام شامخ مرجعیت نکردید؟ شما که کوچکترین اقدامی را با عنوان هتک مرجعیت برجسته می‌کنید و واکنش نشان می‌دهید، حالا در برابر این اقدام سیاست سکوت در پیش گرفته‌اید؟ و نه تنها سیاست سکوت در پیش گرفتید که تلویحاً به تأیید این اقدام نیز پرداختید و منتقدین را به متهم کردید. پرسش دیگر اینکه اگر همین اقدام را جمعی از چهره‌ها و انجام داده بودند، آن هنگام موضع شما و دوستانتان چگونه بود؟ آیا از گوشه و کنار صدای واسلاماه همه جا را فرا نمی‌گرفت؟ 3. امروز زمان زیادی از آن یادداشت و تذکرهای خیرخواهانه اساتید بزرگوار حوزه نمی‌گذرد. اکنون 4 نفر از 5 اساتید عیدی دهنده، به صورت علنی و رسمی سخن از خود به میان آورده‌اند. حضرات آقایان ، ، و هر چهار نفر در سایت‌های رسمی‌شان پاسخ می‌دهند و حتی یکی از ایشان رساله عملیه خود را منتشر کرده است. جناب منوچهری () آیا هنوز هم دلتان برای مرجعیت شیعه می‌تپد و می‌سوزد؟ آیا احساس نمی‌کنید دوستانتان با این اقدام حرمت اساتیدشان و بزرگان مرجعیت را رعایت نکرده‌اند؟ آیا این سیره سلف صالح بوده است؟ من از این نیت ایشان خبر ندارم ولی . امروز این اساتید بزرگوار در حالی کرده‌اند که هنوز اساتید ایشان و مراجع بزرگمان در قید حیات هستند. حداقل می‌توان گفت برای امر افتاء و مرجعیت، من به الکفایه موجود است. این اقدام چه نسبتی با سیره سلف صالح در فرار از مرجعیت و ریاست دارد؟ شاید این بزرگواران نیت خیری داشته باشند ولی حداقل باید گفت در روش اشتباه می‌کنند. پرسش ما این است: شما دلسوزان حریم مرجعیت درباره این پدیده چیست؟ پیام اعلام مرجعیت این بزرگواران می تواند یکی از این دو گزاره باشد: یا خود را از امثال مراجع معظم حضرات آیات عظام آقایان خراسانی و گلپایگانی و زنجانی و می دانند؟ یا خدای ناکرده در ایشان خلل و کاستی ای حس کرده اند که شرعی نموده اند برای پر نمودن یک خلاء در جامعه اسلامی اعلام مرجعیت نمایند؟ 4. سخن آخر: حاشیه مهم‌تر از متن این است که عده‌ای سیاست یک بام و دو هوا در پیش می‌گیرند و با استانداردهای دوگانه حوادث را تحلیل می‌کنند. جناب نائینی در کانال خود بارها مطالبی درباره پرهیز بزرگان از مرجعیت و ریاست گذاشته است. آیا آن مطالب صغریات و مصادیقی در عالم واقع ندارند؟ آیا رسالت یک استاد، آزاده بودن در تحلیل و یگانگی بین نظر و عمل نیست؟ استاد آزاده و حقیقت مدار کسی است که اگر انحراف را حتی در رفتار اصدقاء و اقربایش دید، تذکر دهد و موضع بگیرد. امروز آزمون خوبی برای سنجیدن عیار آزادگی و حقیقت مداری بسیاری از عزیزان است. سید طاها یزدانی 🔶پی افزود ادبیات این یادداشت مربوط به نویسنده محترم است و روزنه بدون هر ویرایشی بازنشر کرده است. @rozaneebefarda
بازتاب/۱ Mohammad Abdulaah: سلام... اگر جزء احرار هستید و حریت دارید در لفافه صحبت نکنید... متاسفم برای مصلحت سنجی های بی موردتان... چرا مصداقی نمیگویید؟؟؟ 🔶روزنه در یادداشت اولیه نویسنده برخی اسامی درج شده بود که جهت مراعات برخی ملاحظات اخلاقی حذف شد با رضایت نویسنده ارجمند. وانگهی! همیشه حریت در بیان اسامی افراد نیست گاهی اشارت برای اهل اطلاع کافی است. @rozaneebefarda
نقد اظهارنظر تجزیه طلبانه رئیس دولت اصلاحات توسط روشنفکر نزدیک به دولت اعتدال @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🖇توصیه ای به آقای خاتمی 📋من نیز مانند بسیارانی دیگر، سخنان آقای محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق، دربارۀ مطلوب بودن الگوی فدرالیسم برای ایران را، که در جمع اعضای شورای شهر ایراد شده بود، با شگفتی فراوان در رسانه ها خواندم. در آن سخنان آمده بود : «مطلوب ترین شیوۀ حکومت مردمی ادارۀ فدرالی است». من درست نمی توانم بفهمم که چرا رئیس جمهور پیشین، که باید بداند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، خطاب به اعضای شورای شهر دربارۀ مسائل کلان حاکمیتی کشور چنین مطلب مهمی را مطرح کرده است؟ 📎صلاحیت نداشتن رئیس‌جمهور اسبق آقای رئیس جمهور اسبق باید بداند که تصمیم گیری در چنین مواردی به هیچ وجه در صلاحیت اعضای شورای شهر نیست که مردم برای ادارۀ امور جاری شهر انتخاب می کنند و برحسب تعریف اگر صلاحیتی داشته باشند باید رسیدگی به امور جاری شهر باشد و، به این اعتبار، صلاحیتی برای مداخله در امور کشور ندارند. وانگهی، خود آقای رئیس جمهور اسبق چه صلاحیتی دارد که چنین بحث مهم حاکمیتی را با گروهی که آن ها نیز در این موارد فاقد صلاحیت هستند، در میان گذاشته است. با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری، رئیس جمهور نیز شهروندی بیش نیست و اگر نظری داشته باشد باید آن نظر را مستدل بیان کند و پاسخ بگیرد، اما بیان چنین مباحثی، در چنین سطح عامیانه ای، در مناسبت های سیاسی در شأن رجل سیاسی نیست. 📎اصلاحات و افسادات من به این اعتبار اخیر، این دو سه یادداشت را می نویسم تا به رئیس جمهور پیشین یادآوری کنم که مصالح عالی کشور را فدای منافع گروهی که او رهبری آنان را بر عهده دارد و فساد و عدم کاردانی بسیاری از آنان به جایی رسیده است که خود آقای خاتمی مجبور شده است اعتراف کند : «بعید است مردم با حرف ما در انتخابات آتی شرکت کنند» نکند! من اضافه می کنم : آقای خاتمی بعید نیست، حتمی است! شما به عنوان رهبر اصلاحات حتما شعارهای مردم را شنیده اید و این نکته را باید بفهمید که اصلاحات نیازمند نظریه ای برای افسادات است، یعنی باید دانسته باشید که در کجاها کار را خراب کرده اید، فسادهای اطرافیان شما کجاها و تا چه حدی بوده است؟ آن‌چه بعید می نماید این است که شما و اصلاح طلبان هنوز تصور درستی از بیراهه ای که رفته اید ندارید و برای جبران همین فقدان فهم درست است که هر بار برای گرفتن رأی مردم از مصالح عالی کشور مایه می گذارید و هر بار هم همان اشتباه های پیشین را مرتکب می شوید. 📎نقطه سیاه کارنامه اصلاح‌طلبی پیش از آن‌که به بحث فدرالیسم برسم که اطمینان دارم به واقع متوجه نشده اید چه گفته اید و گفته های شما چه تالی های فاسدی می تواند داشته باشد، به یک مورد دیگر اشاره ای می کنم تا یکی از نقطه های سیاه کارنامه دوستان شما را یادآوری کرده باشم. در آبان ماه 1395، حکومت وقت ناگهان برنامه ای برای آموزش زبان های محلی رونمایی کرد که در زمان صدارت شخص شما و در دستگاه وزیر علوم اصلاحات در سال 1382 توسط یکی از پان‌ترک های معروف نوشته شده بود. آن رونمایی به دلایل انتخاباتی و جلب نظر مردم استان های کردنشین و آذری زبان انجام شده بود. 📎لزوم پس گرفتن سخن نسنجیده من به آن مناسبت توضیح دادم که چنین مایه گذاشتن از مصالح عالی کشور بعید است برای نامزد ریاست جمهوری رأیی بیاورد. آن مقاله را در همین جا بار دیگر منتشر و نظر شما را به آن جلب می کنم. در پست های دیگری اشاره هایی نیز به مضمون سخنان شما خواهم آورد. به عنوان یک شهروند، که اندکی بیشتر از شما در این مباحث فکر کرده و بویژه این‌که سیاست باز نیست، از شما می خواهم که این سخنان را محترمانه پس بگیرید و به اطرافیان خودتان هم توصیه کنید که وارد این مباحث نشوند🖊 🔸 جواد طباطبایی. واشینگتن. 28 اردیبهشت 1398. 18 می 2019 🔶حاشیه روزنه جواد طباطبایی از جمله روشنفکران طرفدار ایده است که روزگاری را مطرح کرد و موجب تکاپوهایی در قم شد. او معتقد است که اصلاحات اساسی(که ای بسا به حذف اسلام سیاسی یا دگردیسی اساسی در آن نیز منجر شود) باید از حوزه شروع شود لذا اولا با نوع روشنفکران دینی (از بازرگان تا شریعتی و سروش و..) رابطه بدی دارد که این پروژه را می سوزانند! محمد قوچانی (نماینده بیت منتظری در کارگزاران و دولت اعتدال)، مدتی است دور طباطبایی را گرفته و هنوز معلوم نیست دقیقا با او و برای او چه برنامه‌ای دارد! در نتیجه آمد و رفت طباطبایی به قم در دو دهه پیشین، مطالبی به برخی معممین منتقل شده که در اسلام مالی ره یافت های انسان مدارانه و شبه ناسیونالیستی طباطبایی بسیار مؤثر بوده و کمابیش در افاضات برخی رخ نموده است. ادامه https://eitaa.com/rozaneebefarda/1260 @rozaneebefarda
🔶پی افزود حتمن فردا که این یادداشت در روزنامه سازندگی منتشر شود، عده ای از انقلابی های کم اطلاع گمان می برند در اردوگاه دولت و اصلاحات شکاف جدی رخ داده، حال آنکه این جماعت همیشه از این جنگ های زرگری داشته اند که اصلا حیات شان و نان و آب شان بسته به نفی و نقد صوری همدیگر است و این دعوا نیز کمترین فایده اش، خروج رئیس جمهور اصلاحات از انزوای سیاسی است. @rozaneebefarda
آیا مرجعیت گریزی، واقعا سیره سلف صالح بوده یا اصرار بر آن، ناشی از بی اطلاعی است؟! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 یکی از فضلای جوان که مدتی است تدریس درس خارج نیز شروع فرموده، در یادداشتی، انتقاد به پدیده را ناشی کم اطلاعی از تاریخ فقه معاصر دانسته و چنین نوشته اند:👇 بی اطلاعی! اخیرا برخی از کانال های کم اطلاع یا جهت دار اشکال کرده‌اند که "چرا" برخی از اساتید و فقهای طبقه دوم حوزه با وجود طبقه اول(مراجع موجود) اقدام به پاسخگویی به استفتاءات کرده و تلویحا در صدد مرجعیت هستند... مراجعه به تاریخ فقه معاصر به روشنی دلالت می کند که منشأ این اشکال بی اطلاعی است چراکه بسیاری از مراجع موجود و محترم فعلی هم با وجود حیات مراجع طبقه قبل خویش اقدام به تأسیس دفتر و پاسخ به استفتاءات کرده و حتی رساله منتشر نموده اند... بعنوان نمونه پس از ارتحال حضرت امام خمینی بسیاری از مقلدان ایشان به حضرات آیات عظام فاضل لنکرانی ره خامنه‌ای، صانعی و.. مراجعه کرده و این بزرگواران با وجود حیات حضرات آیات عظام خوئی، گلپایگانی و اراکی افتا می کردند و پس از ارتحال حضرت آیت الله العظمی خوئی بسیاری از مقلدان ایشان به حضرات آیات عظام سیستانی و تبریزی و وحید خراسانی مراجعه کرده و این بزرگواران با وجود حیات حضرات آیات عظام گلپایگانی و اراکی افتا می کردند... نگارنده به خوبی چاپ اول رساله توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی را به خاطر دارد که در زمان حیات مرحوم آیت الله العظمی اراکی منتشر شده بود... خلاصه بدعتی اتفاق نیفتاده است و سیره مسلمی نقض نشده است ! از نظر ادله شرعی هم که رعایت طبقات الفقهاء دلیل ندارد. البته که هرکس بخواهد از فقیهی تقلید کند باید بوسیله دلایل معتبر شرعی_که در رساله ها و استفتاءات آمده _صلاحیت او را برای افتا احراز کند و به صرف اعلام مرجعیت توسط عالمی نمی توان از او تقلید کرد... لکن این بحث دیگری است... 98/2/28 🔶حاشیه روزنه ۱)نگارنده محترم مشخص نکرده که مراد از «تاریخ فقه معاصر» دقیقا شامل چه بازه زمانی است و آیا ایشان بزرگانی چون آیات بروجردی، امام خمینی، خوانساری، بهجت، و بسیار دیگر را، در جرگه فقهای معاصر که از پذیرش مرجعیت استنکاف شدید داشته اند قبول دارند؟! ۲)حکمت این سنخ مواجه با مقوله مرجعیت چیست؟؟ آیا مطالبه استمرار این سیره مقدس، که از قضا دقیقا مبتنی بر داده های متقن تاریخی است، باید تخطئه شود یا قابل تقدیر است؟ ۳) داده های مندرج در این یادداشت مختصر، به غایت غیردقیق است و این مطلب را به مخاطب منتقل می کند که افراد مذکور العیاذبالله از سیره قطعیه مراجع ماضین مبنی بر ، پیروی ننموده اند. طبعا به این سهولت نمی توان چنان نسبتی را بدان بزرگان داد لذا در تحلیل این داده ها، بر فرض صحت و دقت، باید راه دیگری پیمود. ۴) بعد از ارتحال امام خمینی در سال ۶۸، تاریخ سراغ ندارد «بسیاری از مقلدان ایشان در زمان حیات آیت الله گلپایگانی به مقام معظم رهبری مراجعه» و ایشان در مقام مرجعیت و افتا پذیرا شده باشند! بلکه ارتحال آیت‌الله خویی در سال ۷۱، آیت‌الله گلپایگانی در آذر ۷۲ و ارتحال آیت‌الله اراکی در آذر ۷۳، واقع شد و بعد از آن بود که جامعه مدرسین قم در طی اطلاعیه‌ای اسامی هفت نفر از علمای کشور را به عنوان مراجع جایزالتقلید اعلام کرد؛ اسامی حضرات آیات خامنه‌ای، فاضل لنکرانی، میرزا جواد آقا تبریزی، محمدتقی بهجت، حسین وحید خراسانی، سید موسی شبیری زنجانی و ناصر مکارم شیرازی در لیست مورد نظر این نهاد اصیل حوزوی به چشم می‌خورد. بعد‌تر نام آیات سیستانی و صافی گلپایگانی نیز بدان افزوده شد. ۶) برخورد مقام معظم رهبری با این اتفاق را بار دیگر باید مطالعه کرد؛ تذکر دادن به وجود بزرگان دیگری که معلوم شد آیت الله سیستانی مراد بوده و اعلام رسمی استنکاف از پذیرش امر مرجعیت در داخل ایران. مرجعیت گریزی مقام معظم رهبری و حفظ شأن و منزلت مراجع اسن و اقدم موجب شده که از سال ۷۳ تا کنون از استنکاف ورزند و نشان دهند که در عمل به دقائق اخلاقی در عرصه مرجعیت، واقف و حساس اند. ۵) پیرامون سایر گزاره های یادداشت فوق نیز گفتنی هایی هست که از حوصله این یادداشت خارج است و ای بسا در آتیه، در قالب مطالب مستقل دیگر بدان بپردازیم. انشالله @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
آیا مرجعیت گریزی، واقعا سیره سلف صالح بوده یا اصرار بر آن، ناشی از بی اطلاعی است؟! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 یکی از فضلای جوان که مدتی است تدریس درس خارج نیز شروع فرموده، در یادداشتی، انتقاد به پدیده را ناشی کم اطلاعی از تاریخ فقه معاصر دانسته و چنین نوشته اند:👇 بی اطلاعی! اخیرا برخی از کانال های کم اطلاع یا جهت دار اشکال کرده‌اند که "چرا" برخی از اساتید و فقهای طبقه دوم حوزه با وجود طبقه اول(مراجع موجود) اقدام به پاسخگویی به استفتاءات کرده و تلویحا در صدد مرجعیت هستند... مراجعه به تاریخ فقه معاصر به روشنی دلالت می کند که منشأ این اشکال بی اطلاعی است چراکه بسیاری از مراجع موجود و محترم فعلی هم با وجود حیات مراجع طبقه قبل خویش اقدام به تأسیس دفتر و پاسخ به استفتاءات کرده و حتی رساله منتشر نموده اند... بعنوان نمونه پس از ارتحال حضرت امام خمینی بسیاری از مقلدان ایشان به حضرات آیات عظام فاضل لنکرانی ره خامنه‌ای، صانعی و.. مراجعه کرده و این بزرگواران با وجود حیات حضرات آیات عظام خوئی، گلپایگانی و اراکی افتا می کردند و پس از ارتحال حضرت آیت الله العظمی خوئی بسیاری از مقلدان ایشان به حضرات آیات عظام سیستانی و تبریزی و وحید خراسانی مراجعه کرده و این بزرگواران با وجود حیات حضرات آیات عظام گلپایگانی و اراکی افتا می کردند... نگارنده به خوبی چاپ اول رساله توضیح المسائل آیت الله مکارم شیرازی را به خاطر دارد که در زمان حیات مرحوم آیت الله العظمی اراکی منتشر شده بود... خلاصه بدعتی اتفاق نیفتاده است و سیره مسلمی نقض نشده است ! از نظر ادله شرعی هم که رعایت طبقات الفقهاء دلیل ندارد. البته که هرکس بخواهد از فقیهی تقلید کند باید بوسیله دلایل معتبر شرعی_که در رساله ها و استفتاءات آمده _صلاحیت او را برای افتا احراز کند و به صرف اعلام مرجعیت توسط عالمی نمی توان از او تقلید کرد... لکن این بحث دیگری است... 98/2/28 🔶حاشیه روزنه ۱)نگارنده محترم مشخص نکرده که مراد از «تاریخ فقه معاصر» دقیقا شامل چه بازه زمانی است و آیا ایشان بزرگانی چون آیات بروجردی، امام خمینی، خوانساری، بهجت، و بسیار دیگر را، در جرگه فقهای معاصر که از پذیرش مرجعیت استنکاف شدید داشته اند قبول دارند؟! ۲)حکمت این سنخ مواجه با مقوله مرجعیت چیست؟؟ آیا مطالبه استمرار این سیره مقدس، که از قضا دقیقا مبتنی بر داده های متقن تاریخی است، باید تخطئه شود یا قابل تقدیر است؟ ۳) داده های مندرج در این یادداشت مختصر، به غایت غیردقیق است و این مطلب را به مخاطب منتقل می کند که افراد مذکور العیاذبالله از سیره قطعیه مراجع ماضین مبنی بر ، پیروی ننموده اند. طبعا به این سهولت نمی توان چنان نسبتی را بدان بزرگان داد لذا در تحلیل این داده ها، بر فرض صحت و دقت، باید راه دیگری پیمود. ۴) بعد از ارتحال امام خمینی در سال ۶۸، تاریخ سراغ ندارد «بسیاری از مقلدان ایشان در زمان حیات آیت الله گلپایگانی به مقام معظم رهبری مراجعه» و ایشان در مقام مرجعیت و افتا پذیرا شده باشند! بلکه ارتحال آیت‌الله خویی در سال ۷۱، آیت‌الله گلپایگانی در آذر ۷۲ و ارتحال آیت‌الله اراکی در آذر ۷۳، واقع شد و بعد از آن بود که جامعه مدرسین قم در طی اطلاعیه‌ای اسامی هفت نفر از علمای کشور را به عنوان مراجع جایزالتقلید اعلام کرد؛ اسامی حضرات آیات خامنه‌ای، فاضل لنکرانی، میرزا جواد آقا تبریزی، محمدتقی بهجت، حسین وحید خراسانی، سید موسی شبیری زنجانی و ناصر مکارم شیرازی در لیست مورد نظر این نهاد اصیل حوزوی به چشم می‌خورد. بعد‌تر نام آیات سیستانی و صافی گلپایگانی نیز بدان افزوده شد. ۶) برخورد مقام معظم رهبری با این اتفاق را بار دیگر باید مطالعه کرد؛ تذکر دادن به وجود بزرگان دیگری که معلوم شد آیت الله سیستانی مراد بوده و اعلام رسمی استنکاف از پذیرش امر مرجعیت در داخل ایران. مرجعیت گریزی مقام معظم رهبری و حفظ شأن و منزلت مراجع اسن و اقدم موجب شده که از سال ۷۳ تا کنون از استنکاف ورزند و نشان دهند که در عمل به دقائق اخلاقی در عرصه مرجعیت، واقف و حساس اند. ۵) پیرامون سایر گزاره های یادداشت فوق نیز گفتنی هایی هست که از حوصله این یادداشت خارج است و ای بسا در آتیه، در قالب مطالب مستقل دیگر بدان بپردازیم. انشالله @rozaneebefarda
/۱ براى مرجعيّت در فتوى و تقليد، ملكه‌اى بالاتر از ملكه عدالت لازم است! @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸عرض شد كه مرحوم آية الله آقا سيّد أبو الحسن إصفهانى، اعتراض داشتند به كلام مرحوم آية الله آقا سيّد محمّد كاظم يزدى در «عُروَةُ الوُثقَى» كه فرموده‌اند: در مجتهد علاوه بر عدالت، طبق مفاد حديث وارد در «تفسير منسوب به حضرت إمام عسكرىّ عليه السّلام» شرط است كه: أنْ لا يَكونَ مُقْبِلا عَلَى الدُّنْيا وَ طالِبًا لَها، مُكِبًّا عَلَيْها، مُجِدًّا فى تَحْصيلِها. يعنى بايد شخص فقيه علاوه بر عدالت، اين صفات را هم دارا باشد. مرحوم آقا سيّد أبو الحسن اعتراض كرده بودند به اينكه: اگر طلب دنيا بر وجه محرّم باشد، خود موجب فسق است و منافات با عدالت دارد. بنابراين، اعتبار عدالت مُغنى است از اعتبار اين صفات؛ و اگر هم بر وجه محرّم نباشد، مانع از جواز تقليد نيست؛ و صفات مذكوره در خبر، عبارةٌ اخراى عدالتند. و ليكن بايد گفت: در اين كلام مرحوم آقا سيّد أبو الحسن إشكال است؛ زيرا روايت بظاهرها دلالت ميكند بر اينكه: لازم است در مُفتى ملكۀ صالحه‌اى باشد كه نگذارد بر دنيا إقبال كند؛ و آن ملكه پيوسته او را مطيع أمر مولاى خود قرار بدهد؛ و در باطن داراى يك فكر و انگيزۀ إلهى بوده باشد كه وجهة او را از عالم غرور بگرداند، و بسوى عالم باقى متوجّه كند؛ و قلبش به آنطرف گرايش‌ پيدا نمايد. نه مجرّد ملكه‌اى كه بواسطۀ آن إنسان فقط از حرام در خارج اجتناب كند، گرچه آن درجه از سلامت باطنيّه در او محقّق نباشد. و بين اين دو مطلبى كه عرض شد بَوْنٌ بَعيدٌ. عدالت، ملكۀ اجتناب از محرّم است، و بدون وصول به درجۀ تقواى قلبى و صفاى باطنى، براى إنسان مجوّز تقليد نيست. آن ملكه‌اى كه حصولش براى مفتى مجوّز تقليد از اوست، آن صفاى باطن و نورانيّت قلب است كه بواسطۀ آن أصلًا توجّه بدنيا ندارد؛ محبّت رياست ندارد؛ در أثر زياد شدن شاگردان و كم شدن آنها براى او هيچ تفاوت حاصل نمى‌شود؛ رسالة او را چاپ بكنند يا نكنند بهيچ وجه من الوجوه براى او فرقى نمى‌كند؛ و إلّا اگر ذرّه‌اى تفاوت داشته باشد- و لو اينكه در ظاهر گناه نمى‌كند، روزه ميگيرد، دروغ نمى‌گويد، و از محرّمات اجتناب مى‌كند و ملكه‌اش را هم دارد و تصنّعاً هم اين كارها را نمى‌كند وليكن صفاى ضمير بطورى نيست كه قلبش بدنيا متوجّه نباشد؛ بلكه بعضى از اين كارها را به ميل دنيوى انجام مى‌دهد- او ميل بدنيا دارد. دنيائى را كه مى‌گوئيم، مقصود اقتصار بر جمع مال يا شهوت نيست، بلكه هر چيزى كه غير از خداست، دنياست؛ و أفرادى كه در صراط مرجعيّت باشند، و فى الجمله در قلبشان ميل رياست و حبّ رياست و تدريس و ... باشد، أعمّ از اينكه براى مقدّمات اين كار فعّاليّت بكنند يا نكنند، نفس اين محبّت، محبّت به دنياست؛ و اين مانع از وصول بدرجات عُليا مى‌شود. آنوقت كسيكه خودش به درجات عُليا نرسيده- و با وجود اين حالات قلبى هم محال است برسد- چگونه خداوند زمام امور مردم را بدست او ميدهد؟ و او را متحمّل همۀ بارهاى مردم ميكند؟ و اين مسأله خيلى مسأله مهمّى است. (منبع: ولايت فقيه در حكومت اسلام، ج‌2، صص ۱۰۵_۱۰۳) @rozaneebefarda
/۲ علامه حلی و عاقبت افتا @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 كلام علّامه حلّى: لَوْ لا زِيارَةُ الْحُسَيْنِ وَ تَصْنِيفُ الالْفَيْنِ لَهَلَكَتْنِى الْفَتاوَى علّامة حِلّى رحمة الله عليه را بعد از فوت، خواب ديدند و از كيفيّت أحوالش استفسار نمودند، جواب گفت: لَوْ لا زِيارَةُ الْحُسَيْنِ وَ تَصْنِيْفُ الالْفَيْنِ لَهَلَكَتْنِى الْفَتاوَى! «اگر زيارت إمام حسين عليه السّلام نكرده بودم، و تصنيف «الفَين» كه دو هزار دليل است بر إثبات إمامت بلا فصل مرتضى علىّ عليه السّلام نكرده بودم، هر آينه هلاك مى‌كرد مرا فتواهائى كه داده بودم.»‌ أَ وَ لَا يَعْلَمُ الْمُفْتِى أَنَّهُ هُوَ الَّذِى يَدْخُلُ بَيْنَ اللَهِ وَ بَيْنَ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْحَآئِلُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؟! «آيا نمى‌داند مُفتى كه در وقت فتوى دادن داخل شده است ميان جناب حضرت عزّت خداوندى و بندۀ او كه مُسْتَفتى باشد؛ و حكم خدا را به او مى‌رساند و كار پيغمبر مى‌كند؛ و واقف است در ميان بهشت و دوزخ؛ كه اگر آنچه مى‌گويد و فتوى مى‌دهد صادق باشد و موافق گفتۀ شارع باشد، پس أهل نجات است و داخل بهشت مى‌شود؛ و اگر العِياذُ بالله از روى صدق و از روى علم و دانش نباشد هالك است و داخل جهنّم خواهد شد‌. (ولايت فقيه در حكومت اسلام؛ ج‌3، ص 8) @rozaneebefarda
/۳ مواجهه میرازی شیرازی با مقوله مرجعیت و ریاست دینی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸درباره مرحوم ميرزاى بزرگ حاج ميرزا محمّد حسن شيرازى أعلى‌الله مقامه نقل شده كه ايشان فرموده است: ؛ و اين مطلبى بود كه خود بخود پيش آمد و آستان ما را گرفت در حالتيكه من راضى هم نبودم. و نقل ميكنند: بعد از مرحوم شيخ أنصارى (ره) بزرگان از شاگردان ايشان كه ظاهراً هفده نفر بودند؛ أمثال آقاى ميرزا حسن طهرانى نجم آبادى، حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل و ... كه تمام آنها از بزرگان بودند، مجلسى تشكيل دادند و أعاظم تلامذۀ شيخ را در آن مجلس دعوت كردند؛ غير از آقا سيّدحسين كوه كمره‌اى كه وى را به اين مجلس فرا نخواندند، بجهت اينكه او يك مرد مستبدّ به رأى و غير متغيّرى بود، با اينكه علميّتش بسيار بود وليكن چون از جهت رياست امور مسلمين و حتّى مشورت او را نپسنديده بودند، در اين مجلس دعوت ننمودند. بالاخره اين هفده نفر از شاگردان مرحوم شيخ كه در درجۀ أعلاى از تقوى بودند، با هم جمع شدند و در آن مجلس همه اتّفاق كردند بر اينكه: آقا ميرزا محمّد حسن شيرازى بايستى كه جلو برود و كارها را در دست بگيرد و مرجع امور مسلمين گردد. أمّا ميرزا محمّد حسن شيرازى در آن مجلس نه تنها خوشحال نشد، بلكه گريه كرد؛ يعنى گريۀ بلند كرد كه چرا عهدۀ اين أمر را بر گردن من مى‌اندازيد؟! من أهل اينكار نيستم، من وظيفه‌ام اين نيست، من از عهده‌ام بر نمى‌آيد، و چنين و چنان! و بعد به آقا ميرزا حسن طهرانى نجم آبادى كه از شاگردان معروف شيخ بود گفت: من شهادت مى‌دهم: تو أعلم از من هستى! تو چگونه مرا معيّن ميكنى؟ آقا ميرزا حسن طهرانى گفت: بله من هم خودم را از تو أعلم ميدانم، وليكن من بدرد رياست نمى‌خورم؛ رياست علاوه بر أعلميّت، يك دماغ و فكر و تحمّل و سعه‌اى ميخواهد كه اين بار را بر دوش بگيرد و من آنرا ندارم؛ و تو دارى! و لذا تو را به اين سِمَت منصوب مى‌كنيم؛ و ما هم از أطراف تو را كمك‌ مى كنيم، و رهايت نمى‌كنيم، و تنهايت نمى‌گذاريم؛ و خلاصه مرجعيّت را با گريه و عدم رضايت بر گردن آقا ميرزا محمّد حسن شيرازى رضوان الله عليه گذاشتند. (ولايت فقيه در حكومت اسلام، ج‌2، ص ۱۰۶_۱۰۵) @rozaneebefarda
/۴ رويّه و مرام مرحوم ميرزا محمّد تقىّ شيرازى(میرازی دوم) در مرجعيّت @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸دربارۀ آية الله ميرزا محمّد تقىّ شيرازى رحمة الله عليه مى‌گفتند: ايشان به اندازه‌اى قلبش پاك و صاف و نورانى بود كه أصلًا خيال نمى‌كرد؛ أصلًا خيال تفوّق نمى‌كرد؛ معنى رياست را نمى‌فهميد. (آیت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانی؛ ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۲، ص ۱۰۶) @rozaneebefarda