eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
250 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم بزرگداشت و آیت‌الله یزدی در مدرسه آیت‌الله بهجت رضوان الله علیه برگزار شد @rozaneebefarda
مشروح سخنان حجت الاسلام آقاتهرانی پیرامون شخصیت علامه مصباح و آیت الله یزدی(رحمة الله عليهما) @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹️آشنایی بنده با آیت الله یزدی و علامه مصباح مربوط به قبل از انقلاب می شود. تقریبا یک ماه از طلبگی هم نگذشته بود که با علامه آشنا شدم. 🔸️علامه مصباح مقیّد بودند که سحر را حتما حرم باشند. همیشه حرم بودند. در اوایل جوانی که کوچکتر بودم ایشان مقیّد به زیارت بی بی معصومه بودند. 🔹️از توصیه های علامه توجه ویژه به اباعبدالله و روضه ایشان بود چون روضه اصالت دارد. هم طریقیت دارد و هم موضوعیت. هر وقت بتوانیم باید توجه به اهل بیت را در خودمان بیشتر کنیم. اگر می خواهیم کار هایمان پیش برود باید توکّل و توسّل داشته باشیم. 🔸️من در خاطرات آقای مصباح می بینم که ایشان به جاهایی ورود می کرد که بقیه نمی کردند، اگرچه خیلی ها به ایشان می گفتند آقا نرو، نکن. هجمه های جهانی به ایشان می شد اما ایشان غیرت دینی عجیبی داشت. آیت الله یزدی هم غیرت دینی عجیبی داشت و وقتی دیگران را بر سر موضوعات حساس نظام عتاب می کرد کسی جرئت مخالفت نداشت. 🔹️بطور مثال انقلاب که شده بود، خطر کمونیست ها و سوسیالیست ها برای انحراف جدی بود. حتی برای بچه ها کتاب نوشته بودند که من دارم. این ها اعلام دعوت به مناظره کردند.‌..امام فرمود: حوزوی ها کجایید. اینجا بود که علامه با قدرت وارد شد و علیه تفکرات آنها عمل کرد. 🔸️همان ایام در بولتن خبری کمیته انقلاب از قول کمونیست های شوروی نوشته بود: «مصباح نگذاشت که ما کشور ایران را سوسیالیت بکنیم» آن هم در زمانیکه بعضی از همین التقاطی ها که به مجاهدین خلق پیوسته بودن، به کمونیست ها کمک می کردند. 🔹️می گفتند اسلام به تنهایی پاسخگو نیست و باید کمک بگیرد. بعضی از طلبه های بیسواد هم می گفتند اسلام نظام اقتصادی ندارد. به تنهایی نمی تواند پاسخگو باشد. پیامبر(ص) فقط یک مرشد بود. 🔸️رهبری گفتند فقدان وجودی آیت الله مطهری و علامه طباطبایی به برکت وجود آیت الله مصباح پر شده. خب علامه مصباح رفت شما می خواهید چه کنید؟! باید درس خواند و خوب خواند. 🔹️یکی از دوستان صمیمی علامه مصباح محضر ایشان رفته بود و گفته بود حاج آقا دارن در این جهت تندروی می کنن. علامه مصباح میگفتند کسی که اینطور اعتقادی دارد از اسلام بیرون است. این دوست صمیمی می گفتن آقای مصباح دارن سخت می گیرن و در جلسه صحبت بعد از اینکه هیچکدام قانع نشده بودند به علامه گفته بود: «آقای مصباح تو رو خدا کوتاه بیا به خاطر رفاقتمون.» ایشان هم گفته بودند: «من در مقابل دینم احساسات ندارم». 🔸️اوایل انقلاب که قرار شد احکام اسلامی در قانون قرار بگیرد حمله ها شروع شد. ابتدا نهضت آزادی ها شروع کردند و بعد ملی گراها. آیت الله بهشتی گفتند که قصاص حکمی است که باید در مجلس مصوّب بشود اما حقوقدان های نهضت آزادی و... اعتراض کردند. 🔹️روزنامه شان صبح پخش شده بود که لایحۀ قصاص خلاف انسانیت است. امام فرمود: «اینهایی که گفتن قصاص خلاف انسانیت است، اگر جدی گفتند و فهمیده گفتند مرتدّ هستند» چون حرف امام بود دیگر کسی جرئت نکرد حرف بزند. بعد از ظهر روزنامه پخش شد و در رادیو نیز اعلام کردند: نفهمیدیم که چه گفتیم. 🔸️علامه طبق شرایط زمانه مبارزات خود را هم تغییر می داد؛ یک بار می بینید که علامه مصباح چند جلد کتاب برای دفاع از سنگر های ایدوئولوژیک می نویسد بعد کتاب هایی در زمینه تفسیر قرآن بعد کتاب هایی در مقابله با سکولارها که اکثرشون خارج اند و این ها خطرشان از صدام بیشتر است. 🔹️یکی از ماموران سیا هم چندسال پیش گفته بود تنها کسی که در ایران نگذاشت دموکراسی غربی جا بیفتد شخص مصباح است. 🔸️علامه مصباح در 63 سالگی به آمریکایی جنوبی سفر داشتند. با دانشمندان آنجا دیدار کردند. با کلیسا و اسقف های مسیحی هم خیلی زیبا صحبت نمودند. نماینده پاپ در انجا به ایشان گفتند: «امید ما به شرق است. از غرب آبی گرم نمی شود». حاج آقا که می خواستند بیان بیرون ناقوس کلیسا را برای ایشان به صدا در آوردند. در یکی از دانشگاه ها بعد از سخنرانی، زن و مرد بلند شدند و ده دقیقه برای ایشان دست زدند. 🔹️علامه مصباح توجه ویژه ای هم به دانشگاه های کشور داشتند. طرح ولایت را که ایشان راه انداختن برای همین بود که اسلام را به جوانان بشناسانند. @rozaneebefarda
◾ نشست مجازی با موضوع جایگاه و نقش علامه مصباح یزدی در فلسفه اسلامی معاصر ◾ زمان: سه‌شنبه ۳۰ دی‌ماه ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۱ ◾ورود از طریق لینک: https://bbb01.dte.ir/b/ed2-iwn-fp8-rk7 @rozaneebefarda
نگاهی به سیره علمی استاد مصباح.mp3
13.63M
💥ویژگی های سلوک علمی و نقش او در ارتقاء اندیشه اسلامی معاصر. 🔸بیانات فیلسوف جوان دکتر محمد فنایی اشکوری. @rozaneebefarda
💥موعظه مکتوب علامه مصباح گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد.... @rozaneebefarda
41.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین صدیقی در اولین شب از مراسم عزاداری فاطمیه در حسینیه امام خمینی(ره). ۹۹/۱۰/۲۵ @rozaneebefarda
🔰 اطلاع‌نگاشت | منطق اقتدار 🔹 رهبرانقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی در تاریخ ۹۹/۱۰/۱۹ به مسائل پرتکرار در چالش بین جمهوری اسلامی و استکبار اشاره کردند و سخن قطعی و پایانی نظام اسلامی را در این زمینه‌ها بیان فرمودند که در این اطلاع‌نگاشت مرور می‌شود. @rozaneebefarda
👓 با همه رذالتش از جهاتی باشرف تر از عمل کرد، چون: 🔹 اولا آشوب گران کنگره را خوند ولی میرحسین آتش زنندگان پرچم عاشورا و اغتشاشگران رو خوند!! 🔹 ترامپ باهمه اعتراض و تهمتهاش، درست نکرد تا در عرض قانون نهاد بسازه و اغتشاش رو تئوریزه کنه! 🔹 به طرفداراش توصیه کرد نگران نباشن و ۴سال دیگر کاندید خواهد شد و به نوعی اونها رو آروم کرد، بخلاف میرحسین که گفت اسیر این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد!! 🔹 نهایت گفت تو چندتا ایالت مهم تقلب شده و چون آرا نزدیک بود گفت برخی آرای من دزدیده شده، بخلاف میرحسین که نصف رقیبش رای آورده بود!! 🔹 تازه ترامپ حالا که رای نیاورده همه اعوان و انصارش از دولت پرت شدن بیرون، بخلاف موسوی که همه این شلوغ کاریا برای شخص خودش بود، چون اکثر اعوان و انصارش ۴سال بعد شدن همه کاره دولت!!!!.... 💬 رضوان @HozeTwit
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین دیدار حاج‌قاسم با سید حسن نصرالله دو روز پیش از شهادت @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
نقش علمای شیعه در برابر جنبش صهیونیسم و اسرائیل محمدحسن رجبی [صفحه 1 از 5] /2 @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 از جمله صفحات درخشان تاریخ مبارزات شیعه قیام و اعتراض مراجع و علمای ایران در برابر حرکت خزنده صهیونیسم و رشد سرطانی این پدیده در قلب جهان اسلام است. مقاله حاضر روند این مبارزه را از نخستین سالهای تکوین هسته صهیونیسم در خاورمیانه تشریح کرده است. در این مقاله همراهی آشکار و نهان دولتها با اسرائیل روند مهاجرت یهودیان ایرانی به اسرائیل و نقش بازدارنده روحانیون و عالمان شیعه مورد بررسی قرار گرفته است. پس از تشکیل نخستین کنگره جهانی صهیونیسم در سال ۱۸۹۷ م ۱۳۱۵ ق ایجاد دولتی یهودی در سرزمین فلسطین در صدر فعالیت های جنبش صهیونیسم و اتحادیه های جهانی یهود قرار گرفت. در دومین کنگره که چند سال بعد تشکیل شد اکثریت نمایندگان یهودی سراسر جهان بر ایجاد کشوری یهودی تاکید کردند. از آغاز قرن بیستم میلادی دفاتر اتحادیه جهانی یهود و جنبش صهیونیستی در کشورهای مختلف جهان اقدام به تشویق و سازماندهی یهودیان به فلسطین نمودند که با بروز جنگ جهانی اول متوقف شد. اعلامیه بالفور که در سال ۱۹۱۷ م (۱۲۹۶)صادر شد نسبت به ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین تاکید نمود. اندکی پس از صدور این بیانیه عده ای از یهودیان ایران به فکر تاسیس یک «انجمن صهیونیت ایران» و توسعه زبان عبری افتادند. این انجمن در اوایل سال ۱۹۱۸ م (۱۲۹۷) در تهران تشکیل و پس از آن در ۱۸ شهر دیگر ایران افتتاح شد. پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست و تجزیه امپراتوری عظیم عثمانی سرزمین فلسطین تحت قیمومیت انگلستان درآمد و به دنبال آن مهاجرت یهودیان سراسر جهان به فلسطین زیرنظر دفاتر صهیونیستی آغاز شد. بر طبق اسناد منتشره نخستین مهاجرت دسته جمعی یهودیان ایرانی به فلسطین در سال ۱۲۹۹ ش. ۱۹۲۰ م صورت گرفت. در مهر ماه ۱۳۰۱ ش میرزا حبیب الله خان آل رضا (هویدا) کنسول افتخاری ایران در فلسطین و مسئول رسیدگی به امور بهائیان آنجا در نامه ای به وزارت امور خارجه ایران خاطر نشان ساخت: «در فلسطین یهود ایرانی به عقیده بنده زیاد هستند و پس از جنگ «جهانی اول» هم چنانکه سابقا عرض کرده بودم فوج فوج از ایران هجرت کرده به فلسطین آمده اند. دیگر خدا می داند که تا به حال تعداد نفوسشان به چه مقدار رسیده است. » دولت وقت برای جلوگیری از اعتراض های مردمی و جمعیت های اسلامی فلسطین نسبت به مهاجرت یهودیان ایرانی به فلسطین طی اعلامیه ای که در سال ۱۳۰۱ ش صادر کرد اعلام داشت یهودیانی می توانند به خارج مسافرت کنند که «قصد زیارت یا تجارت داشته و ترک علاقه هم نکرده باشند.» اما با وجود این دستورالعمل به دلیل فشار محافل و مراکز صهیونیستی داخلی و خارجی مهاجرت یهودیان ایرانی و نیز یهودیان عراق افغانستان و آسیای مرکزی از راه ایران به فلسطین توسط دفاتر متعدد صهیونیستی در کشور و با همکاری کنسولگری های انگلستان در ایران همچنان ادامه داشت. یکی از شگردهای این دفاتر ایجاد درگیری های ساختگی میان مسلمانان و یهودیان بود تا یهودیان را وادار به ترک میهن و عزیمت به فلسطین نمایند. در دسامبر ۱۹۳۱ م دی ماه ۱۳۱۰ شمسی به منظور بررسی مساله فلسطین کنفرانسی از علما و اندیشمندان جهان اسلام در بیت المقدس تشکیل شد. در این کنفرانس چهره های مشهوری چون رشید رضا از مصر علامه اقبال لاهوری و آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطا از عراق شرکت داشتند. از ایران نیز دو نماینده رسمی (حاج میرزا یحیی دولت آبادی و سید ضیاالدین طباطبایی) در این کنفرانس حضور یافتند. به خواهش حاج امین الحسینی (مفتی فلسطین) کاشف الغطا در بین دو نماز مغرب و عشا سخنرانی کرد. او بیم خود را از سرنوشت مردم و سرزمین فلسطین اعلام داشت و ضمن شرح وضعیت سیاسی مسلمانان آنان را به اتحاد و وحدت کلمه صبر و بردباری و پرهیز از نفاق و اقدام به عمل دعوت کرد. سخنرانی پرشور وی با استقبال بی نظیر شرکت کنندگان مواجه شد و لذا از او خواستند تا امامت نماز جماعت و جمعه را بپذیرد. بسیاری از مطبوعات عربی و اسلامی سخنان وی را به تفصیل درج کردند و علمای فرق اهل سنت با شخصیت برجسته او آشنا شدند. وی پانزده روز در فلسطین ماند و به شهرهای مختلف این سرزمین سفر کرد و با دانشمندان شیعه و سنی به گفتگو نشست و در تمام شهرها برای مردم سخنرانی نمود و آنان را به وحدت با یکدیگر در مقابل دشمنان اسلام و خطر صهیونیست ها دعوت کرد. سپس به لبنان و از آنجا به سوریه رفت و در همه جا به تشریح وضعیت مسلمانان پرداخت و وظایف حساس آنان را در آن برهه تاریخ برشمرد. @rozaneebefarda ادامه👇
هدایت شده از روزنه
نقش علمای شیعه در برابر جنبش صهیونیسم و اسرائیل [صفحه 2 از 5] در اکتبر ۱۲۳۳ م مهر و آبان ۱۳۱۲ ش. تظاهرات وسیعی توسط اعراب فلسطین در شهرهای بیت المقدس و یافاعلیه انگلستان برپا گردید که به خاک و خون کشیده شد و بر اثر آن ده ها نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند. همزمان با این وقایع گروه کثیری از یهودیان ایرانی به فلسطین مهاجرت کرده و توسط آژانس های صهیونیستی در آنجا اسکان داده شدند. این مهاجرت کمتر از سه ماه پس از نخست وزیری محمدعلی فروغی صورت گرفت. مهاجرت یهودیان ایرانی با اعتراضات سخت علما و جمعیت های اسلامی فلسطین روبرو گردید و اعتراضیه ای از سوی «جمعیت شبان المسلمین» و شیخ عبدالله افندی مجتهد رئیس «جمعیت هدایت اسلامی» تسلیم کنسول ایران در موصل گردید. در این اعتراض نامه از دولت ایران درخواست شده بود تا نسبت به ظلم و تعدیاتی که از سوی یهودیان به مردم عرب مسلمان فلسطین صورت می گیرد اقدامات مقتضی انجام شود. این گزارش ده روز بعد در هیات دولت مطرح و قرار شد که از سوی وزیر خارجه «اقدامات مقتضی» صورت گیرد. خبر مهاجرت یهودیان ایرانی ظاهرا از منابع غیر رسمی به اطلاع ریاست حوزه علمیه قم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری رسید. آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطا مجتهد سیاستمدار روشنفکر و استعمار ستیز شیعه عراق که در آن زمان در سفر سه ماهه ای به ایران آمد و مدتی در قم میهمان آیت الله حائری بود وی و دیگر علمای قم را در جریان رویدادهای تاسف بار فلسطین قرار داد. کاشف الغطا هنگام اقامت در ایران پیامی به رزمندگان فلسطینی فرستاد و آنان را به ادامه مبارزات ضد صهیونیستی تشویق نمود. آیت الله حائری نیز گرچه عموما از دخالت در سیاست پرهیز داشت اما چون مساله فلسطین در آن زمان در راس مسائل مبتلا به جهان اسلام قرار داشت لذا در دی ماه ۱۳۱۲ ش تلگرامی به رضاخان مخابره کرد و از او خواست تا در مقابل هجوم یهودیان صهیونیست به فلسطین عکس العمل از خود نشان دهد. چند نفر از علمای سرشناس قم نیز تلگرام های جداگانه ای به رضاخان مخابره کرده و رونوشتی از آنها را برای میر سید محمد بهبهانی که از چهره های سرشناس روحانی و طرف احترام رژیم بود ارسال کردند. بهبهانی نیز رونوشت تلگرام آیت الله حائری و دیگر علمای قم را به «دفتر مخصوص شاهنشاهی» فرستاد و از ریاست دفتر خواست تا در صورت موافقت و دستور شاه تلگرام های علما در جراید کشور چاپ و منتشر شود. دفتر مخصوص شاهنشانی در نامه ای که به نخست وزیر وقت نوشت اعلام داشت: «حسب الامر جهان مطاع مبارک شاهانه ارواحنافداه ابلاغ می نماید انتشار تگرافات «علما» راجع به مسلمین فلسطین در جراید مقتضی نیست. » رژیم ایران برای اعاده حیثیت سیاسی خود نزد مسلمانان جهان و جلوگیری از واکنش های احتمالی ضد یهود در کشور دست به اقدامی سیاسی زد. بدین ترتیب که وزیر خارجه وقت ایران (باقر کاظمی) چند ماه پس از اعتراض جمعیت های سیاسی اسلامی فلسطین و تلگراف های علمای قم طی نطقی در جامعه ملل از حقوق اعراب مسلمان فلسطین حمایت کرد و خواستار حفظ حقوق آنان در برابر هجوم صهیونیست ها گردید و خواستار رفتار عادلانه ای با آنان شد. مفتی و رئیس مجلس اعلای اسلامی فلسطین در نامه ای که به کنسولگری ایران در بیت المقدس نوشت از اقدام دولت ایران در دفاع از حقوق مسلمانان فلسطین تشکر نمود; در ضمن از استمرار مهاجرت یهودیان ایرانی به فلسطین گلایه نمود و از دولت ایران خواست تا اقدامی جدی و عملی در جلوگیری از مهاجرت یهودیان ایرانی به عمل آورد. در مردادماه ۱۳۱۶ ش چند نفر از علمای شیعه ایرانی و عراقی (سید هبه الدین شهرستانی سید محمدمهدی صدر محمدمهدی اصفهانی محمدمهدی خراسانی شیخ راضی آل یاسین) به همراه سه نفر از علمای برجسته اهل سنت عراق (یوسف عطا حبیب العبیدی ابراهیم الراوی) تلگراف اعتراض آمیزی به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلستان مخابره نمودند و در آن مراتب اعتراض و عدم رضایت خود را نسبت به تقسیم فلسطین توسط کمیسیون انگلیسی پیل اعلام داشتند و آن را ضربت به قلب اسلام و عرب دانستند. آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی نیز طی یادداشتی برای سفارت ایران در بغداد اظهار امیدواری کرد که دولت ایران در جامعه ملل از همه گونه تلاش برای دستیابی ملت فلسطین به حقوق حقه خویش فروگذار ننماید. آیت الله کاشف الغطا هم در اقدامی همسو با آیت الله اصفهانی طی تلگرامی به ملک غازی (پادشاه عراق) و کمیسر عالی فلسطین از طرح تقسیم فلسطین و مظالم انگلستان در آنجا و نیز فروش اراضی فلسطینی ها به صهیونیست ها به شدت انتقاد کرد و خاطرنشان ساخت که مردم از او فتوای جهاد خواسته اند. @rozaneebefarda ادامه👇
هدایت شده از روزنه
نقش علمای شیعه در برابر جنبش صهیونیسم و اسرائیل [صفحه 3 از 5] روزنامه عربی النهار (چاپ بغداد) گزارش داد که علمای شیعه به ریاست کاشف الغطا در روز ۲۵ خرداد ۱۳۱۷ در تحت قبه حضرت امیر(ع) در نجف اجتماع خواهند نمود و در باب صدور حکم جهاد علیه صهیونیست ها وحامیان آنها مذاکراتی خواهند کرد و حکم مزبور به امضای همه علما صادر خواهد شد. همین روزنامه اضافه کرد که روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه لبنان اردن مصر یمن امیر نشین های خلیج فارس ترکیه افغانستان و ایران دعوت کرده اند که در این اجلاس حضور یابند. کاشف الغطا سپس خود حکم جهاد را صادر کرد. در بخشی از آن حکم آمده بود: «...ای اسلام وای عرب بلکه برادر وای بشر! وضعیتی که فلسطین سربریده به آن رسیده است به نظر همه آشکار شده و چنانکه گفته ایم باز هم می گوییم که قضیه فلسطین خاص خود فلسطین نبوده. ..ای عرب مسلمانان ای بشر ای مردم! جهاد در فلسطین بر هر انسان واجب شده نه تنها بر عرب و مسلمان. .. این است دعوت و ندای عمومی این جانب که به عرب و اسلام می فرستم. خداگواه است که شصت سال از عمرم می گذرد و اگر بیماری و رنجوری بر استخوان های پوسیده ام حمله نمی آوردند نخستین شخصی بودم که به این دعوت لبیک می گفتم. » او سپس در فتوایی دیگر به تقسیم بندی کشورهای اسلامی می پردازد که باید در این جهاد مقدس ایفای نقش نمایند. به گمان او نخستین کشوری که باید پرچم جهاد را به اهتزار درآورد اردن هاشمی است که روسای آن ادعای سیادت می نمایند. و پس از آن حجاز است که به دلیل پرتوافکنی خورشید اسلام باید قدم در این ر اه بگذارد. آنگاه مصر و سوریه را به دلیل همجواری با فلسطین مسئول شمرده و می افزاید: «می گویند چهارصد میلیون مسلمان در کره زمین موجود است. چطور می شد اگر یک دهم این عده از راه غیرت اقدام نموده برای ادای وظیفه خویش نسبت به فلسطین به یاری مجاهدین آن می شتافتند البته گره فلسطین گشوده می شد و مشکل آن پایان می یافت... به خدا قسم که از مرحله خیلی پرت افتاده ایم و هنوز آنچه را که باید بیان نکرده ایم. .. کنگره ها درباره فلسطین منعقد و مقررات آن تقدیم می شوند و هیئت ها به لندن مسافرت می کنند. با همه اینها قشون انگلیس شکم زنهای آبستن مسلمان را در فلسطین سفره می کند بی گناهان را بی جان و خون های پاک را روان می سازد و با شدت تمام به تبهکاری های بزرگ خود ادامه می دهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چیز را می بینند و می شنوند با وجود این با کمال تفریح رفت و آمد دارند. حتی دو بز آنها از جای خود نجنبید.ای کاش به این هم اکتفا نموده و شر خود را از سر فلسطین کوتاه می کردند و با ستمکاران همراهی نمی نمودند. ولی عموم مسلمانان در گوشه و کنار عالم چیزی که دارند اعتراض هست هیاهو سخنرانی مقاله نویسی شعرگویی و بعضی کمک های مادی بسیار کم که حال قطره آبی بر سنگ را دارد و حال آنکه خیلی از مسلمانان دارای هزاران بلکه میلیونها لیره هستند. آیا هیچ شنیده شد یکی از آنها هزار لیره استرلینگ کمک کرده باشد چنانکه یهودیان که عده شان کمتر و طبعشان پست تر است می کنند.» وی در پایان و با صراحت تمام بزرگترین مشکل و خطر کشورهای مسلمان را که از خطر صهیونیست ها و انگلیس عظیم تر می باشد وجود دولت های دست نشانده مسلمان قلمداد کرد. در بهمن ماه ۱۳۱۸ ش آیت الله کاشف الغطا فتوای تاریخی و انقلابی دیگری صادر کرد. وی در پاسخ استفتای یکی از مسلمانان که نظر او را درباره فروش اراضی فلسطینی به یهودیان و حکم شرعی فروشندگان پرسیده بود اعلام داشت: «... آیا بعد از این همه یقین ندارند که این فروش «اراضی» جنگ با اسلام است آیا کسی شک دارد که این فروش یا همراهی در فروش یا کوشش و دلالی با رضایت این کارها جنگ با خدا و پیغمبر (ص) او و پایمال نمودن دین اسلام است. .. آنها را از دین و حوزه اسلام خارج و جزو کفار بشمارید و در تمام کارها از آنها دوری کرده و با آنها ازدواج ننموده و با آنها معاشرت نکرده و همچنین خرید و فروش و سلام و علیک و رفت و آمد و گفت و شنود با آنها ننموده و به علاوه مرده های آنها را مشایعت نکرده و در قبرستان های مسلمانان هم دفن ننمایید. اسامی آنها را بایستی در تمام جامعه «نوادی» و روزنامه ها و مجله ها به اسم خارج شدگان از دین معرفی کرده و اسم ببرند.» مخالفت سرسخت علمای شیعه ایران و عراق با صهیونیست ها سبب گردید تا رئیس جمعیت ملی یهود فلسطین در مقاله ای که در تاریخ ۱۳۱۴ ۸ ۲۹ ش در روزنامه صهیونیستی «داور» (چاپ تل آویو) آشکارا اعتراف کرد که با وجود سیاست ضد اسلامی و طرفداری از جنبش صهیونیسم رژیم ایران وعاظ و ملاها عامل اصلی نفرت مردم ایران نسبت به یهودیان صهیونیست هستند. @rozaneebefarda ادامه👇
هدایت شده از روزنه
نقش علمای شیعه در برابر جنبش صهیونیسم و اسرائیل [صفحه 4 از 5] بروز جنگ جهانی دوم آهنگ مهاجرت یهودیان جهان را به فلسطین کند نمود. اما پس از پایان جنگ اتحادیه جهانی یهود با طرح کوره های آدم سوزی هیتلر تبلیغات وسیعی به نفع یهودیان جهان به راه انداخت و بر لزوم ایجاد میهن یهودی در سرزمین فلسطین تاکید نمود و امریکا نیز که برنده اصلی و قدرتمند جنگ محسوب می شد حمایت همه جانبه اش را از این اتحادیه اعلام داشت. از این رو پس از جنگ مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب فزاینده ای گرفت و به دنبال آن نزاع و درگیری های خونین میان صهیونیست ها و اعراب فلسطینی شدت یافت. اخبار رویدادهای فلسطین در مطبوعات رسمی کشور کم و بیش انعکاس داشت و مطبوعات مذهبی که از سال ۱۳۲۴ به بعد در کشور چاپ و منتشر شدند حساسیت و توجه ویژه ای به مسائل فلسطین کشمیر و پاکستان نشان می دادند. جو سیاسی کشور عمدتا حول مسائل داخلی بود. احزاب و جمعیت های سیاسی متعددی که از سال ۱۳۲۰ به بعد در کشور پدید آمدند نه تنها حساسیتی به مسائل سیاسی جهان اسلام نداشتند بلکه منافع مبرم ملی نیز تحت الشعاع رقابت های سخت حزبی بود که تا کودتای امریکایی شاه در سال ۱۳۳۲ کماکان ادامه داشت. در طول این سال ها هر از گاه بهائیان در شهرها و روستاها با مسلمانان درگیر می شدند و عده ای از طرفین به قتل می رسیدند و تا مدت ها فکر و توجه علما و روحانیون گروه های اسلامی و توده های مذهبی را به خود معطوف می داشت تا بدانجا که بسیاری از آنان بزرگترین خطر کشور را وجود بهائیان می دانستند. در این اوضاع نابسامان سیاسی آژانس یهود که در ۱۹۴۲ م ۱۳۲۱ ش در ایران تاسیس شده بود پس از پایان جنگ جهانی دوم به همراه سایر دفاتر صهیونیستی به سازماندهی و اعزام یهودیان ایران و کشورهای همجوار به سرزمین فلسطین اقدام کرد و از ۱۳۲۶ ش کلاس های آموزش زبان عبری که در تهران و اغلب شهرهای کشور برای یهودیان ایران و منطقه دایر شده بود به دلیل مهاجرت گروه کثیری از آنان به فلسطین غالبا تعطیل شد. بسیار احتمال دارد که پیدایش و رقابت شدید احزاب سیاسی و جنجال آفرینی مطبوعات و نیز آتش افروزی ها و غائله آفرینی های بهائیان در طول این سال ها به منظور منحرف کردن اذهان مردم ایران از تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین و نیز مهاجرت گسترده یهودیان ایرانی به اسرائیل و جلوگیری از حمایت های ملت ایران از کشورهای عربی درگیر جنگ با اسرائیل باشد. بعید نیست یکی از دلایل اصلی بازداشت و تبعیدهای مکرر چند ساله آیت الله کاشانی و شیخ محمد خالصی زاده در طول این سال ها جلوگیری از مبارزات ضد صهیونیستی احتمالی آن دو بوده است. با این وجود مردم هوشیار و انقلابی ایران مراتب همدردی خود را با مسلمانان مظلوم فلسطینی اعلام می داشتند. در آذر ماه ۱۳۲۴ تظاهرات بزرگی در مسجد شاه تهران به نفع مسلمانان فلسطینی و علیه صهیونیست ها تشکیل شد که در مطبوعات منطقه انعکاس یافت. در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م ۷ آذر ۱۳۲۶ ش مجمع عمومی سازمان ملل رای به تقسیم فلسطین داد که با مخالفت نمایندگان دول عرب و پاکستان مواجه شد. آیت الله کاشانی که به تازگی از تبعیدگاه به کشور بازگشته بود سکوت مرگبار حاکم بر کشور را شکست و طی اعلامیه ای تاریخی رای سازمان ملل را محکوم کرد و نسبت به خطر صهیونیست ها هشدار داد. در این اعلامیه آمده بود: «... معلوم نیست وطن بودن فلسطین برای مهاجرین یهودی آلمانی و روسی و امریکایی و غیره مطابق کدام منطق و قانون است که رای به تقسیم آنها می دهند... تشکیل دولت «صهیونیستی» در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی گردد... بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.» آیت الله کاشانی به صدور این اعلامیه اکتفا نکرد و علیرغم وجود خفقان مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات بزرگی به نفع مردم فلسطین نمود. در روز یکشنبه ۲۰ دی ماه ۱۳۲۶ بیش از ۳۰ ۰۰۰ نفر از مردم تهران به دعوت آیت الله کاشانی در مسجد امام خمینی (مسجد شاه سابق) اجتماع کردند و سپس خطیب شهیر آقای فلسفی به منبر رفت و صهیونیسم را خطر بزرگی برای مسلمانان به ویژه مسلمانان خاورمیانه دانست. وی سپس اعلام داشت که یهودیان ایران تحت حمایت ما هستند و کمترین گزندی نباید به آنان برسد و در پایان از مردم خواست که کمک های نقدی خود را به مسلمانان فلسطین و کشمیر به حسابی که در بانک ملی افتتاح شده است واریز نمایند. همزمان با این تظاهرات گروهی از علمای تهران طی اعلامیه ای همدردی و همراهی خود را به مردم مسلمان فلسطین و اعراب منطقه اعلام کردند. @rozaneebefarda ادامه👇
هدایت شده از روزنه
نقش علمای شیعه در برابر جنبش صهیونیسم و اسرائیل [صفحه 5 از 5] در روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۲۷ و در اثنای جنگ ارتش های عرب و صهیونیست ها به دعوت آیت الله کاشانی اجتماع پرشکوه دیگری در مسجد امام (مسجد شاه سابق) در تهران تشکیل شد و خود نیز سخنرانی کرد. وی ضمن دعوت مسلمانان به رفع اختلافات و دعوت به وحدت کلمه گفت: «... برادران مسلمان ایران باید بکوشند در این هنگام که سخت ترین مصائب بر برادران مسلمان شما رخ داده از آن ها حمایت نمایند و به کمک آنها قیام کنند. تمام مردم ممالک اسلامی هر یک به نوبه خود از کمک مالی و جانی به مردم بی پناه فلسطین از همدردی دریغ ننموده و فداکاری کرده اند. تمام ممالک اسلامی دنیا وطن ماست و ما نیز با تمام قوا جانا و مالا نسبت به سهم خود باید از آنها حمایت کنیم. » در پایان این مراسم قطعنامه ای مبنی بر اظهار همدردی با مسلمانان فلسطینی صادر شد و اعلامیه ای نیز از طرف شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به این شرح صادر گردید: «خون های پاک فدائیان رشید اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطین می جوشد. پنج هزار نفر از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را می خواهند و منتظر پاسخ سریع دولت می باشند.» روزنامه عربی النهار (چاپ بغداد) گزارش داد که علمای شیعه به ریاست کاشف الغطا در روز ۲۵ خرداد ۱۳۱۷ در تحت قبه حضرت امیر(ع) در نجف اجتماع خواهند نمود و در باب صدور جهاد علیه صهیونیستها و حامیان آنها مذاکراتی خواهند کرد و حکم مذبور به امضای همه علما صادر خواهد شد. همین روزنامه اضافه کرد که روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه لبنان مصر یمن امیرنشین های خلیج فارس ترکیه افغانستان و ایران دعوت کرده اند که در این اجلاس حضور یابند مخالفت سرسخت علمای شیعه ایران و عراق; صهیونیست ها سبب گردید تا رئیس جمعیت ملی یهود فلسطین در مقاله ای که در تاریخ ۱۳۱۴ ۸ ۲۹ در روزنامه صهیونیستی «داور» (چاپ تل آویو) آشکارا اعتراف کرد که با وجود سیاست ضد اسلامی و طرفداری از جنبش صهیونیسم رژیم ایران وعاظ و ملاهای عامل اصلی نفرت مردم ایران نسبت به یهودیان و صهیونیست هستند. /2 🔸فرهیختگان را به روزنه دعوت فرمائید:👇 https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053
هدایت شده از روزنه
سیدهادی خسروشاهی، حامی همیشگی [صفحه 1از4] بازنشر یک مصاحبه مکتوب به مناسبت ارتحال ایشان @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 : آیا كسروی قبل از ادعای ضرورت برانگیختگی هم از اسلام و تشیع انتقاد می‌كرد؟ آیا دلیلی وجود دارد كه نشان دهد مراد او از برانگیختگی همان پیامبری و آوردن آئینی جدید به‌جای اسلام است؟ : بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحیم. احمد كسروی قبل از انحراف یا به اصطلاح او «برانگیختگی» مدافع سرسخت اسلام و قرآن بود و حتی در این باره می‌نویسد: «...سخنانی كه درباره خداشناسی می‌گویم كسانی آنها را دین نوینی پنداشته و به دشمنی با آن برخاسته‌اند... ولی این سخنان همه از اسلام است. خدا به من فیروزی داد كه آیات قرآن را می‌دانم و اسلام را چنان كه هست می‌شناسم و هر آنچه درباره خداشناسی می‌گویم جز گفته‌های قرآن نیست... .» (ماهنامه پیمان، سال یکم، شماره 13، ص 10 و 13.1) ▪️ولی كسروی به‌تدریج و به بهانه برانداختن «پندارها» و «خرافات» حمله به اسلام و تشیع را آغاز و سرانجام آئین جدیدی را مطرح كرد كه «پاكدینی» نام گرفت. در واقع كسروی نخست با نیرنگ و خدعه از اسلام راستین! منهای خرافات دفاع می‌كرد و حتی خواستار وحدت ادیان و مذاهب در چارچوب «كلیت اسلام» شد و نوشت: «همه مذاهب، كیش‌ها و فرقه‌ها اختلافات را كنار بگذارند و متوجه اصول مشترك و كلی مذهب باشند و به كلیت اسلامی بودن به‌جای تفاوت‌های فرقه‌ای توجه كنند!» او بعد برای نفی فرق اسلامی می‌گوید: «این دین به مذاهب مختلف منشعب شده و اسلام اصلی به شكل مذاهب اصالت خود را از دست داده است. نخست باید دانست اسلام دو تاست، یكی آنكه بنیانگذارش آورده و در 1350 سال پیش بوده و یكی آنكه امروز میان مسلمانان روان است... باید این دو را از هم جدا در نظر گرفت.» كسروی به بهانه ایجاد فرقه‌ها و نحله‌ها در اسلام بیان كرد که برای حفظ وحدت كشور! باید طرح جدیدی ریخت و آن را پایه و اساس قرار داد كه همان «پاكدینی» است و در این راستا به صراحت مدعی شد: ‌«مرا با خدا پیمانی است كه از پا ننشینم و این راه را به سر برم!» و بعد افزود:‌ «این سخن كه مسلمانان می‌گویند اسلام بازپسین دین است، بی‌مبناست!» و سپس نوشت:‌ «این خواست خداست كه هر چند وقت یك بار جنبش خدایی رخ دهد و یك راه رستگاری به روی جهانیان باز شود و گمراهی‌ها از میان بروند، لكن مسلمانان آن را با اسلام پایان یافته می‌شمارند و بی‌خردانه دست خدا را بسته می‌دانند!» كسروی پس از آنكه این برانگیختگی‌ها را «جنبش خدایی» می‌نامد، به‌طور صریح دوره اسلامگرایی را مانند بعضی از معاصران ما خاتمه یافته می‌داند و سرانجام مدعی می‌شود: «پاكدینی با آنكه پایه آن اسلام است، ولی این پاكدینی جانشین اسلام و طبق خواست خدا و لذا آئین اوست» و برای توجیه عرضه پاكدینی خود می‌نویسد:‌ «در جهان چنان كه باید دانشمندانی باشند كه با كوشش‌های خود به آگاهی‌های مردمان بیفزایند و مخترعانی باشند كه نرم‌افزارهایی برای زندگی بسازند، همچنان باید گاهی مردان خدایی برخیزند و جهانیان را از رازهای نهان زندگانی آگاه سازند و راه آسایش و خرسندی را به آنها نشان بدهند و آئینی برای زیستن در میان آنان پدید آورند.» در این باره او كتاب «ورجاوند بنیاد» ـ بنیاد خدایی مقدس ـ خود را در سه جلد منتشر كرد كه در بالای صفحه اول آن شعار «خدا با ماست» را با خط درشتی می‌آورد و در ذیل صفحه بعد می‌نویسد: «این كتاب بنیاد پاكدینی است.» و سپس فصولی در هر مجلد با شماره آیاتی می‌آورد كه گویا احكام! پاكدینی است و در پاورقی‌ها هم زندها یا «تفسیر» آن احكام را می‌آورد. ما چون قصد بسط این مسئله را در این بحث نداریم، همین مقدار بسنده می‌كنیم و می‌پرسیم آیا این ادعاها و این اعلام برانگیختگی و بستن پیمان با خدا و آوردن پاكدینی به عنوان جانشین اسلام ادعاهای پیغمبری و آوردن یك دین جدید نیست؟ : در مورد مسئله ارتداد و چگونگی و احكام مربوط به آن توضیحاتی را بفرمایید. : هدف از سخنرانی كوتاه بنده، بررسی مسئله ارتداد و حكم آن نبود و این مسئله در كتب فقهی جدید و قدیم، تجزیه و تحلیل شده و حقایق مربوط به آن و كیفیت ارتداد و قبول یا عدم قبول «توبه» به‌طور كامل تبیین شده است و نیازی به ورود ما در آن موضوع نیست، @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
سیدهادی خسروشاهی، حامی همیشگی [صفحه 2از4] ▪️اما نقل یك حدیث از امام صادق(ع) می‌تواند بیانگر نوع كیفر كسانی باشد كه نبوت پیامبر را انكار و تكذیب می‌كنند. در این حدیث به هر كسی كه توان اقدام داشته باشد، اجازه داده شده است این حكم را اجرا كند و شاید همین حدیث مبنای حكم امام درباره «اقدام هر كس كه توان دارد» در مورد سلمان رشدی باشد. امام صادق(ع) می‌فرمایند:‌ «كلُّ مُسْلِمٍ بَینَ مُسْلِمَینِ ارْتَدَّ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ جَحَدَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) نُبُوَّتَهُ وَ كذَّبَهُ فَإِنَّ دَمَهُ مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِك مِنْهُ»(وسائل الشیعه، ج18، ص545) آیا كسروی و سلمان رشدی در این دایره از انحراف و گمراهی قرار ندارند؟! : آیا این نوع اقدامات مقبول همه مراجع، از جمله امام خمینی هم بوده است و هیچ‌كدام موضع منفی نسبت به آن نداشته‌اند؟ : برای روشن شدن دیدگاه‌های بعضی از علما و مراجع معاصر در این باره و نظریات فقهی، منفی یا مثبت آنان درباره «ترور» مراجعه شود به كتاب «خشونت قانونی» تألیف كاظم مقدم، جلد اول، فصل دهم، صفحات 407 تا 490، ناشر مؤسسه چاپ و نشر عروج، سال 1390 (این كتاب تحقیقی به عنوان گزیده تاریخ معاصر ایران، از سلطنت محمدرضا پهلوی تا ترور منصور و پیروزی انقلاب اسلامی در دو مجلد جمعاً 1500 صفحه چاپ و منتشر شده است.) در این كتاب با استناد به اقوال شاهدان و خاطرات شخصیت‌های مختلف، موضع منفی امام خمینی(ره) درباره اقدام به ترور، به‌ویژه در جریان درخواست فتوا یا حكم برای ترور حسنعلی منصور تبیین شده و اصولاً امام خمینی هیچ‌وقت اجازه كتبی یا شفاهی برای اقدام به این نوع عملیات نداده و همواره مراجعان را از آن نهی كرده كه مشروح آن در كتاب‌های مربوط به ایشان آمده است. : در سخنرانی خود در مراسم بزرگداشت نواب صفوی در مورد ترورهای زمان پیامبر اسلام(ص) به چند نمونه اشاره كرده‌اید كه ما در این مقوله اطلاعاتی نداریم. آیا می‌توانید دلایل، چگونگی و منابع خبری آن را توضیح دهید؟ : البته در این زمینه، اگر به كتب معتبر تاریخی و كتاب‌هایی كه درباره سیره پیامبر اكرم(ص) نوشته شده است مراجعه كنید، مطلب كاملاً روشن می‌شود. من در سخنرانی خود به بعضی از آن منابع و كتاب‌های تاریخی اشاره كرده‌ام و این البته یك روش متداول و مستمر همراه با مخفی‌كاری نبوده است، بلكه در دفاع از نظام نوپای اسلام كه مورد تهاجم و توطئه دشمنان یهودی و بعضی از سران قبایل عرب جاهلی قرار گرفته بود، احكامی از طرف پیامبر(ص) صادر و توسط عناصر داوطلب اجرا شده است. بی‌مناسبت نیست در اینجا توضیح آیت‌الله خامنه‌ای را درباره اعدام‌های انقلابی دوران پیامبر نقل كنیم:«‌آن روزی كه پیامبر(ص) دستور داد آن افراد را ترور كنند در گوش كسی نگفت، علناً گفت: هر كس هند را پیدا كرد او را بكشد. هر كس فلان بن فلان را پیدا كرد او را بكشد. امام« قدس سره» گفت: هر كس سلمان رشدی را پیدا كرد بكشد. امروز هم رهبری اگر طبق احكام اسلام یك جا تكلیفش اقتضا كند، علنی خواهد گفت مخفیانه و در گوشی نیست.» (اسلام و مسأله ترور،مرتضی شیرودی، ماهنامه «رواق اندیشه»، شماره 18، 1382) پس اقدام به این امر هنگام ضرورت و برای دفع شر دشمن و به حكم حاكم شرع، امری كاملاً مشروع و قانونی است. : جنابعالی در سخنرانی خود اشاره كردید زنده‌یاد نواب صفوی در دوران حكومت آقای دكتر مصدق 20 ماه در زندان به سر برد. دلیل بازداشت و زندانی شدن ایشان چه بود؟ : مسئولان به اصطلاح قضایی آن دوران، به دستور آقای شمس‌الدین امیرعلایی وزیر كشور كابینه آقای دكتر مصدق، حكم غیر قابل اجرای دوران قبلی را درباره اتهام «تحریك مردم برای تخریب مشروب‌فروشی در ساری» اجرایی كرد و ایشان را بازداشت كردند و به زندان بردند. این اقدام ظالمانه و ناجوانمردانه - كه بدون تردید با انگیزه سیاسی برای حذف فدائیان اسلام و ایجاد اختلاف بین آنها و آیت‌الله كاشانی بود- بیش از 20 ماه طول كشید و همین امر باعث رنجش شدید شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام از دولت موقت و آیت‌الله كاشانی شد، چون ایشان را به تعبیر شهید نواب، گرداننده حكومت فعلی می‌دانستند. @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
سیدهادی خسروشاهی، حامی همیشگی [صفحه 3از4] ▪️شهید نواب صفوی سابقه این داستان را در بازجویی «طائفی» بازپرس شعبه 27 بیان می‌كند و با خط خود در بخش 14 پاسخ‌ها چنین می‌نویسد: «14 ـ در حكومت‌های جابر سابق سفری به ساری كردم، سه شب منبر رفتم؛ مردم را به سوی حق و خدا دعوت كردم، پرونده‌ای غیاباً برایم ساختند، حكم غیر قابل اجرا نیست تا وقتی كه مراحل بعدی قانونی را طی كند برایم ساختند. آن حكومت‌های جابر در این باب بسیار نانجیبی كردند و اما حكم را اجرا نكردند و موفق به اجرای آن نشدند و در آن هم قید «قابل اجرا نیست» را گذاشتند، اما این حكومت فعلی كه عنوانش از آن جهت نام یافت و مردمی را به دنبال خود انداخت كه خود را مبارزه با حكومت‌های ین سلف معرفی كرده بود، حكم غیر قابل اجرای جابرین سلف را در حقم اجرا و تمام سخنان خود را كه مبنی بر آزادی‌خواهی است تكذیب كرد و بعد از سه ماه كه در زندان بودم، خواستند همان حكم را به رؤیتم برسانند كه امضا نكردم و در آن نوشته بود صریحاً قابل اجرا نیست و تا مراحل بعدی از اجرای آن خودداری شود. عجبا آقایان متظاهر به جنگ با پیشینیان سلف حكم غیر قابل اجرای آنها را اجرا كردند و حائری شاه باغ، دادستان كل وقت آن سید بزرگواری كه زیر بار مظالم دستوری حكومت وقت نرفت و بالصراحه نوشت حكم مذكور نافذ نیست و بازداشت نواب صفوی مجوز قانونی ندارد، با تمام سوابق خدمت قضایی‌اش به خدمتش خاتمه دادند.» : در مورد اظهار پشیمانی مرحوم نواب صفوی از مخالفت با حكومت آقای دكتر مصدق یا اظهار ندامت آقای محمد مهدی عبدخدایی از اقدام خود، اگر توضیح بیشتری ارائه كنید ممنون خواهیم بود. : چگونگی امر در مورد شهید نواب صفوی را قبلاً توضیح داده‌ام و خلاصه آن این بود كه شهید نواب صفوی برای مبارزه با رژیم كودتایی در جلسه نهضت مقاومت ملی در منزل آیت‌الله زنجانی، برای همكاری اظهار آمادگی كرد و این به مفهوم پشیمانی از مخالفت با حكومت دیكتاتوری و به ظاهر قانونی آقای مصدق نبود. البته این مطلب در روزنامه شرق از قول برادر ارجمند، آقای محمدمهدی جعفری نقل شده است و اتفاقاً اخیراً در اسفند ماه سال 1394 در جلسه یادبود درگذشت مرحوم سیدمحمدصادق طباطبایی در سالن مركز فرهنگی شهر كتاب تهران، در دیدار كوتاهی با ایشان این موضوع را پرسیدم كه پاسخ دادند: مطلب ذكرشده صحیح نیست و كلمه پشیمانی را در مصاحبه به كار نبرده‌ام و اگر در روزنامه چنین آمده، بی‌تردید، به‌طور اشتباهی از سوی خبرنگار نقل شده است. اما در مورد به اصطلاح «ندامت» آقای محمدمهدی عبدخدایی از شلیك به دكتر فاطمی و اینكه می‌گوید؛ ‌ای كاش به این كار اقدام نمی‌كرد! این ادعا نیز صحت ندارد، بلكه آنچه آقای عبدخدایی چندی پیش در مصاحبه‌ای مطرح ساخت این بود كه: از اینكه با اقدام خود موجب ناراحتی خانواده دكتر فاطمی شده‌ام، ناراحت بودم و چندی قبل كه همسر وی از امریكا به تهران آمد، به دیدارش رفتم و از اینكه موجب ناراحتی او و فرزندانش شده‌ام، عذرخواهی كردم و نامبرده هم با گشاده‌رویی، ادب و احترام از من استقبال كرد. خود آقای عبدخدایی به من گفت: امروز روحیه‌ام و پس از 70 سال كار، تلاش و كوشش آمادگی كشتن یك موش را هم ندارد، ولی اگر به همان سن و سال و روحیه سال 1332 برگردم و ظلم و ستمی را كه به رهبرم شهید نواب صفوی و دیگر برادران فدائیان اسلام در زندان آقایان ملی‌گرا روا رفت را شاهد باشم، بی‌تردید همان كاری را انجام می‌دهم كه قبلاً به آن اقدام كرده بودم! برای اینكه این مطلب ـ كه جنبه تاریخی دارد ـ مستندتر باشد، بی‌مناسبت نیست كه خلاصه‌ای از مصاحبه وی را با روزنامه شرق نقل كنیم: آقای عبدخدایی نخست درباره موضعگیری‌های دكتر فاطمی اشاراتی دارد و می‌گوید:«رابط شاه با دكتر مصدق، دكتر فاطمی بود. عكس فاطمی را كه شعبان بی‌مخ محافظ وی است، دارم. دكتر شایگان بعد از انقلاب گفت: مصدق معتقد بود باید با شاه كنار بیاید و ائتلاف كند و به همین دلیل دست ثریا را هم می‌بوسد. نشان همایونی شاه برای دكتر فاطمی هم موجود است. در مصاحبه آقای شاه‌حسینی آمده كه افراط‌كاری دكتر فاطمی به علت آن است كه فكر می‌كند دیگر شاه رفته است و علیه شاه تند می‌شود. البته قبل از آن فاطمی برای خوشایند شاه، در سال 1330 می‌نویسد: جلسه آینده فدائیان در لندن تشكیل می‌شود! البته همان فدائیانی كه صفیر گلوله آنها اینها را به مجلس برده و نفت را ملی كرده است. دكتر فاطمی 26 مرداد سال 1332 با دكتر فاطمی 20 مرداد سال 1330 دو دكتر فاطمی متفاوت است.» @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
سیدهادی خسروشاهی، حامی همیشگی [صفحه 4از4] ◽️خبرنگار شرق می‌پرسد: اگر دوباره با اندیشه و تجربه امروز به آن سال‌ها باز گردید باز هم دست به اقدام برای كشتن فاطمی می‌زنید؟ عبدخدایی بلافاصله و قاطعانه می‌گوید: بله. از اندیشه گذشته خود پشیمان نیستم و صحت هم دارد، اما اصولاً گلوله به دكتر فاطمی نخورد! شما به موزه وزارت خارجه بروید. كیف دكتر فاطمی هست كه گلوله به كیف چرمی خورده و از یك طرف رفته و از سوی دیگر بیرون نیامده و خود گلوله هم در قوطی كارت ویزیت گیر كرده و تمیز تمیز است! خبرنگار پرسید اینكه می‌گویند دكترفاطمی تا آخر عمر از آن سوء‌قصد رنج می‌برده، درست است؟ عبدخدایی پاسخ داد:‌«‌الان اسناد و مستندات هست. گزارش مأمور هم هست كه می‌گوید؛ دكتر فاطمی سالم است! دكترها كه می‌آیند، خود را به بیماری می‌زند! افسانه‌ای ساخته‌اند كه روده‌های دكتر فاطمی را جمع كردند و در ملحفه ریختند! این را به هر پزشكی بگویید می‌خندد.» ... و اینجانب شخصاً كیف چرم چهار لایه دیپلماتیك آقای دكتر فاطمی را - كه در مركز اسناد وزارت امور خارجه نگهداری می‌شود- دیده‌ام كه گلوله نتوانسته است از چهار لایه چرم عبور كند و لذا در همان لایه چهارم گیر كرده و داخل كیف افتاده و مانده است! عجیب‌تر آنكه در عكس‌هایی كه موجود است و چاپ هم شده است، وقتی آقای دكتر شایگان و آقای حسین مكی به عنوان نخستین عیادت‌كنندگان از دكتر فاطمی به بیمارستان می‌روند، آقای دكتر فاطمی روی تخت دراز كشیده است و صحبت می‌كند و ورقه‌ای را مطالعه می‌كند، ولی از لوله اكسیژن خبری نیست و حتی یك سرم هم به او وصل نشده است و معلوم نیست كه ایشان چگونه گلوله خورده‌ كه از یك طرف روده‌هایش به بیرون ریخته‌اند! و ازسوی دیگر مجروحی است كه حتی به اكسیژن و سرم هم نیاز ندارد! ای كاش كسی پیدا شود و اسناد بیمارستانی و وزارتی مربوط به دكتر فاطمی را منتشر سازد تا حقایق آنطور كه هست روشن شود، ان‌شاءالله. ▪️برای مشاهده متن مصاحبه در سایت مرحوم خسورشاهی، بنگرید به: http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3983534 @rozaneebefarda
هدایت شده از روزنه
حجت‌الاسلام خسروشاهی؛ نسل دوم از سمپات های در وقتی روحانیان مبارز قم، منزوی یا مطرود بودند! روایتی از حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی/ بخش نخست 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔸ماجرای بیرون کردن از 🔸 🔹در جریان آوردن جنازه رضاشاه به ایران، فدائیان اسلام که طرفدارانی در قم داشتند، درصدد برآمدند که طلبه ها را علیه حمل جنازه رضاشاه به ایران و دفن آن در قم تحریک کنند. تمام قم در آن ایام، ملتهب و منقلب شده بود. 🔹من در آن ایام در کرمان بودم و اینها را بعدها از دیگران شنیدم که می‌گفتند بعد از نماز جماعت مغرب و عشا در ، عده‌ای که گویا از داشتند، ، حسینی و عده‌ای از طلبه‌هایی که به اصطلاح از پیشتازان رهبران فدائیان اسلام بودند، با از مدرسه و کلّا از قم !! [....] 🔸این واقعه نشان می‌دهد که تا چه حد فاصله روحانیت سنتی با نهضت فدائیان اسلام عمیق بود. برای مثال چند طلبه «فضول!» مث من، برادرم علی آقا حجتی، آقای ، آقای زین_العابدین قربانی و مرحوم آقای شیخ رضا گلسرخی که بودند و با ایشان ارتباط داشتند، از نظر رسمی حوزوی، در حوزه علمیه قم یا لااقل بودیم و می‌کردیم! (خاطرات حجتی کرمانی، عشق و تلاش، صص 78و79) 🔶حاشیه سلوک سیاسی امام خمینی در مواجهه با پدیده فدائیان اسلام، منحصر به فرد است؛ ایشان در عین آنکه برای ممانعت از اعدام این مجاهدان مسلمان اقدامات زیادی کردند، اما در عین حال در کوران نهضت، به جای روش مبارزات مسلحانه، بر روشنگری مردمی و جنبه های نرم مبارزاتی تأکید داشتند لذا تفاوت مشرب و مسلک سیاسی، کاملاً بنیادین و روشن است. در عین حال ایشان هرگز مانند برخی افراد حاضر در بیت زعیم عظمای قم، حضرت ، هرگز و سلبی و خشن با این جمع مخلص را تأئید نکرده‌اند. معدود خناسان حاضر در جمع اطرافیان و بیت زعیم قم، موجب شد بدبینی به اقدامات فدائیان گسترش یابد و برخورد چکشی چماق به دستان فرمان‌بگیر از همین عده، موجب شد جوانان مبارز فدائیان نیز واکنش متقابل نشان دهند و فاصله‌ها به /فکری مبدل شد و زمینه را برای سوء استفاده بدخواهان تشیع و روحانیت فراهم آورد. هم‌اکنون نیز امتداد همان خط ، با انواع پیرایه‌ها و خاله زنک بازی‌ها، در صدد تخریب انقلابیون جوان حوزه قم است. گرچه این نسل از مبارزان روحانی، به واسطه درک دوران انقلاب اسلامی، هرگز به سان فدائیان اسلام عمل نمی‌کنند و به جای دیگران، الگوی شان امامین انقلاب اسلامی هستند اما برخی تاریخ‌نگاران مزدور یا معاند(داخلی یا خارجی) در صدد فدائیان سازی از جریان انقلابی جوان قم است. جالب آنکه برخی از این جماعت، ادعای شاگردی استاد خسروشاهی را دارند که خود از مریدان و از طرفداران سرشناس جریان بود. خداوند رحمتشان کناد و در جوار اجداد طاهرین شان از رحمت واسعه پروردگار متنعم باشند. @rozaneebefarda
نواب مرا مجذوب خودش کرد یادی از در بیان مقام معظم رهبری/۱ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوی» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کّلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوی میشد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من میتوانم بگویم که آن‌جا به طور جدّی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزه سیاسی میگوییم، علاقه‌مند شدم. البته قبل از آن، چیزهایی میدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال ۱۳۲۹ وقتی که مصدّق تازه روی کار آمده بود و مرحوم «آیةاللَّه کاشانی» با او همکاری میکردند - مرحوم آیةاللَّه کاشانی نقش زیادی در توجّه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدّق داشتند - لذا کسانی را به شهرهای مختلف میفرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانی میآمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانیهایشان را کاملاً یادم است. آن‌جا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد. در سال ۱۳۳۲ که قضیه ۲۸ مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبی که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آن‌جاها را غارت میکردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است! بنابراین من مقوله‌های سیاسی را کاملاً میشناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌که مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایی در دلهای جوانانی که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق کار مبارزاتی ما به این دوران برمیگردد؛ یعنی به سالهای ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد. (۱۴بهمن ۷۶/ دیدار و گفتگوی صمیمانه به جوانان) @rozaneebefarda
دستنوشته مقام معظم رهبری در یادکرد شهید نواب صفوی 🔻سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما... @rozaneebefarda
مبارزات نواب مذهبی/سیاسی بود یادی از در بیان مقام معظم رهبری/۲ بازخوانی گزیده‌ای از مصاحبه ۲۲دیماه ۶۳ @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 [صفحه ۱ از ۲] سؤال: چنانچه حضرتعالی مستحضرید اولین مبارزه‌ی مرحوم نواب صفوی پیش از آنکه جنبه‌ی سیاسی، نظامی داشته باشد جنبه‌ی فرهنگی داشت، به این معنی که ایشان اولین مبارزه را با افکار کسروی شروع کرد، حالا از نظر حضرتعالی تأثیر این حرکت در جامعه‌ی آن روز مخصوصاً در میان روشنفکران و علماء چگونه بود؟ پاسخ: البته کاری که ایشان در مقابل کسروی انجام دادند یک کار فرهنگی فقط نبود، اتفاقاً کار سیاسی، نظامی، فرهنگی بود. نظامی بود برای اینکه خب کسروی را مضروب کرد و بعد هم یکی از یاران ایشان کسروی را کشت یعنی دو مرتبه از طرف نواب، کسروی مورد حرکت باصطلاح نظامی قرار گرفت. یکبار به وسیله‌ی خود ایشان که با کارد حمله کرد، یکبار هم به وسیله‌ی مرحوم امامی، سید حسین امامی، که با اسلحه زد و کسروی را عملاً نابود کرد. کار سیاسی هم بود، همانطور که قبلاً هم گفتم، اصلاً ماهیت حرکت ضد دینی که کسروی هم یک تئوریسینها و طراحانش بود یک ماهیت سیاسی بود، هیچکس نمیتواند بگوید کسروی یک عنصر غیر سیاسی بوده، مگر کسی میتواند چنین چیزی را بگوید؟ خود یک عنصری بود که اصلاً حرکتش از آغاز، در مشروطیت و بعد از مشروطیت، تا آن روزی که کشته شد یک حرکت سیاسی بود و یکی از چهره‌های سیاسی ایران بود. 🔻پس مبارزه‌ی با کسروی فقط مبارزه‌ی با افکار ضد مذهبی او نیست، زیرا که همان افکار ضد مذهبی هم یک حرکت سیاسی بود و یک ریشه و منشأ سیاسی داشت. بنابراین کار مرحوم نواب به اعتقاد من کار مذهبی فقط نبود، کار مذهبی، سیاسی بود و به همین شکل هم منعکس شد. 🔻البته در اینکه تأثیرش در روشنفکرهای آن روز چگونه بود من میخواهم بگویم آن زمان که خب من نبودم، یعنی در صحنه نبودم و سن آن زمان هم اجازه نمیدهد که از نزدیک آن زمان را درک کرده باشم، آن طور که من بعدها فهمیدم دستگاه هم تبلیغات زیادی کرده بود. روشنفکرهای آن روز هم با دین و مسائل دینی و هر جلوه‌ی دینی به شدت بد بودند، آن زمان هنوز تفکر قرن نوزدهمی اروپا که معمولاً ما یک پنجاه سالی، صد سالی، شصت سالی بعد از اروپا همیشه روشنفکرهای ما حرکت میکردند، آن روز هنوز در کشور ما در اواسط قرن بیستم، تفکر قرن نوزدهمی اروپا رایج بود، تفکر ضد دینی، دین را مسخره دانستن، هر چیز دینی را بدون هیچ دلیلی محکوم کردن رایج بود. در دوران بعد از رفتن پهلوی حتی در کشور ما ادامه داشت، لذا هر چیزی که رنگ و بوی دین داشت، از نظر روشنفکرهای آن روز بدون هیچ استدلالی مطرود بود و نواب کسی بود که حرکتش صددرصد نشان داده میشد که صبغه و انگیزه‌ی دینی دارد. لذا بود که آنها قاعدتاً آن را نمیپسندیدند. در نوشته‌جاتی هم که آن وقت روز، بعضی از روزنامه‌ها و همچنین محافل روشنفکری آن روز برخوردی که با این قضیه کردند نشان داد که هیچ قبول ندارند مرحوم نواب را، تا مدتها کار را به جایی رسانده بودند و وضع تبلیغات علیه نواب را جوری حاد کرده بودند حتی گروههای سیاسی غیرمذهبی، که افراد مؤمن هم خیلی دوست نمیداشتند که منتسب بشوند به جریان نواب، برای خاطر اینکه گفته میشد آنها تروریستند و تروریسم غیر از یک حرکت سیاسی سازمان یافته است و یک حالت پرهیز، پرهیز طبیعی را به زیان نواب و جریان فدائیان اسلام در خیلیها بوجود آورده بودند تا سالها بعد. لذاست که من تصورم این است که کار مرحوم نواب از نظر روشنفکرهای آن روز کار مطلوب و خوبی به حساب نیامد و تفسیر خوبی رویش گذاشته نشد. سؤال: بفرمایید تأثیر مبارزه‌ی فدائیان اسلام بخصوص در فاصله‌ی سالهای ۱۳۲۴،۲۵ تا سال ۱۳۳۴ که در روز ۲۷ دی همراه با یارانش مرحوم نواب به شهادت میرسد، در جریانهای سیاسی داخلی و نیز در فعل و انفعالات سیاسی استکبار جهانی چگونه بود؟ پاسخ: یکی از چیزهایی که در تاریخ معاصر ما متأسفانه به کلی به دست فراموشی سپرده شده همین است که  و حضور نواب را در ملی دکتر ندیده گرفته. این را بدانید که اگر مرحوم نواب بود و تلاشهای آنها نبود و ارعابی که آنها در محیط جو هیأت حاکمه بوجود آورده بودند یعنی دستگاه سلطنت، نبود ممکن نبود که به آن شکل بتوانند حکومت را بدهند به مصدق، دکتر مصدق در اوایل کارش به طور آشکار متکی بود به گروه فدائیان اسلام و مرحوم کاشانی این را آشکارا هم میکرد البته آنها طرفدار مصدق به عنوان مصدق نبودند طرفدار آن چیزی بودند که ترکیب مصدق-کاشانی آن را ارائه میداد یعنی یک حکومت ضد استبدادی و ضد سلطنتی دینی، این بود دیگر، ترکیب کاشانی و مصدق اینجوری بود، البته این ضدها باز هم مصداق داشت، ضد سلطنتی، ضد استبدادی، ضد انگلیسی، این خصوصیت آن چیزی بود که از مجموعه‌ی مصدق و کاشانی بوجود میآمد و منعکس میشد در خارج. @rozaneebefarda
شهید نواب در کلام مقام معظم رهبری؛ مبارزات نواب مذهبی/سیاسی بود [صفحه ۲ از ۲] مرحوم کاشانی که خب مظهر این حرکت محسوب میشد یعنی مظهر مردمی و دینی این حرکت محسوب میشد و الا مصدق را که عامه‌ی مردم نمیشناختند، به فدائیان و شخص نواب خیلی التفات داشت مرحوم کاشانی، بعد از جریان ترور رزم‌آرا روزنامه‌ها یک عکسی را منتشر کردند که مرحوم کاشانی دستش را گذاشته روی سر مرحوم طهماسبی که قاتل رزم‌آرا بود و با همان لحن مخصوص خودش مثلاً میگوید بی سوات، نمیدانم، یک چیزی، یک جمله‌ای محبت آمیزی، کلمه‌ی بی سوات را مرحوم آیت‌الله کاشانی زیاد تکرار میکرد در مقام شوخی و مزاح با افرادی که با آنها مخاطبش بودند، نشنیدید این را؟ 《بی سوات》بله 《بی سوات》با«ت»، این نشان دهنده‌ی آن حالت طیبت مرحوم آقای کاشانی بود یعنی نشان میداد که این جوانی که حالا دست هم روی سرش گذاشته و با محبت دارد بهش حرف میزند و شوخی هم میکند بهش میگوید بی سوات، این مورد توجهش است پس بنابراین از زدن رزم آرا مرحوم کاشانی استقبال میکند، این هم که قاتل رزم‌آرا است. یک چنین حمایتهای صریح و علنی را آدم آنوقت مشاهده میکرد معلوم بود که فدائیان اسلام زیر بال مرحوم آیت‌الله کاشانی قرار دارند و او از آنها کاملاً حمایت میکند و اینها هم بی دریغ به نفع حکومت مصدق و به نفع همان جهت گیریای که مجموعه‌ی مصدق و کاشانی گفتم بوجود میآورد تلاش میکردند و حرکت میکردند و در حقیقت جریان نهضت ملی نوک تیز مسلحش فدائیان اسلام بودند تا وقتیکه بین اینها و مصدق اختلاف افتاد، که آن اختلافات تاریخچه‌ی مفصلی دارد و بعد دیگر به کلی بین اینها دشمنی و نقار برقرار شد ، تا اینکه حتی منتهی شد به زدن فاطمی که فاطمی را که جزو یاران نزدیک دکتر مصدق بود، فدائیان اسلامی زدند ترور کردند، به قصد کشتن البته، که خب منتهی او جان به در برد تا بعد دستگاه رژیم سلطنت او را کشتند. این بیانی که کردم همان بود، در حقیقت بیان مصداقی از همین فعل و انفعالات بود. یعنی شما ببینید از سال ۲۹ تا ۳۲ یعنی از سال ملی شدن صنعت نفت تا سقوط دکتر مصدق، این سه سالی که بر کشور ما سه سال و خرده‌ای که گذشت میدانید یکی از آن دوره‌های فوق‌العاده حساس کشور ماست. از لحاظ ارتباط با سیاستهای خارجی، این دوران دورانی است که سلطه‌ی قدیمی انگلیسی یک ضربت محکم بهش میخورد و خاطرات حکومت ملی، حکومت مردم و حضور مردم که سالیان درازی بود به کلی از ذهنها شسته و زدوده شده بود باز در ذهنها زنده میشود، مردم ما مردم حضور در کوچه و بازارند دیگر، در مشروطیت و در همه‌ی قضایا مردم همیشه توی صحنه‌ها حضور داشتند، آمدند، رفتند، اقدام کردند، خواستند، عمل کردند، یک چیز عجیبی است اصلاً تاریخچه‌ی حضور مردم ما در صحنه، جزو تاریخچه‌های استثنایی است. روی این هم کسی کار نکرده، اگر مقایسه کنید مردم ما را با ملتهای دیگر از لحاظ تعیین کنندگی مواقف حساس، خواهید دید که ملت ما از آن ملتهای جالبند از این جهت، خب در دوران رضاخانی به کل، اصلاً خشکیده بود این روح، تمام شده بود دیگر اصلاً مردم هیچ کاره‌ی محض شده بودند به خاطر آن استبداد، بعد از دوران رضاخان هم مسئله‌ای نبود که مردم را به میدان آزمایش بکشاند و در صحنه‌ها حاضر کند. دوران مصدق یعنی دوران حکومت مصدق و از ۲۹ تا ۳۲، به این تعبیر، جزو دورانهایی بود که از این جهت خیلی حساس بود، ضربه‌ی به حکومت انگلیس، باز یافتن احساسات مردمی بوسیله‌ی خود مردم، و یک نگاه تند به سلطه گران و به خارجیانی که در کار ایران دخالت میکنند، بعد تهدید کردن مقام سلطنتی که مردم از آن آنقدر نفرت داشتند اینها یک حوادث عجیبی است دیگر، یعنی جزو مقاطع کم نظیر تاریخ ماست، در این مقطع نقش فدائیان اسلام نقش به طور کامل مؤثری بود یعنی در روی کار آوردن آن دولت در حمایت مرحوم کاشانی، پس طبعاً در قضیه‌ی خلع ید از انگلیسها، در قضیه‌ی نفت و در بقیه‌ی مسائل. پس میبینید که این دوران ده ساله‌ی عمر سیاسی و مبارزاتی مرحوم نواب یکی از مهمترین نشانه‌ها و آثارش حضور فعال و تأثیر فراوان در برهه‌ی سه چهار ساله‌ی بین ۲۹ تا ۳۲ است که از برهه‌های تاریخی کشور هم هست. @rozaneebefarda
حیرت در حیرت درنگی در یادداشت ژورنالیستی مهدی نصیری در نقد آیت‌الله مصباح/قسمت دوم محمد جعفری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 💠رحمت و رضوان خداوند بر آن عالم بصیر و آن پیر فرزانه حضرت علامه آیت الله مصباح که در سخنرانی های روشنگرانه اش در اواخر دهه هفتاد، بارها بر این نکته پافشاری می نمود که زیانبارترین و خطرناکترین نظریه ای که از صدر اسلام تا کنون برآمده و کیان دیانت و ایمان را به سخره می گیرد، نظریه است. 🔹آری بر اساس این تئوری و مبتنی بر سیالیت فهم و اندیشه، دیگرجایی برای فهم اصیل و ناب از دین باقی نمی ماند و سَره و ناسَره و خالص و بدلی در دین به یکسان انگاشته می شود. مجتهد شبستری در آن ایام نوشته بود: « تمامى متون بدون استثناء، تفسيرهاى متعدد را برمى‏تابد و تنها تفسير ممكن و درست، اصلاً معنا ندارد». ( محمد مجتهدشبسترى، «قرائت رسمى از دين»، راه نو، ش 19، شهریور 1377، ص 20) و نیز وی حقیقت تدین را ، تعلق خاطر به حقيقت متعالى تعبیر می کرد كه با هرگونه حيات اجتماعى و سياسى مى‏تواند خود را وفق دهد ( محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین ، صص 105- 106). 💠 آن چه امروزه در بیان برخی نویسندگان حوزوی همچون جناب مهدی نصیری و آقای رسول مشاهده می کنیم، ناخواسته و ناآگاهانه به نحوی بازگشت به همان نظریه قرائتها است. 🔹هر دو نویسنده محترم، تفکر و اندیشه استاد مصباح را مبتنی بر تفکر فلسفی دانسته اند که صرفاً یک قرائت از اسلام است و ناقدان بسیار دارد. مهدی نصیری می نویسد: « آیت الله مصباح در زمره فیلسوفان مسلمان بودند، در حالی که طیفی از عالمان شیعه یعنی متکلمان با فلسفه اسلامی و صدرایی مرزبندی داشته و آن را بر خلاف مبانی قران وسنت و عقل می دانند. حال اگر قرار باشد نوع برخورد آن مرحوم با مخالفان فکری خود صحیح باشد، باید به متکلمان شیعه حق داد که او را در زمره منحرفان و بددینان و مخالفان اسلام قلمداد کنند». و بعد در ادامه در راستای نظریه حیرت خویش نتیجه می گیرد: « التفات و توجه به شرایط عصر غیبت و به رسمیت شناختن اجتهادات و قرائت های روشمند گوناگون و پرهیز از ادعا و نمایندگی اسلام ناب از سوی هر عالم دینی (چه آن که نابیت فکری و اعتقادی در اختیار معصوم است و بس) می تواند پایان بخش بسیاری از نزاعهای زیانبارعقیدتی و سیاسی و فراهم کننده فضای آزاد برای تضارب آراء و اندیشه ها باشد» 💠 باید در نقد این سطحی نگری ها گفت بله اولا تفاسيري از دين که تحميل فلسفه بر دين باشد البته که انحراف است و آيت‌الله مصباح، به اذعان موافقان و مخالفانِ منصف، در مقام تفسير آيات و روايات، به شدت از تحميل ذهنيات بر متون ديني پرهيز مي‌کردند و ثانیا مهمترین ابتکار علمی استاد مصباح این بود که دین را منظومه ای می فهمید و این منظومه را در قالب مبانی اندیشه ای طراحی کرده بود. بدیهی است که اساس این مبانی برگرفته از مسلمات عقلی و معرفتی بود که بی آن که بخواهد خود را به مباحث اختلافی فلسفی درگیر کند، از معارف برهانی در تبیین و تثیبت ساختمان معارف دینی بهره می برد. این کجا و آمیخته کردن دین با فلسفه و صرفا قرائتی فلسفی از دین دادن؟ آیا اساسا بدون داشتن مبانی فکری صحیح و مبتنی بر عقلانیت و وحیانیت، جایی برای درک سلیم معارف تعالی بخش دین باقی می ماند؟ آیا با این توصیف، دیگر در دوره غیبت و حیرت، راه هدایتی باقی می ماند؟! آری وقتی دوره غیبت، عصر حیرت تلقی شد، طبعا دیگر مجالی برای بنیان سازی دینی و بنای ساختمانی محکم باقی نمی ماند. نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟ @rozaneebefarda