آری! قرآن مجوز نقض عهد میدهد!
[ص ۲ از ۲]
اما در مقابل برخی از فقها نیز استناد کرده که از این آیه الزام را فهمیده اند چنانکه مرحوم آقای منتظری بعد از استشهاد به آیه گفته اند:
فعلى حاكم المسلمين حينئذ إعلامهم بقطع العلاقات احتياطا للإسلام و الأمّة.(دراسات في ولاية الفقيه، ج2، ص737)
نکته سوم درباره تقابلی است که از نظر نویسنده میان حق و تکلیف برقرار است. در این باره به طور مختصر باید گفت اگر چه مفهوماً حق غیر از تکلیف است، لکن می توان مصداقاً این دو را در یک جا جمع کرد. برای نمونه اگر چه از حضانت به عنوان حقی برای پدر یاد می کنند، لکن حضانت فرزند در حقیقت تکلیف پدر نیز هست.
نکته چهارم که لازم به ذکر است این است که کسانی که از منطقه الفراغ سخن گفتند، اباحه را دو نوع می دانند:
اباحه بالمعنی الاخص و اباحه بالمعنی الاعم. اباحه بالمعنی الاخص اباحه ایست که توسط شارع جعل شده و بیان شده و کسی حق ندارد بر خلاف آن عمل کند. در این نوع از اباحه، ملاک جعل موجود است و از این جهت آن را اباحه اقتضائی نامیدند. در مقابل، اباحه بالمعنی الاعم است که در آن ملاکی برای جعل وجود ندارد، این نوع را اباحه لا اقتضائی می نامند. آنچه منطقه الفراغ نامیده می شود در محدوده این نوع از اباحه است.
اگر طبق مبنای نویسنده، بپذیریم این آیه دلالت بر اباحه می کند، پس اباحه جعل و پس از آن بیان شده است و ملاک موجود است. این جا قلمرو منطقه الفراغ نیست.
نکته پنجم درباره نوع استدلال آقای #محلاتی در دو یادداشت اخیر است. ایشان در یادداشت اول تلاش می کند تا با انصراف هیئت امر از معنای ظاهری، امر را به معنای اباحه تفسیر کند و بدون ارائه هیچ قرینه ای الزام ظاهر در هیئت امر را انکار کند. اما در یادداشت دوم به دنبال انصراف ماده به کار رفته در آیه از ظاهر آنست. اینکه شیخ طوسی ماده نبذ را در تفسیر خود چنان معنا کرده است اگر چه نقل صحیحی است، اما قابل استناد نیست. چرا که شیخ طوسی نه لغوی است و نه عرب اصیل است تا بگوییم فهم او از لغت عرب برای ما حجت است. خصوصا که آنچه شیخ طوسی در تفسیر خود بیان کرده بر خلاف آن چیزی است که کارشناسان علم لغت و مفسران ادیب گفته اند. در این باره علاوه بر صاحب العین که پیشتر کلامش ذکر شد می تون از زمخشری یاد کرد که در کشاف می نویسد: «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ، فاطرح إليهم العهد»(الكشاف، ج2،ص231)
همین عبارت را فخر رازی نیز به کار برده است. (التفسيرالكبير، ج15،ص497)
راغب درباره آیه گفته است: فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواء فمعناه: ألق إليهم السّلم.(مفردات، ص788)
مراجعه به کتب لغت نشان می دهد که تفسیر شیخ طوسی از ماده نبذ در این آیه تا چه حد بر خلاف گزارش ها و تحلیل های لغوی است و این معنا تا چه حد مورد تامل و سوال است.
▫️جناب آقای سروش در دفاع از تفسیر شیخ طوسی به کلامی از صاحب تفسیر المیزان استشهاد کرده اند که در آن ذیل آیه موید تفسیر شیخ طوسی دانسته شده است.
باید دانست که وقتی بتوان ذیل یاد شده را با تفسیر مطابق با ظواهر لغت معنا کرد، وجه تاییدی نیز در میان نخواهد بود.
به دیگر سخن این ذیل، تعلیل «فانبذ الیهم» به همان معنای ظاهر که مشهور میان مفسرین و اهل لغت است. خدای متعال در مقام تعلیل امر خود به نبذ می فرماید: علت این امر آنست که خدا خیانت کاران را دوست ندارد.
این معنا با صدر آیه مطابق تر است؛ چرا که صدر می فرماید اگر از ناحیه آنان #احساس_خیانت کردی عهدشان را به سوی خودشان پرت کن چرا که خدا خیانت کاران را دوست ندارد. با این تفسیر، این آیه در معنا شبیه آیه 107 نساء است «ولا تجادل عن الذین یختانون أنفسهم إن الله لا یحب من کان خوانا أثیما».
نکته ششم درباره نوع بیان ایشان از نظری است که با آن مخالف است. روایت ایشان از نظر مخالف بدین شکل است:
«ولی آیا این آیه حق و اختیاری را برای پیامبر اثبات می کند تا با توجه به شرایط، مصلحت جامعه اسلامی را تشخیص داده و بر مبنای آن تصمیم گیری کند و یا آیه شریفه وظیفه ای بر عهده او می گذارد تا تعبدا و بدون در نظر گرفتن مصلحت آن را اجرا کند؟»
قطع نظر از میزان اخلاقی بودن اینگونه روایت، پاسخ دوگانه مصنوعی یاد شده (مصلحت - تعبد) روشن است.
خدای متعال مصلحت را در آن دیده که پیامبر خود را ملزم به نبذ کند.
نکته هفتم مربوط به فقرات آغازین نوشتار آقای سروش محلاتی است. ایشان در ابتدا با استناد به خبرگزاریها نقلی از کلام رهبری را ذکر کردند، و بعد به نقل از سایت رهبری نص کلام ایشان را آورده اند و آنگاه یکی از عکس العملهایی در فضای رسانه ای نسبت به کلام رهبری بوده را ذکر کردهاند. متاسفانه نویسنده مشخص نکرده است که نوشته خود را در قبال کدامیک از این سه، نوشته است.
نکته هشتم آنکه باید مراقب بود تا با مراعات #خوشایند_دیگران، عرصه #تفسیر_قرآن و #استنباط_شریعت_محمدی را #لوث نسازیم.
@rozaneebefarda
جهالت یا تجاهل؛ مسأله این است!
نقدی بر اظهارات تحریفآمیز اخیر #حسن_روحانی پیرامون #نقض_عهد_کفار
حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا جباری
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
بازتأملی در مفهوم (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) مورد استناد جناب حسن روحانی!
🔹در خصوص آيه 55 و 56 سوره مبارکه انفال (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ) که هر از گاهی مورد استناد آقای روحانی برای توجیه اصرارشان بر #تکرار_مذاکره با #دشمن_نقض_کننده_پیمانها قرار می گیرد چند نکته شایان ذکر است:
1. این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه مهمترین دلیل بر ابطال استفادهای است که جناب روحانی تلاش دارد از این آیه بنماید
توضیح آن که، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا ص با قبائل سه گانه یهود در مدینه می دانند؛ یعنی قبائل بني قينقاع و بي نضير و بنی قریظه. و در هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته بود؛ و اولین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این آیات صورت گرفت که منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان.
2. با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) آن است که شان و دأب كفار، نقض عهد است؛ نه آن که آنها نقض عهد کردهاند و رسول خدا ص مجددا با آنان تجدید عهد کرده است. این معنا نه از آیه قابل استفاده است و نه از #تفاسیر و نه از #تاریخ.
3. جالب آن که مفسران بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی به نکتهای که عرض شد تصريح کرده و فرمودهاند: جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ ) عطف مستقبل بر ماضی است تا این معنا را برساند که شان و بنای کفار، نقض عهد در آینده است پس از هر پیمانی که ببندند: (وقوله تعالی " ثم ينقضون " عطف المستقبل على الماضي ، لأن الغرض أن من شانهم نقض العهد مرة بعد أخرى في مستقبل أوقاتهم بعد العهد إليهم؛ التبيان في تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج5 ص143/ التفسير مجمع البيان ، شیخ طبرسی، ج4 ص 483). نتيجه آن که این آیه، به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که کفار مجال آن را یافتهاند که هر بار نقض پیمان کنند و رسول خدا ص نیز مجددا با آنان پیمان بسته باشد.
4. نکته شایان توجه دیگر آن که آيات بعد به روشنی، مفهومی که گذشت را تایید میکند. در آیه 58 می فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ). در این آیه نمی فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه میفرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلائی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن.
▫️حال، جناب روحانی باید پاسخ دهد که؛
🔻با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقضی صورت نگرفته، بنابر تفسیر ایشان از این آیات، نعود بالله رسول خدا ص دستور آیه 58 را نه یک بار بلکه مکرراً زیر پا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آیا مکررا نقض کنند و رسول خدا ص نیز مکررا تجدید پیمان کند!!!
5. آخرین نکته آن که از توضیحات یاد شده روشن شد که دیدگاه نقل شده از برخی مفسران همچون مجاهد(التبیان، ج 5 ص 143)، مبنی بر این که مراد از آیه 56 يهود بني قريظه هستند که با وجود پیمان با رسول خدا ص ، آن را در سال پنجم و در غزوه خندق نقض کردند، ناصواب است؛ چرا که آیه در سال دوم نازل شده است و نه در سال پنجم.
🔹و اما دیدگاه برخی دیگر مبنی بر آن که مراد از آیه، نقض پیمان توسط یهود بني قريظه در یاری رساندن به مشركان در غزوه بدر است نیز کاملا مردود است، چرا که غزوه بدر به طور ضربتی اتفاق افتاد و مشرکان مکه بلافاصله با شنیدن خبر در خطر بودن کاروان تجاری، به سوی بدر حرکت کردند و هیچ گونه تماسی بین آنان و یهود بني قريظه در مدينه گزارش نشده است.
6. و در پایان، گفتنی است هرگونه تلاش برای #تحمیل #مفهوم_مدنظر_جناب_روحانی بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ چرا که، آنچه که تاریخ از عملکرد و سيره رسول خدا(ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر كفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است و #حتی_یک_نمونه نیز در تاریخ رسول خدا(ص) گزارش نشده که تأییدی بر دیدگاه جناب روحانی باشد.
لذا ایشان را به قرائت آيات پس از آیه 56 انفال و نیز مطالعه دقیق تاریخ اسلام لاسيما غزوات بنیقینقاع و بنینضیر و بنیقریظه و فتح مکه #سفارش_أكيد_میکنم.
و #امید آن که #اصرارشان بر #تحميل مفهوم مدنظرشان بر آیه، از سر #جهل باشد و نه #تجاهل!!!
@rozaneebefarda
وقتی سرپرست جدید مؤسسه تنظیم و نشر به حوزه قم درس انقلابیگری میدهد!
▫️جناب آقای کمساری، که در دیماه۹۹ بعنوان جایگزین انصاری انتخاب شده، بعد از دیدار با مدیر حوزه قم و ریاست جامعه مدرسین، چنین نوشته است:👇
⭕️امروز و در نهمین روز از اسفند ۹۹،به اتفاق جمعی از معاونین و مدیران موسسه،به قم آمدیم و با هدف برقراری تعاملات کاری با نهادهای حوزوی، جلساتی با مدیر محترم حوزههای علمیه آیتالله اعرافی و رئیس محترم جامعه مدرسین قم آیتالله الله حسینی بوشهری داشتیم.
در این جلسات بر لزوم انجام کارهای علمی و فرهنگی جهت #تعمیق و #ترویج اندیشه های امام خمینی ره در #سطح_حوزههای_علمیه تاکید و زمینه #اقدامات_مشترک بررسی شد.
بی شک حوزه های علمیه بخصوص #طلاب_جوان، تنها زمانی می توانند از خطر #سکولاریزم مصون بمانند که به آراء و اندیشه های امام #ملتزم باشند.
#حوزه_انقلابی، حوزه تراز اندیشه امام است وگرنه با #غوغا_سالاری نمیتوان مدعی #انقلابیگری بود!
🔶حاشیه روزنه
حوزه علمیه قم، در گام نخست انقلاب اسلامی، وفاداری خود را به امام و انقلاب اسلامی اثبات کرده و در گام دوم، پرچم مبارزه با #سکولاریسم_در_حوزه، با هدایتگری بزرگان و مجاهدتهای طلاب جوان، برافراشته تر از هر زمان دیگری است.
آقای کمساری بجای آنکه به قم درس انقلابیگری و وفاداری به امام بدهد، بهتر است نگاهی به کارنامه مخدوش مجموعه تحت مدیریتش بیندازد!
شاید فقط مرور #حریم_امام برای قضاوت در مورد میزان وفاداری این جماعت به امام کافی باشد!
فعلا که #ستایشگران_آمریکا و #رضاخان و #منتظری، بالانشین مؤسسه نشر آثار امام شدهاند!
@rozaneebefarda
💥به همت موسسه حضرت صاحب الامر (عج) نشست دوم از ویژه برنامه سالگرد صدور بیانیه گام دوم با موضوع:
"بازخوانی تطبیقی منشور روحانیت و بیانیه گام دوم"
با ارائه اساتید معزز حجج اسلام: سلامی، توسلی و مرادپور برگزار شد.
▫️فایلهای مرتبط را در کانال مناط ببینید:
@manaatt
@rozaneebefarda
سوره مظلوم انفال!
نقدی بر یادداشتهای اخیر سروش محلاتی
علی مهدیان
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹مدتی قبل جناب روحانی آیه ۵۶ انفال را اینطور تفسیر کرد که ثم ینقضون عهدهم فی کل مره... یعنی دائم دشمن عهد میشکسته و پیامبر دوباره عهد میبسته چون صلح طلب بوده. صلح طلب بودن یعنی با نقض کننده پیمان دوباره عهد ببندیم!؟
این که نه شاهد تاریخی دارد نه از متن آیه استنباط میشود. پیامبر در جبهه های مختلف با دشمنان متفاوت عهد میبسته و هر بار هم آنها بودند که نقض میکردند. معنای فی کل مره این است نه آنچه ایشان استنباط کردند. علت یابی چنین خطایی در فهم آیه قرآن و سیره پیامبر اکرم البته بحث مستقلی لازم دارد.
🔹اما دوباره چندی پیش جناب سروش محلاتی تفسیری از آیه ۵۸ سوره انفال ارائه دادند آیه این بود که
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَىٰ سَوَاءٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ
ایشان معتقد بودند از باب «امر عقیب حظر»، فعل «فانبذ» دلالت بر وجوب ندارد بلکه دلالت بر جواز دارد و حق را ثابت میکند نه تکلیف. به این معنا که اگر دشمن نقض عهد کرد تو میتوانی نقض عهد کنی نه اینکه باید چنین کنی.حالا اینکه از حکم جواز به حق برسیم بحثی دیگر است که میگذرم.
🔹اما آیه اساسا درباره وظیفه و تکلیف دستگاه حاکمیت و ولایت است. تعبیر تخافن هم نشان میدهد نقض عهد توسط دشمن نشده بلکه نشانه هایی معقول در نقض عهد دشمن محقق شده. «نبذ عهد» هم غیر از «نقض عهد» است. نبذ عهد یعنی اعلام به دشمن که این عهدنامه بی ارزش و ملغی است. و نقض یعنی عمل نکردن به مفاد آن. باید توجه کرد بین اصل معاهده و عمل به آن باید فرق گذاشت. اصل معاهده یک قرار دوطرفه است عمل به آن اجرای مفاد آن توسط طرفین است.
🔹جناب سروش محلاتی دو اظهار نظر دارند؛
در اظهار نظر اولی تفاوت نبذ و نقض را توجه نکرده و استنباط کرده که اگر فقها گفته اند نقض عمل عهد جواز دارد از باب امر عقیب حظر است. اولا اینکه امر بعد از حظر دلالت بر اباحه کند محل اشکال است؛چراکه حداکثر حظر ما قبل امر شک در قرینیت موجود ایجاد میکند و کلام را مجمل میکند. اجمال کلام هم یعنی نمیدانیم الزام هست یا نه و این یعنی نیاز به قرائن بیشتری وجود دارد و الا اصل عملی حاکم است.
🔹مثلا از جمله قرائن این است که نگاه کنیم در کلام متکلم وقتی امر انجام میشود بیشتر دلایل و علل بر عدم موضوعیت متعلق نهی و حظر ارائه شده یا در مفید بود متعلق امر؟ اگر اولی باشد ظهور در جواز و اباحه رخ میدهد و نفی حظر.اما اگر دومی باشد ظهور در الزام بیشتر است.اگر هم قرائن کافی نبود بیان مجمل میماند. در این آیه قران قرائن در لزوم نبذ وجود دارد از جمله اینکه لسان آیه نوعی توبیخ رفتار دشمن و مقابله به مثل در مقابل دشمن عهد شکن است بعلاوه که در انتهای آیه هم بحث از این است که بنا است عدم محبوبیت خائنین نزد خداوند با این حکم ظهور و بروز پیدا کند. لذا برداشتن حظر موضوعیت ندارد بلکه تحقق نبذ است که مورد توجه شارع است.
▫️اینکه «نقض عملی» وجوب ندارد بلکه جواز دارد، نیز از باب امر بعد از حظر نیست. بلکه لازمه نبذ این است که حق نقض عملی وجود داشته باشد. اگر اظهار نظر دوم جناب سروش محلاتی را ببینیم ایشان متوجه تفاوت نقض و نبذ شده و آنجا میگوید وجوب نبذ داریم نه نقض. آن وقت سوال این است که پس با آن استدلال امر عقیب حظر چرا اینجا حکم به ترخیص نمیکند؟
🔹البته تطبیق اما تخافن در مورد برجام میشود شواهد و قرائن دوران اوباما و الا در زمان ترامپ که اساسا رسما نقض عهد توسط او اعلام شده بود. که به طریق اولی باید نبذ انجام میشد.
▫️اما یک نکته مهم دیگر اینکه این امر آیا امتثالش فوریت دارد یعنی واجب فوری است؟ به نظر میرسد که چنین نیست بلکه زمان امتثال آن دائر مدار مصلحت جبهه حق است که دستگاه حاکمه تشخیص میدهد. پیش از این هم رهبری گفت آتش زدن برجام بعد از آنکه دشمن آن را پاره کرد، لازم است اما زمانی این واجب را انجام میدهیم که به مصلحت باشد.
▫️ظاهر بیان رهبری در دیدار با مجلس خبرگان نشان میداد که در زمان امتثال «نبذ عهد» بین رهبری و دولت تفاوت نظر وجود دارد ولو او با تصمیم دولت همراهی کرده ولی به لحاظ زمانی موافق این میزان تاخیر نبوده. پیش از این نیز درباره اصل قرار داد برجام ایشان دستگاه دیپلماسی دولت را متهم به عجله و تسرع در قرارداد کردند. یعنی با دولتی مواجهیم که به عقیده رهبری در بستن قرار داد عجله کرده و در نبذ قرار داد در مقابل دشمن تاخیر دارد. برای رهبری یک صدا بودن کل دستگاه تصمیم گیری کشور در مقابل دشمن یک مصلحت مهم است، لذا مدارای با سستی و تاخیر مسوولین میتواند ریشه در این نکته داشته باشد.
🔹به هر حال تفسیرهای عجیب و غریب آیات سوره انفال توسط دستگاه حوزوی جریان غربگرا قصه پرغصه ای ست که باید در جای خود به آن رسیدگی کرد.
@rozaneebefarda
تصمیم پیرامون #لوایح_پالرمو در مجمع به جای حساسی رسیده است.
اظهارنظر بزرگان و نخبگان پیرامون تبعات تصویب آن، قطعا و حتماً مؤثر است.
@rozaneebefarda
فرافکنی و فرار از پاسخگویی در یادداشت سوم سروش محلاتی!
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
تعهدات پس از نقض!
✍️محمد سروش محلاتی
❓سخن درباره تعهدات پس از نقض عهد بود و اینکه پس از آن، نقض متقابل واجب است یا جایز؟ حق است یا تکلیف؟
حالا با نگاه سومی به سراغ مسئله میرویم: وقتی دشمن نقض عهد کرد و پیمانی را رها نمود، تعهد ما در قبال آن عهد و قرارداد پایان میپذیرد ولی آیا نقض عهد آنان، پایان وظایف اخلاقی و شرعی ماست؟ و آیا دیگر هیچ تعهد و تکلیفی در برابر پیمان شکنان نداریم؟
شاید پاسخ انقلابینمایان در این باره مثبت باشد ولی خردمندان (یا همان اولوا الالباب) پاسخ دیگری دارند!
در اینجا برای روشن شدن پاسخ، یک نمونه قرآنی و یک نمونه فقهی ذکر میشود:
✅مهلت به پیمان شکنان
قران میفرماید: پس از نقض عهد دشمنان باید به آنها فرصت دهید تا در زمان و مجال مناسب فکر و تصمیم گیری کنند. آنها هرچند در نقض پیمان مقصّرند ولی شما نباید همه چیز را خاتمه یافته تلقی کنید، دست نگهدارید و به آنها مهلت دهید: آغاز سوره برائت با همین اعلام مهلت چهار ماهه به مشرکانِ پیمان شکن است «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ» علامه طباطبائی در ذیل آن میگوید: خداوند به برائت اکتفا نکرده بلکه تا چهار ماه، فرصت تحقیق و بررسی به آنها داده تا از "آزادی فکر" برخوردار باشند و در این مدت "امنیت" آنها تامین میشود(المیزان، ج۹، ۱۸۸و۱۴۸) شگفتآور است که گروهی مشرک باشند و سابقه قتل و جنایت در کارنامه خود داشته باشد و پیمان خود را هم با خیانت نقض کرده باشد، باز هم چند ماه برای فکر کردن و تصمیم گیری آزادی کامل در جامعه داشته و هر کجا بخواهد برود و کسی متعرض او نگردد!! «فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ»، فرصتی که در بسیاری از نظامها حتی برای شهروندان متخلف و یا معترض وجود ندارد!!
آیا از خصمِ پیمان شکن، جواب سریع و اقدام مثبت فوری خواستن و با ضرب الاجل کوتاه، از همان حداقل فرصت مشرکان هم برای فکر و مطالعه دریغ داشتن، منطبق با منطق قرانی و حکمت فرقانی است؟
✅امنیت سفیران پیمان شکن
فقه اسلامی میگوید: اگر نمایندگان و سفیران دولت بیگانه نقض عهد کرده و مرتکب جرائم سیاسی شوند مثلا در کشور اسلامی اقدام به جمع آوری اسناد و مدارک محرمانه کنند و با به جاسوسی بپردازند و یا به جاسوسان پناه دهند و با این کارها قرارداد هدنه و همکاری را نقض کنند، مورد تعقیب و مجازات قرار نمیگیرند و به سلامت در اختیار دولت متبوع خود قرار میگیرد!! نه میتوان به محل آنها هجوم آورد و نه میتوان آنها را در حصر و حبس قرار داد و نه ....
این فتوای شیخ طوسی است: «اذا زال عقد الهدنة لخوف الامام نظر فیما زال به فان لم یتضمن وجوب حق علیه مثل أن آوی لهم عینا رده الی مأمنه و لا شیء علیه»(المبسوط، ج۲، ص۵۹) علامه حلی هم همین فتوی را با ذکر مثالهای بیشتر مورد تایید قرار داده است(منتهی المطلب، ج۱۵، ص۳۷۹) این نظر، نه از سوی یک عالم متجدد و به منظور همراهی با کنوانسیونهای بین المللی بلکه فتوایی از سوی بزرگترین فقهای امامیه مثل شیخ طوسی و علامه حلی است. آیا این نظرات برای ما باورکردنی است و یا بدنبال فقهی هستیم که همه این ارزشها را بدور افکند؟!
پس نقض عهد بیگانگان، پایان همه مسئولیتهای ما نیست و اگر یک وظیفه در ابقای آن عهد به پایان میرسد ولی چه بسا وظایف دیگری همچنان پایدار و برقرار است.
در قرآن و در فقه، خواندنیهای زیادی وجود دارد که برایمان نمیخوانند ولی ما باید بخوانیم.
@rozaneebefarda
روزنه
یادداشت جدید #سروش_محلاتی؛ عقبگرد علمی یا تاکتیک جدید برای فرار از نقدها؟! 👇 🟢دستور قرآن به رها کرد
بازتاب دیدگاه های مخاطبان روزنه/1
🔸مصباحی:
سلام علیکم
در مورد یادداشت دوم آقای سروش محلاتی:
در فقه و همچنین تجربهی عینی و تاریخی این مسلم است که حکومت و سیاست صحنهی تزاحمهاست و نقش ولی امر در اغلب موارد، کشف مصالح اهم و تقدیم آنها بر مصالح مهم در موارد مختلف تزاحم است، نه صرفا کشف و استنباط حکم اولی.
بنابرین، استنباط حکم اولی وجوب از آیهی شریفه، باعث سلب اختیار ولیامر نمیشود. بحث در این است که به عنوان اولی، حکم بقا در تعهد یکطرفه چیست، و این قابل جمع است با این که در مواردی به خاطر تزاحم با مصلحت اهم، ولی امر تشخیص دیگری داشته باشد. فلذا محل بحث، دوران بین «حق» یا «تکلیف» ولیامر نیست، بلکه دوران بین وظیفهی او در مرحلهی اول، و وظیفهی او در فرض تزاحم با مصلحت اهم است. چه اینکه وقتی هم از «حق» ولیامر صحبت میکنیم، منظور حق شخصی و دلبخواهی او نیست، بلکه آنجا هم «مکلف» به رعایت مصلحت جامعه است.
نکتهی دوم این که ایشان نگران لوث شدن مسائل دینی بابت اسناد افعال عباد به شریعت هستند، این حرف زیباست، اما ابعاد خطرناکی دارد که در نهایت به نفی تکلیفگرایی میانجامد و موجب انسداد باب اجتهاد و استنباط میشود و ... نمیخواهیم به آن ابعاد بپردازیم در این مجال، اما اجمالا این مقدار یعنی «مقابله با مثل نسبت به دشمن» یک امر عقلایی (بلکه اصل رفتاری شایع در میان حیوانات) است؛ ما منتظر دین نبودیم تا به ما مقابله به مثل یاد بدهد؛ فلذا از جهت اسناد «اصل مقابله به مثل» به شارع مقدس، ایشان نگران نباشند، آبروی شریعت بدین قدر نرود.
نکتهی سوم اینکه بله، به ما فراخوان دادند، عقل و وجدان و حافظهی تاریخی به ما فراخوان داده تا به مدعیان استقلال حوزه یادآوری کنیم این چنین مبتذل و تکلفآمیز و مغشوش، فقاهت را به پای اشتباه فاحش حسن روحانی و جواد ظریف به مسلخ نبرند. تاریخ از یاد نمیبرد کسانی که هزاران تهمت و افترا به مرحوم آیةالله مصباح زدند به خاطر حمایت ایشان از برخی افراد (در زمان استقامت و در راه مستقیم بودن آن افراد) حالا خودشان در وقتی که دولت اعتدال رکورد منفور بودن دولتها پس از انقلاب را زده است، اینچنین علیه رهبری به دفاع از اشتباه تاریخی دولتمردان برخاستهاند.
@rozaneebefarda
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی
نقدی جدید بر یادداشت جدید سروش محلاتی
اختصاصی/ محمدعلی شیرازی #جوابیه14
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
[صفحه 1 از 5]
جناب آقای محلاتی در متن دومی که در حساب شخصی منتشر کرد بدون پاسخ به اشکالات سابق مطالب دیگری را برای اثبات سخنان خود مطرح کرد. برداشتهای مختلفی از عدم پاسخگویی وی میتوان داشت از جمله: نبود پاسخ متقن، تکبر علمی، عدم اعتقاد به گفت و گوی منطقی و روشمند و... که ما در این مجال قضاوت را به مخاطبان فاضل و هوشمند واگذار میکنیم.
آقای محلاتی به طور خلاصه در یادداشت دوم خود سه ادعا را مطرح کرد:
1. « فانبذ الیهم » صرفا به معنای اعلام نقض عهد است و نه نقض. در نتیجه حتی اگر قائل به دلالت الزامی این آیه بشویم باز هم دلالتی بر وجوب نقض ندارد.
2. ذیل آیه شریفه (« إنّ الله لایحبّ الخائنین » ) مفید لزوم اعلام است و نه لزوم نقض.
3. مقابله به مثل بر اساس قاعده « فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » الزامی نیست.
ما در سه بخش به ادعای آقای محلاتی پاسخ میدهیم.
بخش اول: معنای « فانبذ الیهم »
آقای محلاتی در یادداشت خود ادعا کرد:
«... «فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ» بمعنی لزوم اعلام و یا متضمن اعلام خبر است (شیخ طوسی، النبذ: "القاء الخبر" التبیان، ج۵، ص۱۴۵)...» در نتیجه :«... آیه اساسا درمقام بیان "حکم نقض" (وجوب یا جواز) از سوی پیامبر(ص) نیست بلکه آیه در مقام بیان آن است که پس از آشکار شدن علائم خیانت از سوی دشمنان، پیامبر نباید بدون اعلام به دشمنان از پیمان بیرون بیاید...»
اما آیا « فانبذ الیهم » صرفا به معنای اعلام خبر است و به معنای نقض و طرح عهد نیست؟
در این خصوص سه معنا میتواند فرض شود:
صرف نقض عهد، صرف اعلام نقض عهد، نقض عهد همراه با اعلام. تفاوت معنای دوم و سوم واضح است. معنای دوم معنایی بسیط و یک جزئی و معنای سوم مرکب از نقض عهد (به صورت عملی) و اعلام آن (به صورت اخباری) است.
در این زمینه ابتدا به معنای لغوی « نبذ » (فارغ از متعلق آن) خواهیم پرداخت سپس « نبذ العهد » را بر اساس قول لغویین و مفسرین، اصول بلاغی و مشابهتیابی در آیات دیگر قرآن کریم پی خواهیم گرفت.
« نبذ » در اصل لغوی به معنای « طرح » و «القاء» و انداختن چیزی است.(العین ج8 ص191، تاجالعروس ج5، ص401-399، المحیط فی اللغة ج10، ص88، صحاح ج2، ص571، معجم مقائیس ج5 ص380، مصباحالمنیر ج2، ص590، مجمعالبحرین ج3 ص189) از تصریحات لغویون استفاده میشود که « نبذ العهد » معنایی ترکیبی دارد و به معنای نقض عهدِ همراه با اعلام است. فیومی در مصباح مینویسد:
« (نَبَذْتُ) العَهْدَ إِلَيْهِمْ نَقَضْتُهُ » که دلالت صریحی بر معنای نقض کردن عهد دارد. او با پذیرش این معنا، آیه « فانبذ الیهم » را به همین معنا عطف میکند و میگوید:
«وَ قَوْلُهُ تَعَالَى (فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ) مَعْنَاهُ إِذَا هَادَنْتَ قَوْماً فَعَلِمْتَ مِنْهُم النَّقْضَ لِلْعَهْدِ فَلَا تُوقِعْ بِهِمْ سَابِقاً إِلَى النَّقْضِ حَتَّى تُعْلِمَهُمْ أَنَّكَ نَقَضْتَ الْعَهْدَ فَتَكُونُوا فِى عِلْم النَّقْضِ مُسْتَوِينَ ثُمَّ أَوْقِعْ بِهِمْ»(مصباحالمنیر ج2 ص590) که در این فقره هم به اعلام نقض عهد اشاره میکند (... حتی تُعلِمهم) و هم به اصل نقض عهد (...ثم أوقع بهم)
@rozaneebefarda
ادامه👇🏽
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی
[صفحه 2 از 5]
طریحی در مجمعالبحرین مینویسد:
« قوله تعالى: [أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً ] نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ [2/ 100] أي نقضه... قوله: فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ [8/ 58] معناه إذا هادنت قوما فعلمت منهم النقض للعهد فكذا. و في التفسير: اطرح العهد عليهم على سواء. » (مجمعالبحرین ج3 ص189-188) که این کلام هم دلالت صریحی در معنای نقض عهد دارد هرچند به معنای «اعلام نقض عهد» اشارهای نمیکند.
به علاوه، واسطی در تاجالعروس میگوید:
« نَبَذَ العَهْدَ، إِذا نَقَضَه و أَلْقَاه إِلى مَن كان بَينَه و بَينَه» و نبذ العهد را به معنای نقض عهد میداند. همچنین وی به نقل از ابومنصور اینگونه مینویسد:
« المُنَابَذَة: أَن يَكُون بَيْنَ فَرِيقَيْنِ مُخْتَلِفَيْن عَهْدٌ و هُدْنَةٌ بَعْدَ القِتَالِ ثم أَرَادَا نَقْضَ ذلك العَهْدِ فَيَنْبِذُ كُلُّ واحِدٍ منهما إِلى صاحِبِه العَهْدَ الذي تَهادَنَا عليه ». ابومنصور مفعول به « نبذ » را اصل عهد و نه صرف « خبر » گرفته است. در نتیجه او « نبذ العهد » را به معنای طرح و فروانداختن و نقض آن میداند و نه صرف اعلام خبر نقض. واسطی اینگونه ادامه میدهد:
« و منه قولُه تَعَالى: وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ المعنَى: إِن كان بَيْنَكَ و بينَ قَوْمٍ هُدْنَةٌ فَخِفْتَ مِنْهم نَقْضاً للعَهْدِ فلا تُبَادِرْ إِلى النَّقْضِ حتَّى تُلْقِيَ إِليهم أَنّكَ قَدْ نَقَضْتَ ما بينَكَ و بينَهم، فيَكُونُوا مَعَك في عِلْمِ النَّقْضِ و العَوْدِ إِلى الحَرْبِ مُسْتَوِينَ.» (تاجالعروس ج5 ص401-399) که با توجه به ارجاع معنای آیه شریفه به ریشه معنوی سابق (با تعبیر: و منه قوله تعالی...) ، معنای « نبذ العهد » نقض عهد همراه با اعلام خواهد بود.
علاوه بر موارد فوق، مفسر برجسته علامه طباطبائی رحمهالله نیز آیه را به معنای نقض عهد همراه با اعلام آن میدانند.(المیزان ج9 ص114-113) و دیگر مفسر بزرگ شیعی مرحوم طبرسی نیز این ترکیب را به معنای نقض عهد همراه با اعلام دانسته است. ایشان در این زمینه میگویند:
«فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ» أي فألق إليهم ما بينك و بينهم من العهد و أعلمهم بأنك قد نقضت ما شرطت لهم»(مجمعالبیان ج4 ص850/همچنین ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن ج9 ص113)
فراء (م 207 ه.ق) از علمای برجسته مکتب نحوی کوفه نیز نبذ العهد را به معنای نقض آن میداند.(معانی القرآن ج1 ص414) زمخشری هم این ترکیب را به معنای « طرح العهد » و نقض آن میداند و اساسا معنای «اخبار از نقض» را به عبارت « علی سواء » در آیه شریفه نسبت میدهد و نه « فانبذ »:
« فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ فاطرح إليهم العهد عَلى سَواءٍ على طريق مستو قصد، و ذلك أن تظهر لهم نبذ العهد و تخبرهم إخباراً مكشوفا بينا أنك قطعت ما بينك و بينهم، و لا تناجزهم الحرب و هم على توهم بقاء العهد فيكون ذلك خيانة منك »(کشاف ج2 ص231)
فخر رازی، از علمای برجسته اهلسنت هم در تفسیر معروف خود « فانبذ » را به معنای نقض همراه با اعلام میداند:
« و أما قوله: وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً يعني من قوم معاهدين خيانة و نكثاً بأمارات ظاهرة فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ فاطرح إليهم العهد على طريق مستو ظاهر، و ذلك أن تظهر لهم نبذ العهد و تخبرهم أخباراً مكشوفاً بينا أنك قطعت ما بينك و بينهم، و لا تبادرهم الحرب و هم على توهم بقاء العهد، فيكون ذلك خيانة منك إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ في العهود و حاصل الكلام في هذه الآية أنه تعالى أمره بنبذ من ينقض العهد على أقبح الوجوه و أمره أن يتباعد على أقصى الوجوه من كل ما يوهم نكث العهد و نقضه. »(التفسیر الکبیر (مفاتیحالغیب)، ج15 ص498)
علاوه بر موارد ذکر شده، مفسرین فرق اسلامی در قرون مختلف نبذ العهد را به معنای طرح و نقض عهد یا نقض عهد همراه با اعلام، ونه صرف اخبار از آن، دانستهاند.(ر.ک: الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، سواطع الالهام ج2 ص414، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج2 ص122، جوامعالجامع ج2 ص28، زبدة التفاسیر ج3 ص56، کنزالدقائق، ج5 ص362،الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج3 ص36، فتحالقدیر، ج2 ص365، التفسیر الکاشف، ج3 ص499، الهدایة الی بلوغ النهایة ج4 ص2857، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج3 ص235، مشکل اعراب القرآن، ج1 ص303، مراح لبید لکشف معنی القرآن المجید، ج1 ص430، تفسیر الثعلبی، ج4 ص369، عیون التفاسیر ج2 ص119، صفوة التفاسیر ج1 ص474، روحالمعانی، ج5 ص219 و...)
@rozaneebefarda
ادامه👇🏽
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی
[صفحه 3 از 5]
برای فهم بهتر ترکیب « نبذ العهد » باید به وجوه بلاغی آن نیز توجه کرد. توضیح آنکه عبارت « فانبذ الیهم » دارای استعاره مکنیه تخییلیه است که در آن «عهد» به «شیء انداختنی» تشبیه شده است سپس مشبه به حذف شده و یکی از لوازم آن (انداختن) ذکر شده است. آلوسی در روحالمعانی میگوید:
فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ أي فاطرح إليهم عهدهم، و فيه استعارة مكنية تخييلية (روحالمعانی ج5 ص219)
بر این اساس میتوان گفت معنای «اظهار و اعلام نقض عهد» یکی از لوازم معنوی این ترکیب بلاغی است و نه معنایی نشأت گرفته از معنای اصلی « نبذ ». توضیح آنکه خداوند متعال با تعبیری لطف و با بلاغتی معجزهآسا هم دستور به نقض عهد دادهاند و هم امر به اظهار آن کردهاند. قرآن کریم با استفاده از یک صنعت بلاغی، عهد را به «شیء انداختنی» تشبیه کرده و امر کرده که این شیء مهمل و بیارزش را رها کن و جلوی پای مشرکین بدعهد بینداز طبیعتا وقتی این عهدنامه جلوی پای مشرکین میافتد از نقض آن عهد باخبر هم میشوند در نتیجه معنای اعلام از لوازم استعاری این تعبیر است و نه معنای اصلی « نبذ العهد ».در هر صورت حتی اگر نپذیریم که معنای «اعلام نقض» از لوازم استعاری این ترکیب است، بسیاری از مفسرین معنای «نقض عهد» را از آیه شریفه برداشت کردهاند و نکته دیگر آنکه « نبذ العهد » در آیهای دیگر از قرآن کریم نیز استعمال شده که بلاشک به معنای «طرح و نقض عهد » و نه صرف اعلام آن است:
أَوَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَريقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (بقره/100)/(ر.ک: مجمعالبیان، ج1 ص328 المیزان فی تفسیر القرآن ج1 ص231، ، کشاف، ج1 ص171)
بخش دوم: دلالت « إنّ الله لایحبّ الخائنین »
آقای محلاتی در یادداشت دوم خود مینویسد:
« قرینه آنکه آیه درصدد تشویق به نقض متقابل نیست و درصدد بیان لزوم اعلام است، تعلیل ذیل آیه است که متناسب با حکم "لزوم اعلام" است و مربوط به لزوم نقض عهد نیست: «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنينَ». به بیان علامه بر پیامبر واجب است که به آنان "خبر" نقض متقابل را "اعلام" کند تا مبادا مرتکب "خیانت" شود(المیزان، ج۹، ص۱۱۴) درحالیکه اگر آیه در مقام بیان لزوم عدم تعهد مسلمانان بود، مناسب بود که خداوند به مثل (ان الله یحب الصابرین) تعلیل نموده و مسلمانان را به مقابله به مثل و درگیری با دشمن تشویق کند.»
تقطیع های غیراصولی و شبهژورنالیستی آقای محلاتی در فضای حوزه علمیه شهرتی عجیب یافته و در این مورد نیز کلام مرحوم علامه طباطبائی به گونهای تقطیع شده است که گویی ایشان آیه شریفه را صرفا به معنای لزوم اعلام نقض، و نه اصل نقض میدانند حال آنکه گفته شد مرحوم علامه مطابق مفاد آیه شریفه قائل به وجوب نقض عهد به علاوه اعلام آن از جانب حاکم اسلامی هستند.(ر.ک: المیزان ج9 ص114-113)
در ثانی، واضح است که فقره « إنّ الله لایحبّ الخائنین » اگر با حکم لزوم تناسب داشته باشد (که مفروض بحث همین است) هم با حکم لزوم نقض عهد سازگاری دارد و هم با لزوم اعلام آن و توضیح آیه شریفه نیز چنین میشود:« پیمان خود را با خائنها نقض کنید و آن را اعلام کنید چراکه خداوند خائنین و تداوم تعامل با آنان و همچنین متهم شدن مسلمین به خیانت را دوست ندارد. »
به علاوه حتی اگر تناسب « إنّ الله لایحبّ الخائنین » با امر به نقض عهد را نپذیریم، باز هم آسیبی به مدعای ما نمیرسد. خداوند متعال با تعبیر لطیف « فانبذ الیهم » به مسلمین دو دستور دادهاند: نقض عهد و اعلام آن و ذیل آیه شریفه بنا به صلاحدید الهی تنها برای لزوم اعلام آن تعلیل آوردهاند. به عبارت دیگر این آیه شریفه نظیر آیه :
« وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَ اللَّهَ لا يُحِبُ الْمُعْتَدينَ (آلعمران/190)» است که در آن خداوند متعال امر به جهاد میکنند به علاوه مسلمانان را هم از ظلم بازمیدارند و تنها برای دستور دوم تعلیل میآورند. هیچ مفسر یا فقیه بیغرضی پیدا نمیشود که بگوید به قرینه « إنّ الله لایحبّ المعتدین »، آیه دلالتی بر وجوب جهاد نمیکند و تنها دلالت بر وجوب عدم ظلم دارد. در نتیجه مسلم است که اگر فردی بپذیرد معنای «نبذ العهد» از حیث لغوی و بلاغی به معنای نقض عهد همراه با اعلام است و امر « فانبذ الیهم » را هم الزامی بگیرد هیچگاه به خاطر « إنّ الله لایحبّ الخائنین » از حکم الزامی آیه شریفه دست نمیکشد.
@rozaneebefarda
ادامه👇🏽
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی
[صفحه 4 از 5]
قاعده مقابله به مثل
آقای محلاتی در سومین فقره میگوید:
« نقض از سوی مسلمانان در برابر نقض عهد کفار، از باب "مقابله به مثل" و بر اساس قاعده «وَ الْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ»(سوره بقره/آیه۱۹۴) است و مقابله به مثل یک حکم الزامی نیست بلکه جنبه حقی داشته و صرفا جواز مقابله را برای مسلمانان اثبات میکند. از این رو اگر کفار حرمت ماههای حرام را نقص کنند، مسلمانان نیز حق دارند در همان ماهها مقابله بمثل کنند ولی بر آنها واجب نیست که الزاما در ماه حرام مقابله کنند. »
معلوم نیست چرا آقای محلاتی آیه شریفه قصاص را قاعده و آیه « فانبذ الیهم » را فرع آن گرفتند و جای سؤال جدی است که « فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » چه فرقی با « فانبذ الیهم علی سواء » دارد؟ همانطور که فقره «بمثل ما اعتدی علیکم » دلالت بر اقدام متقابل دارد، « علی سواء » نیز دلالت بر اقدام متقابل و متوازن دارد. در نتیجه این قاعدهسازی و تفریعات پس از آن بلاوجه است.
به علاوه معلوم نیست چرا آقای محلاتی در میان آیات قرآن کریم آیه قصاص را به عنوان قاعده پذیرفتند در حالیکه آیات دیگری هست که بر وجوب مقابله به مثل در صورت پیمانشکنی طرف مقابل دارد از جمله:
«وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ* أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ* قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» (توبه/14-12)
همانطور که پیداست این آیات شریفه دلالتی صریح و انکارناپذیر بر لزوم نقض عهد و مقابله جدی و متوازن علیه مشرکین پیمانشکن دارد.(فقه القرآن (للیزدی)، ج2 ص272)
همچنین آقای محلاتی در کلام خود مفروض گرفته است که آیه « فاعتدوا علیه بمثل ما عتدی علیکم » دلالتی بر وجوب مقابله به مثل علیه پیمانشکنان ندارد و مباحث خود را بر همین اساس چیده است. نکته اینکه نزد برخی از علما امکان استفاده وجوب از همین آیه شریفه نیز منتفی نیست:
« قوله تعالى فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَيْكُمْ. يمكن أن يستدل به على أنه إذا دهم المسلمين أمر من قبل العدو يخاف منه وجب حينئذ جهادهم و إن لم يكن ثم إمام عادل و يقصد المجاهد به الدفاع عن نفسه و عن الإسلام و أهله و لا يجاهدهم ليدخلهم في الإسلام مع الإمام الجائر.
و يؤكد ذلك قوله وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ أي لا عذر لكم ألا تقاتلوا في سبيل الله و عن المستضعفين أي تصرف الأذى عنهم أي ما لكم لا تسعون في خلاصهم.»(فقه القرآن (للراوندی)، ج1 ص332)
@rozaneebefarda
ادامه👇🏽
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی
[صفحه 5 از 5]
آیه شریفه « فمن اعتدی علیکم ...» ابعاد مختلفی دارد از جمله: «قصاص»، «اقتصاص/تقاص»، «حکم غصب» و البته «واکنش به نقض عهد مشرکین». که البته فقهای عظام از این آیه شریفه عمدتا در مبحث قصاص (مجموعة فتاوی ابنجنید، ص371، الانتصار فی انفرادات الامامیة، ص535، تذکرة الفقها ج8 ص442)، اقتصاص/تقاص (مسالک ج14 ص70، حدائق ج18 ص410) و غصب (مبسوط ج3، ص60، المؤتلف ج1 ص620، غنیة ص278 و 408، سرائر ج2 ص480) استفاده کردند و به دلیل نبود حکومت اسلامی و عدم دخالت مستقیم در درگیریهای سیاسی بینالمللی یا به هر دلیل دیگر، بعد اخیر آن مغفول مانده است.
در هر صورت اصل اینکه آیه قصاص قاعده باشد و « فانبذ الیهم » فرع بر آن باشد پذیرفتنی نیست به علاوه اگر بنا بر قاعدهسازی باشد آیات صریح دیگری هستند که بتوانند در مقام قاعده و تفسیر باشند هرچند امکان استفاده وجوب مقابله بر اساس آیه شریفه « فمن اعتدی علیکم » نیز منتفی نیست.
نکته پایانی و چند پرسش از محلاتی
جناب آقای محلاتی با امتناع از پاسخگویی به نقدها، در یادداشت دوم خود به طرح مباحث جدیدی پرداخت که به آنها پاسخ داده شد. وی اخیرا یادداشت سومی نیز نگاشته و با فرار رو به جلو، به طرح مباحثی جدید و کم ربط به بحث اصلی، پرداخته و «لزوم مهلت به پیمانشکنان» و «امنیت سفیران پیمانشکن» را مطرح کرده است که البته پرداختن به این موضوعات، از جانب کسانی که شأنیت فقهی لازم را دارند مهم و به جاست ولی جای این سؤال باقی است، و امیدواریم جناب محلاتی به مخاطبان هوشمند خود پاسخ دهد، که چرا ایشان در مقام طرح مسائل فقهی، همواره یک طرف غش میکند و دائما در یادداشت های شبه فقهی خود، در حال دفاع از مشرکینِ پیمانشکن، کفار حربی، منافقین وابسته، مرتدین نظری و عملی، بغاة و شورشگران علیه نظامی اسلامی و... هستند؟!
آیا بهتر نیست ایشان، پس از کسب صلاحیتهای لازم، به حل مسائل روز مردمی (ونه حزبی و فرقهای) از منظر فقه اصیل اسلامی و جواهری بپردازند؟! و مثلا به این سؤالات پاسخ دهند که اگر رئیس دولت در نظام اسلامی با وعده دروغ بهبود اقتصادی و معیشتی رأی آورد و بعد از هشت سال وضع زندگی مردم را به قهقهرا کشاند، از نظر اسلامی چه مجازاتی علیه وی باید اجرا شود؟
اگر رئیس اجرایی کشور اسلامی در اثر #بیتدبیری، #تنبلی یا خدای ناکرده مسائل دیگر، اموال و نفوس مسلمین را بر باد داد، ضامن خسارتها چه کسی است؟
حکم وضعی و تکلیفی و حقوقی رئیس مجلسی که با نقض نظرات کارشناسی کمیسیونهای تخصصی یک قرارداد بینالمللی و درازمدت را در بیست دقیقه به تصویب میکشاند، چیست؟
اگر مسئول سیاست خارجی برخلاف خطوط قرمز ولیفقیه تعهدی را پذیرفت، حکم وضعی آن قرارداد و حکم تکلیفی آن مسئول و گروه همراهش چیست؟
به علاوه؛ حکم فقهی و اخلاقی فردی که متلبس به لباس اهل علم است اما منافع جریانی و حزبی را بر فضای شبهاستنباطی و فکری خود حاکم میکند و انگاره های سیاسی/جناحی را به اصطلاح، فقه ملی می کند، چیست؟ و اساسا وظیفه شرعی، اخلاقی و انسانی طلاب و عموم مردم در برخورد با محمد بن شهاب زهریها و یحیی بن اکثمها چیست؟
انشالله یادداشت سوم و یادداشت های آتی، به هر عدد که نوشته شود، پاسخ علمی متناسب را در پی خواهد داشت اما فراتر از این بحث های علمی، گاهی روش شناسی و رویکرد امثال آقای محلاتی نیز باید در یادداشت هایی مجزا مورد بررسی قرار گیرد، و به طور خاص مشخص شود، ایشان به چه انگیزه ای، در سالهای اخیر، نقد رهبری با ادبیات فقهی را در اولویت کاری خویش قرار داده است!
روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر
@rozaneebefarda
May 11
برجامیان؛ از درس مذاکره از عاشورا تا درس ضعف و ذلت، از قرآن!
جوابیهای بر سخنان اخیر آقای محمد محلاتی
#بازنشر|| ابوالقاسم سیفی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔴 اصل اینکه مسلمین باید به عهدها و قراردادها با مشرکین پایبند باشند، از احکام اسلام است؛ لکن این حکم در آیه ٤ سوره توبه مشروط به دو شرط شده است:
🔻شرط اول: لم ینقصوکم
عدم تنقیص و ایجاد ضرر مالی و امنیتی و ...
🔻شرط دوم: لم یظاهروا علیکم احدا
از دشمنان شما پشتیبانی نکنند!
پس از رعایت این دو شرط خداوند متعال فرمود:
فاتموا الیهم .. ^ فا ^ جزا در این آیه پس از حصول شرط است و خود آیه دلالت بر این دارد که اگر هر زمانی یکی از این دو شرط نقض شود طبیعتا جزا آن نیز منتفی است.
🔴 اما در مورد آیه فانبذ الیهم علی سوا این آیه به رسول خدا امر می کند که اگر از اینکه آنان خیانت کنند نگران شدی عهد خود را با آنان پایان بده .
⚫️ اینکه بعضی طلبه ها این آیه را از مصادیق امر عقیب حظر و یا توهم حظر می دانند جای تعجب ندارد و ضرورت اینکه بزرگان فرمودند: اکتفا به مدارک موجب بی سوادی می شود و باید خوب و بر اساس قاعده درس خواند خودنمائی می کند.
🔹 در امر عقیب حظر و یا توهم حظر باید موضوع و حکم آن واحد باشد مثل حرمت صید در احرام.
⭕️بنابراین حرمت صید پس از احرام هنوز باقی است و پس از زمان احرام آیه ی شریفه امر به صید می نماید، و این به معنای رفع حکم حرمت و علی قول المشهور دلالت بر جواز صید دارد .
🔹 لکن در مساله معاهده اصل پایبندی به معاهده با حصول و اطمینان از دوام شرط جائز بود یعنی وجوب تعهد به جزاء با دوام شروط؛ لکن آیه فانبذ الیهم می فرماید لازم نیست که آنها شروط را نقض کنند بلکه همینکه احساس کردی و گمان کردی بنا به نقض عهد دارند بر تو واجب است تعهد به قرارداد را نقض کرده و پایان دهی.
🔹با این حساب وجوب پایبندی به تعهدات، مشروط به شروطی بود که با انتفاء شرط، حکم نیز منتفی می گردد.
🔹اما موضوع فانبذ در صورتی است که خوف عدم پایبندی و یا اینکه از ظواهر امر استفاده کردی که بنا به پایبندی ندارند پس تو نیز به عهدت پایان بده، فلذا اصلا موضوع واحد نیست تا طلبه ای فانبذ را امر عقیب حظر یا توهم حظر بداند فتامل جیدا جدا.
🔹و اما اینکه پیامبر گرامی هر بار با اینها معاهده می بست و آنها هر بار تعهد را نقض می کردند و این یعنی باید دائما مذاکره بی ثمر کرد و این را منطق اسلام دانست منکر بزرگ و گناه نابخشودنی است که میطلبد بزرگان حوزه جلوی این منحرف و انحراف را بگیرند؛ چرا که آیه قرآن می فرماید:
کسانی که هنوز قرار داد را زیر پا نگذاشتند و فقط گمان این را داری که نقض عهد کنند فورا عهدت را پایان بده و معنای این آیه این است که با آنها عهد ببند ولی اگر گمان کردی می خواهند تخلف کنند نقض عهد کن و اگر در جنگی به چنین عهد شکنانی دست یافتی آنان را به شدت در هم بکوب و نابودشان کن.
🔴 در پایان باید گفت کسانی که از عاشورا درس مذاکره گرفتند بعید نیست از قرآن و آیات در مناسبات خارجی با مشرکین، درس ضعف و ذلت بگیرند.
#جوابیه۱۵
@rozaneebefarda
سروش محلاتی و تشخیص مصلحت به سبک وثوقالدوله!
اختصاصی|| کاظم محدثی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔹آقای محمد محلاتی در یادداشت سوم خود به مبسوط شیخ طوسی استناد کرده اما حق مطلب این بود که تقطیع نمیشد و کل مطلب را میآورد:
إذا خاف الإمام من المهادنين خيانة جاز له أن ينقض العهد لقوله تعالى «وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ»( انفال 58) و لا تنقض الهدنة بنفس الخوف بل للإمام نقضها فإذا نقضها ردهم إلى مأمنهم لأنهم دخلوا إليه من مأمنهم فكان عليه ردهم إليه، و إذا زال عقد الهدنة لخوف الإمام نظر فيما زال به فإن لم يتضمن وجوب حق عليه مثل أن آوى لهم عينا أو عاون رده إلى مأمنه و لا شيء عليه فإن كان ذلك يوجب حقا نظر فإن كان حقا لآدمي كقتل نفس و إتلاف مال استوفى ذلك منه، و إن كان حقا لله محضا كحد الزنا و شرب الخمر لم يقم عليه بلا خلاف عند الفقهاء، و عندي أنه يجب أن يقيم عليه الحدود لعموم الآي و إن كان حقا مشتركا مثل السرقة قطعه.(المبسوط ج2 ص59)
▫️یعنی اگر امام جامعه برای امنیت جامعه اسلامی احساس خطر کند میتواند عهد هدنهای که با بیگانگان بسته را نقض کند و مستند این مطلب آیه قرآن است. و برگشت آنها به وطنشان متوقف بر این است که حقی بر گردن آنها نباشد و شیخ میفرماید به نظر من واجب است در صورتی که حقی به گردن آنها باشد به خاطر عموم آیه. بر آنها اقامه حدود شود.
🔻جناب آقای محلاتی پاسخ دهند بر اساس این نگاه شیخ طوسی رحمهالله ، حکم جاسوسان مستقر در سفارت آمریکا که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به طرق مختلف علیه نظام اسلامی اقدام کرده و خساراتی به بار آورده، حق ملت ایران را تضییع نمودند، چیست؟ آیا حاضرند به همقطاران خود که به دنبال آزادی بلاشرط جاسوسان آمریکایی بودند خرده بگیرند؟ به علاوه آیا حاضرند به دولت متبوع خود فشار بیاورند که هزینه خسارت نقض تعهدات برجامی را احیا کنند و پس بگیرند؟ یا فقاهت ایشان تنها در حمایت از مشرکین پیمانشکن فعال میشود؟
⭕️مرحوم علامه حلی نیز با عباراتی مشابه میفرماید:
«فإذا زال عقد الهدنة، نظر فيما زال به، فإن لم يتضمّن وجوب حقّ عليه، مثل أن يأوي لهم عينا، أو يخبرهم بخبر المسلمين و يطلعهم على عوراتهم، ردّه إلى مأمنه، و لا شيء عليه. و إن كان يوجب حقّا، فإن كان لآدميّ، كقتل نفس أو إتلاف مال، استوفي ذلك منه، و إن كان للّه تعالى محضا، كحدّ الزنا و الشرب، أقيم عليه أيضا عندنا، خلافا للجمهور، و إن كان مشتركا، كالسرقة، أقيم عليه عندنا». (تذکره ج9 ص379-378)
▫️نکته دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که : پناه دادن پیامبر(ص) به برخی مشرکین تنها برای بیرون آمدن آنها از جهل بود نه اینکه به آنها اعتماد کند. آیا جناب ایشان هیچ آیه یا روایت یا حتی دلیل عقلائی میتواند بیاورد که مسئول روابط بینالملل جواز اعتماد عملی به کفار بدعهد را دارد؟ امضای قرارداد بینالمللی بر اساس اینکه امضای فلان شخص جلاد و شیاد تضمین است آیا معامله سفهی نیست؟ اگر نیست پس حکم وضعی و تکلیفی آن چیست؟ ضامن خسارتهای چنین معاهدات سادهلوحانهای چه کسی است؟ آیا برداشت از بیتالمال مسلمین برای رفع این قبیل خرابکاریها جایز است؟
🔹آقای محلاتی در اظهارات خود ترجیعبندی دارد به نام «مصلحت»!
و چنان بدین اصل تاکید و بدان تمسک میکند که گویی فقط ایشان و همقطارانش قائل به لزوم تشخیص مصلحت هستند و بقیه همه قائل به حرمت عمل به مصالحاند اما در هر صورت آنچه که به ذهن میرسد آن است که مصلحتسنجیهای مدنظر روحانیت متمایل به #خردهجریان_اعتدال بسیار شبیه مصالحی است که به ذهن وثوقالدوله میرسید و بر اساس آن قرارداد 1919 را نوشت. از قضا در این مورد هم حقیقت قرارداد یک چیز بود و آنچه مطبوعات دولتی برای مردم بزک میکردند چیز دیگری بود.
🔹نکته آخر و حسن ختام یادداشت، هشدار نسبت به ارتباط مذاکرات آمریکاییها با بحث #نفوذ است که بسیار مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار دارد. معظم له در 15مهر1394 فرمودند:
«تعریفی که امریکایی ها برای مذاکره با ایران دارند، به معنای نفوذ است. آنها می خواهند راه را باز کنند برای تحمیل... مذاکره با آمریکا ممنوع است به خاطر ضرر های بی شماری که دارد و منفعتی که اصلا ندارد.»
▫️انتظار میرود عموم نویسندگان و سیاستمداران، خاصه معدود حوزویان طرفدار مذاکرات بیرویه با آمریکا، به این امر توجه ویژه داشته باشند.
#جوابیه۱۶
@rozaneebefarda
روزنه
تفقه حزبی و عبور از تعهدات فقهی و اصولی نقدی جدید بر یادداشت جدید سروش محلاتی اختصاصی/ محمدعلی شی
بازتاب دیدگاههای مخاطبان روزنه/۲
🔹مصطفی ا:
سیل یادداشتها و جوابهای استدلالی و محکم به نظرات آقای محلاتی را که میخوانم به واقع به این نتیجه میرسم که "دوران بزن دررو تمام شده"
@rozaneebefarda
بازتاب دیدگاههای مخاطبان روزنه/۳
🔹 زمانی:
این جواب های متقن بر یادداشت های حزبی آقای محلاتی یک پیام روشن دارد
عرصه سیمرغ [فقاهت] جولانگه برخی از این آقایان نیست
عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند
بهتر است آقای محلاتی بیش از این خود را مشغول ماستمالیزاسیون برجام بی جان نکند!
@rozaneebefarda
بازتاب دیدگاههای مخاطبان روزنه/۴
🔹شفیعی:
وقتی انسان حمایت ها و دفاع های متعصبانه و کورکورانه ی جماعت غرب پرست داخلی از برجام نافرجام را مشاهده می کند به طوری که جرأت می کنند قرآن کریم و سیره قطعی اهلبیت علیهم السلام را تفسیر به رأی کنند و منحرف سازند؛ می فهمد قضیه فراتر از تطهیر و دفاع از یک عهد نامه و توافقی چون برجام خسارتباراست...
هنگامی که این جماعت، حاضرند پا روی آیات قرآن مجید بگذارند یعنی می خواهند تسلیم شدن در برابر طاغوت اعظم و استکبار و کفر جهانی را تطهیر کنند و جلوه ی دینی و شرعی به آن بدهند و از دین بر علیه دین استفاده کنند.
بدا به حالشان
@rozaneebefarda
#سوخت_بر مظلوم کیست؟
#بازنشر
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
🔻 هر بار که در مورد #سوخت_بر صحبت میکنیم بدانیم مساله قدری با #کول_بر کردستانی که یک یخچال بر پشتش میزند و از کوههای غرب کشور به داخل قاچاق می کند تا نان شبی بدست آورد متفاوت است...
🔻سوخت کش بلوچ یعنی راننده یک وانت بی پلاک با #دو_هزار_لیتر_بنزین که ظاهر این خودرو بی شباهت با ماشین جنگی نیست، بنزین را لیتری 3 هزار تومان در ایران میخرند و 100روپیه (19هزار تومان) در پاکستان می فروشند، یعنی سود هر بار که شاید دو روز هم زمان نبرد بیش از #سی_میلیون_تومان !
🔻 و جالب هست بدانید همین سوخت برهای مظلوم با این سود سرشار زمین و خانههای فراوانی در خارج بلوچستان، در شهرهای کرمان و مشهد و تهران و ... میخرند و غیر از اینکه عاملی برای گرانیهای زمیناند، عامدانه با شعار چهار-چهل (چهار همسر، چهل فرزند) به فکر تغییر بافت جمعیتیاند !
🔻 البته اگر ساده لوحانه دوربین دست بگیرید و با اینها مصاحبه کنید خواهند گفت هیچ نداریم!
🔻 مسولیتهای کلیدی در سیستان و بلوچستان با بلوچهاست و دیگران اجازه ندارند با خودروهای سوخت کش برخورد کنند و روزانه، حداقل #ده_هزار_وانت سوخت کش در مرز تردد می کنند، با یک حساب سرانگشتی سالانه بیش از #116هزار_میلیارد_تومان از جیب مردم ایران به حساب سوخت بران مظلوم بلوچستان واریز میشود (سالانه 1,5 میلیون از جیب هر ایرانی)!
🔻 جالب هست بدانید زمین و خانه در زاهدان از خیلی شهرهای ایران گرانتر هست، به دلیل وجود همین پولها، گرانترین خانهها هم از آن همین سوختبران مظلوم بلوچ هست.
🔻جالب هست بدانید هیچ پیمانکار داخلی و خارجی ای حاضر نبوده و نیست یک پروژه ساده را در بلوچستان انجام دهد چرا که امنیت، پایه ی ساخت و ساز هست و قرارگاه خاتم سپاه از هزار و پانصد کیلومتر آنطرف تر از بوشهر گاز را اول به ایرانشهر میرساند و در آخر به زابل شیعه نشین، به این شیوه که یک جمع نگهبانی میدادند و یک جمع کار میکردند! و مزدشان هم این بود که اتوبوس حامل چهل درجه دار سپاه، سال گذشته توسط یکی از همین خودروهای بی پلاک و نشان، با باری از تی ان تی که از پاکستان سوغاتی آورده بود قربته الی الله منفجر شد.
🔻این درست است که مردم زاهدان مظلومند و بسیاری در فقر به سر میبرند، اما از چابهار تا زاهدان و سیستان هزینه های بسیار شده است و جاده های اتوبانی تاسیس شده است، دانشگاهها تاسیس شده است، آب رسانیها شده است، اینها و حتی خط آهن کرمان به زاهدان با صرف هزینه بسیار جهت ایجاد امنیت در بیابانی که همان بلوچها هم نمی رفتند کارگری کنند، صفر تا صد بوسیله سپاه بوده است.
💢 آنکه مظلوم است #نظام_جمهوری_اسلامی است.
@soada_ir
@rozaneebefarda
فیلم مناظره آقایان #سیدمحمدجواد_علوی و #عبدالحسین_خسروپناه منتشر شد
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
⭕️متن و فیلم مناظره مزبور را در ذیل ببینید:
📄 متن مناظره👇
hawzahnews.com/news/946803
📹 فیلم مناظره:👇
hawzahnews.com/xb4n9
🔶حاشیه روزنه
آنگونه که قبلا تصریح شد، اصل این مناظره در جهت #آزاداندیشی_حوزوی، امری مطلوب و پرثمر است. در این زمینه نکاتی قابل ذکر است:
◾️محتوای گفتگو بهترین مستند برای شناخت میزان علمیت و رویکرد علمی جناب آقای علوی و طیف فکری/حوزوی همگرا با ایشان است.
◽️همانطور که پیشبینی میشد، در این مناظره مدعاهای مطروحه در #مصاحبه_جنجالی با #اکوایران دوباره به صورت کاملتر و عمیقتر بازتکرار شد و از جهات متعدد قابل نقد و ارزیابی علمی است.
🔸نکته مهم در تحلیل این گفتگو آنکه، با تکیه بر محتوای این مناظره، منتقدان جناب آقای علوی، تمام فحول #فقه_جواهری و #فقه_سنتی را شامل خواهد بود!
🔹در این گفتگو نشانههایی وجود دارد که اثبات میکند رویکرد فقهی جناب آقای علوی بیش از آنکه به #فقه_سنتی نزدیک باشد، به #فقه_روشنفکری نزدیک است!
⭕️جناب آقای علوی مطالب چالشبرانگیز و مهمی را با ادبیاتی خاص(توأم با #ابهام_استراتژیک) مطرح کرده که تحلیل و بررسی مجزای هر کدام از آنها میتواند موضوع بررسیهای علمی مستقل توسط متخصصان فن قرار گیرد. از آنجمله:
▫️جایگاه شناسی روایات شریفه در استنباط، علم امام(ع)، عصمت، مبانی اصولی متیقن مشهور امامیه، مبانی فقهی فقه جواهری، مهدویت، سیره عقلا و حجیت عقل، خطابات قانونیه، جایگاه عقل و عرف در اجتهاد، فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه اقتصاد و... .
▪️روزنه با افتخار برای بازنشر دیدگاههای فضلای ارجمند در ارزیابی علمی محتوای این مناظره آمادگی دارد.
@rozaneebefarda