🕊⚜ سینه زنی سنگین ویژۀ شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری⚜
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
شده تسبیحی به دستش، دونه دونههای زنجیر
شده هم صدایِ ذکرش، لب زخم و جای زنجیر
وقتی موسا میشه یوسف، دل زندون پرِ نوره
وقتی یوسف میشه موسی، زندونم وادی طوره
زیر دستاشو بگیرین، موسامون عصا نداره
آقامون میخاد بلند شه، نمیتونه نا نداره
چند شبه که مثل مادر، نمازِ نشسته خونده
قنوتای آخرش رو، با دو دستِ بسته خونده
ای که قصههای صبرت، دل ایوبُ شکسته
یارب و یا ربت اینجا، به دل خدا نشسته
می دونم که خلوت تو، با خدا چه حالی داره
معصومه مثل رقیه، تاب دوریتو نداره
دجله همدرد فراته، آخه تشنگیتُ دیده
گوش داده به یا حسینت، که به کربلا رسیده
ای خوشا قافلهای که، پیش تو، تو کاظمینه
یعنی از نجف میاد و ، مهمون امام حسینه
آقا یا باب الحوائج، همه تشنهی دعائیم
آقا جون غریبه نیستم،بچه آهویِ رضائیم
پُرِ آتيش درونم، مددی موسی بن جعفر
که رها بشم به نامت، کاظمِ آل پیمبر
دَمِ یا کاظم گرفتیم، ما که تو آتیش اسیریم
اگه این اسم خدا نیست، پس چرا آروم میگیریم
دم یا کاظم گرفتیم، نفسمون به پامون افتاد
شیطونم فرشته کردی، آخه تو زندون بغداد
دم یا کاظم گرفتیم، تا درای بسته وا شد
اونقدر خوندیم که آخر، ساقیمون امام رضا شد
دم یا کاظم گرفتیم، بی بی مون معصومه خندید
به کبوترای دلتنگ، سفر مدینه بخشید
شده تسبیحی به دستش، دونه دونههای زنجیر
شده هم صدایِ ذکرش، لب زخم و جای زنجیر
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
.
#فهرست
نوحه دهه محرم که فعلا بارگذاری شده با هشتک #دهه_محرم قابل دسترسی است. همچنین گریزهای زیارت عاشورا با هشتک
#گریز_زیارت_عاشورا #زیارت_عاشورا
#گریز_دعای_توسل
#گریز_دعای_ندبه
#گریز_دعای_کمیل
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
#یاسیدالشهدا #امام_حسین #زائر
#امام_زمان
نوحه های #دهه_محرم
#آموزش_مداحی
#دعای_کمیل
#سخنرانی
قابل دسترسی است.
از طریق هشتک های زیر به سبک ها و روضه های #دهه_محرم دسترسی پیدا میکنید:
#شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه
#اربعین
#امام_حسن
#امام_رضا
#رسول_الله
#آموزش_مداحی
#امام_زمان
#امام_حسین
#اسارت #شام #دروازه_کوفه
#شب_اول_محرم #مسلم
#شب_دوم_محرم #ورودیه
#شب_سوم_محرم #رقیه
#شب_چهارم_محرم #حر #طفلان زینب
#شب_پنجم_محرم #عبدالله
#شب_ششم_محرم #قاسم
#شب_هفتم_محرم #اصغر
#شب_هشتم_محرم #اکبر
#شب_نهم_محرم #عباس
#شب_دهم_محرم #وداع #قتلگاه
#شب_یازدهم_محرم #شام_غریبان
#شب_تاسوعا #عباس
#شب_عاشورا #گودال
#رسول_الله
#امام_حسن
#امام_رضا
#کرامات
#حدیث_کسا #کسا
#شب_جمعه
#فاطمیه
#حضرت_ام_البنین
#ولادت_حضرت_زهرا
#امام_باقر
#امام_صادق
#امام_جواد
#امام_هادی
#امیرالمؤمنین ولادت #غدیریه
#واحد #شور #زمینه #روضه
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#امام_کاظم
.
#حتما_بخوانید👇 و فراگیرید
هشتگ چیست؛ چگونه از آن استفاده کنیم؟ 👈 #👉علامت هشتک است
اگر این روزها "اصطلاح هشتگ" را زیاد شنیده و هنوز معنی آن را نمیدانید، ادامه این گزارش را بخوانید.
بنابر تعریف های ارائه شده هشتگ # یک نماد پیشوندی و یکی از تگ های ابرداده است.
اگربخواهیم هشتگ را به زبان ساده تر تعریف کنیم، #هشتک 👈برچسبی است که برای دسته بندی و به اشتراک گذاری پست ها و نظرات درباره موضوعی خاص در سطح جهانی و فراتر از حلقه و فهرست دوستان بکار می رود.
برای مثال می توانیم برای دسته بندی مطالب گروه مان از آن استفاده کنیم و مثلا پس تهیه متن های مرتبط با مداحی محمود کریمی ، آنرا با هشتکِ #کریمی مشخص کنیم .حال شما با کلیک بر روی این #هشتگ می توانید همه پست های ارسال شده در خصوص این موضوع از کاربران را به سادگی و بدون اتلاف وقت مشاهده کنید.
هشتگ ابزاری برای دستهبندی چنین پیامهایی فراهم میکند، تا افراد بتوانند آن هشتگ را جستجو کنند و مجموعهای از پیامهایی را که شامل آن هستند به دست آورند. عموماً کلیدیترین کلمه مربوط به آن موضوع را با علامت هشتگ ی کنند. این همراه کردن با استفاده از علامت # قبل از کلمه مورد نظر، انجام میشود. در نامگذاری هشتگ میتوانید از حروف، اعداد و علایم مجاز استفاده کنید اما علامتهایی مانند $ یا % غیرمجاز میباشند و به شما اجازه نامگذاری نمیدهند.
هشتگ اولین بار به وسیله توئیتر ایجاد شد و پس از آن توسط بسیاری از شبکه های اجتماعی از جمله گوگل پلاس، فیسبوک، فیلکر، اینستاگرام، فرندفید، یوتیوب و پینترست مورد استفاده قرار گرفت.
به طور کلی می توان مزایای #هشتک را اینگونه برشمرد:
مطالب گذاشته شده در هشتگ را همه میتوانند مطالعه کنند و دیگر نیازی نیست هر شخصی مطلب را جداگانه به اشتراک بگذارد.
با مراجعه به #هشتگ ، نیازی به جستجوی موضوعتان نیست، میتوانید مطالب گوناگون را مطالعه کنید.
همچنین در جستجوی گوگل میتوانید هشتگ مورد نظر را نوشته و مطالب مربوطه را مطالعه کنید.
🕊⚜ #قسمت_پایانی روضه و ذکر توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج ابا الرضا موسی ابن جعفر علیه السلام به نفسِ حاج حسین سازور ⚜
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
روزِ عاشورایِ موسی ابن جعفرِ بریم کاظمین ببینیم چه خبره .. خیلی امروز تشییع جنازه اش غریبانه بود .. هیچ کسی به غیرِ امام رضا نبود بدن آقا رو برداره ..
دارم امید با حرمت روبرو شوم
تا با تو در حریم تو در گفت و گو شوم
حالا که دورم از سحرِ کاظمین تو
باتو من از حریم رضا روبرو شوم
قربان کاظمین که بوی رضا دهد
دل خسته آمدم که به مشهد رفو شوم
دارد صفا غلام سیاه شما شدن
بد بویم و کنار تو خوش عطر و بو شوم
آزاد آمدم که تو عبدم کنی ز لطف
با یک نگاه نافذ تو زیر و رو شوم
با امام داشت میومد فاصله گرفت از حضرت ، حضرت فرمود چرا از ما فاصله گرفتی؟ گفت داداشم داره از روبرویِ شما میاد ، بی حیا و بی تربیتِ ، میترسم یه حرفی به شما بزنه من خجالت زدۀ شما بشم حضرت فرمود میخوای برادرتم مثله تو محّبِ ما بشه؟ عرضه داشت بله آقا از خدامه ..
حضرت فقط یه نگاه کرد بهش ، اُفتاد رو پاهایِ حضرت ... یه نگاه کرد به زنِ رقاصه افتاد رو خاک ، صورت رو خاک گذاشت .. استغفار می کرد ...
در یک سحر بیایم اگر در کنارِ تو
با ناله هایِ فاطمه در جستجو شوم
گاهی تو را صدا کنم و گه جواد را
با اشکِ روضه هایِ تو در شستشو شوم
قفلِ زبان چو باز کنی چند لحظه ای
من روضه خوانِ روضۀ سّرِ مگو شوم
ساقِ شکسته ، طاقت زنجیر را نداشت
من با چه حال نوحه گرِ دردِ او شوم
گردن نمانده بود برایش زِ سلسله
میگفت مثله عمۀ خود سر به تو شوم
مُردم زِ غربت تا شبِ تارم سحر شد
تنها غل و زنجیر از حالم خبر شد
درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم
من ضربه ها خوردم که این ره بی خطر شد
از این قیامی که دگر شکلِ رکوع است
طوبیِ این مذهب همیشه باروَر شد
قعر سجون در پنجه هایِ سردِ زندان
آهی به هر دیوار خورد و بی اثر شد
سندی چه آورده سرم ، شیعه نداند
از چه زِ خون آبه همیشه دیده تر شد؟
از خونِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل
بر ضربه هایم دست هایِ من سپر شد
از بس که پیچیده به دورم تازیانه
از چادرِ مادر، لباسم پاره تر شد
*پیغمبر فرمود ، هیچ قومی مثله یهود منو اذیت نکردن ... اینا ذاتاً دشمنِ بچه هایِ پیغمبر بودن ..*
در پنجه هایِ آهنینِ پنجه هایش
بر پهلویم کاری شبیه میخِ در شد
سر بسته گویم ، بی ادب حرفِ بدی زد
با ناسزاهایش ، غرورم شعله ور شد
گر مویِ پیشانی بهم میریخت اما
شکلِ محاسن از سرم آشفته تر شد
در دسته این نامرد چون گودیِ گودال
حتی بلندیِ محاسن دردسر شد
در پیشِ چشمِ مادرم سر را بریدن
از این مصیبت مادرِ ما نوحه گر شد
*خدا به همتون خیر بده ، دله امام رضا رو شاد میکنید با این گریه هاتون ..*
وقتی که با ضربه جدا میکرد سر را
فریاد هایِ یا بُنَیّ بیشتر شد ...
*«نحن رضضنا الصدر» امام زمان در ناحیۀ مقدسه میفرماید : سلام بر اون بدنی که کوبیده شد .. امام صادق فرمود جّدِ ما هنوز دستُ پا میزد .. اسب هاشون رو نعلِ تازه ردن ... یه جمله دیگه و التماسِ دعا ...*
دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه
در کوچه و بازار زینب در به در شد
زینب کجا و سکویِ ......
حسین .....
________
#موسی_بن_جعفر
#حاج_حسین_سازور
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
#روضه_امام_کاظم_ع
🍂🍁🔴 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت اباالرِضا آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام و حرکت قافلۀ حضرت اباعبدالله علیه السلام_ حاج حسن خلج 🔴🍁🍂.
😭😭
اینقدر آقا موسی بن جعفر امروز دلواپس معصومهش بود ... لحظه های آخر ، سرش رو دامن امام رضا ، هی میگفت رضاجان ، حواست بهش باشه ... معصومۀ من مثل گلِ ... معصومۀ من طاقت بی احترامی نداره ...
هی امام رضا میگفت آقا خیالت راحت باشه ... بابا، خودم مثل شیر بالا سرش هستم ... و همینجور هم بود ...
اما دلها بسوزه برای حسین ... میخوایم خیلی گریه کنیم امروز ...
چُنان در خیمه ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
چی میخوای بگی ... صحبت دختره دیگه ... دختر حسین و دختر موسی بن جعفر ...
چُنان آتش به وحشت مبتلا شد
که دامنها ، پناهِ شعله ها شد
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان ( به یاد شام غریبان)
😭😭
همه روضه خون بشید ...
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ... ساربان ساربان
نمیدونم کدوم دل گوشه کنار مجلس، مجلسو نگه داشته ... همینقدر میدونم این سفره ، یه سفره خصوصی بود برای خصوصیا ... رفتنیا رفتند، بقیه رو زینب نگه داشته ...
ماه رجبُ ماهِ زیارتی امام حسین ... امشب، فردا شب ، کاروان ابی عبدالله راه میفته ... دست زن و بچشو میگیره توی این بیابونا ...
ابن عباس ، محمد حنفیه،(هرکسی بوده نمیدونم) مثل امشب اومد جلوی قافله ابی عبدالله رو گرفت توی مدینه ...
آقا ...
کجا میبری این زن و بچهرو ؟! ...
فرمود برو کنارم مأمورم ... جدم دستور داده باید برم کربلا وعده دیدار دارم ...
آقا ...
میخوای بری ، برو ... زن و بچه رو کجا میبری؟! زینب رو کجا میبری؟! ... این بچه های قد و نیم قد دیگه چرا ؟! ...
تا این حرفو زد یه وقت دیدن پردهی محمل زینب رفت کنار ... خانم سرشو بیرون آورد ...
ابن عباس برو کنار ... حالا دیگه کارت به جایی رسیده بین من و حسین میخوای جدایی بندازی ؟! ... من هرجا حسین بره میرم ...
😭😭
ای حسین ...
خدارو شکر ... روزیت شد با این قافله همسفر بشی ... عاشورا کربلا باشی ان شا الله ... هیچ بعید نیست بخدا ...
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای !
کاروان راه افتاد ، چه کاروانی ...
تو یه محمل لیلا نشسته... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای اکبرو نگاه میکنه ...
تو یه محمل نجمه نشسته ... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای قاسم نگاه میکنه ...
اما تو یه محمل یه خانومی نشسته ، احتیاج نیست پردهرو کنار بزنه ... جیگرپارهش توی بغلشه ... گاهی ملافهرو کنار میزنه میگه علی اصغر ... ببینم کربلا چه میکنی مادر ...
هرکی میخواد هرچیزی بگیره یا الله ... بسم الله ...
اونی که کربلا میخواد بسم الله ... اونی که معرفتشو میخواد بسم الله ... اونی که عاشقش شده بسم الله ...
علی علی علی ... لای لای علی ...
تو یه محمل یه خانومی نشسته ... گاهی پرده رو کنار میرنه قد و بالای عمو عباسشو نگاه میکنه ... زیر لب میگه الحمدلله ...
همه بیبیها توی محملها نشستند ... نوبت رسید به علیامخدره زینب ... حالا زینب میخواد بیاد سوار بشه ...
ای داد بیداد ...
جوونای بنی هاشم این بازوهای پیچیدهرو بهم گره کردند ، از درب خونه تا کنار محمل ، دیوار ساختند دوطرف ... نکنه دل شب ، چشم نامحرمی به سایهی قد و بالای زینب بیفته ...
خانوم رو با یه جلال و جبروتی آوردند پای محمل ... محمل بلنده ... بی بی زینب چه جوری سوار بشه ؟! ... پله میخواد ...
قمر بنی هاشم اومد زانو خم کرد ... علی اکبر محملرو گرفت ... خوده حسین اومد زیر بقلای زینبرو گرفت ...
آی زینب ...
فلک دارد سرِ آزار زینب
نخواهد گرمیِ بازار زینب
این جلال و جبروترو که دید ، این آسمون تاب نیاورد ...
گفت حالا یه کاری میکنم زینب ... دور فلک چرخید ...
عصر روز یازدهم ...
همین زینب میخواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ...
خودش یکی یکی بانوانرو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ...
یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ...
حسین ....
این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ...
هزارسال گذشت از حکایت زینب
هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش است
😭😭
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
😭😭
بروزترین
کانال نوحه و روضه دفتری تلگرام وایتا👇👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
🍂🍁🔴 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت اباالرِضا آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام و حرکت قافلۀ حضرت اباعبدالله علیه السلام_ حاج حسن خلج 🔴🍁🍂
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
‼️توجه ‼️:
جهت استفاده ، روضه ها حتما به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
اینقدر آقا موسی بن جعفر امروز دلواپس معصومهش بود ... لحظه های آخر ، سرش رو دامن امام رضا ، هی میگفت رضاجان ، حواست بهش باشه ... معصومۀ من مثل گلِ ... معصومۀ من طاقت بی احترامی نداره ...
هی امام رضا میگفت آقا خیالت راحت باشه ... بابا، خودم مثل شیر بالا سرش هستم ... و همینجور هم بود ...
اما دلها بسوزه برای حسین ... میخوایم خیلی گریه کنیم امروز ...
چُنان در خیمه ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
چی میخوای بگی ... صحبت دختره دیگه ... دختر حسین و دختر موسی بن جعفر ...
چُنان آتش به وحشت مبتلا شد
که دامنها ، پناهِ شعله ها شد
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان ( به یاد شام غریبان)
همه روضه خون بشید ...
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ... ساربان ساربان
نمیدونم کدوم دل گوشه کنار مجلس، مجلسو نگه داشته ... همینقدر میدونم این سفره ، یه سفره خصوصی بود برای خصوصیا ... رفتنیا رفتند، بقیه رو زینب نگه داشته ...
ماه رجبُ ماهِ زیارتی امام حسین ... امشب، فردا شب ، کاروان ابی عبدالله راه میفته ... دست زن و بچشو میگیره توی این بیابونا ...
ابن عباس ، محمد حنفیه،(هرکسی بوده نمیدونم) مثل امشب اومد جلوی قافله ابی عبدالله رو گرفت توی مدینه ...
آقا ...
کجا میبری این زن و بچهرو ؟! ...
فرمود برو کنارم مأمورم ... جدم دستور داده باید برم کربلا وعده دیدار دارم ...
آقا ...
میخوای بری ، برو ... زن و بچه رو کجا میبری؟! زینب رو کجا میبری؟! ... این بچه های قد و نیم قد دیگه چرا ؟! ...
تا این حرفو زد یه وقت دیدن پردهی محمل زینب رفت کنار ... خانم سرشو بیرون آورد ...
ابن عباس برو کنار ... حالا دیگه کارت به جایی رسیده بین من و حسین میخوای جدایی بندازی ؟! ... من هرجا حسین بره میرم ...
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
ای حسین ...
خدارو شکر ... روزیت شد با این قافله همسفر بشی ... عاشورا کربلا باشی ان شا الله ... هیچ بعید نیست بخدا ...
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای !
کاروان راه افتاد ، چه کاروانی ...
تو یه محمل لیلا نشسته... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای اکبرو نگاه میکنه ...
تو یه محمل نجمه نشسته ... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای قاسم نگاه میکنه ...
اما تو یه محمل یه خانومی نشسته ، احتیاج نیست پردهرو کنار بزنه ... جیگرپارهش توی بغلشه ... گاهی ملافهرو کنار میزنه میگه علی اصغر ... ببینم کربلا چه میکنی مادر ...
هرکی میخواد هرچیزی بگیره یا الله ... بسم الله ...
اونی که کربلا میخواد بسم الله ... اونی که معرفتشو میخواد بسم الله ... اونی که عاشقش شده بسم الله ...
علی علی علی ... لای لای علی ...
تو یه محمل یه خانومی نشسته ... گاهی پرده رو کنار میرنه قد و بالای عمو عباسشو نگاه میکنه ... زیر لب میگه الحمدلله ...
همه بیبیها توی محملها نشستند ... نوبت رسید به علیامخدره زینب ... حالا زینب میخواد بیاد سوار بشه ...
ای داد بیداد ...
جوونای بنی هاشم این بازوهای پیچیدهرو بهم گره کردند ، از درب خونه تا کنار محمل ، دیوار ساختند دوطرف ... نکنه دل شب ، چشم نامحرمی به سایهی قد و بالای زینب بیفته ...
خانوم رو با یه جلال و جبروتی آوردند پای محمل ... محمل بلنده ... بی بی زینب چه جوری سوار بشه ؟! ... پله میخواد ...
قمر بنی هاشم اومد زانو خم کرد ... علی اکبر محملرو گرفت ... خوده حسین اومد زیر بقلای زینبرو گرفت ...
آی زینب ...
فلک دارد سرِ آزار زینب
نخواهد گرمیِ بازار زینب
این جلال و جبروترو که دید ، این آسمون تاب نیاورد ...
گفت حالا یه کاری میکنم زینب ... دور فلک چرخید ...
عصر روز یازدهم ...
همین زینب میخواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ...
خودش یکی یکی بانوانرو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ...
یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ...
حسین ....
این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ...
هزارسال گذشت از حکایت زینب
هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش است
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ •••
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1