👌نوکرای (امام)حسین...
یکی دو روز روزه میگیرین
👌روزم بلند, طولانی،،، تشنگی بهت غلبه میکنه
🔰وقتی عطش بهت غلبه میکنه، از بچگی یاد گرفتیم فقط میگیم #حسین
😭😭
دم افطار که میشه، اول کاری که میکنی، رفع عطش میکنی
🔰اول کاریم که نوکر حسین، اول ذکری که از لبش جاری میشه میگه #السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#حرف_دارما
✔️دم افطار که آب مینوشی میگی #حسین
✔️اما در طول روز، تشنه ای نمیتونی آب بنوشی فقط بگو #ابالفضل
😭😭
🔻اما تو این عالم حرف از عطش میاد فقط میگیم یا #علی_اصغر
😭😭
🔺تنها شهیدی بود تو کربلا که تشنه بود ولی نمیتونست بگه #آب
😭😭
💥مث ماهی که از آب افتاده بیرون، تلذّی میکرد
⬅️از یه طرف، رباب شرمندش شد
🤲خدا هیچ مادریو شرمنده ی طفلش نکنه
⬅️از یه طرف،شرمندگیه ابالفضل
⬅️سقای حرم بوده، پشت و پناه اهل خیام بوده
🔸باران خون گرفته و دل آسمان گرفت
🔸داغ غم تو از همه، تاب و توان گرفت
🔸وقتی شنید حرمله،نام تو هم علیست
🔸از جا پرید و قبضه ی تیر و کمان گرفت
🔸عرش خدا به لرزه در آمد که بیگناه
🔸تیری، سپیدیه گلویت را نشان گرفت
#فذبح_الطفل_من_الاذن_الی_الاذن
🔹تیری که استخوان گلوی تورا شکست
🔹از آن گذشت و جا به دل باغبان گرفت
🔹آنجا که آب،قیمت جان داشت،،، حرمله
🔹در خون به جای شیر، تو را از زبان گرفت
👌هر مادری برا بچش آرزو داره
👌هرمادری آرزو داره بچشو بزرگ کنه
👌هر مادری دوست داره دامادیه بچشو ببینه
😢آرزوی رباب،چیه؟؟
⚪️بودم امید، مثل ابالفضل ببینمت
⚪️صد حیف باغ آرزویم را خزان گرفت
⚪️از چشم نیمه باز تو صد باره سوختم
⚪️خندیدنت ز مادر دلخسته جان گرفت
😔دیدی فاتحه میخونن، دست رو قبر میزارن
اگه گرفتی، بیکار نباش
⬇️⬇️
☑️سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند
❇️یه اشاره ای بکنم ها؟؟
دقیق نمیدونستن، همه ی قبیله ها سر گرفتن برن جایزه بگیرن
❇️قبیله ی بیل دارا، دقیق نمیدونست کجای پشت خیمه علی اصغرو دفن کردن، با نیزه اومدن زمینو زیر و رو کردن، تا یکی از نیزه ها به بدن بخوره
❇️یکی از نیزه ها به بدن علی اصغر خورد
🔘سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند
🔘وقتی که قبر پیکر تو، در میان گرفت
🔘گهواره ات کجاست؟ رقیه تکان دهد
🔘باید سراغ این یکی از ساربان گرفت
#بخواب_لالا_لالا_لالالا_لالا_لالا
#بخواب_لالا_لالا_لالالا_لالا_لالا
🟥یکی قبل تیرخوردنش،لالایی میخوند
🟥یکی موقعی که دفنش کرد،لالایی میخوند رباب
🟥یکیم اون موقعی که سر بالا نیزه بوده
سر کوچولوی علی اصغر کجا
➖سر ابالفضل کجا
➖نیزه همون نیزه هست
✳️نیزه دارا، عرق میخوردن و مست میکردن
نیزه هارو بهم میزدن
❇️گاهی وقتا سر از رو نیزه میفتاد، زیر قدم های این نانجیبا
😭
😔پیر همه بود اگرچه یک کودک بود
😔صبرش به غریبیه پدر اندک بود
😔میکرد به نی اشاره و میگفت رباب
😔ایکاش سر نیزه کمی کوچک بود
😭😭😭
علی لای لای علی لای لای
علی لای لای علی لای لای
♨️بابا بیخود نبود تا به امام سجاد گفتن آقاجان مختار قیام کرد، اولین چیزی که 🔅پرسید، فرمود از حرمله چه خبر؟؟
♻️گفت خیلیا تو کربلا جنایت کردن، چرا فقط میگید حرمله؟؟
💯فرمود داغی که حرمله به دل ما گذاشت، احدی نذاشت
💠یکی از جاهایی که به حرمله گفتن، بگو چه کارایی کردی گفت اگه بگم در امانم؟
🔆مختار گفت بگی نگی خونتو ریختم
💢گفت حالا که قراره بمیرم، خون به دل شما بکنم
✴️یکی از جاهایی که دلم سوخت برا حسین، اینجا بوده
✴️مادرا، وقتی میخوان نوزادشونو دست شوهرشون بدن، مخصوصاً پیش رفیقاش میخواد بره یجوری خوشکل قنداقش میکنن که شوهره خجالت نکشه
بچه که قنداق میشه، دست و پاش بسته هست،،، تکون نمیخوره
◀️تیرُ رها کرد، به حلقوم علی اصغر خورده
◀️ابی عبدالله یه وقتی دستاش گرم شده، قنداقه رو گرفت
اول کاری که کرد، خنجر در آورد
◀️میگه من فکر کردم این سر یه مقدار به پوست بند بوده، خواست این پوستو جدا کنه سر جدا بشه
[تو فکر خودش این بوده]
⬅️گفت خوب که نگاه کردم اول کاری که کرد، بند قنداقو پاره کرد
تا بند قنداق پاره شده، مث مرغی که سر میبرن این طفل شیرخواره بال بال میزد
😭
🟣شعله بر دل ماسوا مزن علی
🟣روی دست من،دست و پا مزن علی
#حسیــــــــــــن
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
#آقا
من از غلامان سیاه کربلایم
وقتی به تو رو میزنم، رو بر نگردان
لطفی که دارد تربت تو، زر ندارد
این خاک پایی را که دادی، زر نگردان
#حسین
🍁امشب، شب علی اکبره
🍁شب جووناست
🍁مجلس جوونم باید جوون گرم کنه
حُر پشیمانیم و با تو حرف داریم
آقا به جان زینب از ما سر نگردان
حیفت نمی آید ز ما، گریه نگیری؟!
وضع بد ما را از این،بدتر نگردان
خیلی برایم مادرت، زحمت کشیده
آقا مرا شرمنده ی مادر، نگردان
⬅️یاد یه حرفی افتادم
✅وقتی جلو حُرُّ گرفت، گفت بزار برگردیم مدینه
گفت مأمورم و معذور
گفت پس بزار بریم
گفت اجازه ندارم... مأمورم و معذور
💢هر چی گفت، حر امتناع کرد
✔️آقا فرمود:ثَکلتکُ اُمُک(مادرت به عزات بشینه)
👌حر یه نگاهی کرد، گفتم یا اباعبدالله...
اگه هرکسی غیر تو، اسم مادرمو میاورد شمشیر برهنه میکردم همینجا جوابشو میدادم.
چه کنم از مادرت #فاطمه،جز خوبی نمیشه یاد کرد
😭😭
💠یوقتایی به خودمون فکر میکنیم،همینه
تو خلوت، شده با خودت فکر کنی که اصلا من کجا، روضه ی امام حسین کجا؟؟
❇️من با این آلودگیام، چی میشه هرشب خانم فاطمه زهرا دستمو میگیره میگه بیا پا روضه ی پسر غریبم حسین بشین و گریه کن
😭😭
خیلی برایم مادرت، زحمت کشیده
آقا مرا شرمنده ی مادر، نگردان
ما آمدیم اینبار، پیش تو بمیریم
پس لطف کن مارا به خانه برنگردان
من با فُراتت چند سالی هست،قهرم
ای تشنه لب با آن، لبم را تر نگردان
🔸موج مزن، آب فرات
🔸رباب،غرق آتشه
🔸موج مزن آب فرات
🔸عموم خجالت میکشه
من با فُراتت چند سالی هست،قهرم
ای تشنه لب با آن، لبم را تر نگردان
بر خیز که دور و بر زینب، شلوغ است
در قتلگه هم روی از خواهر نگردان
حداقل ای شمر ، پیش چشم زینب
عریان مارا اینور و آنور نگردان
😭😭😭😭😭
#حسین
#حسین
🔰شب علی اکبر، شب خاصیه
🔰اومد بالا منبر
گفت فردا شب میخوام روضه تموم بخونم
یجورایی فکر مردمو درگیر این حرف کرد که روضه ی تموم این روضه خون چیه!!
✳️اومد بالا منبر، صحبتاشو کرد
موقع روضه خوندن گفت:
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
🌐روضه رو به اینجا کشوند که آقا سیدالشهدا اومد بالا جنازه ی جوونش، علی اکبر...
❤️#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
از منبر پایین اومد
⭕️یکی اومد جلو گفت فلانی، بعد علی اکبر قاسم بود
بعد علی اکبر، عبدالله بود، علی اصغر بود
خوده امام حسین بود
⚫️شما گفتی روضه تموم...
گفت تا جاییکه من میدونم و خوندم، امام حسین کنار جنازه علی اکبرش جون داده
😭😭😭😭😭😭😭
🔻فلذا اون لحظه ای که اومد کنار بدن علی اکبر، گفت تو کاری با من کردی که به غروبم نمیکشه
😭😭😭😭
سَرا رو آوردن تو بزم شراب
💯میخوام دلا آماده بشه، بعد شعر بخونم
گفت دونه دونه سرهارو برام معرفی کن.
این سر، سر قاسمه
این سر، سر عبدالله
این سر ، سر علی اصغر شیرخواره ی حسینه
این سر، سر علمدار حسین، ابالفضله
این سر، سر شهزاده علی اکبره
♻️تا رسید به سر علی اکبر، گفت بهم بگید اول بابارو کشتید یا پسرو؟؟
گفت مگه فرقیم داره براشما؟؟
هردوتا، سرشون جلو چشته
😭😭
گفت نه...
اگه اول پسرو کشتید دیگه نیاز نبود بابارو بکشید
😭😭😭
💹به خودش آمد و فهمید که چشمش، تر بود
دو قدم مانده به بالای سر اکبر بود
💹تازه فهمید چه روزی به سرش آمده است
یا که بهتر، چه به روز پسرش آمده است
💹پسر دست گلش را چو گل پرپر دید
هر طرف را که نظر کرد، علی اکبر دید
بابا ابراهیم پیغمبر..
بچشو مرتب کرد
دستاشو حنا زد
موهاشو حنا زد
◀️قشنگ مرتب آورد تو قتلگاه
بفرمان الهی قربونی کنه پسرشو در راه خدا
⚛چاقو رو تیز کرد
زد به حلقوم اسماعیل
هر کاری کرد نبرید
✴️دوباره تیز کرد
گفت الان اونجوری میخواستم شده
هر کاری کرد، نتونست ببره گردن اسماعیلو
✳️ندا اومد یا ابراهیم
قبول کردیم از شما
دیگه نمیخوای ادامه بدی
‼️برگشتن پدر و پسر به خونه
خانوم هاجر، مادر اسماعیل ..
این چاقو که به پوست میخوره، پوستو کبود میکنه
این کبودی رو که دید، گفت چه اتفاقی افتاده؟
🔆قضیه رو ابراهیم پیغمبر توضیح داده
گفت: هاجر... به فرمان الهی میخواستم پسرمو قربونی کنم که ندا اومد بسه
این چاقو رو هر کاری کردم، نشد بِبُرم
⚠️جای چاقو موند رو گلوی اسماعیل
❗️روایت نوشته هاجر سه روز مریض شد.
مریضیه بدی گرفت.
بعد 3 روزم جون داده
#امان_از_دل_زینب
#امان_از_دل_حسین
یه کبودی دید، طاقت نیاورد جون داده
🛑اما بدن ارباً اربا افتاده
یجوری شد میخواست علی اکبرو صدا کنه، همه دشت شده بود علی اکبر
😭😭
❤️میگفت #علی_وَلَدی
پسرم
جگر گوشم
جگر بابا
چه بلایی سرت آوردن؟؟؟
😭😭😭
#کانال_تخصصی_روضه
#حاج_عباس_طهماسب_پور
🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
❣#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
👌مطمئن باش که مهرت نرود از دل من!
👌مگر آن روز که در خاک شود منزل من