eitaa logo
روضه حاج عباس طهماسب پور
480 دنبال‌کننده
379 عکس
665 ویدیو
13 فایل
کانال تخصصی روضه همراه با متن با نوای دلنشین #حاج_عباس_طهماسب_پور هیئت محبان الزهرا سلام الله علیها #بابل 📲ارتباط با خادم کانال @youssof_62
مشاهده در ایتا
دانلود
👌نوکرای (امام)حسین... یکی دو روز روزه میگیرین 👌روزم بلند, طولانی،،، تشنگی بهت غلبه میکنه 🔰وقتی عطش بهت غلبه میکنه، از بچگی یاد گرفتیم فقط میگیم 😭😭 دم افطار که میشه، اول کاری که میکنی، رفع عطش میکنی 🔰اول کاریم که نوکر حسین، اول ذکری که از لبش جاری میشه میگه ✔️دم افطار که آب مینوشی میگی ✔️اما در طول روز، تشنه ای نمیتونی آب بنوشی فقط بگو 😭😭 🔻اما تو این عالم حرف از عطش میاد فقط میگیم یا 😭😭 🔺تنها شهیدی بود تو کربلا که تشنه بود ولی نمیتونست بگه 😭😭 💥مث ماهی که از آب افتاده بیرون، تلذّی میکرد ⬅️از یه طرف، رباب شرمندش شد 🤲خدا هیچ مادریو شرمنده ی طفلش نکنه ⬅️از یه طرف،شرمندگیه ابالفضل ⬅️سقای حرم بوده، پشت و پناه اهل خیام بوده 🔸باران خون گرفته و دل آسمان گرفت 🔸داغ غم تو از همه، تاب و توان گرفت 🔸وقتی شنید حرمله،نام تو هم علیست 🔸از جا پرید و قبضه ی تیر و کمان گرفت 🔸عرش خدا به لرزه در آمد که بیگناه 🔸تیری، سپیدیه گلویت را نشان گرفت 🔹تیری که استخوان گلوی تورا شکست 🔹از آن گذشت و جا به دل باغبان گرفت 🔹آنجا که آب،قیمت جان داشت،،، حرمله 🔹در خون به جای شیر، تو را از زبان گرفت 👌هر مادری برا بچش آرزو داره 👌هرمادری آرزو داره بچشو بزرگ کنه 👌هر مادری دوست داره دامادیه بچشو ببینه 😢آرزوی رباب،چیه؟؟ ⚪️بودم امید، مثل ابالفضل ببینمت ⚪️صد حیف باغ آرزویم را خزان گرفت ⚪️از چشم نیمه باز تو صد باره سوختم ⚪️خندیدنت ز مادر دلخسته جان گرفت 😔دیدی فاتحه میخونن، دست رو قبر میزارن اگه گرفتی، بیکار نباش ⬇️⬇️ ☑️سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند ❇️یه اشاره ای بکنم ها؟؟ دقیق نمیدونستن، همه ی قبیله ها سر گرفتن برن جایزه بگیرن ❇️قبیله ی بیل دارا، دقیق نمیدونست کجای پشت خیمه علی اصغرو دفن کردن، با نیزه اومدن زمینو زیر و رو کردن، تا یکی از نیزه ها به بدن بخوره ❇️یکی از نیزه ها به بدن علی اصغر خورد 🔘سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند 🔘وقتی که قبر پیکر تو، در میان گرفت 🔘گهواره ات کجاست؟ رقیه تکان دهد 🔘باید سراغ این یکی از ساربان گرفت 🟥یکی قبل تیرخوردنش،لالایی میخوند 🟥یکی موقعی که دفنش کرد،لالایی میخوند رباب 🟥یکیم اون موقعی که سر بالا نیزه بوده سر کوچولوی علی اصغر کجا ➖سر ابالفضل کجا ➖نیزه همون نیزه هست ✳️نیزه دارا، عرق میخوردن و مست میکردن نیزه هارو بهم میزدن ❇️گاهی وقتا سر از رو نیزه میفتاد، زیر قدم های این نانجیبا 😭 😔پیر همه بود اگرچه یک کودک بود 😔صبرش به غریبیه پدر اندک بود 😔میکرد به نی اشاره و میگفت رباب 😔ایکاش سر نیزه کمی کوچک بود 😭😭😭 علی لای لای علی لای لای علی لای لای علی لای لای ♨️بابا بیخود نبود تا به امام سجاد گفتن آقاجان مختار قیام کرد، اولین چیزی که 🔅پرسید، فرمود از حرمله چه خبر؟؟ ♻️گفت خیلیا تو کربلا جنایت کردن، چرا فقط میگید حرمله؟؟ 💯فرمود داغی که حرمله به دل ما گذاشت، احدی نذاشت 💠یکی از جاهایی که به حرمله گفتن، بگو چه کارایی کردی گفت اگه بگم در امانم؟ 🔆مختار گفت بگی نگی خونتو ریختم 💢گفت حالا که قراره بمیرم، خون به دل شما بکنم ✴️یکی از جاهایی که دلم سوخت برا حسین، اینجا بوده ✴️مادرا، وقتی میخوان نوزادشونو دست شوهرشون بدن، مخصوصاً پیش رفیقاش میخواد بره یجوری خوشکل قنداقش میکنن که شوهره خجالت نکشه بچه که قنداق میشه، دست و پاش بسته هست،،، تکون نمیخوره ◀️تیرُ رها کرد، به حلقوم علی اصغر خورده ◀️ابی عبدالله یه وقتی دستاش گرم شده، قنداقه رو گرفت اول کاری که کرد، خنجر در آورد ◀️میگه من فکر کردم این سر یه مقدار به پوست بند بوده، خواست این پوستو جدا کنه سر جدا بشه [تو فکر خودش این بوده] ⬅️گفت خوب که نگاه کردم اول کاری که کرد، بند قنداقو پاره کرد تا بند قنداق پاره شده، مث مرغی که سر میبرن این طفل شیرخواره بال بال میزد 😭 🟣شعله بر دل ماسوا مزن علی 🟣روی دست من،دست و پا مزن علی 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
👌نوکرای (امام)حسین... یکی دو روز روزه میگیرین 👌روزم بلند, طولانی،،، تشنگی بهت غلبه میکنه 🔰وقتی عطش بهت غلبه میکنه، از بچگی یاد گرفتیم فقط میگیم 😭😭 دم افطار که میشه، اول کاری که میکنی، رفع عطش میکنی 🔰اول کاریم که نوکر حسین، اول ذکری که از لبش جاری میشه میگه ✔️دم افطار که آب مینوشی میگی ✔️اما در طول روز، تشنه ای نمیتونی آب بنوشی فقط بگو 😭😭 🔻اما تو این عالم حرف از عطش میاد فقط میگیم یا 😭😭 🔺تنها شهیدی بود تو کربلا که تشنه بود ولی نمیتونست بگه 😭😭 💥مث ماهی که از آب افتاده بیرون، تلذّی میکرد ⬅️از یه طرف، رباب شرمندش شد 🤲خدا هیچ مادریو شرمنده ی طفلش نکنه ⬅️از یه طرف،شرمندگیه ابالفضل ⬅️سقای حرم بوده، پشت و پناه اهل خیام بوده 🔸باران خون گرفته و دل آسمان گرفت 🔸داغ غم تو از همه، تاب و توان گرفت 🔸وقتی شنید حرمله،نام تو هم علیست 🔸از جا پرید و قبضه ی تیر و کمان گرفت 🔸عرش خدا به لرزه در آمد که بیگناه 🔸تیری، سپیدیه گلویت را نشان گرفت 🔹تیری که استخوان گلوی تورا شکست 🔹از آن گذشت و جا به دل باغبان گرفت 🔹آنجا که آب،قیمت جان داشت،،، حرمله 🔹در خون به جای شیر، تو را از زبان گرفت 👌هر مادری برا بچش آرزو داره 👌هرمادری آرزو داره بچشو بزرگ کنه 👌هر مادری دوست داره دامادیه بچشو ببینه 😢آرزوی رباب،چیه؟؟ ⚪️بودم امید، مثل ابالفضل ببینمت ⚪️صد حیف باغ آرزویم را خزان گرفت ⚪️از چشم نیمه باز تو صد باره سوختم ⚪️خندیدنت ز مادر دلخسته جان گرفت 😔دیدی فاتحه میخونن، دست رو قبر میزارن اگه گرفتی، بیکار نباش ⬇️⬇️ ☑️سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند ❇️یه اشاره ای بکنم ها؟؟ دقیق نمیدونستن، همه ی قبیله ها سر گرفتن برن جایزه بگیرن ❇️قبیله ی بیل دارا، دقیق نمیدونست کجای پشت خیمه علی اصغرو دفن کردن، با نیزه اومدن زمینو زیر و رو کردن، تا یکی از نیزه ها به بدن بخوره ❇️یکی از نیزه ها به بدن علی اصغر خورد 🔘سر نیزه ها، به فاتحه خوانیت آمدند 🔘وقتی که قبر پیکر تو، در میان گرفت 🔘گهواره ات کجاست؟ رقیه تکان دهد 🔘باید سراغ این یکی از ساربان گرفت 🟥یکی قبل تیرخوردنش،لالایی میخوند 🟥یکی موقعی که دفنش کرد،لالایی میخوند رباب 🟥یکیم اون موقعی که سر بالا نیزه بوده سر کوچولوی علی اصغر کجا ➖سر ابالفضل کجا ➖نیزه همون نیزه هست ✳️نیزه دارا، عرق میخوردن و مست میکردن نیزه هارو بهم میزدن ❇️گاهی وقتا سر از رو نیزه میفتاد، زیر قدم های این نانجیبا 😭 😔پیر همه بود اگرچه یک کودک بود 😔صبرش به غریبیه پدر اندک بود 😔میکرد به نی اشاره و میگفت رباب 😔ایکاش سر نیزه کمی کوچک بود 😭😭😭 علی لای لای علی لای لای علی لای لای علی لای لای ♨️بابا بیخود نبود تا به امام سجاد گفتن آقاجان مختار قیام کرد، اولین چیزی که 🔅پرسید، فرمود از حرمله چه خبر؟؟ ♻️گفت خیلیا تو کربلا جنایت کردن، چرا فقط میگید حرمله؟؟ 💯فرمود داغی که حرمله به دل ما گذاشت، احدی نذاشت 💠یکی از جاهایی که به حرمله گفتن، بگو چه کارایی کردی گفت اگه بگم در امانم؟ 🔆مختار گفت بگی نگی خونتو ریختم 💢گفت حالا که قراره بمیرم، خون به دل شما بکنم ✴️یکی از جاهایی که دلم سوخت برا حسین، اینجا بوده ✴️مادرا، وقتی میخوان نوزادشونو دست شوهرشون بدن، مخصوصاً پیش رفیقاش میخواد بره یجوری خوشکل قنداقش میکنن که شوهره خجالت نکشه بچه که قنداق میشه، دست و پاش بسته هست،،، تکون نمیخوره ◀️تیرُ رها کرد، به حلقوم علی اصغر خورده ◀️ابی عبدالله یه وقتی دستاش گرم شده، قنداقه رو گرفت اول کاری که کرد، خنجر در آورد ◀️میگه من فکر کردم این سر یه مقدار به پوست بند بوده، خواست این پوستو جدا کنه سر جدا بشه [تو فکر خودش این بوده] ⬅️گفت خوب که نگاه کردم اول کاری که کرد، بند قنداقو پاره کرد تا بند قنداق پاره شده، مث مرغی که سر میبرن این طفل شیرخواره بال بال میزد 😭 🟣شعله بر دل ماسوا مزن علی 🟣روی دست من،دست و پا مزن علی 💔 🔻 🔺 🆔http://eitaa.com/rozehajabbas
💔 💔 هراسون پای نیزه برات اشک میریزم از اون بالا یه موقع نیفتی عزیزم هنوزم از عطش انگار ترک ترک لبات میسوزه سر نیزه توو حلقومت چقد دلم برات میسوزه هوا گرمه، تو هم کوچیک سرت لطیف تر از گلبرگه تموم راه زیر آفتاب یکی یکی موهات میسوزه 😭😭😭 بالای نیزه، سر علی اصغر پایین نیزه هم رباب... ای عزیز رباب، بخواب... بخواب راه زیاده بخواب... بخواب همش میگم شما که به اشکم میخندین با اون معجر که بردین علی رو ببندین ☑️این سر، هی میفتاد زیر دست و پا 😭😭 به قربونت بره مادر دیگه سری توی سرهایی با اینکه تو، یه نوزادی به قد و قامت سقایی از اون لحظه که تو رفتی دلم همش برات شور میزد خیالم شد دیگه راحت که دیدمت پیش بابایی 💔 💔 یه جای دیگه دید کنار باباشه... توو مجلس شراب نوشتن دوتا سر، توو تشت بوده 💔 💔 پای نیزت میام بالام بالام باز میخندی برام بالام بالام لالا لالا لا لالایی خوابیدی روی نی از من جدایی لباسی که برات، مکه خریدم میون خیمه ها توو شعله دیدم توی بازار کوفه، دلم سوخت دلم سوخت چی میشد گهوارت رو بی انصاف، نمیفروخت حالا هر روز همون نامرد با خنده روبروتِ مادر نگاه من، پر از حسرت به نیزه ی عموتِ مادر گاهی وقتا نمیتونم نگات کنم چه حالی داری بمیرم که سر نیزه بزرگتر از گلوتِ مادر میخوره نیزه تاب، نخواب نخواب دیگه آزاده آب، نخواب نخواب به نیزه دارت گفتم من از دلم تاب رفته تکون نده نیزه ش رو تازه گلم خواب رفته 😭😭😭 💔 💔 گریه کن حسینم، دارایی من اشک است سرمایه را تماما خرج رباب کردم تیری سه شعبه آمد،حلقوم طفل را بُرد... دو نفرُ روز عاشورا، ذبحشون کردن از شرح شرم ارباب، من اجتناب کردم آزار یادم آمد، بازار یادم آدم تا بین روضه ی شام فکر طناب کردم 😭😭😭 یه طرف طناب، یا به دستای آقا زین العابدین یا به گردنش بسته بودن یه طرف طناب به دستای خانوم زینب... ما بین، یکی یه دونه گره زدن به گردن بچه ها اگه یکی از این ذوات مقدس، یا امام سجاد یا خانوم حضرت زینب تندتر یا کندتر میرفتن، بچه ها خفه میشدن این طناب دور گردن بچه ها بوده... نگم براتون... مجلسُ آذین بست مهموناشُ دعوت کرد همه مست همه بی حیا هکه چشم چرون عقیله بنی هاشم، خانوم زینب کبری رو وارد کردن رباب وارد بزم حرامی کردن سکینه رو وارد بزم شراب کردن ⬅️غیرت الله،،، علی ابن الحسین داره میبینع خوده یزید ملعون، نشسته... ⬅️گفت دونه دونه اسرا رو برام معرفی کن این خانوم کیه؟؟ زینبِ این خانوم کیه؟؟ ام کلثومِ این خانوم که این همه بی طاقتی میکنه، کیه؟؟ این خانوم رباب، مادر علی اصغرِ از کربلا تا اینجا، با طفل خیالی داره لالایی میخونه 💔 💔 😭😭😭😭 🟣حدوداً دم غروب، شروع شد اسارتم 🟣کجایی ماه حرم، زخمیه جسارتم 🟣دنیا بعد تو منو،بدجوری تنها گذاشت 🟣دنیا بهتر از سنان، همسفر برام نداشت 🟣باورت میشه ابالفضل، منو دیدن یه لشکر 🟣زنی که خودِ حجابِ، مونده لنگ یه معجر 🟣باورت میشه علمدار، میبرن منو توو بازار 😭😭😭😭😭😭😭 💔 💔 💔 ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ تا حالا،از این خونواده زنی رو نبردن اسارت ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ 🔳قربون اسمت برم... ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ مزن ظالم حسین، مادر ندارد دیدی یهو مجلسش داره بهم میریزه با اون خطبه، همه مهمونا شروع کردن به گریه کردن دست و پای یزید داره میلرزه چیکار کنم؟؟ یکی توو جمع بلند شد گفت من بلدم... حسین... زینب چند روز داداششو ندیده دلتنگ حسینشِ سُ توو تشت طلا گذاشتن وارد بزم کردن... نانجیب چوب خیزران توو یه دستش جام شراب... مزن ظالم حسین، مادر ندارد غریب است و کسی بر سر ندارد مزن ظالم که این سر، دل شکسته کنار پیکر اکبر نشسته... 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas
💔 💔 هراسون پای نیزه برات اشک میریزم از اون بالا یه موقع نیفتی عزیزم هنوزم از عطش انگار ترک ترک لبات میسوزه سر نیزه توو حلقومت چقد دلم برات میسوزه هوا گرمه، تو هم کوچیک سرت لطیف تر از گلبرگه تموم راه زیر آفتاب یکی یکی موهات میسوزه 😭😭😭 بالای نیزه، سر علی اصغر پایین نیزه هم رباب... ای عزیز رباب، بخواب... بخواب راه زیاده بخواب... بخواب همش میگم شما که به اشکم میخندین با اون معجر که بردین علی رو ببندین ☑️این سر، هی میفتاد زیر دست و پا 😭😭 به قربونت بره مادر دیگه سری توی سرهایی با اینکه تو، یه نوزادی به قد و قامت سقایی از اون لحظه که تو رفتی دلم همش برات شور میزد خیالم شد دیگه راحت که دیدمت پیش بابایی 💔 💔 یه جای دیگه دید کنار باباشه... توو مجلس شراب نوشتن دوتا سر، توو تشت بوده 💔 💔 پای نیزت میام بالام بالام باز میخندی برام بالام بالام لالا لالا لا لالایی خوابیدی روی نی از من جدایی لباسی که برات، مکه خریدم میون خیمه ها توو شعله دیدم توی بازار کوفه، دلم سوخت دلم سوخت چی میشد گهوارت رو بی انصاف، نمیفروخت حالا هر روز همون نامرد با خنده روبروتِ مادر نگاه من، پر از حسرت به نیزه ی عموتِ مادر گاهی وقتا نمیتونم نگات کنم چه حالی داری بمیرم که سر نیزه بزرگتر از گلوتِ مادر میخوره نیزه تاب، نخواب نخواب دیگه آزاده آب، نخواب نخواب به نیزه دارت گفتم من از دلم تاب رفته تکون نده نیزه ش رو تازه گلم خواب رفته 😭😭😭 💔 💔 گریه کن حسینم، دارایی من اشک است سرمایه را تماما خرج رباب کردم تیری سه شعبه آمد،حلقوم طفل را بُرد... دو نفرُ روز عاشورا، ذبحشون کردن از شرح شرم ارباب، من اجتناب کردم آزار یادم آمد، بازار یادم آدم تا بین روضه ی شام فکر طناب کردم 😭😭😭 یه طرف طناب، یا به دستای آقا زین العابدین یا به گردنش بسته بودن یه طرف طناب به دستای خانوم زینب... ما بین، یکی یه دونه گره زدن به گردن بچه ها اگه یکی از این ذوات مقدس، یا امام سجاد یا خانوم حضرت زینب تندتر یا کندتر میرفتن، بچه ها خفه میشدن این طناب دور گردن بچه ها بوده... نگم براتون... مجلسُ آذین بست مهموناشُ دعوت کرد همه مست همه بی حیا هکه چشم چرون عقیله بنی هاشم، خانوم زینب کبری رو وارد کردن رباب وارد بزم حرامی کردن سکینه رو وارد بزم شراب کردن ⬅️غیرت الله،،، علی ابن الحسین داره میبینع خوده یزید ملعون، نشسته... ⬅️گفت دونه دونه اسرا رو برام معرفی کن این خانوم کیه؟؟ زینبِ این خانوم کیه؟؟ ام کلثومِ این خانوم که این همه بی طاقتی میکنه، کیه؟؟ این خانوم رباب، مادر علی اصغرِ از کربلا تا اینجا، با طفل خیالی داره لالایی میخونه 💔 💔 😭😭😭😭 🟣حدوداً دم غروب، شروع شد اسارتم 🟣کجایی ماه حرم، زخمیه جسارتم 🟣دنیا بعد تو منو،بدجوری تنها گذاشت 🟣دنیا بهتر از سنان، همسفر برام نداشت 🟣باورت میشه ابالفضل، منو دیدن یه لشکر 🟣زنی که خودِ حجابِ، مونده لنگ یه معجر 🟣باورت میشه علمدار، میبرن منو توو بازار 😭😭😭😭😭😭😭 💔 💔 💔 ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ تا حالا،از این خونواده زنی رو نبردن اسارت ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ 🔳قربون اسمت برم... ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ ♥️ مزن ظالم حسین، مادر ندارد دیدی یهو مجلسش داره بهم میریزه با اون خطبه، همه مهمونا شروع کردن به گریه کردن دست و پای یزید داره میلرزه چیکار کنم؟؟ یکی توو جمع بلند شد گفت من بلدم... حسین... زینب چند روز داداششو ندیده دلتنگ حسینشِ سُ توو تشت طلا گذاشتن وارد بزم کردن... نانجیب چوب خیزران توو یه دستش جام شراب... مزن ظالم حسین، مادر ندارد غریب است و کسی بر سر ندارد مزن ظالم که این سر، دل شکسته کنار پیکر اکبر نشسته... 🔻 🔺 🆔 http://eitaa.com/rozehajabbas