#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت #شب_سوم
بگو به عشق بخواند کمی رسالهی ما را
که احترام کند مکتب سهسالهی ما را
هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند
سپرده است خدا دست تو سلالهی ما را
چه افتخار بزرگیست این که از دم خلقت
سند زدند به عنوان تو قبالهی ما را
یقین که اهل سعادت نمیشدیم، که جز تو
کسی نگفت به ما فرق چاهوچالهی ما را
فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی
که گوش کس نشنیدهاست آهونالهی ما را
بریده بود دل ما از آستانهی رحمت
که گریه بر تو روا کرد استحالهی ما را
گدای هیچکسی نیستیم غیر تو بیبی
که دست لطف تو پُر میکند پیالهی ما را
بهشت قسمت ما میشود اگر که رقیه
به دست کوچکش امضا کند حوالهی ما را
همان که لطف و بزرگیش سهم اهلزمین شد
ولی به جور ستمپیشگان خرابهنشین شد
هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه
مسیح نیزهنشینم خوشآمدی به خرابه
چهخوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن
چهخوب داشتی ای ماه، مقصدی به خرابه
دوباره آیهی قرآن بخوان که از نفحاتت
وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه
بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ایسر؟
چرا که از تو نمانده بهجا ردی به خرابه
مرددی سر ماندن به احترام دل من
اگر هرآینه در رفتوآمدی به خرابه
چقدر فاصله افتاده است بین من و تو
که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه
سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد
قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه
مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم
که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه
خوشآمدی که خوشآمد مرا رسیدن بابا
که آرزوی دل دختر است دیدن بابا
همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه
شدهست با تو برآورده آرزوی رقیه
دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است
گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه
دوباره راه مغیره رسیده است به مادر
همین که زجر میآید به جستوجوی رقیه
دلم خرابهنشین شد، از آن زمان که شنیدم
که یکخرابه گرفتهست رنگوبوی رقیه
برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم
روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه
صدای هاتفی آمد که خواند مرثیهای را؛
" فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه
سری بهنیزه بلند است روبروی رقیه
خدا کند که نباشد سر عموی رقیه"
دوباره در دل صحرا غزل بهبار میآید
به احترام تو روزی که آن سوار میآید
✍ #مجتبی_خرسندی ( با اندکی تصرف)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود
این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود
مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است
"پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود
حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند
هرگز قفس سرای مودب نمی شود
در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود
هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود
هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست
جز او کسی معلم مکتب نمی شود
این روضه ها ستون بنای تشیُّع است
مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود
هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم
دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود
ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای
مانند گریه بر غم زینب نمی شود
**
قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه
هر کار می کنند مرتب نمی شود
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
لطف مولاست نوکرش باشم
و برایش نفسنفس بزنم
پدرم کرده وقف روضه مرا
هم غلام حسین، هم حسنم
کودکی بیشتر نبودم که
مادرم بین روضه شیرم داد
مادرم اشک بین شیرم کرد
برکت حق بر این معامله باد
زلف من را گره به زلف زدند
پای در بند این کمند شدم
تا قدم از قدم گذارم پیش
یا علی گفتم و بلند شدم
ماهها پشتهم گذشت و گذشت
و دلآشوب و خانهی غم شد
پدر آهسته گفت در گوشم
که عزیز دلم محرم شد
مادرم گفت روز تاسوعا
که سپردم تو را به دست عمو
پدرم بین نوحهخوانی گفت
جان بابا بگو حسین... بگو
مادرم گریه کرد و گفت رباب
پدرم روضه خواند در گوشم
و از آن روز در غم ارباب
هر محرم سیاه میپوشم
در لباس سیاه هیئتیام
گوئیا چیز دیگری میدید
بأبی أنتَ را که میخواندم
پدرم بین گریه میخندید
من نفهمیدم آنچه شیری بود
که برای حسین دربهدرم
سالها رفت و ماند پرسش من...
خندهی بین گریهی پدرم
سالها بعد، بعدازآن دوران
کلبهی کوچکی منور شد
و به لطف و نگاه مولا بود
همسر مؤمنی که مادر شد
ماهها پشتهم گذشت و شدیم
مثل هرسال جرعه نوش حسین
و محرم رسید از راه و...
پسرم شد سیاهپوش حسین
در دل مجلس عزای حسین
من جواب سؤال را دیدم
با نگاهی به اشک فرزندم
وسط اشک و روضه خندیدم
نور و رحمت به شیر مادرم و...
لقمهی پاک سفرهی پدرم
لطف مولا همیشه همرهشان
و دو جمله برای تو پسرم:
نذر کردم که نوکرش باشی
و برایش نفسنفس بزنی
پسرم وقف روضهات کردم
هم غالم حسین، هم حسنی
✍️ #سیدمهدی_میری_لواسانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین علیهالسلام
#آغاز_محرم
#غزل
🔹گوهر اشک🔹
شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست
جنت بیتو عذابش ز جهنم کم نیست
در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری
عمر جاوید به شیرینی آن یکدم نیست..
تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست
زآنکه جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست
هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند
که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست..
ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین
جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم
که جراحات تنت را به از این مرهم نیست
تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو
پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست
سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس
آنکه شد طالب تو در طلب دِرهم نیست
داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد
عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5951
✅ @ShereHeyat
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق
گل میکند حدیث تو و سربهداریات
در ما، یزید کشته نمیشد، اگر نبود
این راه را بلاغت آیینهداریات...
خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر
آن روز، پیش صبر تو و پایداریات!
میسوخت، میگداخت، در آن وسعت کبود
بر کوه میرسید، اگر زخم کاریات
پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو
آلالههای رنگ به رنگ بهاریات!...
اینک، زمین به عشق تو همواره میتپد
این است، رمز خون تو و ماندگاریات
یعنی که سربلند، هنوز ایستادهایم
در انتظار منتقم خون جاریات...
📝 #حسین_دارند
🌐 shereheyat.ir/node/4096
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
ماییم و باز حال و هوای محرمت
دنبال کار هیأت و دنبال پرچمت
دلتنگ عطر ناب ترین فصل ماتمت
تسبیح ماست زمزمه و نوحه و دمت
با هر محرم تو نفسها عوض شدند
در پای منبر تو چه کسها عوض شدند
از هرچه بگذریم از این غم نمیشود
از روضهی حسین و محرم نمیشود
مهر تو لحظهای ز دلم کم نمیشود
آدم بدون عشق که آدم نمیشود
در من دوباره عاشقی آغاز کردهای
صد پنجره به روی دلم باز کردهای
این اشکها برای تو، تقوا برای ما
دنیای ما فدای تو، فردا برای ما
بی تو نداشت جاذبه دنیا برای ما
این روضههاست مثل مسیحا برای ما
ما را رفیق روضهات آقا حساب کن
بر چشمهچشمه اشکِ دلِ ما حساب کن
من زندهام که گریه کنم پای روضهات
در من که مست میشوم از چای روضهات
حتی بهشت پُر نکند جای روضهات
جبریل پای ثابت شبهای روضهات
دنیا بدون کرببلا دیدنی که نیست
خاکی به غیر خاک تو بوسیدنی که نیست
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوختهها را همه شب دوختهاند
گریه کن، گریه زبان همهی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ میبارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازهی شام
دل بی تاب ربابِ تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همهی روضه همان الشام است
✍ #مسعود_یوسف_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_اول
#ورود_به_ماه_محرم
بزم عزای او نه تنها در زمین است
وقف بساط روضهاش، عرش برین است
هفت آسمان از غُصه مشکیپوش هستند
آوازهی ماه محرم بیش از این است
مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد
سردستهی گریهکنان روح الامین است
پیراهنش را بر فراز نیزه کردند
ماه محرم آمد و دلها غمین است
اجر رسالت در رفاقت با حسین است
این دوستی دستور قرآن مبین است
در سایهسار پرچمش آسوده هستیم
این خیمهها، این تکیهها حصن حصین است
اسباب این وادی، شفیع روز حشراند
فرش حسینیه خودش حبل المتین است
هرکس نشسته روی فرش روضهی او
با حضرت زهرا یقیناً همنشین است
سینهزنیها مورد تحسین زهراست
سینهزنِ او مستحق آفرین است
باید براتم را شب اول بگیرم
وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است
آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست
روزی من دست امیرالمؤمنین است
ما را برای گریه کردن آفریدند
با اشک در روضه سرشک ما عجین است
ما و جدایی از حسین امری محال است
این حرف، حرف اولین و آخرین است
اصرار دارد دستگیر شمر باشد
باب نجات خلقِ عالم اینچنین است
دردی که دارد میکشد از نیزهها نیست
دردی که در گودال دارد، درد دین است
مثل سرش، انگشترش را هم بدزدند
تنها نه خولی، ساربان هم در کمین است
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم؛ #شب_اول
چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم
رسیده نوبت گریه، دمیده ماه محرم
چگونه شکر بگویم؟ که زیر سایهی پرچم
کنار حضرت زهرا نشاندهاند مرا هم!
چگونه شکر بگویم؟ چگونه شکر بگویم؟
دوباره گرم گلوی بریده است گلویم!
چگونه شکر بگویم که بنده... نوکرتانم؟
همیشه طالب فیض عظیمِ محضرتانم
تمام سال گدای کنار معبرتانم
غلام لطف لطیفِ نگاه مادرتانم
ستاره های هدایت، موالیان کرامت!
من و هراس قیامت، شما و لطف و عنایت
شما... ولیّ خدا، من شکستهی غمتانم
شما دلیلِ شفا، من مریض یک دمتانم
شما نسیم صفا، من غبار مقدمتانم
شما امیر وفا، من اسیر پرچمتانم
ز دست عشق شما که زدید شعله به جانم
چرا غزل ننویسم؟ چرا ترانه نخوانم؟
درست مثل قناری، قناریِ لبتانم
شبیه ماه، گرفتار خلوت شبتانم
همیشه مشتری روضههای پُر تبتانم
چه میشود که ببینم شبی مقرّب
تانم؟
همان که اول خلقت اساسنامه نوشته
مرا به راه ولایت دریدهجامه نوشته
من و نگاه شما و پناه صحن و سراتان
چگونه شکر کنم که شدم مدیحه سراتان؟
شکسته باد سری که زمین نخورده به پاتان
فرشتههای خدایی مقیم بزم عزاتان
به شوق بارش رحمت، غریق زمزمه هستم
دخیل بزم عزای عزیز فاطمه هستم
عزای هستی عالم، عزای عشق مجسّم!
عزای کشتهی تشنه، عزای صاحب زمزم
عزای یک سر بر نی، عزای یک تن درهم
بخوان که جان بسپارم ز داغ وارث آدم
"سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خداکند که نباشد سر برادر زینب"
✍ #مجتبی_روشن_روان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم؛ #بصیرت
چاووش میخواند دوباره روضهی غم را
باز این چه شورش، چه عزا، چه نوحه، ماتم را
چاووش میخواند که ای مردم! محرم شد
داغ عزای اشرف اولاد آدم شد
جن و ملک هم تکیهی ماتم به پا کردند
گریه برای غربت خون خدا کردند
کوچه به کوچه شد سیهپوشِ عزای او
از هر طرف آید به گوشِ دل صدای او
هل من معینِ اوست در گوش زمان پیچید
فریاد او در وسعت هفت آسمان پیچید
امر به معروف است و نهی از منکر آئینش
حق و عدالت، مکتب و آزادگی دینش
آیا کسی اندیشهاش را یار خواهد شد؟
بر فرق ظلم و تیرگی آوار خواهد شد؟
آیا فقط باید برایش روضهخوانی کرد؟
یا اینکه از مشی و مرامش پاسبانی کرد؟
در کل ارض کربلا پیغام آگاهیست
هر روز عاشوراست یعنی روز حق خواهیست
او تشنه اما تشنهی عشق و عدالت بود
او دشمن ظلم و تباهی و جهالت بود
یک روز داغ لاله و یاس و شقایق دید
در موج خون افتاده هفتاد و دو عاشق دید
زخم از ستاره بر تنش افزون، به خاک افتاد
عصر شهادت غسل کرد از خون، به خاک افتاد
افتاد تا اسلام و آزادی به پا باشد
بر مأذنه گلنغمهی «حَیَّ علی» باشد
در آخرین فریاد خود فرمود راهش را
هم گریه باید کرد، هم پیمود راهش را
اینک شما و این مسیر سرخ و نورانی
پیمودن این راه با چشمان بارانی
✍ #کمیل_کاشانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#شب_اول
سفرهی ماه عزا، خوان اباعبدالله
باز عالم شده مهمان اباعبدالله
لک لبیک حسین از همهسو میشنوم
فاطمه داده فراخوانِ اباعبدالله
آمده بزم پسر را سر و سامان بدهد
مادری بی سروسامانِ اباعبدالله
خیمه برپاست، عزادار چقدر آمدهاست
ای بنازم به محبانِ اباعبدالله
همگی سر به گریبانِ غم غربت او
همگی سائل احسانِ اباعبدالله
این جوانان که همه گریهکن و سینهزنند
همه قربان جوانانِ اباعبدالله
<بوی پیراهن خونین کسی میآید>
عرش را کرده پریشانِ اباعبدالله
**
با لبِ تشنه، لبِ بام سفیرش میگفت
به فدای لب عطشانِ اباعبدالله
تنمسلم که زمین خورد، صدا کرد: «حسین»
سرش افتاد به دامانِ اباعبدالله
✍ #امیر_عظیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#شب_سوم
وقتی از خاک تو شفا برسد
گر نگاهی کنی چهها برسد
به نوا میرسانیاش قطعاً
بی نوا گر به نینوا برسد
رحمت واسعه! بغل وا کن
تا غریبه به آشنا برسد
ما ز دست فراق خسته شدیم
یکنفر هم به داد ما برسد
دست ما را بگیر تا بلکه
پاى ما هم به کربلا برسد
لحظهی احتضار منتظریم
قدمت روی چشمها برسد
تا حسینی شدن بسی راه است
میوهی کال مانده تا برسد
زخمهای تو تشنهی اشکاند
گریه کردم به تو دوا برسد
**
با خودش میبَرَد مرا حتماً
پدر امشب اگر خرابه رسد
نان خود را نخورد خواهرتو
تا به طفلان تو غذا برسد
سروده گروه شعری #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#شب_سوم
نوکر همیشه عشق خود ابراز میکند
با «یا حسین» نوکری آغاز میکند
دل خوش نکردهایم به اعمال خیر خود
ما را غم حسین سرافراز میکند
هر کار کوچکی که در این خیمه میکنیم
زهرا به دست خویش، پس انداز میکند
دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه
تا کربلا دو مرتبه پرواز میکند
سرّ است روضهها و دلم را امام عصر
مَحرم به درک قدری ازین راز میکند
ویرانهی دلی که پُر از معصیت شده
ذکر حسین، قلعهی نوساز می کند
درهای معرفت که به عالم گشوده نیست
گریه به داغ دختر او باز میکند
ما را محبتی که به دل بر رقیه هست
نزد عزیز فاطمه ممتاز میکند
جانم فدای شأن عظیمش که سالهاست
با دستهای کوچکش اعجاز میکند
**
فرمود رو به نیزهی بابا: ببین که زجر
با ضرب تازیانه مرا ناز میکند
پردهنشین عرش خداییم، پس چرا
بر ما نگاه، شمر نظرباز میکند؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_هفتم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند
پای غم تو تا دمِ آخر بنشیند
جز تو چه کسی لایق این نام..؛ "حسین"..، است...
تنها به تو این واژهیِ دلبر بنشیند
آن آه که از سینهی عُشّاق تو برخاست
هیهات که تا لحظهی محشر بنشیند
بر خاکِ حسینیّه دو خط روضه نوشتم
حیف است که داغ تو به دفتر بنشیند
غیر دمِ این خانه محال است بسوزیم...
خاکستر ما پشت همین در بنشیند
یک عُمر میان دل او عشق تو جوشد
یکبار کسی پای سماور بنشیند
جز رخت عزاداریات ای شاه! ندیدیم
اینقدر لباسی تن نوکر بنشیند
چشمی که محرم ز غمت خوب بگرید
مِهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند
آن گریه ثواب است که زهرا بپسندد
آن روضه قبول است که مادر بنشیند
یک واعطشای تو بَساست ای پسر آب
در سوگ لبت زمزم و کوثر بنشیند
**
ای ابر! چه میشد وسط ظهر بباری
یک قطرهی تو بر لب اصغر بنشیند
ششماههگُلی را تبر حرملهای چید...
نگذاشت به روی بدنش سر بنشیند
حلقوم نحیفی که علی داشت، گمان کن...
تیری که سهشعبه شده، تا پر بنشیند
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
با ذکر یاحسین دمادم گریستم
یک سال در فراقِ محرّم گریستم
با گریه بر تو، توبهی آدم قبول شد
من هم شبیه حضرت آدم گریستم
بارِ گناه، برکتِ چشم مرا گرفت
شرمنده در مصیبت تو کم گریستم
شکر خدا که چشم و سرم وقف روضه شد
هم بر سرم زدم ز غمت، هم گریستم
مُردم به پای خط به خطِ مقتلت حسین
از بس که با "لُهوف و مُقَرّم" گریستم
✍ حجتالاسلام #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
دلتنگ #زیارت_اربعین
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسهی ما اعتنا نکرد...
تنها امید ظرفِ غذای گدا..، حسین
حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد
ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین
هرکس مسیر عاشقیاش را سوا نکرد
فردای حشر میکند او را سوا حسین
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
"آدم" برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقت همهی انبیا حسین
دَمنوش روضهات دمِ عیسی بن مریم است
هر چایخانهات شده دارُالشِفا حسین
در کشتی نجات..، "رقیّه" است ناخدا
ما را همین سه ساله رساندهاست تا حسین
ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت
سرمایهی مُحبَّت زهراست "یا حسین"
هرگاه بی قرار حریم تو میشویم
باید پناه بُرد به صحنِ رضا..، حسین
دلشورهی زیارت تو می کُشد مرا
این اربعین مرا برسان کربلا حسین
**
مقتل نوشته است نفس میزدی هنوز
وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین
جسمت به راحتی نشود جمع و جور..، آه
آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
برپا کنید خیمهی ماتم، شروع شد
ماه عزای شاه دو عالم شروع شد
شبهای ماتم است، سلامٌ علی الحسین
عالم محرم است، سلامٌ علی الحسین
حسرت به خاکِ سردِ مزاری نَبُردهایم
شکر خدا که قبل محرم نمردهایم
احیای خشکسالی چشم است با حسین
"صد مرده زنده میشود از ذکر یاحسین"
دارد برای تو کفنم میکند پدر
پیراهن سیاه تنم میکند پدر
بالاتر از تمام نسبهاست حدِّ من
جاروکش عزای تو بوده است جدِّ من
دست از شراب ناب بهشتی کشیده است
آنکس که چای تازه دمت را چشیده است
برگشتهایم، چشم به عفو تو داشتیم
حُرّیم و چکمه بر سر شانه گذاشتیم
خاکم ولی به زر بدلم کن حسینجان
مثل حبیبِ خود بغلم کن حسینجان
دستی به روی گونهی سینهزنَات بکش
اشک مرا بگیر و به زخم تنات بکش
ما با غم تو فارغ از این بند میشویم
در آتش عزای تو اسپند میشویم
امروز اگر که در دل هیئت نشستهایم
مدیون لطف مادر پهلو شکستهایم
زهرا به روی گریهکُنانت حساب کرد
ما را برای نوکریات انتخاب کرد
ما پای دیگ نذر تو برکت گرفتهایم
از پادوییِ مجلسات عزت گرفتهایم
در اوج درد، نام تو اعجاز میکند
دست سهسالهی تو گره باز میکند
این اربعین حوالهی پای مرا بده
جان رقیه یک سفر کربلا بده
تا با لب ترک ترکم پرپرت شوم
قربان تشنگیِ علیاصغرت شوم
پائینِ پات نالهی جانکاه میکشم
یاد عبا و اکبر تو آه میکشم
در علقمه دلت به چه دردی دچار شد
با آبروی اهل حرم شرمسار شد
**
تنها شدی که شمر تو را زیر پا گرفت
لبهات جای آب به سرنیزهها گرفت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #شب_اول
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول (ص) گریان است
خشکسالیِ چشممان کافیست
وقت وقت نزول باران است
میروم روضه بعد هر روضه
رعیتی سوگوار سلطان است
منِ نوکر سیاه تن کردم
شاهِ عالم به خاک عریان است
**
کوفه مهمان نواز خوبی نیست
رسم این شهر، قتل مهمان است
✍ #شهریار_سنجری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
ای چارهسازِ مردم عالم، حسین جان
آرامِ قلبهای پُر از غم، حسین جان
بابِ نجات مردم درمانده از گناه
شرط قبول توبهی آدم، حسین جان
خواندیم آیهآیه غمت را و سوختیم
تفسیر سرخ سورهی مریم، حسین جان
فرصت کم است! روزی چشم مرا بده
آقای گریههای دمادم، حسین جان
جانِ تمام مرثیهخوانان فدای تو
ای شور روضههای محرم، حسین جان
در پای روضههای تو جانْ نذر کوچکی است
ما را ببخش بابت این کم، حسین جان
**
افتادهای میانهی گودال روی خاک
تسبیح دانهدانهی درهم، حسین جان
بر روی نیزههای غریبی چه میکنی؟!
خورشید نسلهای مکرم، حسین جان
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مابین ذکرِ (جانم آقا، جانم آقا)
مانند مادر مُردهها گریانم آقا
دنیا بدون تو به درد من نمیخورد
از ابتدای زندگی میدانم آقا
تبعیدی کرب و بلا کردند ما را
در انفرادیِ همین زندانم آقا
مجبورْ ما را آفریدند از همان دم
یک چند روزی لاجرم مهمانم آقا
گفتی: عَلَی الدُنیا و دنیا ریخت بر هم
دنیا سر من ریخت و ویرانم آقا
از ابتدا آقای عالم بودهای تو
از ابتدا هم دست بر دامانم آقا
**
تو تشنه بودی، اسب دشمن آب خورده
از این همه مظلومیت حیرانم آقا
چوب از عبیدالله خوردی، من بمیرم
قربانِ دندانِ شما دندانم آقا
✍ #علیرضا_وفایی_خیال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
کجا شیرینتر از این غم در عالم میشود پیدا
که شادیهای عالم در همین غم میشود پیدا
همین که تکیه برپا میشود با رخت خونآلود
هوای روضه در عرش معظم میشود پیدا
خدا مرثیهخوان است و ملائک مستمع هستند
در آن بزمی که حتی مثل آن کم میشود پیدا
هوای شهر رنگ عشق میگیرد به خود، وقتی
که روی سردر هر خانه پرچم میشود پیدا
گناهان تمام عمر او بخشیده خواهد شد
همین که کنج چشمی اشک نمنم میشود پیدا
حسین بن علی فیض وسیع حضرت حق است
که در اطراف او هرجور آدم میشود پیدا
مگر اعجاز جز این است که با نام این آقا
میان چشمهای ما دو زمزم میشود پیدا
هوای گریه کردن دارم و دلتنگ بارانم
مسیر روضه از این بین کمکم میشود پیدا
غمی کهنه دلم را میفشارد هر زمانی که
هلال تازهی ماه محرم میشود پیدا...
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم؛ #اخلاقی_و_اندرز
پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی
سعی کن درحرمش مُحرم و مَحرم باشی
خاک از حُرمت ششگوشۀ او حرمت یافت
گر شوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی
منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین
گرچه موسی شوی و عیسی مریم باشی
گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی
همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند
میتوان مُحرم بیتلَله اعظم باشی
شادی هردو جهانت به خدا تأمین است
گر در این ماه عزا همسفر غم باشی
به همان دست و سر و سینۀ مجروح قسم
شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی
خوش به حال تو «وفایی» که خدا خواسته است
درهمه حال عزادار مُحّرم بـاشی
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #اخلاقی_و_اندرز
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
به نام نامی او احترام بگذارید
پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید
به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت
به روی نسل خود اینگونه نام بگذارید
ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد
زمان برای قعود و قیام بگذارید
عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است
که فرق بین حلال و حرام بگذارید
اگر خدای نکرده دچار درد شدید
کمی ز تربت او بین کام بگذارید
شبیه سنت اجدادمان محرم را
نشانهی عَلَمی روی بام بگذارید
برای اینکه سلامی به محضرش بدهید
به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید
بدون روضهی گودال، خاکتان نکنند!
برای ذریهی خود پیام بگذارید
لباس مشکیمان را میان خانهی قبر
فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید
چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید
قدم به مجلس روضه مدام بگذارید
شبیه ضجهزدنهای مادرش هرشب
برای مرثیه سنگ تمام بگذارید
**
به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید
کمی لباس برای امام بگذارید
گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر
برای طفل یتیمش طعام بگذارید
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
میرسد آوای حزن از سوی جنات النعیم
داغ شد آغاز، بسم الله رحمن الرحیم
انبیا دارند جنت را سیاهی میزنند
اولیا دارند میگریند بر داغی عظیم
عرش با پیراهنی خونین مزین میشود
چشمهامان همچو یعقوباند دنبال شمیم
هرکه حیران است، بسم الله، این باب نجات
هرکه گم کرده است خود را، این صراط المستقیم
ما نه از امروز و دیروز و نه یکصد سال پیش
ما گرفتار حسینیم از همان عهد قدیم
کربلا تنها اقامتگاه قلب مبتلاست
دل بهجز پایین پا، جایی نمیگردد مقیم
✍️ #حمیدرضا_عباسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه |
هدایت شده از اشعار روضه های مکتوب
کاروان رفت و من سوختهدل، جا ماندم
آه! کز ناقه بیفتادم و تنها ماندم
همرهان بیخبر از من بگُذشتند و دریغ!
من وحشتزده در ظلمت صحرا ماندم
در پی قافله بسیار دویدم امّا
پایم از خار ز ره مانْد و من از پا ماندم
کودکی خسته و شب، تیره و این دشت، مخوف
چه کنم؟ رو به که آرم؟ که ز ره واماندم
ای پدر! گر به سرم پا بگذاری چه خوش است!
که در این بادیه از قافله بر جا ماندم
در میان اُسرا، مونس من، زینب بود
که چنین دور هم از زینب کبری ماندم
زد «مؤیّد» به حریم رضوی بوسه و گفت:
«لِلَّه الحمد» که بر درگه مولا ماندم