eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.7هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
ارسال شده از سروش+: ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو هنوز از گلویت خون تازه می آید هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو سر شکسته عباس آب آور را نشانده اند سر نیزه ای برابر تو چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو غروب گوشه گودال روضه می خواند برای این همه زخم تن تو مادر تو
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بگو که این‌همه اندوه و داغ را چه کنم؟ هجومِ فصلِ زمستان، به باغ را چه کنم؟ @hosenih زِ عشقِ روی تو، ای نازنینِ هر دو جهان! چگونه دم نزنم؟، اشتیاق را چه کنم؟ شکوهِ عکسِ حرم، جلوه کرده بر دیوار شمیمِ عطرِ تو، بینِ اتاق را چه کنم؟ دوباره باز، برای حرم دلم تنگ است هوای گنبد و صحن و رواق را چه کنم؟ برای قتلِ تو، در دل، حرارتی، برپاست درونِ سینه ی خود، احتراق را چه کنم؟ @hosenih به دردِ هجر، گرفتارم و نمی‌دانم فراقِ تشنه‌ی خاکِ عراق را چه کنم؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دل ما دلشدگان وقف غم توست حسین خانه ی مادری ما حرم توست حسین @hosenih همه مدیون نفس های تو هستیم فقط نفسی هست اگر از کرم توست حسین من اگر هیچ نلرزد دلم از طوفان ها تکیه ام شانه ی سبز علم توست حسین سربلندم که فقط پیش تو سر خم کردم هستم آزاده و این لطف کم توست حسین من حبیبت نشدم کاش ظهیرت باشم جان من پیش کشی بر قدم توست حسین بعد پیراهن خونین تو ای لاله ترین "پرچم سرخ نشان حرم توست حسین" @hosenih سوره ی یوسف زهرا چه مقطع شده ای کمر عشق خم از قد خم توست حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین قبلهٔ حاجات ما، اوج عبادات ما روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین یکی بدون حرم، یکی بدون کفن سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر کشتهٔ یک ماجرا، یا حسن و یا حسین حسن امامِ حسین، حسین اسیرِ حسن هر دو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین علی اکبر لطیفیان
گفت آن شاه شهيدان که بلا شد سويم / با همين قافله ام راه فنا مي پويم دست همت ز سراب دو جهان مي شويم / شور يعقوب کنان يوسف خود مي جويم که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم گفت هر چند عطش کنده بن و بنيادم / زير شمشيرم و در دام بلا افتادم هدف تيرم و چون فاخته پر بگشادم / فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم: بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم من به ميدان بلا روز ازل بودم طاق / کشته يارم و با هستي او بسته وثاق من دل رفته کجایم و کجا دشت عراق! / طاير گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق که در اين دامگه حادثه چون افتادم لوحه سينه من گر شکند سُم ستور / ور سرم سير کند شهر به شهر از ره دور باک نبود که مرا نيست به جز شوق حضور/ سايه طوبي و غلمان و قصور و قد حور به هواي سر کوي تو برفت از يادم تا در اين بزم بتابيد مه طلعت يار / من خورم خون دل و يار کند تير نثار پرده بدريده و سرگرم به ديدار نگار / نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار چه کنم؟ حرف دگر ياد نداد استادم تشنه وصل وي ام آتش دل کارم ساخت / شربت مرگ همي خواهم و جانم بگداخت از چه از کوي توام دست قضا دور انداخت / کوکب بخت مرا هيچ منجم نشناخت يارب از مادر گيتي به چه طالع زادم؟
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تو راهم دادی و دارم دو چشمانِ تر از اینجا کجا را دارم آقاجان؟! کجا را بهتر از اینجا؟! نوشتی سردرِ هیئت؛ نجاتم میدهد عشقت رسیدم توشه بردارم برای محشر از اینجا @hosenih خدا را شکر در کارم گره افتاد و برگشتم به لطفت سردرآوردم دوباره آخر از اینجا پرِ پرواز لازم داشتم محضِ طوافِ تو گرفتم مثل فطرس عاقبت بال و پر از اینجا میانِ روضه تحویلم گرفتی بینِ خوبانت قسم خوردم نخواهم رفت جایِ دیگر از اینجا تو هستی «سیدالعطشان» و من سیراب از داغت دلم آتش گرفت و آب؛ شد شعله ور از اینجا به دستانت سپردم حاجتم را...که شنیدم رفت؛ به عرش ِ بیکران، خونِ علیِ اصغر(ع) از اینجا @hosenih امان از عصرِ عاشورا، تنت افتاد در گودال تو را می دید روی تل چه مضطر خواهر از اینجا جسارت شد به اهلِ خیمه و حرف از اسارت بود طناب آورده و آغاز شد دردسر از اینجا! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین ما را محل نداد کسی غیر مادرش بخشیده آبرو به گدا تا کجا حسین!؟ @hosenih روزی که جان به گودی زیرِ گلو رسد یک «یا حسین» فاصله داریم تا حسین در وقت مرگ، چهره ی ما دیدنی تر است از اشک هایِ شوق ملاقاتِ با حسین هنگام غسل دادن ما روضه خوان بگو: عالم فدای بی کفن کربلا حسین @hosenih با گریه بر غریبی او خاک مان کنید بر ریگ های داغ تنش شد رها حسین وقتی به سمت قبر سرازیر می شویم مشکل گشای ماست در آن تنگنا حسین نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است بر سنگ قبر ما بنویسید «یا حسین» @hosenih در گیرودار محشر و هول و هراس آن فریاد استغاثه ی ما یک صدا: حسین ما اهل روضه را چه به تکریم در بهشت! ما بی حسین پا نگذاریم در بهشت ⏹ ©️کانال رسمی "حسینیه؛
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ذکر لب انبیاء حسین علیه السلام اعظم ِاسم خدا حسین علیه السلام فیض دمادم حسین هستی خاتم حسین کیست مِنَ المُصطَفی حسین علیه السلام بال و پر فاطمه تاج سر فاطمه کوثر خیرالنساء حسین علیه السلام @hosenih سید احرار او حیدر کرار او آینه ی مرتضی حسین علیه السلام خاتمه ی پنج تن جوهر جان حسن برادر مجتبا حسین علیه السلام مریض احیا کند مرده مسیحا کند تربت ارباب ما حسین علیه السلام زیارت عرش و حق زیارت این دو است اکبر شیرین لقا حسین علیه السلام کشتی نوح است او امید ما هست او وَ مَن اتاکُم نَجی حسین علیه السلام نوح خودش در خطر بود به او نوحه گر داشت به او التجا حسین علیه السلام گفت امام رضا گریه فقط در غم پادشه کربلا حسین علیه السلام شعله زده تا ابد در دل هر مومنی داغ عزیز خدا حسین علیه السلام در غم او ناله گر جن و پری و بشر ماهی و مرغ هوا حسین علیه السلام صدای زنجیرها ذکر علمگیر ها چیست به وقت عزا حسین علیه السلام گریه ی ماهورِ رود زمزمه ی چنگ و عود تار به شور و نوا حسین علیه السلام نوحه سرایش بخوان به ماتمش با فغان گوشه ی شش گوشه را حسین علیه السلام واعطشا واعطش غصه ی سقا عطش حرف لب مشک ها حسین علیه السلام @hosenih شمر به گودال رفت... فاطمه از حال رفت عرش صدا زد صدا حسین علیه سلام روبروی خواهرش برید از تن سرش ذبح شده از قفا حسین علیه السلام فاطمه! هذا حسین بی کس و تنها حسین مُرَمِّل بالدّما حسین علیه السلام ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🍃شعری معروف و قدیمی🍃 ▶️ جَوونی ما بفدات حسین جان کی می رسیم به کربلات حسین جان مِهر تو آمرزش هرگناهه گفته اینو خود خدات حسین جان @hosenih محل رفت و آمد ملک هاست مجلس گرم روضه هات حسین جان هرکسی توی مجلست می شینه پر می زنه تا کربلات حسین جان غلام سیات رو سفیده به والله منم گدای عاشقات حسین جان تویی آقام، تویی آقام همیشه منم گدات، منم گدات حسین جان اگر به دامِ عشق تو اسیرم نصیب من شده دعات حسین جان قسم به مشک و عَلَم و علمدار منم دخیل پرچمات حسین جان @hosenih صدات می آد هنوز به روی نیزه سوخته دلِ ما از صدات حسین جان اون دلی که سوخته میون روضه شد همنوا با بچه هات حسین جان ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عشق، مدیون غم توست اباعبدالله(ع) عقل، مات از کرم توست اباعبدالله(ع) @hosenih هرچه خیراست و سعادت به خداوند قسم همه زیر عَلَم توست اباعبدالله (ع) عاشقانت ره صدساله به یک شب رفتند این هم از فیضِ دم توست اباعبدالله(ع) چشم گریان من از لطف شما لبریز است اشک،سوغات غمِ توست اباعبدالله (ع) نقد عشقت نفروشیم به چیزی که بهشت شمّه ای از حرم توست اباعبدالله (ع) خاک صحرای طف و این همه اوصاف ومقام اثرِ پاقدم توست اباعبدالله (ع) @hosenih دمِ مرگم قدمی بر سر و چشمم بگذار که امیدم کرم توست اباعبدالله(ع) ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عمری‌ست عبد این درم الحمدلله در خیمه‌هایت نوکرم الحمدلله مادر مرا باشیر روضه پرورش داد رحمت به شیر مادرم الحمدلله @hosenih از کودکی تا سن پیری سقف هیئت شد سایه‌ی بالاسرم الحمدلله حال‌دلم با یاحسین روضه خوب است با تو همیشه بهترم الحمدلله این روضه‌رفتن سجده‌های شکر دارد ای رازق چشم‌ترم الحمدلله من شادی‌ام را می‌فروشم هر محرم با آن غمت را می‌خرم الحمدلله @hosenih بالی‌شکسته دارم و با بال‌روضه تا عرش‌اعلی می‌پرم الحمدلله با سینه‌زن‌های شما یک عمر گفتم وااکبرم، وااصغرم الحمدالله ⏹ © اشعار آیینی حسینیه
🔴🔴🔴لیست شعر مناجات با امام حسین علیه السلام مناسب با شروع روضه و سینه زنی واحد شکر خدا که نور ولایت به ما رسید گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین آمده وقت انقلاب حسین! این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است در ماتم تو خرد و کلان گریه میکند ذرات دو عالم همه موقوفِ حسین است تا پرچم حسین(ع) روی بام خانه هاست بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد ای در غمت هلال محرم گریسته شب جمعه حرمت بوی محرم دارد ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو بگو که این‌همه اندوه و داغ را چه کنم؟ دل ما دلشدگان وقف غم توست حسین گفت آن شاه شهيدان که بلا شد سويم تو راهم دادی و دارم دو چشمانِ تر از اینجا ذکر لب انبیاء حسین علیه السلام جَوونی ما بفدات حسین جان عشق، مدیون غم توست اباعبدالله(ع) عمری‌ست عبد این درم الحمدلله این روزها زمین و زمان گریه می‌کنند صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم صیحه‌ای فاطمه زد، شیونِ عالم برخاست کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین حلقه زدن به خیمه‌ی ماتم شروع شد ثابت شده به گریه‌کنانِ منورش.. گسترده‌ای تا آسمان بال و پرت را این روزها که روزی گریه فراهم است روزی به پات غم نخورم شب نمی شود لطف مولاست نوکرش باشم شادی هر دو جهان بی‌تو مرا جز غم نیست هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات ماییم و باز حال و هوای محرمت گریه کن گریه، که احیای همه احکام است بزم عزای او نه تنها در زمین است چگونه شکر بگویم؟ که زنده ماندم و دیدم چاووش می‎خواند دوباره روضه‌ی غم را سفره‌ی ماه عزا، خوان اباعبدالله وقتی از خاک تو شفا برسد نوکر همیشه عشق خود ابراز می‌کند شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند با ذکر یاحسین دمادم گریستم دستم ز دامن تو نگردد رها حسین برپا کنید خیمه ماتم شروع شد نه فقط حال ما پریشان است ای چاره ساز مردم عالم حسین جان مابین ذکر جان جانم جانم آقا
این روزها زمین و زمان گریه می‌کنند با حالِ زار، پیر و جوان گریه می‌کنند آنان که اشک، در غمِ دنیا نریختند این ماه، با تمامِ توان، گریه می‌کنند مردم، به یادِ قاریِ عطشانِ کربلا همراه با صدایِ اذان، گریه می‌کنند این چه مصیبتی‌ست که از سوزِ ماتمش چون بچه‌مرده، خیل‌ِ زنان گریه می‌کنند نامِ حسین وردِ زبان می‌شود، همه با صدهزار آه و فغان گریه می‌کنند انگار نفخِ صور، بلند است در جهان یک عده بی‌پناه، چنان گریه می‌کنند با حالِ خوب، گریه‌کنان، سینه می‌زنند با چشمِ خیس، سینه‌زنان، گریه می‌کنند او خون به چشم دارد و عشاق با سرشک همراهِ با امامِ زمان، گریه می‌کنند ** افتاد، تشنه، گوشه‌ی گودالِ قتلگاه در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کنند ✍ 📝 |
صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم نشسته ام بنشانم به اشک، آتش دل را اگر که گوشه‌ای از بزم، سر به زیر و خموشم غم حسین که باشد، چه باک از غم عالَم؟ غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم به عشق ذکر «حسین» است، هرچه آب بنوشم ✍ 📝 |
صیحه‌ای فاطمه زد، شیونِ عالم برخاست خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخاست بازهم پیرهن خونی‌اش آویخته شد مادرش ناله زد و دادِ محرم برخاست مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن از لب فاطمه تا «وای حسینم» برخاست نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم دَم حسن داد اگر، ذکرِ دمادم برخاست آستان بوسیِ هر تکیه مقامی‌ست شریف هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخاست دَم کشیده است،  نشستم به بساط چایی که به پیشش به ادب چشمه‌ی زمزم برخاست رحمتِ واسعه‌ای زیر پرش ما را بُرد تا حسین از جگرِ مردمِ عالم  برخاست روضه‌ی کرببلا مجلس اجدادی ماست بینِ این روضه نشست آدم و  آدم برخاست به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخاست ** آی ای قوم ببینید هنوز عریان است ضجه‌ی خواهری از یک تَنِ درهم برخاست... ✍ 📝 |
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد محفل اشک برای تو فراهم باشد روضه‌ات آب حیات است برایم، ای کاش در دلم تا نفسی هست محرم باشد آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر تا سری هست فقط پیش شما خم باشد مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد 📝 |
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین شروع می‌کنم این ماه را به نام حسین دوباره چشمه‌ی خون بین عرش جوشیده تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده هزار شکر عجینیم با غم تو حسین رسیده‌ایم به ماه محرم تو حسین هزار شُکر که درگیر ماتمت شده‌ایم دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده‌ایم قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم لباس نوکری شاه را به تن کردیم اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم سیاهه‌های عزا را دوباره نصب کنیم میان سینه‌ی ما آهِ تازه..، دم شده است بساط چایی و اسپند هم علم شده است چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم چقدر پادویی روضه‌ی تو را کردیم بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است به روضه آمدن ما دعای فاطمه است در این حسینیه تحت لوای مولائیم به زیر سایه‌ی چادر نماز زهرائیم خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد کسی که گریه‌کُن‌ات شد..، عزیز زهرا شد قسم به کوثر و زمزم، شفاست گریه‌ی تو برای هرچه مریضی، دواست گریه‌ی تو قسم به تذکره‌ی قدسی خدای جهان "حسین"..، راه علاج است..، آی بیماران اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب مرا فقیر نگاهت بدانی‌ام خوب است گدای شاه خراسان بخوانی‌ام خوب است رکوع اشک شدم، گریه‌ی نماز شدم به جان دختر تو کربلا‌نیاز شدم چه می‌شود که به سمتت قدم قدم برسم چه می‌شود که دم اربعین حرم برسم ** چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود... هزار نیزه‌ی خونین درون یک تن بود نفس نفس زدن او به آه بند شده صدای چکمه‌ی یک بددهن بلند شده سنان کشانده عقب جمع نیزه‌داران را... خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را... ✍ 📝 |
حلقه زدن به خیمه‌ی ماتم شروع شد یا صاحب الزمان! غم عالم شروع شد در مجلس عزای حسینم خوش آمدید این را که گفت فاطمه، این غم شروع شد شکر خدا که با گذر از روزهای سخت ما زنده مانده‌ایم و محرم شروع شد این خیمه‌ی عزاست که آرام پا گرفت این اشکِ نم نم است که کم کم شروع شد در کوچه روی سردرِ هر خانه پرچمی‌ست یعنی صفای روضه‌ی ما هم شروع شد در پای دسته‌ها به لبِ پیرمردها "باز این چه شورش است و چه ماتم " شروع شد ماه محرم آمد و وقت گریستن با مخزنُ البُکاء و مقرَّم شروع شد ای مستمع! بیا به عزا دیر می‌رسی مداح روضه خوانده، بیا، دم شروع شد یک قطره هم ز مهریه‌ی مادرش نخورد اشک فرات و دجله و زمزم شروع شد ** کارِ بریدنِ سرِ حضرت تمام شد دعوا ولی برای دو دِرهم شروع شد... ✍ 📝 |
؛ ثابت شده به گریه‌کنانِ منورش... عزت فقط برای حسین است و نوکرش طبق حدیث، هرکه دراین داغ گریه کرد آقا نشسته است کنارش برابرش آهی ز دل کشیدم و گریه حساب کرد ریز و درشت ثبت شده بین دفترش از پرچم عزای حسین دل نمی‌کَنم گوهرشناس چشم نپوشد ز گوهرش من خاک بر سرم اگر این خاک کربلاست هرکس که خاکِ پاش نشد خاک بر سرش آن منبری که وقف عزای حسین نیست چوب است، چوب خشک، نخوانید منبرش.. تا نقد هست فکر نسیه نمی‌کنم اول ز چای روضه بخور بعد کوثرش منت سرم‌گذاشت و اینجا مرا کشاند جایی که ایستاده دم در پیمبرش ** شکر حسین می‌کنم، آخر سپرده است کار تمام گریه کنان را به دخترش ما تربیت شدیم به دست رقیه‌اش بیراه نیست گرکه بخوانیم مادرش بعد از پدر رکوع و سجودش مصیبت است از بس شکسته است همه جای پیکرش ✍ 📝 |
گسترده‌ای تا آسمان بال و پرت را در جانمان سرشار کردی باورت را از نیزه می‌تابی و یا خورشید تشتی باید کجا پیدا کنم ماه سرت را؟ دردا که افزون از شمارش بارش زخم گل بوسه داده جای‌جای پیکرت را تابید آیه آیه نور از قتلگاهت گویی خدا بوسیده ماهِ حنجرت را ای حاتمان حیران خاتم بخشی تو هم داده‌ای انگشت و هم انگشرت را خیمه به خیمه با حسد آتش کشیدند چادر به چادر یادگار مادرت را از چشم کوه صبر می‌جوشید چشمه این آسمان می‌بارد اشک خواهرت را آرام آغوشت کجا جامانده که غم حالا بغل کرده به‌جایت دخترت را؟ آهسته، کم‌کم، قطعه‌قطعه می‌سپردی بر دست لرزانِ عبا پیغمبرت را دریا به کام هیچ رودی خوش نیامد وقتی عطش شرمنده کرد آب‌آورت را ای زخم در گودالِ خون تا دق نکرده بردار از خواهر نگاه آخرت را آهت به آتش بی‌هوا دامن زد و آه شعر از نفس افتاد، شاعر دفترت را... لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا دریاب دریا قطره‌قطره نوکرت را دیگر به خوبیِ خودت باید ببخشی لکنت زبانِ شاعرِ نوحه‌گرت را از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا دریای مَواج و خروش لشکرت را ✍ (با اندکی تصرف در کلمات) 📝 |
این روزها که روزی گریه فراهم است ای روضه‌خوان! بخوان که دوباره محرم است با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام در دست کودکانِ محل طبل و پرچم است عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش ((گویا عزای اشرف اولاد آدم است)) ما گریه می‌کنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است تا روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمری‌ست درهم است در من کسی به سینه و سر می‌زند مدام ((باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است)) کاری نکرده‌ایم برای عزای تو در داغ تو اگر که بمیریم هم کم است ✍ 📝 |
بگو به عشق بخواند کمی رساله‌ی ما را که احترام کند مکتب سه‌ساله‌ی ما را هزارشکر که اجداد من غلام تو بودند سپرده است خدا دست تو سلاله‌ی ما را چه افتخار بزرگی‌ست این که از دم خلقت سند زدند به عنوان تو قباله‌ی ما را یقین که اهل سعادت نمی‌شدیم، که جز تو کسی نگفت به ما فرق چاه‌وچاله‌ی ما را فقط تو از غم ما باخبر شدی و نگفتی که گوش کس نشنیده‌است آه‌وناله‌ی ما را بریده بود دل ما از آستانه‌ی رحمت که گریه بر تو روا کرد استحاله‌ی ما را گدای هیچ‌کسی نیستیم غیر تو بی‌بی که دست لطف تو پُر می‌کند پیاله‌ی ما را بهشت قسمت ما می‌شود اگر که رقیه به دست کوچکش امضا کند حواله‌ی ما را همان که لطف و بزرگیش سهم اهل‌زمین شد ولی به جور ستم‌پیشگان خرابه‌نشین شد هزارشکر که آخر، سری زدی به خرابه مسیح نیزه‌نشینم خوش‌آمدی به خرابه چه‌خوب شد که به دیدارم آمدی دم رفتن چه‌خوب داشتی ای ماه، مقصدی به خرابه دوباره آیه‌ی قرآن بخوان که از نفحاتت وزیده عطر گلاب محمدی به خرابه بگو به دیدنم آخر، چگونه آمدی ای‌سر؟ چرا که از تو نمانده به‌جا ردی به خرابه مرددی سر ماندن به احترام دل من اگر هرآینه در رفت‌وآمدی به خرابه چقدر فاصله افتاده است بین من و تو که از تمامی سرها سرآمدی به خرابه سر جسارت دشمن قدی به علقمه خم شد قدی به خیمه، قدی در حرم، قدی به خرابه مرا ببر که کنار تو راحت است خیالم که ناگهان نرسد آدم بدی به خرابه خوش‌آمدی که خوش‌آمد مرا رسیدن بابا که آرزوی دل دختر است دیدن بابا همین که بر سر نی آمدی به سوی رقیه شده‌ست با تو برآورده آرزوی رقیه دلیل اصلی آن ای عمو نبودن آب است گرفته است اگر رنگ خون وضوی رقیه دوباره راه مغیره رسیده است به مادر همین که زجر می‌آید به جست‌وجوی رقیه دلم خرابه‌نشین شد، از آن زمان که شنیدم که یک‌خرابه گرفته‌ست رنگ‌وبوی رقیه برای گریه پی یک بهانه بودم و دیدم روانه کرد دلم را یکی به سوی رقیه صدای هاتفی آمد که خواند مرثیه‌ای را؛ " فلک بسوز که آتش گرفته موی رقیه سری به‌نیزه بلند است رو‌بروی رقیه خدا کند که نباشد سر عموی رقیه" دوباره در دل صحرا غزل به‌بار می‌آید به احترام تو روزی که آن سوار می‌آید ( با اندکی تصرف) 📝 |
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه،یکی جُون می شود هر نوکری،غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند..،گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود ** قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
لطف مولاست نوکرش باشم و برایش نفس‌نفس بزنم پدرم کرده وقف روضه مرا هم غلام حسین، هم حسنم کودکی بیشتر نبودم که مادرم بین روضه شیرم داد مادرم اشک بین شیرم کرد برکت حق بر این معامله باد زلف من را گره به زلف زدند پای در بند این کمند شدم تا قدم از قدم گذارم پیش یا علی گفتم و بلند شدم ماه‌ها پشت‌هم گذشت و گذشت و دل‌آشوب و خانه‌ی غم شد پدر آهسته گفت در گوشم که عزیز دلم محرم شد مادرم گفت روز تاسوعا که سپردم تو را به دست عمو پدرم بین نوحه‌خوانی گفت جان بابا بگو حسین... بگو مادرم گریه کرد و گفت رباب پدرم روضه خواند در گوشم و از آن روز در غم ارباب هر محرم سیاه می‌پوشم در لباس سیاه هیئتی‌ام گوئیا چیز دیگری می‌دید بأبی أنتَ را که می‌خواندم پدرم بین گریه می‌خندید من نفهمیدم آنچه شیری بود که برای حسین دربه‌درم سال‌ها رفت و ماند پرسش من... خنده‌ی بین گریه‌ی پدرم سال‌ها بعد، بعدازآن دوران کلبه‌ی کوچکی منور شد و به لطف و نگاه مولا بود همسر مؤمنی که مادر شد ماه‌ها پشت‌هم گذشت و شدیم مثل هرسال جرعه نوش حسین و محرم رسید از راه و... پسرم شد سیاه‌پوش حسین در دل مجلس عزای حسین من جواب سؤال را دیدم با نگاهی به اشک فرزندم وسط اشک و روضه خندیدم نور و رحمت به شیر مادرم و... لقمه‌ی پاک سفره‌ی پدرم لطف مولا همیشه همرهشان و دو جمله برای تو پسرم: نذر کردم که نوکرش باشی و برایش نفس‌نفس بزنی پسرم وقف روضه‌ات کردم هم غالم حسین، هم حسنی ✍️ 📝 |
علیه‌السلام 🔹گوهر اشک🔹 شادی هر دو جهان بی‌تو مرا جز غم نیست جنت بی‌تو عذابش ز جهنم کم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یک‌دم نیست.. تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست زآن‌که جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست.. ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم که جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس آن‌که شد طالب تو در طلب دِرهم نیست داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5951@ShereHeyat