در کوچه ها پیچیده بوی فاطمیه
یک دم قدم بردار سوی فاطمیه
خلوت نشینان دیار یاس و سیبیم
جز سرزمین اشک هر جایی غریبم
با یاس ها ما الفتی دیرینه دارم
یک فاطمیه داغ ببین سینه دارم
مشکی ترین پرچم برای فطمیه است
محزون ترین نوحه نوای فاطمیه است
هر غنچه یاسی بکارم نذر زهراست
زیبا ترین اشکی که دارم نذر زهراست
ما چهارده قرن است دائم در عزائیم
چهره کبود سیلی در کوچه ها ئیم
ما از اهالی دیار یار هستیم
میخی ترین خط در و دیوار هستیم
ما چهرهایی سوخته در آفتابیم
آوارگان بیت الاحزان خرابیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#مسمط
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده
ای وای از آن شروع به آخر نیامده
ای وای از آن یقین به باور نیامده
ای وای از آن مزار کبوتر نیامده
ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده
ای دل حدیث دختر طاها شنیدهای؟
یَرضی شنیدهای لِرضاها شنیدهای؟
هنگامۀ نماز دعاها شنیدهای؟
حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیدهای؟
أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده
یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش
واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش
طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش
جبریل با تمام بزرگی و رتبتش
از عهدۀ ستایش او برنیامده
اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد
یکباره قلب سورۀ انسان شکسته شد
در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد
نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد
فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟
زهرا هنوز گریهی بیگاه میکند
مولا هنوز سر به دل چاه میکند
پاییز ادعای أنا الله میکند
صبح بهار از آمدن اکراه میکند
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟
شاعر: #مهدی_جهاندار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#یوسف_رحیمی (با کمی تغییر)
▶️
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
@hosenih
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، عروج إلى الله فاطمه
@hosenih
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
⏹
© به نقل ازاشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#جمهوری_اسلامی_ایران
هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا
خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا
ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ
هرآنکه کار و بارِ او گره خوردهاست با زهرا
اگر دستاس میچرخاند در فکرِ من و تو بود
مراقب بوده از اول به آب و نانِ ما زهرا
و ما منظورِ او بودیم و ما همسایهاش بودیم
اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا
یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد
برای بچههای خود چهها کرده چهها زهرا
به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد
به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا
چهل سال است میبینیم لطف مادریاش را
نمیسازد رها ما را در این آشوبها زهرا
خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت
نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا
مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس میزد
علی را حفظ کرد اما به زیرِ دست و پا زهرا
سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد
به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا
زمین اُفتاد اما هیچکس یاری نکرد او را
حواسش هست بعد از آن زمین اُفتاده را زهرا
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امام حسن مهربونی و كریم
من گدای روضه هاتم از قدیم
در خونت
من یه عمره نوكرم
اگه بیرونم كنی كجا برم
باز اومدم
محضرت ادب كنم
رزق فاطمیمو طلب كنم
تو دستته
روزى ما نوكرا
ای فدای مادر تو مادرا
هر كی كه گریونه تو روضه هات همیشه
با چشم گریون وارد محشر نمیشه
گریه كنای تو از اتیش در امونن
کاری بکن که نوکرات تنها نمونن
واویلتا واویلتا آه و واویلا 4
*
یه بی حیا
اومدش تو كوچه ها
سیلی زد به مادر تو بی هوا
غرور تو
دل مضطرت شكست
گوشواره تو گوش مادرت شكست
تو كوچه ها
یه صدا شنیده شد
چادرى كه رو زمین كشیده شد
خود خدا
روضه خون فاطمس
توى كوچه رد خون فاطمس
از اون دوشنبه تا حالا گریونه كوچه
شدی عصای مادرت میون كوچه
كسی نبود كه اشك چشماتو كنه پاك
كسی نبود گوشواره رو برداره از خاك
واویلتا واویلتا آه و واویلا 4
*
چهل نفر
در خونه اومدن
مادرت رو تازیونه میزدن
اون نانجیب
كه به در زدش لگد
به بابات علی میزد حرفای بد
چه روزى بود
اون غروب پر بلا
باز گریز روضه رفت به كربلا
ولی سرى
از بدن جدا نشد
نه، مدینه مثل كربلا نشد
تو قتلگاه
پیر مردا با عصا
میزدن به اون مُرَمِل الدِما
تو خیمه ها
ناله ها شنیده شد
معجر از سر زنا كشیده شد
یه كربلا مصیبت و دل بی قرارى
رو ناقه های بی جهاز اشتر سوارى
یه كربلا داغ و مصیبت دیده زینب
گیسو پریشان است و قد خمیده زینب
واویلتا واویلتا آه و واویلا 4
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#وحيد_محمدی
▶️
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم
هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم
هر چند گفته اند که آرام گریه کن
اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم
@hosenih
امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است
مانند ابرهای روان گریه می کنیم
هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم
با روضه های تازه جوان گریه می کنیم
تازه جوان و قد کمانی تعجب است
از غصه های قد کمان گریه می کنیم
@hosenih
داریم پای روضه ی تان پیر می شویم
اما هنوز از غمتان گریه می کنیم
این خانه ی غمی است پر از غربت بقیع
از داغ قبر های نهان گریه می کنیم
آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم
امشب برای مادرمان گریه می کنیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
نکات مداحی
پیامهای کاربران
پرسش و پاسخ
اشعار جدید استاد
کلام استاد
اشعار زهیر سازگار
اشعار برگزیده این ماه
پیوندها



ای بضعة پیغمبر یا فاطمة الزهرا
ای بضعة پیغمبر یا فاطمة الزهرا
ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا
هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا
حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا
زهرای نبی مظهر یا فاطمة الزهرا
توحید ز پا تا سر یا فاطمة الزهرا
هم دختر بابایی هم بضعة طاهایی
هم عصمت داداری هم ام ابیهایی
هم مادر دو مریم هم مام دو عیسایی
راضیه و مرضیه صدیقة کبرایی
والشمسی و واللیلی زهرایی و زهرایی
زهرای حسین آور یا فاطمة الزهرا
نازد به ملک خالق هنگام دعای تو
خورشید کند سجده بر خاک سرای تو
زینت به کتاب الله بخشیده ثنای تو
رخسار حیا گلگون از شرم و حیای تو
فرمود رسول الله بابا به فدای تو
ای بر پدرت مادر یا فاطمة الزهرا
اوصاف تو باید گفت با صوت جلی زهرا
ای گفته ثنایت را ذات ازلی زهرا
از مهر تو بالاتر نبود عملی زهرا
غیر از تو، که بر دامن آرد دو ولی زهرا
ای روح رسول الله، ای رکن علی زهرا
وابسته به تو حیدر یا فاطمة الزهرا
دستاس تو بذر نور بر چرخ بیفشاند
گهوارة طفلت را جبریل بجنباند
تو لیلة قدر استی، قدر تو علی داند
پای خرد و دانش تا حشر به گل ماند
چون وصف تو را گوید چون مدح تو را خواند
حق خوانده تو را کوثر یا فاطمة الزهرا
ای مظهر حسن حق ای صاحب سر هو
بر دایرة خلقت هم بانی و هم بانو
احمد ز دمت کرده گلزار جنان را بو
غیر از تو کدامین زن از کور گرفته رو
در عزت و قدر و جاه در خلقت و خلق و خو
یادآور پیغمبر یا فاطمة الزهرا
ای بیت گلین تو مسجود همه عالم
با یک نگهت اموات گردند مسیحا دم
آید ز کنیز تو اعجاز دو صد مریم
در قصر عفاف تو روح آمده نامحرم
تا حشر گدای تو عالم همه و من هم
جایی نروم زین در یا فاطمة الزهرا
محراب بود دائم چشمش به نماز تو
سجاده کشد فریاد از سوز و گداز تو
هر لحظه هزاران شب در لیلة راز تو
چون لاله ملک روید از خاک حجاز تو
این کوتهی عمر و این عمر دراز تو
ز اعجاز بود برتر یا فاطمة الزهرا
غلمان شده مدهوشت حورا شده سرمستت
دوزخ شده خاموش و جنت شده پا بستت
تقدیم ولایت شد یک لحظه همه هستت
تا کور شود فردا چشم عدوی پستت
در حشر بود دست عباس روی دستت
آیی به سوی محشر یا فاطمة الزهرا
ای ملک خدا یک سر بیت الحرمت زهرا
ای قلب دو صد موسی سینای غمت زهرا
ماییم و عنایات و جود و کرمت زهرا
فرداست همه محشر زیر علمت زهرا
ریزند برات عفو روی قدمت زهرا
از ایمن و از ایسر یا فاطمة الزهرا
افسوس که آتش زد دشمن به سرای تو
شد ماه رخت نیلی چون رخت عزای تو
دردا که نداد امت پاسخ به ندای تو
افسوس که شد خاموش آوای دعای تو
چون شعله به دل پیچید فریاد رسای تو
بی مونس و بی یاور یا فاطمة الزهرا
شیطان صفتان حمله بر بیت خدا کردند
با یک لگد از کوثر یک آیه جدا کردند
فرزند شهیدت را یک لحظه فدا کردند
پاداش رسالت را اینگونه ادا کردند
خون بر جگر میثم از جور و جفا کردند
کی بود چنین باور یا فاطمه الزهرا
حاج غلامرضا سازگار
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
کانال شعر فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
https://eitaa.com/madareshohada
شعر در مورد نوکری حضرت زهرا
ایُّهاَالعالَم گدای فاطمه هستیم
عبدِ علی خاکِ پای فاطمه هستیم
لطف ُ عطا جود ُ سخا خانه ی خانم
بنده ی دولتسرای فاطمه هستیم.
ریزه خورانِ ابوتراب کنارِ ...
سفره ی آب ُ غذای فاطمه هستیم.
سائلِ هر ساله ی کریمِ مدینه
دربه در ، مجتبای فاطمه هستیم.
تا اَبدُالدَّهر از این غلام سیاهی...
شُکر گذارِ خدای فاطمه هستیم.
نوکرِ ساداتِ بهشتیم ، همیشه...
دوروبرِ بچّه های فاطمه هستیم!
نامه ی اعمالِ ما و رحمتِ مادر
تا خودِ محشر برای فاطمه هستیم!
گریه ی ما و غمِ گلوی حسینش
ما ثمراتِ دعای فاطمه هستیم!
ماهِ شبِ جمعه ها تجلیِ زهراست
زائرِ قبله نمای فاطمه هستیم!
قبله ی ما کربلا کنارِ فرات است
راهیِ کربُ بلای فاطمه هستیم!
رفت دلِ ما ، به یُمنِ گریه به معراج
قُمریِ آب و هوای فاطمه هستیم!
ذکرِ عَلیاً وَلیُّ الله دمِ ماست
لشگرِ تحتِ لَوای فاطمه هستیم!
شاهِ ولایت علیست بی شک و شبهه
مستِ ثُباتِ ولای فاطمه هستیم!
.
.
.
بی پر و بال آمدیم ، گریه کُنانِ ...
ناله ی فضّه بیای فاطمه هستیم!!
شُعله که بالا کشید ، مقنعه اش سوخت
سوخته های بلای فاطمه هستیم!
از نفس افتاد ، در که بر سرش افتاد
گوشه نشینِ صدای فاطمه هستیم!
بازوی مظلومه را زدند ُ شکستند
سینه زنانِ عزای فاطمه هستیم.
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
شرمنده کردی بار دیگر نوکرت را
شکر خدا دیدم عزای مادرت را
@hosenih
روزم سیه گردد اگر از من بگیرند
خورشید لطف ِ چشم ِ ذره پرورت را
من لکه ی ننگ توام ، هر جا شنیدی
نام مرا انداختی پایین سرت را
از بس که هستم روسیه حتی ندارم
آقای من حکم سیاهی لشکرت را
ای آیه ی امن یجیب بی پناهان
دریاب این دلدادگان مضطرت را
آواره ام روضه به روضه فاطمیه
تا که ببینم روی زهرا منظرت را
ای وای از سنگینی بار گناهم
نشنیده ام یک بار مادر مادرت را
@hosenih
آقا سر ِ مادر چه آورد آتش در
که سالها سوزانده از پا تا سرت را
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
از آنچه در دو جهان هست، بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
عقیق سرخ از آتش نداشت واهمهای
کسی که کفو علی میشود، جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
سَر علی به سلامت! چه باک از این سردرد
محبت ولیالله دردسر دارد
کسی که شهر سر سفرهی قنوتش بود
چگونه دست به نفرینِ قوم بردارد؟!
صدا زد: «اَشهَدُ اَنَّ عَلی وَلیُالله»
ولی دریغ! که این شهر، گوشِ کر دارد...
کنیز بیتِ علی، خاک را طلا میکرد
سقیفه را بِنِگر فکر سیم و زر دارد
اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد...
بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد...
بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد...
دهان تیغِ دو دم را عجیب میبندد
وصیتی که علی از پیامبر دارد
فدای محسن شش ماههاش که زد فریاد:
سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد
به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه
حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد
اگر خمیده علی، از نماز آیات است
در آسمان غمش هاله بر قمر دارد
شبانه گشت به دست ستارهها تشییع
که ماه، اُلفت دیرینه با سحر دارد
میانِ شعله دعایش ظهور مهدی بود
که آهِ سوختگان بیشتر اثر دارد
✍ #مجید_تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#طلیعه_فاطمیه
این عرش و فرش باشد، یکسر برای زهرا
قرآن برای زهرا، کوثر برای زهرا
بیچاره بچههایِ، آن خانه که نباشند
مرد و زنش کنیز و، نوکر برای زهرا
دارد چه قدر دیدن، کوری چشم دشمن
سنگِ تمامِ خالق، محشر برای زهرا
ما آمدیم دنیا، دور سرش بگردیم
ما را بزرگ کرده، مادر برای زهرا
از فاطمیهها ما، شرمندهایم خیلی
ایوای جان ندادیم، آخر برای زهرا
دین را خلیفهی دین، میبُرد دست بسته
چشم یهودیِ شهر، شد تَر برای زهرا
جای رسول خالی، آتش، غلاف، سیلی
اجری نبود از این، بهتر برای زهرا...؟!
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
"باز این چه شورش است" که در خانهی علیست؟
این سوزِ گریههای غریبانهی علیست-
"کای مونس شکستهدلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانهی علیست
"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانهی علیست
"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانهی علیست
حیدر چرا به شانهی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانهی علیست
" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشهی بستر چه میکنی؟!
پر میزنی و با دل حیدر چه میکنی؟!
زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!
با ضربهی لگد شده همدست میخ در
کار تورا به فضه کشاندهست میخ در
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنهی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان! به نالهی شبهای من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز
✍ #داود_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زندهست علی خانهنشین نیست
ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...
انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست، معاویه چه کارهست
قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست!
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان، خلقت زهراست
«المنّة للّه» که این است و جز این نیست
✍ #مهدی_جهاندار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت؛ #شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
* *
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کردهست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
* *
دامانِ در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزادِ کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانهی صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
* *
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز، فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفهی آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#اخلاقی_و_اندرز
قرآنِ مُصوّر است زهرا
سرچشمهی کوثر است زهرا
گویند بهشت مصطفی اوست
تعبیر چنین اگر چه نیکوست
عطری ز وجود او بهشت است
پاداش درود او بهشت است
فرمود نبی رسولِ رحمت
قبل از دو هزار سالِ خلقت
وقتی نه زمین و آسمان بود
نه جن و بشر، نه این جهان بود
با خویش خدای، عهد کرده است
سوگند به حق خویش خورده است
تا دور کند عذاب خود را
در حشر ز دوستان زهرا
خالق به ملائک سماوات
میکرد ز سجدهاش مباهات
حق را به کمال، بندگی کرد
در بیتِ اجاره زندگی کرد
در خانه که طرح زندگی ریخت
یک پردهی قیمتی نیاویخت
فرمود علی امامِ زهرا
کز دیدن آن بتول عذرا
آرامش من فزوده میشد
غمهای دلم زدوده میشد
در خانهی ما همه صفا بود
انگیزهی زندگی، خدا بود
رفتار جز از ادب نکردیم
یکبار به هم غضب نکردیم
میپخت غذا و خانه میرُفت
وز شِکوِه به من سخن نمیگفت
او دار و ندار مرتضی بود
همسر نه، که یار مرتضی بود
با عزت نفس و بردباری
نُه سال نمود خانهداری
آن پارهی پیکر محمد
از خانهی خود برون نیامد
جز بهر رضای حق تعالی
وقتی که غریب بود مولا
چون دید که یاری از امام است
در خانه نشستنش حرام است
از خانه برآمد و برآشفت
از حقِّ ولایت علی گفت
ای باخته دل به نام زهرا
هان، این تو و این مرام زهرا
ای بانوی دینمدار! هشدار
ایمان و حیای خود نگهدار
سرمشق ز طاعتش بگیریم
درسی ز قناعتش بگیریم
ای خیر کثیر بی کرانه
وی خُلق عظیم را نشانه
محبوبترینِ خلقِ هستی
در دیدهی مصطفی تو هستی
تو جامع آیههای حُسنی
در چشم علی خدای حُسنی
گفتار تو چشمههای نور است
یک جلوه از آن، دعای نور است
ای دست خدا تو را سرشته
گویند هزارها فـــرشتــه
تکبیر به سجده و رکوعت
تسبیح به خشیت و خضوعت
تسبیح تو وِرد اهل راز است
بهتر ز هزارها نماز است
زهد تو به روزگار پیداست
از چادر وصلهدار پیداست
هر ریشهی آن ز زلف حورا
هر وصلهی آن ز لیف خرما
ای گل که در آستان خانه
پژمرده شدی به تازیانه
دلها به مصیبتت شکسته
داغ تو به جان ما نشسته
ای مادر خاندان مظلوم
بِسْتایمت از زبان معصوم
کز غربت تو زبان گشودند
"مَمنوعَةُ اِرثُها " سرودند
باید به تو ای عزیزِ جان گفت
دردی که به کس نمیتوان گفت
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
(گلچین و تلفیق سه مثنوی فاطمی)
من بحر نهفته در سبویم
فریاد شکسته در گلویم
بحری شدهام تمام گوهر
در مدح و ثنای کفو حیدر
آن اختر عالم هدایت
پیوند رسالت و ولایت
او کوثر و نور و قدر و طاهاست
او مریم یازده مسیحاست
لبخند نماز بر لب اوست
صد لیلهی قدر، هر شبِ اوست
وقتی به نماز بست قامت
کردند فرشتگان قیامت
دیدند خدای بی نیازش
فخریّه نموده بر نمازش
چون پرتو حق که تابد از طور
تابید شبی ز چادرش نور
زآن نور که بود نور ایمان
هفتاد یهود شد مسلمان
از عصمت او حجاب جوشد
جز او که ز کور، چهره پوشد؟
حیدر که امامت و ولایت
دارد به جهان بی نهایت
چون فاطمهاش دُرِ سخن سُفت
رازی ز کمال خویشتن گفت
حیرتزده رو به قهقرا رفت
یکباره به نزد مصطفی رفت
احمد که ز قصّه بود آگاه
لبخند زد و شکفت ناگاه
کای کلّ علوم را تجسّم
بنشین به برم بزن تبّسم
کاین راز نگفته با تو گویم
زهراست محمّد و من اویم
با این همه داشت دستش آماس
گرداند ز بس به خانه دستاس
انداخته بود دست او پوست
با آن همه داشت کار را دوست
چون ذات خدای خود یگانه
با فضّه شریک کار خانه
فردوس گدایِ فضهی اوست
خاکِ کف پای فضهی اوست
ای دختر نور و کفو یاسین
ای بضعهی خاتم النبیین
تو لیلهی قدر کبریایی
تو مادر کل انبیایی
قرآن به فضیلتت گواه است
هر لحظهی تو هزار ماه است
قرآن به تو قلب خود گشوده
مشتاق تلاوت تو بوده
تهلیل تو بهترین شهادت
تسبیح تو بهترین عبادت
ای ملک خدا مدینهی تو
جنت نفسی ز سینهی تو
یک قطره ز اشک توست کوثر
یک سایه ز قامت تو محشر
یک حکم تو را هزار طاعت
یک اجر محبتت شفاعت
کوثر، نمی از محبت تو
تطهیر، گواهِ عصمت تو
با آنکه به خاک بی نشانی
خورشید هزار کهکشانی
کی گفته که قبر تو نهان است
خاک تو فراتر از جهان است
بالله قسم ای رسول را اُم
عالم شده در مزار تو گم
بر عرشهی فُلکِ تو فَلَک چیست؟!
در وُسعتِ مُلکِ تو مَلَک چیست؟!
ارکان وجود، محکم از توست
مُلک و ملکوتِ عالَم از توست
مسکین تو ای ملیکهی دین
صد باغ فدک دهد به مسکین
بالله به بهشت، ناز داری
تو کی به فدک نیاز داری!
تو بهر علی قیام کردی
خود را سپر امام کردی
احقاق فدک برای این بود
کآن در ید دشمنان دین بود
دشمن زشما فدک ستانَد
تا دست علی تهی بمانَد
تو یار امام راستینی
تو دست خدا در آستینی
جز دست خدا کسی نشاید
کز دست علی گره گشاید
از فتنهی شوم اهرمنها
قرآن و علی شدند تنها
در شهر مقدس مدینه
شد باز دوباره باب کینه
از فتنه به دوششان حطبها
بدذاتتر از ابولهبها
در بیت رسول پا نهادند
در را به غضب فشار دادند
دردا که تو را به خانه کشتند
با ضربت تازیانه کشتند
خاکم به دهن، به ضرب سیلی
خورشید مدینه گشت نیلی
تا چند کنایه و اشاره؟!
والله شکست گوشواره
فریاد که پاره شد گلویم
بگذار همان به پرده گویم
تاریکیِ محض، نور را کشت
شیطان به بهشت، حور را کشت
پاداش رسول، خوش ادا شد
یک آیه ز کوثرش جدا شد
آن آیه دُرِ نهفتهاش بود...
محسن گل ناشکفتهاش بود...
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#شعر_پایداری؛ #مقاومت_اسلامی
#استکبار_ستیزی؛ #غزل_مثنوی
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار!
آمادهایم ما همه آیا ظهور را؟!
آن شیعه صادق است که در محضر امام
فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را!
موسیصفت بخوانی از اولاد فاطمه،
روشن کنند در دلِ تو شمع طور را
یا فاطمه! جوانه زده اشکهای تو
در کوچهباغ آینه گلهای نور را
بانو از آنچه میشود و آنچه شد بگو
از راز سربهمُهر کرامات خود بگو
بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو
از لحظۀ توسل رزمندگان به تو
آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود
سربندشان به نام تو زینت گرفته بود
ای مادر سپاه دلیران سخن بگو
ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو
از لطف خود بگو به سپاه مقاومت
ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت...
ما سالهاست مفتخر از یاریِ توأیم
شاگردهای مکتب بیداری توأیم
مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست
فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست
رنج زمان و سختی دوران جدید نیست
در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست
هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است
همراه ما امید به فردای روشن است
دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود
مؤمن امیدوار به فضل خدا شود
ما مؤمنان، کتاب خدا را که خواندهایم
آیات سورۀ شعرا را که خواندهایم
وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب
وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب
مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب
هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب:
کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون
فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون
موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت
در عین ناامیدی امّت، امید داشت
ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت
دریا برای امّت موسی ز هم شکافت
آری! ز مکر و خُدعهی اهل جهان چه باک؟!
موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟!
خوشبین به راهِ روشن و فردای خود شویم
در این مسیر، پیرو موسای خود شویم
از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟!
خوشبین به راه خویش! نه لبخند دشمنان
ماییم امتّی که امامت، حیات ماست
این جلوهی عظیمِ کرامت، حیات ماست
زهرا رسانده است به ما این پیام را
باید گرفت دامنِ پاک امام را
اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شدهست
عالم گواه عصمتِ این خاندان شدهست...
گفتی به ما: امام همانند کعبه است
در مجد و احترام همانند کعبه است
باید همیشه خلق کند گرد او طواف
زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف
وقتی حقایق ازلی بود در خطر
دین خدا و جان ولی بود در خطر
وقتی که عدهای همه پیمان شکستهاند
یا آنکه در ادامهی این راه خستهاند
تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد
باید که در مقابل تحریف ایستاد
دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد
الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد
هم خطبهی تو باعث افشاگری شدهست
هم ندبهی تو مَطلع احیاگری شدهست
مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم
چون تو همیشه سالک راه خدا شویم
جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس
چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس
عهدی که کردهایم به همت وفا کنیم
در قدس ما نماز جماعت بهپا کنیم
✍حجتالاسلام #جواد_محمدزمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
(گلچینی از یک مثنوی)
چشمهی آفتاب، فاطمه بود
کعبهی در حجاب، فاطمه بود
کعبهی عشق و قبلهی باور
چار رکنش دو دختر و دو پسر
حَسَنش رُکنِ مستجار بُوَد
که از او صلح، پایدار بُوَد
همچنان کعبه باقی است حسین
مثل رکن عراقی است حسین
زینبش رکن محکم شامیست
که از او صبر را نکونامیست
یمنی رکن آن همه تقواست
ام کلثوم، زینب صغراست
محسنش چیست؟ دُرّ منثورش
مهدیاش کیست؟ سِرّ مستورش
باب این کعبه کیست غیر علی؟
صاحب خانه نیست غیر علی
پرده اش حشمت خدای ودود
پرده دارش محمد محمود
فضهاش همچو ناودانِ طلا
دارد از عاشقی نشانِ طلا
آستانش مقام ابراهیم
که در آنجا بُوَد به سجده کلیم
حجرهاش رَشک حِجر اسماعیل
به طوافش هماره جبرائیل
زمزم از خاکِ پاش جوشیده
در رضای خداش کوشیده
سجده را با همه وجودش داشت
که خدا فخر از سجودش داشت
مروهاش خانه و صفا مسجد
موقع سعی خانه تا مسجد_
شاهد حال او خدایش بود
یاعلی یاعلی ندایش بود...
ای که نورت ز ربي الاعلیست!
روز محشر که روز واويلاست_
عفو، پابست توست يازهرا
کار در دست توست يازهرا
اندر آن گير و دار، مادر جان!
دارم اين انتظار، مادر جان!_
از کساني که دست برگيری
دست من را تو زودتر گيری
فاطمه! اي خدای را مَحرم...
از «مؤيد» مپوش چشم کَرَم...
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
پناهِ هر دو جهان است، چادرِ زهرا
امید کون و مکان است، چادرِ زهرا
شبی دلیل نجات چهل یهودی شد
که منجی همگان است، چادرِ زهرا
چه سایهای! که شده مهدِ یازده خورشید
چه قدر خیر رسان است، چادرِ زهرا
همیشه مَحرم و مَرهم به کوهِ غمهایِ
دلِ امام زمان است، چادرِ زهرا
اگرچه سوخت، اگر گشت خاکی، اما باز
پناه هر دو جهان است، چادرِ زهرا
✍ #محمدحسین_رحیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
سازِ غم، گر ترانهای میداشت
آتشِ دل، زبانهای میداشت
کاش مرغِ غریب این گلشن
الفتی با ترانهای میداشت
سالها با تو بود همسایه
اگر انصاف، خانهای میداشت
با تو عمری همآشیان میشد
حق، اگر آشیانهای میداشت
آستان تو بود یازهرا
گر ادب، آستانهای میداشت
در زمان تو زندگی میکرد
گر صداقت، زمانهای میداشت
گر که میزانِ حق زبان تو بود
این ترازو زبانهای میداشت
گر مزار تو بینشانه نبود
بینشانی نشانهای میداشت...
شب اگر داشت دیده، در غم او
گریههای شبانهای میداشت
گر غمش بحر بیکرانه نبود
غم و ماتم کرانهای میداشت
بهر قتلش به جز دفاع علی
کاش دشمن بهانهای میداشت
به سر و روی دشمنش میزد
شرم اگر، تازیانهای میداشت
شانه میکرد زلف زینب را
او اگر دست و شانهای میداشت
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
آتش کینه چون زبانه کشید
کار زهرا به تازیانه کشید
دشمن دلسیه، به رنگ کبود
نقش بیمهری زمانه کشید
آتش خشم خانمانسوزش
پای صد شعله را به خانه کشید
در میانش گرفت شعلهی کین
پای حق را چو در میانه کشید
همچو شمعی که بیامان سوزد
شعله از جان او زبانه کشید...
قامتش حالت کمانی یافت
بسکه بارِ مِحَن به شانه کشید
سبحه، مشق سرشک او میکرد
بسکه نقش هزار دانه کشید
بر رخ این حقیقت معصوم
نتوان پردهی فسانه کشید
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
گل خزان شد، صفای او باقیست
رنگ و بوی وفای او باقیست
رفت زهرا، ولی به گوش علی
نالۀ «ای خدای» او باقیست!
یاعلی گفت و گفت، تا جان داد
این خدایی ندای او باقیست
در دل ما که کربلای غم است
نینوایی نوای او باقیست
بر لب او که خاتم وحی است
نقش یا مرتضای او باقیست
زیر این نُه رواق گنبد چرخ
نالهی او، صدای او، باقیست
گرچه دستش ز دست رفته، ولی
لطف مشکلگشای او باقیست
گاه پا مینهد به خانهی دل
در دلم جای پای او باقیست
اوفتاده علی ز پا چه کند؟
نیمجانی برای او باقیست
قصه را تازیانه می داند
در و دیوار خانه میداند
به دعا دست خود که برمیداشت
بذر آمین در آسمان میکاشت
به تماشا، مَلَک نمازش را
نردبانی ز نور میپنداشت
چه نمازی؟ که تا به قُبّهی عرش
بُرد او را و نردبان برداشت!
پرچم دین ز بام کعبه گرفت،
بُرد و بر بام آسمان افراشت
بس که کاهیده بود، شب او را
شَبَحی ناشناس میانگاشت
خصم بیدادگر ز جور و ستم،
هیچ در حقّ او فرونگذاشت!
تا نینداختش به بستر مرگ
دست از جان او مگر برداشت؟
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
سخن از درد و صحبت از آه است
قصۀ درد او چه جانکاه است
راه حق، جز طریق فاطمه نیست
هر که زین ره نرفت، گمراه است...
در مسیری که عشق میتازد
تا به مقصود، یکقدم راه است
با غم تو، دلی که بیعت کرد
تا ابد در مسیرِ الله است
در بهاران، خزان این گل بود
عمر گلها همیشه کوتاه است
این که بر لب رسیده، جان علیست
دل گمان میکند هنوز، آه است
خون شد، از سینهی تو بیرون ریخت
حق ز حال دل تو آگاه است
هر که آمد، به نیمهی ره ماند
غم فقط با دل تو همراه است
آن که بعد از کبودی رخ تو
با خسوف، آشتی کند، ماه است
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند...
رفتی و زینب تو میمانَد
خط تو، مکتب تو میمانَد
بر کف زینب، این زبان علی
رشتۀ مطلب تو میمانَد
تا حسینی و کربلایی هست
قِصهی زینب تو میمانَد
از علی دم زدی و، نام علی
تا ابد بر لب تو میمانَد
تا ابد در صوامع ملکوت
نالهی یا رب تو میمانَد
هم نماز نشستهی تو به روز
هم نماز شب تو میمانَد...
در سپهر شهامت و ایثار
پرتو کوکب تو میمانَد
خون تو پشتوانهی دین است
تا ابد مذهب تو میمانَد...
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
بی تو ای یار مهربانِ علی!
شعله سر میکشد ز جانِ علی
بی تو ای قهرمان قصۀ عشق،
ناتمام است داستان علی...
خطبهی ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی-
-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنهی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی،
که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغِ جانْسِتانِ علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی
بعد او، خصم دون که میپنداشت
به سه نان میخرد سنان علی،
بود غافل که چون به سر آید
دورهی صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظهای تیغ بیامان علی...
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی...
درد دل را به چاه میگوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را،
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه میداند
در و دیوار خانه میداند
✍استاد #محمدعلی_مجاهدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غُصههای بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق
و غربتی که شده هر دلی گرفتارش
مدینه بود؛ ولی از تمام مردم آن
کسی نکرد مراعاتِ حالِ بیمارش
مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند
به یک نفر که نشد هیچکس طرفدارش
مدینه بود و دَرِ خانهای پُر از هیزم
دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش
نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟
مصیبتی که خدا هم شده عزادارش
دم غروب، در آن کوچه، آه از سیلی
که آب شد دلِ سنگیِ سختِ دیوارش
میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم
تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش...
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
فاطمه کیست؟ آن که از مدحش
ناتوانند عالم و آدم
مانده ناکام این زبان در کام
شرمسار و سیاهنامه قلم
کفو حیدر شدی وگرنه نبود
احدی کفو او در این دنیا
آمدی تا فقط خدا باشد
مالک «لم یکن له کفوا»
در تمام صفات حُسن و کمال
آینهدار مرتضی زهراست
بنگر اینک که خطبهی فدکش
کُفو نهجالبلاغهی مولاست
خطبهای سطرسطر آن توحید
خطبهای تالی کلامالله
اولین سطر خطبهاش آه است
آخرین سطر آن هم آه است، آه
از سخایش سخن چه گویم من؟
در نیابد سخن سخایش را
من نگویم که خود بپرسید از
سورۀ «هلأتی» عطایش را
خانهی سادگیست خانهی او
خشتهای گِلین و نان جوین
سفرهدار خلایق است اما
نیست در خانه سفرهاش رنگین
چون پدر رفت و منقطع شد وحی
همدمش ساخت حق، ملائک را
همچو مریم شنید در محراب
نغمۀ «اُقْنُتِي لِرَبِّک» را
در عبادت سرآمد اُمّت
شرح عشقش فراتر از عقل است
شمهای گر ز وصف آن خواهی
«قَدَمَاها تَوَرَّمَت» نقل است
در قدمهایش آن کبودی بود
تا نشان از عبادتش باشد
بازویش هم کبود بود ای وای
که نشانی ز غربتش باشد
* *
حرفهای نگفتهای داری
دردهای نهفتهای داری
زیر بارانِ گریهام امشب
زخمهای شکفتهای داری
باورم نیست در برابر من
این گُلِ مانده در کفن، زهراست
باورم نیست پیش چشمانم
جسم بیجانِ جانِ من زهراست
هست صبر جمیل حیدر هم
در فراق جمال زهرا کم
آید از مرتضی که صبر خداست
نالۀ «قَلَّ صَبری» از این غم
لیلةُالدفنِ «لیلةُالقدر» است
شب معراج لیلةُالإسرا
گشته خاموش «کوکب درّی»
خفته در خاک، زُهرهی زهرا
صاحب «ما سئلتُکُم من أجر»!
خوب اجر تو را ادا کردند
خودت از دخترت بپرس و ببین
اُمتت بعد تو چهها کردند
صبر کردم اگرچه بود شگفت
از دل داغدار، این همه صبر
صبر کردم اگر چه بود شگفت
از من و ذوالفقار این همه صبر
✍ #محمدمهدی_سیار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت #حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
کیستم من، فاطمــه، محبـوبۀ جانآفرینـم
جنــةالاعـلای قُـربِ رحمـةٌ للعـالمینم
لیلةُ القدری که کس غیر از خدا قدرش نداند
معنــی «انا فتحنـــا»ی امیــرالمؤمنینم
مادر پیغمبران از شخص آدم تا محمّد
بانــوی مـلک خـدا در آسمانها و زمینم
از ازل پیشانــی توحیــد را بــودم ستاره
تا ابـد انگشـتر ختــم رســالت را نگینم
ذات حق کرده اراده تا که باشد یک حسینش
ور نه ریزد تا صف محشـر، حسین از آستینم
آن جناب مریـم عـذرا و این یکتـا مسیحش
این مـن و ایـن یـازده عیسـای عیسا آفرینم
راستـی رکـن همه ارکان عالم کیست؟- حیدر
در حقیقـت مـن همـان رکـن امـام راستینـم
ایـن عجب نبْوَد چو پا در عرصۀ محشر گـذارم
عفـو جوشــد از یسـار و رحمـت آید از یمینم
سجـده و والشمس و واللیـل و دخـان و عادیاتم
کوثر و تطهیر و قـدر و فجـر و نور و یاء و سینم
هم به سیرت مصطفی فرموده در شأنم «فداها»
هم به صــورت گفتــه صــورتآفرینم، آفرینم
در حقیقت عبد حق خوانده، سپس گویید مدحم
گرچــه فــوق مــدح خلــقِ اوّلیـن و آخرینم
گاه مـیخوانند حــورم، گــاه مـیگویند انسان
هر چه باشم بهتر از آن، هر چه هستم فوق اینم
عصمتـم، زهـدم، عفافم، کعبهام، رکنم، طوافم
مـام نفس مطمئنـه، قـلب تقـوا، جـانِ دینـم
نی عجب گر چشم حق در من ببیند روی حق را
نیستـم هرگـز خـدا؛ امـا خـدا را جانشینم
مرتضی در من خدا را دید با چشم خدایی
مـن خدا را دیدهام هر گاه حیدر را ببینم
شب که همچون کوکب دُرّی جمالم میدرخشد
تــا فــلک انــوار ثــارالله خیــزد از جبینم
هـم نبــوت را یگانــه، چشمــۀ عینالحیاتم
هـم ولایـت را فـروزان، آیــت حــقُ الیقینم
بهتریـن ســادات عالــم: چـار بانوی بهشتی
مـن میـان چـار سـادات بهشتــی، برترینـم
ایستـادم روی پـا چـون کوه، بر حفظ ولایت
سیل اگر سیلی زنـد، آن نیستم کز پا نشینم
این حمایت از علی، این ضربههای دست دشمن
آن شــرار آتــش و ایـن خطبههای آتشینم
بـا وجـود آنکــه در راه علــی اولْ شهیـدم
پیشتـر از مـن فــدا گردیــد طفـلِ نازنینم
یـک مدینـه دشمـن و یـک خانۀ آتشگرفته
کس نبود آنجا به جز دیوار و در، یار و مُعینم
من که پیغمبر «فداها» گفت در حقم، همانا
اولیــن یـــار فـــداکار امیـــرالمؤمنینم
دست دادم لیک بند از دست مولایم گشودم
تا بداننــد اهــل عالَـم حامی حبلُ المتینم
من شدم نقش زمین، بُردند مولا را به مسجد
آه یـارب تــا قیــامت از امـامم شـرمگینم
من بـه یـاری علی «میثم!» مقـاوم ایستـادم
شد خجـل مسمـارِ آهن، پیشِ عزمِ آهنینم
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
داغ تو را بهانه گرفتم، گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم، گریستم
یک گوشه از محلّهی غمآشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم، گریستم
از کوچههای شهر گذشتم یکی یکی
وقتی سراغ خانه گرفتم، گریستم
لازم نشد سؤال کنم رفتهای کجا
از ردّ تازیانه گرفتم...، گریستم
نامحرمان زدند تو را من هم از غمت
یک روضه محرمانه گرفتم، گریستم
"از دردِ شانه، شانه نشد موی دخترت"
در دست خود که شانه گرفتم، گریستم
* *
مضمون تو عنایت محض است بیگمان
تا حسّ شاعرانه گرفتم، گریستم
✍ #محمدحسن_بیات_لو
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e