۱۲۸. جسارت مرد شامی در مجلس یزید به حضرت فاطمه بنت الحسین
جملات حضرت فاطمه در نقل های مختلف:
به خود لرزیدم ... از لباس عمه گرفت... عمه یتیم شدم و خدمتکار دیگران نیز بشوم؟
مرحوم شیخ مفید در إرشاد از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل می کند:
هنگامى كه پيشِ روى يزيد نشستيم ، دلش به حال ما سوخت .
مردى سرخ رو از شاميان برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! اين دختر را (منظورش من بودم كه دخترى زيبا بودم) به من ببخش .
بر خود #لرزيدم و گمان كردم كه اين ، برايشان رَواست . #لباس عمّه ام زينب عليهاالسلام را گرفتم و او مى دانست كه اين ، نمى شود.
[در لهوف آمده است:
فاطمه به عمّه اش گفت : اى عمّه ! #يتيم شدم و #خدمتكار هم مى شوم؟!]
عمّه ام به آن مرد شامى گفت : به خدا سوگند ، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند ، اين ، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد .
يزيد ، خشمگين شد و گفت : تو خطا كردى . اين ، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم ، مى كنم .
زينب عليهاالسلام گفت : به خدا سوگند ، هرگز ! خداوند ، اين حق را براى تو ننهاده است ، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى .
يزيد ، از خشم ، عقل از سرش پريد و گفت : با اين گونه سخن ، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دينْ خارج شده اند ، پدر و برادرت هستند .
زينب عليهاالسلام گفت : تو و جدّ و پدرت ، اگر مسلمان باشيد ، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شده ايد .
يزيد گفت : اى دشمن خدا ! دروغ گفتى .
زينب عليهاالسلام به او گفت : تو اميرى و به ستم ، ناسزا مى گويى و به قدرتت ، [نه بُرهانت ،] چيره اى .
يزيد ، گويى خجالت كشيد و ساكت شد . آن شامى ، دوباره گفت : اين دختر را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ! خداوند ، به تو مرگى دهد كه زندگى ات به پايان رسد ! [1]
🔸توبه مرد شامی
به نقل لهوف
مرد شامى گفت : اين دختر، كيست؟ يزيد گفت : اين ، فاطمه دختر حسين است و او هم عمّه اش ، دختر على است . مرد شامى گفت : حسين ، پسر فاطمه و على ، پسر ابو طالب؟! گفت : آرى . شامى گفت : اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند! آيا خاندان پيامبرت را مى كُشى و فرزندانش را اسير مى كنى ؟! به خدا سوگند ، من جز اين خيال نكردم كه آنان اسيران روم اند . يزيد گفت : به خدا سوگند ، تو را به آنان ملحق مى كنم . سپس فرمان داد گردنش را بزنند .
[1] لَمّا جَلَسنا بَينَ يَدَي يَزيدَ رَقَّ لَنا ، فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ أحمَرُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ـ يَعنيني ـ وكُنتُ جارِيَةً وَضيئَةً ، فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِكَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِيابِ عَمَّتي زَينَبَ. و كانَت تَعلَمُ أنَّ ذلِكَ لا يَكونُ .
[قال فی اللهوف: فَقالَت فاطِمَةُ لِعَمَّتِها : يا عَمَّتاه ! اُوتِمتُ واُستَخدَمُ؟]
فَقالَت عَمَّتي لِلشّامِيِّ : كَذَبتَ وَاللّه ِ ولَؤُمتَ ، وَاللّه ِ ما ذلِكَ لَكَ ولا لَهُ . فَغَضِبَ يَزيدُ وقالَ : كَذَبتِ ، إنَّ ذلِكِ لي ، ولَو شِئتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ . قالَت : كَلّا وَاللّه ِ ، ما جَعَلَ اللّه ُ لَكَ ذلِكَ ، إلّا أن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا وتَدينَ بِغَيرِها . فَاستَطارَ يَزيدُ غَضَبا ، وقالَ : إيّايَ تَستَقبِلينَ بِهذا ؟ ! إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ وأخوكِ . قالَت زَينَبُ : بِدينِ اللّه ِ ودينِ أبي ودينِ أخِي اهتَدَيتَ أنتَ وجَدُّكَ وأبوكَ إن كُنتَ مُسلِما . قالَ : كَذَبتِ يا عَدُوَّةَ اللّه ِ . قالَت لَهُ : أنتَ أميرٌ تَشتُمُ ظالِما وتَقهَرُ بِسُلطانِكَ . فَكَأَنَّهُ استَحيا وسَكَتَ . فَعادَ الشّامِيُّ فَقالَ : هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ! فَقالَ لَهُ يَزيدُ : اُغرُب ، وَهَبَ اللّه ُ لَكَ حَتفا قاضِيا (الإرشاد : ج 2 ص 121) .
[و فی اللهوف:
فَقالَ الشّامِيُّ : مَن هذِهِ الجارِيَةُ ؟ فَقالَ يَزيدُ : هذِهِ فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وتِلكَ عَمَّتُها زَينَبُ ابنَةُ عَلِيٍّ . فَقالَ الشّامِيُّ : الحُسَينُ بنُ فاطِمَةَ وعَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ؟ ! قالَ : نَعَم . فَقالَ الشّامِيُّ : لَعَنَكَ اللّه ُ يا يَزيدُ ! أتَقتُلُ عِترَةَ نَبِيِّكَ وتَسبي ذُرِّيَّتَهُ ، وَاللّه ِ ما تَوَهَّمتُ إلّا أنَّهُم سَبيُ الرّومِ ! فَقالَ يَزيدُ : وَاللّه ِ لَاُلحِقَنَّكَ بِهِم ، ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ .
الملهوف : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 136 و 137 .]
🔴 نکته مهم: این نقل با تفاوت در نقل ها در ارشاد امالی احتجاج لهوف و ... از مصادر آمده است اما مهم اینکه در روایت طبری از عمار دهنی این نکته در مقتل کوتاه منقول از امام باقر علیه السلام نقل شده است.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روضه اربعین ۱۴۰۰.aac
27.32M
🔈روضه کوتاه اربعین
شعر های اجراشده:
هر دم ز آه حسرت تو آه می کشم
با مقتل شهادت تو آه می کشم
در آرزوی یک سحر کربلای تو
در حسرت زیارت تو آه می کشم
اصلا سلام من به امید جواب توست
با شوق یک اجابت تو، آه می کشم
ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن
در آرزوی رحمت تو آه می کشم
قربان آیه آیه ی لب های زخمی ات
دائم برای غربت تو آه می کشم
با یاد ساربان و عقیق یمانی ات
با لحظه های غارت تو آه می کشم
با یاد خیزران و لب چوب خورده ات
با آن همه مصیبت تو آه می کشم
#حضرت_زینب_س_اربعین
از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده
دارد رباب از راه مي آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده
@hosenih
از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است
آید صدای مادرت ای سر بریده
از شامیان پیراهنت را پس گرفتم
از ساربان انگشترت ... ای سر بریده
من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش
خولی چه کرده با سرت ای سر بریده
بالای نیزه ماه من بودی برادر
در کوچه ها همراه من بودی برادر
حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند
حتما خودت دیدی غرورم را شکستند
حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم
حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم
حتما خودت دیدی بساط کوفیان را
حتما خودت دیدی مرام شامیان را
قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد
عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد
حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده
هم جای سالم در تن زینب نمانده
@hosenih
این آخر عمری مرا بازار بردند
من را میان مجلس اغیار بردند
رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد
تو خیزران خوردی و قد من کمان شد
وحیدمحمدی
به نقل از اشعار آیینی حسینیه
لیست شعر اربعین:
https://eitaa.com/rozehayemaktoub3/97
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
🔰ادامه مطلب شناخت چهره پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه از پیام بالا👆👆👆 در ادامه نخست با توصیفی ا
در هنگام تنظیم این پیام ، روایتی درباره توصیف دندان مبارک حضرت اباعبدالله علیه السلام یافت نشده بود.
اما اخیرا همان تعبیر (مفلج الاسنان) در لباب الانساب درباره آن حضرت دیده شد و پیام بالا ویرایش شد.
با این توصیف معلوم می شود چهره رسول خدا، سیدالشهدا و امام زمان (علیهم صلوات الله) توصیفات مشترکی دارند.
رزقنا الله زیارتهم فی الدنیا وشفاعتهم فی الآخرة
۱۲۹. قرائت قرآن از رأس مقدس
🔸نقل اول: قرائت آیه «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» در کوچه های کوفه
الإرشاد : صبحدم ، عبيد اللّه بن زياد ، سرِ حسين عليه السلام را روانه كرد و آن را در همه كوچه هاى كوفه و قبيله هاى آن چرخاند و از زيد بن اَرقَم روايت شده كه گفته است : سر حسين عليه السلام را بر من گذراندند . سر بر نيزه بود و من ، در حجره اى [نشسته]بودم . هنگامى كه به روبه روى من رسيد ، شنيدم كه مى خوانَد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و اصحاب رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . به خدا سوگند كه مو بر تنم راست شد و فرياد زدم : به خدا سوگند ، سرِ تو ـ اى فرزند پيامبر خدا ـ ، شگفت تر و شگفت تر است !
الإرشاد : ولَمّا أصبَحَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ ، بَعَثَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَديرَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ كُلِّها وقَبائِلِها ، فَرُوِيَ عَن زَيدِ بنِ أرقَمَ أنَّهُ قالَ : مُرَّ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ]عَلَيَّ ، وهُوَ عَلى رُمحٍ ، وأنَا في غُرفَةٍ ، فَلَمّا حاذاني سَمِعتُهُ يَقرَأُ : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، فَقَفَّ ـ وَاللّه ِ ـ شَعري ونادَيتُ : رَأسُكَ ـ وَاللّه ِ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ـ أعجَبُ وأعجَبُ
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
در نقل مناقب قرائت آیه را تا «و زدناهم هدی» نقل کرده است.
المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد و به سخن در آمد و سوره كهف را تا عبارت «آنان جوانانى ايمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدايتشان افزوديم» خواند ؛ امّا اين كرامت ، جز بر گم راهى آن قوم نيفزود .
المناقب لابن شهرآشوب عن الشعبي : أنَّهُ صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ ، فَتَنَحنَحَ الرَّأسُ ، وقَرَأَ سورَةَ الكَهفِ إلى قَولِهِ : «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَـهُمْ هُدًى» ، فَلَم يَزِدهُم ذلِكَ إلّا ضَلالاً
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔸نقل دوم: جمله «أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي» از راس مقدس
تاريخ دمشق ـ به نقل از مِنهال بن عمرو [1] ـ: به خدا سوگند ، من سر حسين بن على عليه السلام را ، هنگامى كه مى بردند ، ديدم . من در دمشق بودم و جلوى سر ، مردى سوره كهف را قرائت مى كرد تا به اين سخن خداى متعال رسيد : «آيا پنداشتى كه اصحاب كهف و رَقيم ، از نشانه هاى شگفت ما بودند؟!» . آن گاه خداوند ، سر را به سخن در آورد و با شيوايى تمام گفت : «شگفت تر از ماجراى اصحاب كهف ، كُشتن و بردن من است» .
تاريخ دمشق عن المنهال بن عمرو [1] : أنَا ـ وَاللّه ِ ـ رَأَيتُ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام حينَ حُمِلَ ، وأنَا بِدِمَشقَ ، وبَينَ يَدَيِ الرَّأسِ رَجُلٌ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، حَتّى بَلَغَ قَولَهُ تَعالى : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَـبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُواْ مِنْ ءَايَـتِنَا عَجَبًا» ، قالَ : فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ بِلِسانٍ ذَرِبٍ ، فَقالَ : أعجَبُ مِن أصحابِ الكَهفِ قَتلي وحَملي
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
نقل سوم: قرائت آیه: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» و جمله: «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»
المناقب ، ابن شهرآشوب ـ به نقل از شَعْبى ـ: هنگامى كه سرِ حسين عليه السلام را بر درخت آويختند ، از آن شنيده شد : «و به زودى ، ستمكاران خواهند دانست به كجا باز مى گردند!» . و نيز صدايش در دمشق شنيده شد كه مى گويد : «قدرتى ، جز از جانب خدا نيست!»
المناقب لابن شهر آشوب عن الشعبي : لَمّا صَلَبوا رَأسَهُ عَلَى الشَّجَرَةِ سُمِعَ مِنهُ : «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَـلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ» . وسُمِعَ أيضا صَوتُهُ بِدِمَشقَ يَقولُ : «لَا قُوَّةَ إِلَا بِاللَّهِ»
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔸نقل چهارم: سخن گفتن با ابن وکیده و قرائت آیه: «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ»
دلائل الإمامة ـ به نقل از حارث بن وَكيده ـ: من در ميان كسانى بودم كه سرِ حسين عليه السلام را مى بردند و شنيدم كه آن سر ، سوره كهف را مى خوانَد و من با آن كه صداى ابا عبد اللّه الحسين عليه السلام را مى شنيدم ، در درونم [به ايشان]شك مى كردم . [سر]به من گفت : «اى پسر وَكيده ! آيا ندانستى كه ما امامان ، زنده هستيم و نزد خدايمان روزى مى خوريم ؟!» . با خود گفتم : سر را مى دزدم . ندا داد : «اى پسر وَكيده ! تو به اين كار ، راهى ندارى (موفّق نمى شوى) و گناه ريختن خون من ، نزد خدا ، از چرخاندن سرم بزرگ تر است . آنان را وا بگذار . «به زودى ، آن گاه كه غل و زنجير در گردن ، به روىْ كشيده شوند ، خواهند دانست!».
دلائل الإمامة عن الحارث بن وكيدة : كُنتُ فيمَن حَمَلَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ، فَسَمِعتُهُ يَقرَأُ سورَةَ الكَهفِ ، فَجَعَلتُ أشُكُّ في نَفسي وأنَا أسمَعُ نَغمَةَ أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام . فَقالَ لي : يَا بنَ وكيدَةَ ، أما عَلِمتَ أنّا مَعشَرَ الأَئِمَّةِ أحياءٌ عِندَ رَبِّنا نُرزَقُ ؟! قالَ : فَقُلتُ في نَفسي : أسرِقُ رَأسَهُ ، فَنادى : يَا بنَ وكيدَةَ ، لَيسَ لَكَ إلى ذاكَ سَبيلٌ ، سَفكُهُم دَمي أعظَمُ عِندَ اللّه ِ مِن تَسييرِهِم رَأسي ، فَذَرهُم «فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلَـلُ فِى أَعْنَـقِهِمْ وَ السَّلَـسِلُ يُسْحَبُونَ»
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مرثیه دعبل: «کیف القرار و فی السبایا زینب ...؟»
یعنی: چگونه می توان آرام بود در حالیکه زینب در بین اسیران است... ؟
مناقب ابن شهر آشوب: دعبل میگوید:
چرا بر حسین و اهلش گریه نمی کنی؟
چرا بر کسی که محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر او گریست گریه نمی کنی؟
در آسمان ملائکه ای بر او گریستند
که بزرگوارانی درخشان و راکع و ساجد بودند
دوستی نبی خدا محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را حفظ نکردند،
وقتی حرارتی را جرعه جرعه بر او خوراندند که سرد نمی شود
حسین را کشتند و پیامبر خدا را با قتل نواده اش مصیبت زده نمودند
و مصیبت فقدان بعد از حسین متفرق و زیاد گردید
این حسین است که با شمشیرها تکه تکه شده
و با خون خود خضاب شده و به شهادت رسیده است
عریان و بدون لباس و بر خاک افتاده
و بین چارپایان و پاهایشان مورد حمله قرار میگیرند
چگونه آرام بگیرم که در بین اسراء زینب است؟
که از فرط حرارت دل صدای یا احمد سر میدهد:
ای جد بزرگوار! سگان با ایمنی آب مینوشند و سیراب میشوند،
ولی ما از آب فرات طرد میشویم
ای جد بزرگوار! از شدت فقدان و طول مصیبتم
و به خاطر آنچه میبینم، برمی خیزم و مینشینم.
دِعْبِلٌ:
هَلَّا بَکَیْتَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ أَهْلِهِ
هَلَّا بَکَیْتَ لِمَنْ بَکَاهُ مُحَمَّدٌ
فَلَقَدْ بَکَتْهُ فِی السَّمَاءِ مَلَائِکٌ
زُهْرٌ کِرَامٌ رَاکِعُونَ وَ سُجَّدٌ
لَمْ یَحْفَظُوا حُبَّ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ
إِذْ جَرَّعُوهُ حَرَارَةً مَا تَبْرُدُ
قَتَلُوا الْحُسَیْنَ فَأَثْکَلُوهُ بِسِبْطِهِ
فَالثُّکْلُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ مُبَدَّدٌ
هَذَا حُسَیْنٌ بِالسُّیُوفِ مُبَضَّعٌ
مُتَخَضَّبٌ بِدِمَائِهِ مُسْتَشْهِدٌ
عَارٍ بِلَا ثَوْبٍ صَرِیعٌ فِی الثَّرَی
بَیْنَ الْحَوَافِرِ وَ السَّنَابِکِ یُقْصَدُ
کَیْفَ الْقَرَارُ وَ فِی السَّبَایَا زَیْنَبُ
تَدْعُو بِفَرْطِ حَرَارَةٍ یَا أَحْمَدُ
یَا جَدِّ إِنَّ الْکَلْبَ یَشْرَبُ آمِناً
رَیّاً وَ نَحْنُ عَنِ الْفُرَاتِ نُطْرَدُ
یَا جَدِّ مِنْ ثَکْلِی وَ طُولِ مُصِیبَتِی
وَ لِمَا أُعَایِنُهُ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۰. عزاداری و سیاه پوشی زنان بنی هاشم
المحاسن ـ به نقل از عمر بن على بن الحسين عليه السلام ـ: وقتى حسين بن على عليه السلام كشته شد، زنان بنى هاشم ، لباس سياه و خشن بر تن كردند و از هيچ گرمى و سردى اى ، شِكوه نمى كردند . على بن الحسين عليه السلام در [موقع ]سوگوارى آنان ، غذا تهيّه مى كرد.
المحاسن عن عمر بن عليّ بن الحسين عليه السلام : لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليهماالسلام ، لَبِسنَ نِساءُ بَني هاشِمٍ السَّوادَ وَالمُسوحَ ، وكُنَّ لا يَشتَكينَ مِن حَرٍّ ولا بَردٍ ، وكانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهماالسلاميَعمَلُ لَهُنَّ الطَّعامَ لِلمَأتَمِ .
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۱. نوحه خوانی یکساله بر سیدالشهدا
دعائم الإسلام ـ به نقل از امام صادق عليه السلام ـ: براى حسين عليه السلام در طول يك سالِ كامل، شبانه روز، نوحه سرايى شد و سه سال هم [روزانه،] از همان روزى كه در آن كشته شد. مِسوَر بن مَخرَمه ، ابو هُرَيره و بزرگانى از صحابيان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به صورت پنهانى و پوشيده مى آمدند و به نوحه ها گوش مى دادند و مى گريستند.
به نقل از دانشنامه امام حسین علیه السلام مرحوم محمدی ریشهری
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
۱۳۲. هفت روز عزاداری در شام توسط بانوان اهل بیت
🔸سیاه پوشی زنان هاشمی و قریشی در شام
راوی میگوید: هنگامی که صبح شد، یزید حرم و اهل بیت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را خواست و به ایشان گفت: دوست دارید نزد من بمانید یا به جانب مدینه مراجعت نمایید؟ من جایزه فراوانی به شما خواهم داد. آنان گفتند: ما اولا دوست داریم برای امام حسین علیه السّلام نوحه و عزاداری کنیم. یزید گفت: هر چه در نظر دارید انجام دهید.
سپس حجرههایی در دمشق برای آنان تخلیه شد و مشغول عزاداری شدند
و هیچ زن هاشمیه و قرشیه ای نماند، مگر این که برای حسین علیه السّلام سیاه پوشید و هفت روز بر حسین علیه السّلام ندبه کردند.
روز هشتم که شد، یزید آنان را فراخواند و ماندن در شام را برایشان عرضه کرد، ولی آنان خواستند به مدینه برگردند. پس برای آنان محملها را مهیا کرد و زینت نمود و امر کرد که سفرههای ابریشمی بیاورند و بر آن اموال ریختند و گفت: ایام کلثوم! این مال را در عوض مصبتتان بگیرید!ام کلثوم فرمود: ای یزید! چقدر کم حیا و پر رو هستی! برادر و اهل بیتم را میکشی و در برابر قتلشان به من عوض مالی میدهی؟
فَجَعَلْتُ أَطْلُبُ یَزِیدَ وَ هُوَ قَدْ دَخَلَ إِلَی بَیْتٍ مُظْلِمٍ وَ قَدْ دَارَ وَجْهَهُ إِلَی الْحَائِطِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا لِی وَ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْهُمُومَاتُ فَقَصَصْتُ عَلَیْهِ الْمَنَامَ وَ هُوَ مُنَکِّسُ الرَّأْسِ قَالَ فَلَمَّا أَصْبَحَ اسْتَدْعَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُنَّ أَیُّمَا أَحَبُّ إِلَیْکُنَّ الْمُقَامُ عِنْدِی أَوِ الرُّجُوعُ إِلَی الْمَدِینَةِ وَ لَکُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِیَّةُ قَالُوا نُحِبُّ أَوَّلًا أَنْ نَنُوحَ عَلَی الْحُسَیْنِ قَالَ افْعَلُوا مَا بَدَا لَکُمْ ثُمَّ أُخْلِیَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَ الْبُیُوتُ فِی دِمَشْقَ وَ لَمْ تَبْقَ هَاشِمِیَّةٌ وَ لَا قُرَشِیَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ نَدَبُوهُ عَلَی مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ یَزِیدُ وَ عَرَضَ عَلَیْهِنَّ الُمَقَامَ
فَأَبَیْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَی الْمَدِینَةِ فَأَحْضَرَ لَهُمُ الْمَحَامِلَ وَ زَیَّنَهَا وَ أَمَرَ بِالْأَنْطَاعِ الْإِبْرِیسَمِ وَ صَبَّ عَلَیْهَا الْأَمْوَالَ وَ قَالَ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَکُمْ فَقَالَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ یَا یَزِیدُ مَا أَقَلَّ حَیَاءَکَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَکَ تَقْتُلُ أَخِی وَ أَهْلَ بَیْتِی وَ تُعْطِینِی عِوَضَهُمْ؟
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub