روضه امام عسگری (علیه السلام).aac
18.31M
🔉صوت روضه شهادت امام عسگری (علیه السلام)
کانال روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub
منبر امام عسکری (چند روایت به عربی).pdf
116.4K
✍️متن عربی دو روایت از امام عسگری (مناسب برای منبر)
🔸دو روایت اول از امام هادی و امام عسگری درباره فضیلت عالمی که به هدایت مردم و دفاع از دین می پردازد.
🔸روایت سوم درباره جوانی که از خداوند درخواست خدمت امام عسگری را دارد که دعای او مستجاب می شود اما گناه او را از این توفیق محروم می کند.
کانال روضه های مکتوب
@rozehayemaktoub
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_حسن_عسکری_ع
#محمدعلی_بیابانی
▶️
تنها نه اینکه بر تن تو جامه ی عزاست
حتی سیاه پوش غمت سرّ من رئاست
غم، واژه ای که بیشتر از هر کس دگر
با چشم های دائم الاشک تو آشناست
@hosenih
تنها، غریب، گوشه ی سرداب خانه ات
بر گونه هایت اشک عزای پدر رهاست
این روزها اگر که ندارید زائری
ما را به سامرا ببر، اینجا پر از گداست
انگار ماتم تو تمامی ندارد و
هر روز، سینه ی تو به یک داغ مبتلاست
@hosenih
تو سوگوار خانه ی آتش گرفته ای
اما شکستن تو در این داغ، بی صداست
مثل همیشه آخر شعرم رسید و باز
دستم به دامن تو و امضای کربلاست
⏹
به نقل از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
این داستان زهر و جگر مستمر شده
چشم پسر برای پدر باز، تر شده
تغییر کرده رنگ رخت یابنفاطمه
کز سوز سینهات پسرت با خبر شده
@hosenih
آثار زهر، صورتتان را کبود کرد
معلوم شد که هر چه شده با جگر شده
این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟
یا شعلهی در است ز تو شعلهور شده
این تازگی نداشت که با یاد مادری
در کوچه، قاتل پسری میخ در شده
آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است
اینگونه گر که عمر شما مختصر شده
آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟
که لحظهلحظه داغ دلت بیشتر شده
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
اما به روی گردن او کارگر شده
خواهر که انیکاد برای تو خوانده بود!
دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟
@hosenih
ای بیادب بلند شو از روی سینهاش
سنگینیات مصیبت این محتضر شده
اوج مصیبت تو همین است خواهرت
با کاروان شمر و سنان همسفر شده
⏹
© به نقل از اشعار آیینی حسینیه
#خاطرات
#خاطره استاد تحریری از #علامه_طباطبایی
🌹ارادت علما به ساحت مقدس #حضرت_معصومه سلام الله علیها
🌱چه اولیای الهی که پروانه وار گرد ضریح و حرمیش پروانه وار نگشتند!
مقام و شرافت و منزلت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از حد تصور خارج است...
کم نبودند امثال علامه طباطبایی ها و آیة الله بهجت که تا آخرین روزهای عمر شریفشان، #آستان_بوسیِ هر روزه ی حریم قدسش را هیچگاه ترک نکردند...
🍃...بعد از اتمام کلاس درس داشتم از مدرسه ی مرحوم آیت الله مرعشی نجفی خارج میشدم که دیدم حضرت استاد، #علامه_طباطبایی (قدس سرّه) دارند از حرم حضرت معصومه خارج می شوند... اواخر عمر شریفشان بود...
🍀 سریع برای ایشان یک ماشینی دربست گرفتم و به سمت ایشان رفتم حال و احوالی کردم و من را شناختند و احوال پرسی کردند... هیچ گاه برق شور و اشتیاق ایشان از نظرم پاک نمی شود... با آن حال هم زیارتشان ترک نمی شد...
🌿 استاد دیگرمان مرحوم #آیه_الله_بهجت (رضوان الله تعالی علیه) نیز اینگونه بود... با آن که عمری از ایشان گذشته بود به طور متوسط روزی دو ساعت زیارتش در حرم حضرت معصومه طول می کشید... خوشا به سعادتشان... آه که... در نیابد حال پخته هیچ خام؛ پس سخن کوتاه باید والسلام...
◾️ رحلت #حضرت_معصومه_س تسلیت باد.
سالگرد ارتحال مرحوم #علامه_طباطبایی_(ره) را گرامی می داریم.
🌸کانال نشر بیانات استاد تحریری👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2737373185Cddac684369
🔰فرازی از روایت #فاطمیات منقوله از بی بی دو عالم فاطمه دختر موسی ابن جعفر (سلام الله علیها)
در روز بزرگداشت #فاطمه_معصومه شایسته است حدیث فاطمیات را مرور کنیم.
✅در کتاب بحار الانوار آمده است:
#فاطمه دختر امام رضا علیه السلام از #فاطمه و زینب و ام کلثوم دختران موسی ابن جعفر علیه السلام از #فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از #فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از #فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از #فاطمه و سکینه دختر امام حسین علیه السلام از ام کلثوم دختر امیرالومنین علیه السلام از #فاطمه دختر رسول خدا صلی لله علیه و آله نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«هنگامی که به معراج رفتم و وارد بهشت شدم قصری را دیدم از مروارید های بزرگ سفید که بر آن دری است مزین شده به مروارید و یاقوت و بر آن در پرده ای آویزان است سر بلند کردم و دیدم بر درب قصر نوشته شده است:« لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْمِ» و بر پرده نوشته شده است:« به به از مثل شیعه علی»
از در که وارد شدم قصری را دیدم از عقیق سرخ که دری از نقره زینت شده با زبرجد سبز دارد و بر آن پرده ای است. سر بلند کردم ودیدم بر در نوشته شده است:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى»
و بر پرده نوشته شده است: شیعیان علی علیه السلام را به پاکی ولادت بشارت بده
از در که وارد شدم قصری را دیدم که از زمرد سبز بود و از آن زیباتر ندیده بودم و دری از یاقوت سرخ داشت زینت شده با مروارید و بر آن پرده ای بود که بر آن نوشته شده بود:
«فقط شیعیان علی علیه السلام پیروز و رستگار اند»
گفتم ای دوست من جبرئیل این قصر از آن کیست؟ گفت ای محمد صلی الله علیه و آله این قصر از آن پسر عمو و وصی تو علی ابن ابی طالب علیه السلام است.»
متن روایت:«قَالَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ بَنَاتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قُلْنَ حَدَّثَتْنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَتْ حَدَّثَتْنِي فَاطِمَةُ وَ سُكَيْنَةُ ابْنَتَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَنْ أُمِّ كُلْثُومٍ بِنْتِ عَلِيٍّ ع عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:
لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ بَيْضَاءَ مُجَوَّفَةٍ وَ عَلَيْهَا بَابٌ مُكَلَّلٌ بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ الْقَوْم وَ إِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ بَخْ بَخْ مِنْ مِثْلِ شِيعَةِ عَلِيٍّ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ عَقِيقٍ أَحْمَرَ مُجَوَّفٍ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ فِضَّةٍ مُكَلَّلٍ بِالزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ وَ إِذَا عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى الْبَابِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَصِيُّ الْمُصْطَفَى و إِذَا عَلَى السِّتْرِ مَكْتُوبٌ بَشِّرْ شِيعَةَ عَلِيٍّ بِطِيبِ الْمَوْلِدِ فَدَخَلْتُهُ فَإِذَا أَنَا بِقَصْرٍ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرِ مُجَوَّفٍ لَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ عَلَيْهِ بَابٌ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ مُكَلَّلَةٍ بِاللُّؤْلُؤِ وَ عَلَى الْبَابِ سِتْرٌ فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا مَكْتُوبٌ عَلَى السِّتْرِ شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُونَ فَقُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ لِمَنْ هَذَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لِابْنِ عَمِّكَ وَ وَصِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
منبع: بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج65 ؛ ص76
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰عظمت حضرت شاهچراغ (علیه السلام)
دو روایت در کتاب شیخ مفید نقل شده است که دلالت بر توجه بسیار ویژه امام کاظم (علیه لسلام) به جناب شاهچراغ دارد. این دو روایت با ترجمه در ذیل می آید:
✅روایت اول: «وَ كَانَ أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى كَرِيماً جَلِيلًا وَرِعاً وَ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع يُحِبُّهُ وَ يُقَدِّمُهُ وَ وَهَبَ لَهُ ضَيْعَتَهُ الْمَعْرُوفَةَ بِالْيَسِيرَةِ وَ يُقَالُ إِنَ أَحْمَدَ بْنَ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ»
✅روایت دوم:«أَخْبَرَنِي الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا جَدِّي قَالَ سَمِعْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ مُوسَى يَقُولُ خَرَجَ أَبِي بِوُلْدِهِ إِلَى بَعْضِ أَمْوَالِهِ بِالْمَدِينَةِ وَ أَسْمَى ذَلِكَ الْمَالَ إِلَّا أَنَّ أَبَا الْحُسَيْنِ يَحْيَى نَسِيَ الِاسْمَ قَالَ فَكُنَّا فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَ كَانَ مَعَ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى عِشْرُونَ مِنْ خَدَمِ أَبِي وَ حَشَمِهِ إِنْ قَامَ أَحْمَدُ قَامُوا مَعَهُ وَ إِنْ جَلَسَ جَلَسُوا مَعَهُ وَ أَبِي بَعْدَ ذَلِكَ يَرْعَاهُ بِبَصَرِهِ مَا يَغْفُلُ عَنْهُ الحدیث»
ترجمه روایت اول: احمد بن موسی [شاهچراغ] بزرگوار ، با عظمت و پرهیزگار بود و امام کاظم (علیه السلام) پیوسته او را دوست می داشت و بر دیگران مقدم می نمود و ملکی معروف از املاک خویش را به ایشان هدیه داد و گفته می شود احمد ابن موسی هزار بنده را آزاد نمود.
ترجمه روایت دوم: اسماعیل ابن موسی فرزند امام نقل می کند که روزی پدرم امام کاظم (علیه السلام) با فرزندان خویش به ملکی از املاک پدرم در بیرون مدینه رفتند و ما در آن مکان بودیم و در آنجا بیست نفر از خادمان پدرم با احمد بن موسی همراه بودند که اگر او بلند می شد اینان نیز بلند می شدند و اگراو می نشست اینان نیز می نشستند با این حال پدرم پیوسته با نگاه خویش مراقب حال احمد بود و از او غافل نمی شد.»
منبع: الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص244
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روضه حضرت معصومه2.aac
43.65M
روضه وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) ۲۴ آبان ۱۴۰۰
لینک کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
متن روضه خانم فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
صفحه ۱/۲
‼️برای مشاهده مدارک روضه حتما فایل پی دی اف را مشاهده فرمایید.
السلام علیک یا فاطمة المعصومه
بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس مجلس خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها است.
مدد بگیریم از امام رضا علیه السلام معرفت پیدا کنیم به مقام خانم
مدد بگیریم از آقا موسی بن جعفر علیه السلام
بریم در خونه اون خانمی که سالها فراق بابا رو تحمل کرده
از این زندان به آن زندان خبر شکنجه های باباش موسی بن جعفر به گوشش می رسید
یه وقت مدینه خبر آوردن آی دخترای موسی بن جعفر
ما بغداد شاهد بودیم چهار نفر روی یه تخته پاره بدن باباتونو رو دست گرفته بودند
شاهدا میومدن شاید خانم ازشون سوال می کرد تو خودت دیدی؟
آخه آوردن بدن امام کاظم رو رو پل بغداد گذاشتن
روی مطهر رو کنار زدن آی مرد بیاید تماشا کنید این موسی بن جعفره
شاید بی بی صدا می زد خوش به حالتون
ای کاش من اونجا بودم یه بار دیگه صورت بابام رو می دیدم ...
ولی گمان کنم واقعیت رو به بی بی نمی گفتن
نمی گفتن چه قدر موسی بن جعفر نحیف شده بود لاغر شده بود
نمی گفتن سی رطل زنجیر آهنی به بدن مطهر بسته بودن
نمی گفتن بدن لاغر بود اما تابوت سنگین بود
دلش به امام رضا خوش بود امام رضا رو هم مامون از بی بی جدا کرد...
خواهر شدن یعنی،بلا بر جان خریدن
از کودکی نازِ برادر را کشیدن
خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز
مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن
فقط یه نفر بی بی فاطمه معصومه رو درک می کنه اونم عمه سادات زینب کبری سلام الله علیها
آی زینب امام رضا
خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت
با پای دل صحرا به صحرا را دویدن
نمی تونست داغ فراق برادر رو تحمل کنه
خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن
قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن
خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن
درکمتر از یک سال دور از تو خمیدن
تا رسیدن به نزدیک شهر قم
برخی گفتن بنی عباس ملعون حمله کردن به کاروان بی بی
بی بی پرسید از اینجا تا قم چه قدر راهه؟
راه رو گفتن
فرمود منو برسانید به شهر قم ...
آخه دوستان پدرم اونجا هستن ...
آخه راحت ترین جا برای یه خانم تنها پیش پدر و برادراشه
اگه یه جا تنها بشه به محارم و فامیلش پناه می بره
اگه فامیلی نداشته باشه سراغ دوستای پدرش رو میگیره
بی بی با خودش گفت مردم قم دوستان موسی بن جعفر اند
احترامم رو حفظ می کنند
دلها بسوزه برا اون خواهری که نه تها چهل منزل با قاتلای برادرش هم سفر بود
کار این قدر برای ام کلثوم سخت شد
اومد پیش شمر پیش قاتل برادرش...
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
ادامه روضه خانم فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
صفحه ۲ از ۲
فرمود «لی الیک حاجة»
یه خواسته ای دارم
دستور بده این سر ها رو یه مقدار از ما فاصله بدن
مردم به دیدن سرها مشغول بشن دخترای حسین رو نبینن
مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی
ای کاش وقت احتضار من بیایی
اما تا رسیدن به شهر قم
مردم قم جمع شدن
رییس قم موسی بن خزرج اومد زمام ناقه بی بی رو به دست گرفت ...
قم شد مسیرِ آخرم الحمدلله
امام رضا نگران خواهره
اما رضا جان آقا جان نگران نباش برادرم نگران نباش جای بدی نیومدم
قم شد مسیرِ آخرم الحمدلله
زخمی نشد بال و پرم الحمدلله
قم احترامم حفظ کرده تا که دیده
من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله
در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند
مگه شده تا حالا؟ مکه تا حالا کسی جرئت کرده به دختر پیغمبر اهانت کنه؟
در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند
مانند زهرا مادرم الحمدلله
باضربۀ سیلی میانِ کوچه ای تنگ
خونی نشد چشم ترم الحمدلله
[بین در ودیوار با داغیِ مسمار
زخمی نگشته پیکرم الحمدلله
دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست
خاکی نگشته معجرم الحمدلله]
داداش!
ماخاطراتی تلخ از بازار داریم
[باز است هرسو معبرم الحمدلله
تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست
ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله]
بی بی جا کوچه های شهر قم رو دیدی اما محله یهودی ها نرفتی ...
در کوچۀ تنگ یهودی ها نرفتم
آتش نیفتاده سرم الحمدلله
بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم
محمل نگشته منبرم الحمدلله
[حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا
دارم تمام ِ زیورم الحمدلله
کنج خرابه آبرویم را نبُردند
دشمن نگفته کافرم الحمدلله
دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد
قبرم همان دم شد حرم الحمدلله
مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند
باشد تنِ من محترم الحمدلله
غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه
مویم نپیچیده به هم الحمدلله
تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد]
عرضه بداریم بی بی جان
الحمدلله نبودی کنار بدن برادر
اون لحظه ای که امام رضا دستور داد ابا صلت درب حجره رو ببند
آخه غریبه ها میومدن نمی تونست راحت باشه
تا درب رو بست دید امام رضا داره از شدت درد به خودش می پیچه ...
اما دلها بسوزه برا اون خواهری که عصر عاشورا آمد کنار بدن قطعه قطعه برادر
صدا زد حسینم هل انت اخی ...
ادامه نکات روضه حضرت معصومه در پیام بعد👇👇👇
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
پیوند روضه حضرت معصومه با روضه مجلس یزید:
اما اگه بی بی رو با احترام بردن اگه تو جمع شیعیان وارد شد
بی بی جان یا فاطمه معصومه
دلها بسوزه برا عمه جان شما زینب
چه قدر سخته اگه کسی یه بار قاتل برادرش قاتل پدرش رو ببینه نمی تونه تحمل نمی کنه
میگن وحشی قاتل حمزه اسلام آورد پیغمبر فرمود می بخشمت اما دیگه دور و بر من نباش من نمی تونم ببینمت
گفت حسین جان ای وای دلم ای وای دلم من همسفر با قاتلم ...
کار این قدر برای ام کلثوم سخت شد
اومد پیش شمر پیش قاتل برادرش...
فرمود «لی الیک حاجة»
یه خواسته ای دارم
دستور بده این سر ها رو از بین محمل های ما ببرن ...
مردم به دیدن سرها مشغول بشن دخترای حسین رو نبینن ...
همه این صحنه ها رو تحمل کرد
اما بمیرم تا وارد مجلس یزید شدن
سر مطهر اباعبدالله روی تشت طلا
هر کس یه جور ناله زد
رباب یه جور ناله زد سکینه یه جور ناله می زد
اما سید ابن طاووس نقل می کنه
فاما زینب فاهوت الی جیبها فشقتها
دیدن زینب دست برد گریبان چاک کرد ...
هی صدا می زد یا حسیناه یا حبیب رسول الله ...
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰امیر مؤمنان فرمود: «ما از شادی شما شاد و از اندوه شما غمگین و از بیماری شما بیمار می شویم و برای شما دعا می کنیم.»
متن روایت: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقَ عَمْرٌو.
ترجمه: ابو ربیع شامی نقل می کند: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم حدیثی از عمرو ابن اسحاق شنیدم فرمود آن را عرضه کن! عرض کردم نقل شده است: عمرو ابن اسحاق خدمت امیرمومنان وارد شد و حضرت چهره زرد او را دید فرمود این زردی از چیست؟ او بیماری خود را بیان کرد. حضرت امیرمومنان فرمود: ما از شادی شما شاد و از اندوه شما غمگین و از بیماری شما بیمار می شویم و برای شما دعا می کنیم و هنگامی که شما دعا می کنید ما آمین می گوییم. عمرو گفت: آنچه فرمودید را فهمیدم اما چگونه با دعای ما آمین می گویید؟ فرمود: برای ما حاضر و غایب یکی است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: حدیث عمرو صحیح است.
منبع: بصائر الدرجات ج1 ص260.
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال روضه های مکتوب):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub