eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
6هزار دنبال‌کننده
38 عکس
43 ویدیو
97 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰فداکاری شهید طیب حاج رضایی به نقل از کتاب کوچه نقاش ها خاطرات جانباز دفاع مقدس مرحوم سید ابوالفضل کاظمی 🔸محمد عروس چگونه انقلابی شد؟ محمد باقریان معروف به محمد عروس یكی از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب یكی از كسانی كه تقریبا همیشه با دایی سید حبیب جفت و جور و رفیق چهار دانگش بود، آقامحمد باقریان بود. این آدم از بس خوش قواره و خوش رخ بود، تو محل معروف بود به «محمد عروس». وقتی ازكوچه‌ی ما رد می‌شد، می‌ایستادیم و بازوها، سركول و سینه‌ی ستبر و هیكل ورزشكاری‌اش راتماشا می‌كردیم. چشم‌های درشت، موهای فرفری و طرز راه رفتنش كه خیلی با وقار و با ابهت بود، با قدم‌ های سنگین، چشم همه را می‌گرفت. او همیشه با دایی حبیب به مسجد و هیئت می‌رفت و هر وقت مرا می‌دید، با مهربانی نگاهم می‌كرد. از جمله حوادثی كه در كوچه برام اتفاق افتاد، این بود كه خرداد سال 1342 چله‌ی تابستان،زیرآفتاب داغ، با یك عرق گیر داشتیم فوتبال بازی می‌كردیم. از جایی كه بازی می‌كردیم،یعنی از سرخیابان انبار گندم، میدان (امین‌السلطان) بار فروش‌ها پیدا بود. كامیون‌ها و گاری‌ ها را قشنگ می‌دیدیم كه میوه و سبزی جابه‌جا می‌كنند. شاگرد بار فروش‌ها صبح تا شب حنجره پاره می‌كردندبرای جلب مشتری. همین طور كه این به آن و آن به این پاس می‌دادیم و شوت می‌كردیم، یك عده چوب به دست، عربده‌كشان از میدان بار فروش‌ها ریختند بیرون! چوب‌هایشان به كلفتی دسته بیل بود. یقین، از خیابان صاحب جمع خریده بودند. این یك عده، به حمایت از آقای خمینی شعار می‌دادند «خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم» یا «یامرگ یا خمینی»، و آن عده‌ی دیگر كه در میدان به تماشا نشسته بودند، تیر می‌كردند تحریك وتشویق می كردند. جمعی، از میدان آمدند بیرون و رفتند طرف میدان شاه. چند دقیقه‌ی بعد، ماشین شهربانی آمد وآژان‌ها ریختند و زد و خورد و تیراندازی شد. ما فقط ماتمان برده بود و تماشا می‌كردیم. می‌ترسیدیم جلو برویم.آن روز، وسط جمعیت، محمد عروس را دیدم كه می‌دود و شعار می‌دهد. چند روز بعد، از دایی سید حبیب شنفتم كه آژان‌ها، محمد عروس و چند تا از سركرده‌های شورشی‌ها را گرفته‌اند و به زندان انداخته‌اند. من در آن ماجرا برای اولین بار اسم «آقای خمینی»را شنیدم. قیام خرداد 1342 برضد شاه، از آن جا شروع شد برای همین، اسم میدان شاه را «میدان قیام» گذاشتند و به همین اسم ماند و شد مقدمه‌ی انقلاب اسلامی. اما حساسیت و علاقه‌ای كه به محمد آقای عروس داشتم، باعث شد كه پی‌گیر قصه‌ی آن روزبشوم و دوستی و رفاقت ریشه‌داری بین من و محمد آقا پا بگیرد. برای همین، طالبم كه بقیه‌ی ماجرا محمد عروس را همین جا بگویم. سال 56، از طریق دایی سید حبیب خبردار شدم كه محمد عروس بعد از سیزده سال، از زندان آزادشده، چون خیلی تو نخ محمد آقا بودم، یك روز به دیدنش رفتم. خصوصا در آن روزها، بحث مبارزه باشاه داغ بود و آدم‌هایی مثل محمد عروس كه صابون زندان شاه به تن شان خورده بود، حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند.  محمد آقا، مثل گذشته، خوش رخ، و خوش قواره بود، فقط كمی شكسته شده بود. چند ساعتی با هم گپ زدیم و از این در و آن در گفتیم. یكی از چیزهای شنیدنی كه محمد آقای عروس برام گفت، این بود: «وقتی در زندان بودم، چندروحانی رو هم به بند ما آوردند و دستگاه شاه چند چاقوكش و قداره بند سابقه‌دار را قاتی آن‌ها كرد تا باعث آزار و اذیت آن‌ها بشن. ازش پرسیدم: «آن روز كه بار فروش‌ها از میدون ریختن بیرون، خرداد 1342 بود و من با بچه‌ها توكوچه بازی می‌كردم. خیلی طالبم بدونم بعدش چی شد؟ محمد آقا درباره‌ی آن روز گفت: - بعد ازاین كه شهربانی و ساواك ریختن و ما رو كت بسته بردن به شهربانی، حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، حسین كاردی، عباس كاردی، حاج آقا توسلی، حاج علی نوری، حاج علی حیدری و مرتضی طاهری هم قاتی ما بودن و دستگیر شدن. همه‌ی آن‌ها، بار فروش‌های میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردم‌دار همه‌ی این‌ها، "طیب" بود. @rozehayemaktoub
چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیب حاجی رضایی رو كت بسته آوردند و توبند ما انداختن. وقتی ما رو به زندان باغ شاه بردند، طیب هم همراهون بود. من باهاش كاری نداشتم، چون همیشه دوروبرش یك مشت چاقوكش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لات‌های تهران بود و طرف‌دار شاه؛ جوری كه وقتی فرح پهلوی بچه‌دارشد و پسر اول رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب كوچه و محل را چراغونی كرد. رو همین حساب تاطیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش كردم. دستبند به دستش بود. سلام كرد و گفت:محمد آقا ما رفیق نامرد نیستیم. جوابش رو ندادم؛ اما می‌دونستم كه ساواك از علاقه‌ی طیب به آقای خمینی سوء استفاده می‌كند. آن زمان طیب با «شعبان» سرشاخ بود. هر دو یكه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدارداشت. شعبان ورزشكار بود و طرف‌دار شاه؛ طیب میدان‌دار و بارفروش و دست و دل‌باز و خیر و یتیم نواز. در حالی كه همیشه شنیده بودیم او طرف‌دار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت وطیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال واحوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا می‌دونه. سران مملكت جلسه گذاشتند كه با طیب زد و بند كنند و وادارش كنند كه بگه خمینی به من پول داده تابار فروش‌ها رو تیر كنم. آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: «حرف‌های شمادرست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه‌ی حضرت زهرا (س)در نمی‌افتیم. من این سید رونمی‌شناسم؛ اما با او در نمی‌افتم. عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حكم اعدام داد و به برادران كاردی و شمشاد و بقیه ده تا پانزده سال زندان دادند. بعد از اعلام حكم، ما را به بند هامون منتقل كردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت:‌«محمد باقری، حاج علی نوری، اعلی حضرت، با یك درجه تخفیف، عفو ملوكانه به شما داده. اینها رو گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریك كرد؛ اما طیب كه تو یك سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: «این حرف‌ها رو برای ننه‌ات بزن یك بارگفتم باز هم می‌گم؛ من با بچه‌ی حضرت زهرا در نمی‌افتم. شهید طیب حاج رضایی فردا شب صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می‌برندشان برای اعدام. وقتی می‌رفتن طیب زد به میله‌ی سلول من و گفت: «محمد آقا اگر یك روز خمینی رو دیدی سلام منو بهش برسون و بگو؛ خیلی‌ها شما رو دیدند و خریدند؛ ما ندیده شما رو خریدیم. نیم ساعت بعد صدای رگبار آمد و معلوم شد كه تیربارونشون كردن. طیب رسم مردانگی رو به جاآورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون كار طیب هستم. محمد آقا هر وقت این قصه را برایم می‌گفت، به پهنای صورت اشك می‌ریخت و می‌گفت: هر وقت یاد آن شب می‌افتم، قلبم می‌گیره. خیلی طیب رو اذیت كردن تا از شاه طلب بخشش كنه؛ اما خدااگر بخواد كسی رو بخره، می‌خره. اسم طیب و حاج اسماعیل رضایی تا قیامت موندگاره. آن روز من با دقت به حرف‌های محمد آقا گوش كردم و مدام در این فكر بودم كه این خمینی كه بوده كه طیب حاضر شد جانش را برای او بدهد؟‌ حرف‌های بی‌نظیر محمد آقا مرا مشتاق كرد. از آن به بعد بیشتر به دیدنش می‌رفتم. محمد آقا برای این انقلاب زیاد زحمت كشید. مرد زندان‌های قزل‌قلعه، بندرعباس و سیرجان كه جوانی‌اش را در آنها گذرانده بود، بسیار مورد بی‌مهری قرارگرفت. بسیاری از پرچم‌داران ومشتی‌های خرداد 42 كه به رحمت حق رفته‌اند، نامشان هم غریب است. سال 63، وقتی مجروح شدم محمد آقا به عیادتم آمد و خیلی به حقیر لطف و محبت كرد. ایشان بسیار قانع بود و هرگز به رنج‌ها و سختی‌هایی كه كشید و به زندان‌هایی كه رفت، ننازید و سركسی منت نگذاشت و نگفت كه همه‌ی این انقلاب مال من است؛ چون چند سال زندان رفته‌ام. بسیار كم‌توقع و سر به زیر و پاك سیرت بود. برای شادی روح امام راحل و همه ایثارگران و شهدای مظلوم انقلاب، دفاع مقدس، دفاع از حرم و دفاع از امنیت صلوات @rozehayemaktoub
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه تک و تنها چه غریبونه یه نفر کنج، این زندونه اسیر این شبای تاره روی خاک تیره سر میذاره کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره ای صید بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر توی این زندون، دیگه آزاده بدنش روی، خاک افتاده هنوز توی غل و زنجیره رضا براش عزا می گیره محاله دخترش معصومه، آروم بگیره درای زندون، وا شد تو آسمون غوغا شد شفیع این عالم ها حاجتش روا شد ای صید بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر با عزای این غم شیدایی دل عالم شد عاشورایی شهیدی که لبش خشکیده با نیزه ها کفن پوشیده یه روز میاد تو ی محشر با، سر بریده جان اباعبدالله منتقم آل الله ادرکنی یا مولا بقیة الله حسین اباعبدالله کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
روضه امام کاظم ۲.mp3
5.07M
صوت مجلس دوم روضه امام کاظم علیه السلام ۱۴۰۰ ارتباط بین روضه امام کاظم علیه السلام و امام سجاد علیه السلام
🔰تعبیر «ظلم المطامیر»در زیارت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام محل سوال نیاز به توضیح بیشتر دارد. ظلم: جمع ظلمت به معنای تاریکی مطامیر: جمع مطموره و مطموره از ماده طمر به معنای ستر است پس مطموره یعنی پنهان. در کتاب های لغت نوشته اند: مطموره یعنی مکانی که برای نگهداری برخی اشیا از جمله برخی غذاها در زیر زمین آماده می شود. همچنین در لغت گفته اند: مطموره گاهی به صورت یک حفره بوده است که زیر آن را وسیع تر قرار می دادند. همچنین از بیان های مختلف استفاده می شود که از این مکان به عنوان زندان های سخت نیز استفاده می کرده اند که گاهی زندانی در مدت طولانی از شدت تاریکی دچار ضعف بینایی می شده است. این نشان دهنده اوج مظلومیت امام کاظم علیه السلام است که در قعر سیاه چال های تاریک شکنجه می شدند. الا لعنة الله علی الظالمین. برای دیدن مدارک، عبارات ذیل را ببینید: تاج العروس 12، 433: (و) يُقَال: خَبَأَهُ فِي (المَطْمُورَة) ، وَهِي: (الحَفِيرَةُ تَحْتَ الأَرْضِ) ، يُوسَّع أَسافِلُهَا، تُخْبَأُ فِيهَا الحُبُوب، والجمعُ المَطَامِيرُ.. لسان العرب، ذیل ماده طمر: و المَطْمُورةُ: حفیرةٌ تحت الأَرض أَو مکانٌ تحت الأَرض قد هُیِّئَ خَفیّاً یُطْمَرُ فیها الطعامُ و المالُ أَی یُخْبأُ، و قد طَمَرْتها أَی مَلأْتها. غیره: و المطَامِیرُ حُفَرٌ تُحْفر فی الأَرض تُوسّع أَسافِلُها تُخْبأُ فیها الحبوبُ. ذيل تاريخ بغداد نویسنده : البغدادي، ابن النجار جلد : 2 صفحه : 186: در کتاب ذیل تاریخ بغداد درباره شخص دیگری که در سیاه چال زندانی بوده است نوشته است: ولقيته حينئذ وقد غشي بصره من ظلمة المطمورة اتي كان فيها محبوسا. @rozehayemaktoub
🔰در دعای روز سوم شعبان در وصف سید الشهدا آمده است: «وَعاذَ فُطْرُسُ‏ بِمَهْدِه‏» یعنی :«فطرس به گهواره حسین پناه برد.» این روایت از این جهت که متضمن یکی از کرامات سید الشهدا در حین ولادت است بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این روایت فطرس بعد از پناه بردن به گهواره امام حسین (علیه السلام) و مالیدن بال خود به گهواره حضرت شفا می گیرد و سپس وعده می دهد که سلام زائران امام حسین را به او برساند. اما مشکلی که در نقل این روایت وجود دارد این است که این روایت موهم این معنا است که فطرس فرشته ای بوده که از او گناهی سرزده است و این با آیات قرآن درباره عصمت فرشتگان سازگار نیست. در این میان بر اساس معارف قرآن شریف آنچه مسلم است فرشته گناه نمی کند و شاید فطرس فرشته نبوده است یا اینکه این قسمت از روایت اشتباه نقل شده باشد هرچه باشد طبعا این بخش از روایت موجب نفی تمام روایت نخواهد شد در نتیجه این نکته را مسکوت می گذاریم و علم آن را به اهل آن واگذار می کنیم. در ادامه اشاره ای به روایات فطرس و توضیح آیت الله سعادت پرور می شود. ادامه در پیام بعد👇🏻👇🏻👇🏻 @rozehayemaktoub
🔰روایت کامل الزیارات درباره فطرس ▫️در کامل الزیارات آمده است: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الرَّزَّازُ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ سَعْدَانَ الْحَنَّاطُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ ع أَنْ يَهْبِطَ فِي أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّئَ رَسُولَ اللَّهِ ص مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ وَ كَانَ مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ ع عَلَى جَزِيرَةٍ فِي الْبَحْرِ فِيهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ‏ كَانَ مِنَ الْحَمَلَةِ فَبُعِثَ فِي شَيْ‏ءٍ فَأَبْطَأَ فِيهِ فَكُسِرَ جَنَاحُهُ وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الْجَزِيرَةِ يَعْبُدُ اللَّهَ فِيهَا سِتَّمِائَةِ عَامٍ حَتَّى وُلِدَ الْحُسَيْنُ ع فَقَالَ الْمَلَكُ لِجَبْرَئِيلَ ع أَيْنَ تُرِيدُ- قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْعَمَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص بِنِعْمَةٍ فَبُعِثْتُ أُهَنِّئُهُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ احْمِلْنِي مَعَكَ لَعَلَّ مُحَمَّداً ص يَدْعُو اللَّهَ لِي قَالَ فَحَمَلَهُ فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ هَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هَنَّأَهُ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهُ بِحَالِ فُطْرُسَ‏ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ أَدْخِلْهُ فَلَمَّا أَدْخَلَهُ أَخْبَرَ فُطْرُسُ‏ النَّبِيَّ ص بِحَالِهِ فَدَعَا لَهُ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ لَهُ تَمَسَّحْ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ قَالَ فَتَمَسَّحَ فُطْرُسُ‏ بِالْحُسَيْنِ ع وَ ارْتَفَعَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ- وَ لَهُ عَلَيَّ مُكَافَاةُ أَنْ لَا يَزُورَهُ زَائِرٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَنْهُ وَ لَا يُسَلِّمَ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ سَلَامَهُ وَ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهِ مُصَلٍّ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَلَيْهِ صَلَاتَهُ قَالَ ثُمَّ ارْتَفَعَ. ▫️ترجمه ذهنی تهرانی از روایت کامل الزیارات: امام صادق عليه السّلام فرمودند: هنگامى كه حسين بن على عليهما السّلام متولّد شدند حق تعالى به جبرئيل امر فرمود كه در ضمن هزار فرشته ديگر به زمين فرود آيد و از طرف خدا و خودش به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تهنيت بگويد. حضرت فرمودند: محل فرود آمدن جبرئيل جزيره‏اى بود در ميان دريائى و در آن جزيره فرشته‏اى مى‏زيست بنام فطرس‏ كه از جمله عرش محسوب مى‏شد و حق تعالى او را بر انجام كارى مبعوث نمود و چون وى در بجا آوردن آن سستى نمود بالش شكسته شد و او در آن جزيره افتاد و مدت ششصد سال خداوند را عبادت مى‏كرد تا حضرت حسين بن على عليهما السّلام متولد شدند به هر صورت فطرس‏ به‏ جبرئيل عرضه داشت: اراده كجا دارى؟ جبرئيل فرمود: خداوند متعال بر حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نعمتى عنايت فرموده و من را براى گفتن تهنيت از جانب خودش و خودم به نزد آن جناب فرستاده اكنون محضر مبارك آن حضرت مى‏روم. فطرس عرضه داشت: اى جبرئيل من را با خودت ببر شايد حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى من دعاء فرمايد. حضرت فرمودند: جبرئيل فطرس را با خود برد و هنگامى كه به مكان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد فطرس را بيرون گذارد و خودش محضر مبارك آن جناب مشرّف گرديد و از ناحيه خدا و خود به حضرتش تهنيت گفت و سپس حال فطرس را گزارش داد. حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: اى جبرئيل او را داخل كن. جبرئيل او را داخل نمود و وى حال خود را براى آن جناب بازگو نمود. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم برايش دعاء نموده و فرمودند: بال شكسته خودت را به اين مولود بكش و به جاى خودت برگردد. حضرت فرمودند: فطرس بال شكسته‏اش را به حضرت امام حسين عليه السّلام كشيد و سالم شد و به هوا پرواز كرد و گفت: اى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: اين حتمى است كه امّت شما عنقريب اين مولود را خواهند كشت و در مقابل حقّى كه اين مولود بر من دارد ملتزم هستم هر زائرى كه او را زيارت كند، زيارتش را به آن حضرت رسانده و هر سلام‏كننده‏اى كه به حضرتش سلام كند، سلامش را به محضرش ابلاغ نموده و هر كسى كه به جنابش تهنيت گويد آن را به حضورش عرضه نمايم اين بگفت و به آسمان پرواز كرد. @rozehayemaktoub
🔰اضافه نقل روایت اثبات الوصیه درباره فطرس 🔸در اثبات الوصیه این روایت با این اضافه نقل شده است: «فمسح فطرس جناحه على الحسين عليه السّلام فردّه الله الى حالته الاولى. فلما نهض قال له النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: فان اللّه قد شفعني فيك، فالزم أرض كربلاء، فأخبرني بكلّ من يأتي الحسين زائرا الى يوم القيامة. قال: فذلك الملك يسمّى عتيق الحسين عليه السّلام.» (اثبات الوصیه ص164) ▫️ترجمه اضافه نقل اثبات الوصیه : «پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله بفطرس توجهى كرد و او را دستور داد كه پروبال خود را ببدن امام حسين عليه السّلام بسايد! همين‏كه فطرس پروبال خود را ببدن امام حسين سائيد خداى رؤف او را بحالت اوّليه خود برگردانيد. وقتى كه فطرس حركت كرد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود: خدا شفاعت مرا درباره تو قبول كرد، تو دائما بزمين كربلا موكل باش و تا روز قيامت هر كسى كه بزيارت قبر حسين عليه السّلام مى‏آيد بمن خبر بده. راوى گويد: آن ملك است كه بآزادشده حسين عليه السّلام ناميده شده‏ است.» 🔸اضافه نقل از کتاب بشارة المصطفی در بشارة المصطفی اضافه نقل به این صورت آمده است: «فَذَلِكَ الْمَلَكُ مُوَكَّلٌ‏ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَإِذَا تَرَحَّمَ عَبْدٌ عَلَى الْحُسَيْنِ أَوْ تَوَلَّى أَبَاهُ أَوْ نَصَرَهُ بِسَيْفٍ وَ لِسَانِهِ انْطَلَقَ ذَلِكَ الْمَلَكُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَقُولُ أَيُّهَا النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ بِبِلَادِ كَذَا وَ كَذَا يَتَوَلَّى الْحُسَيْنَ وَ يَتَوَلَّى أَبَاهُ وَ نَصَرَهُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ سَيْفِهِ قَالَ فَيُجِيبُهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ أَنْ بَلِّغْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنْ مِتَّ عَلَى هَذَا فَأَنْتَ رَفِيقُهُ فِي الْجَنَّة.» (بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ؛ ج‏2 ؛ ص219) ▫️ترجمه: «فطرس ملک موکل و گماشته به قبر امام حسین علیه السلام) است پس هر که بر حسین علیه السلام ترحم کند یا ولایت پدرش امیرالمومنین را بپذیرد یا با شمشیر و زبان او را یاری کند این فرشته به نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می رود و عرضه می دارد ای نفس زکیه و پاک! فلانی در فلان سرزمین ولایت حسین و پدرش علیهماالسلام را دارد و او را با زبان و قلب و شمشیر یاری می کند پس فرشته ای که موکل و گماشته بر صلوات بر پیامبر است به فطرس می گوید: از طرف پیامبر به او این پیام را بده که اگر در این حال از دنیا بروی در بهشت رفیق و همراه پیامبر خواهی بود. » در اثبات الهداة آمده است که این روایت را اکثر محدثین در کتب خویش آورده اند. (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج‏4 ؛ ص45أقول: قد روى حديث فطرس‏ أكثر المحدثين في كتبهم.) @rozehayemaktoub
🔰کلام آیت الله سعادت پرور درباره ماجرای فطرس در کتاب نور هدایت نوشته آیت الله سعادت پرور آمده است: «اشاره به جريان فطرسِ‏ ملك و ضروت توسل به سيدالشهداء- عليه‏السّلام- درباره‏ى جمله اخير: «وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ ...»، گمان مى‏شود ذكر اين بخش براى توجّه دادن خوانندگان دعاست تا خواسته‏ها و حوايج خويش را از طريق توسّل به سيّدالشهداء و مزارش تقاضا نمايند. امّا اين كه موضوع فطرس چه بوده؟ قطعاً نمى‏توان گفت خطايى از وى صادر شده و يا چيزى را در مقامى كه قرار داشته فراموش نموده و مورد طرد الهى واقع شده، آن حضرت- عليه‏السّلام- را شفيع براى خود نزد خداوند قرار دهد؛ زيرا درباره‏ى ملايكه در قرآن شريف مى‏خوانيم: - لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ‏ از آن چه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمى‏كنند و آن چه را كه مأمورند، انجام مى‏دهند. - وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ‏ الْمُسَبِّحُونَ‏ و هيچ يك از ما [فرشتگان‏] نيست؛ مگر [اين كه‏] براى او [مقام و] مرتبه‏اى معيّن است و در حقيقت ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بسته‏ايم و ماييم كه خود تسبيح گويانيم. شايد بيان دعا به عظمت حسين بن على- عليهماالسّلام- نظر داشته باشد كه فطرس ملك بايد افتخار گهواره جنبانى او را داشته باشد و امام- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- بخواهد با اين بيان بفرمايد: شما اى شيعه حسين- عليه‏السّلام-! اگر درك حضور ديدار او را همچون فطرس نداشتيد، به مزار او برويد، اميد آن كه در زمان پسرش مهدى- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- پس از رجعت او، زيارتش نصيبتان گردد. از اين رو فرموده شده: «وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ»، واللَّه واوليائه يعلم حقيقة المعنى.» 🔴کتاب نورهدایت نوشته آیت الله سعادت پرور را می توانید از همراه نور تهیه کنید: نور هدايت http://hamrahnoor.ir/book/14941 🔹اگر می خواهید به عنوان یک «سخنران» و حتی یک «ذاکر فاضل و اهل مطالعه» کلمات اهل بیت در ادعیه را درست به مخاطب عرضه کنید می توانید با مطالعه دقیق این کتاب نگاهی بهتر به مجموعه ادعیه پیدا کنید. البته مولف عالم و اهل معنی این کتاب تمام کلمات را شرح نفرموده اند اما سر رشته های خوبی در فهم کلمات به دست خواننده داده می شود رزقنا الله و ایاکم! @rozehayemaktoub