مجلس هفتم: مکالمه امام سجاد با زینب کبری با مشاهده قتلگاه
🔸خودش فرمود وقتی نگاه کردم دیدم بابام اهل بیت پیغمبر همه کشته رو زمین افتادن
طوری غم دلم رو گرفت داشت جون از بدنم خارج می شد زینب متوجه شد صدا زد مالی اراک تجود بنفسک یا بقیة جدی
چرا داری با جونت بازی میکنی تو یادگار برادرمی
فرمود عمه جان چطور گریه نکنم وقتی می بینم پدرم برادرم عموهام مضرجین بدمائهم مرملین بالعری
وقتی می بینم عزیزان خونی رو خاک افتادن این ملعون ها همه کشته های خودشون رو دفن می کنن اما شهدای ما روی زمین افتادن
قافله سالار من ، کجایی ای دوای دردم …
پی تو هرکجا میگردم ، تو رو تو قتلگاه گم کردم…
ای بدن صد پاره ، رو خاک داغ این صحرایی!!
چرا مقطع الاعضایی ، بگو کجا برم تنهایی ،
وای من از عاشورا… زمین و آسمون غمگینه ، یه خواهری داره میبینه!!!
یکی میشینه روی سینه ،
وای من از عاشورا… باید بمیره از غم دنیا ، تو قتلگاه به پیش زهرا…
دوازده ضربه زد واویلا ،داغته روی سینم و…
چه حالی داشت امام سجاد علیه السلام گفتن چندین سال شتری که بر او سوار می شو تازیانه نمی زد.
عمری بر بابا گریه می کرد
مگه یادم میره اون داغی که کسی ندیده
مگه یادم میره من بودم و گلای چیده
مگه یادم میره من بودم و سر بریده
مگه یادم میره یک کاروان بچه و زن رو
مگه یادم میره اون ماجراهای کفن رو مگه یادم میره طعنه های خولی به من رو
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس هشتم: روضه ورودیه شام
رسمه همه جا از زائرای کربلا استقبال می کنن اما یه مشت زائر کربلا رسیدن به شهر شام اما عجب قافله ای یه مشت زنها و دختران معصوم!
اما آیا مردم شام از این زوار حسین پذیرایی کردن یا نه؟
دستور دادن در رو بستن سه روز همه شهر رو آذین کردن گفتن هزاران نفر جمع شدن همه کف می زدن و می رقصیدن نگفتن این دخترا عزادارن
به خدا همین مصیبت برای یه عمر گریه کردن کافیه مثیر الاحزان نقل می کنه میگه ام کلثوم اومد پیش شمر لعین صدا زد یه خواسته ای دارم
ببین کار دختر علی به کجا کشیده باید از دشمن خدا خواهش کنه صدا زد دو تا خواسته دارم اول اینکه ما رو از یه دروازه خلوت وارد شهر کنید دوم اینکه دستور بده این سر ها رو از بین محمل ها جلو ببرن مردم به این سرها نگاه کنن دیگه به خانواده پیغمبر تماشا نکنن
چه کرد شمر؟
گفتن دستور داد از یه دروازه شلوغ از وسط جمعیت قافله رو وارد شهر کردن از طرفی هم دستور داد سر ها آوردن کنار محمل ها
نمی دونم شاید سر زینب و کنار محمل حسین سر علی اکبر رو کنار محمل سکینه ... حسین
اما ای کاش به همین اکتفا می کردن دستور داد ناموس علی رو روی شترای بی محمل آوردن جلوی مسجد جامع همون جا که مردم اسیرا رو تماشا می کردن قافله رو نگه داشتن
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس نهم: مجلس یزید
گفتن از دروازه تا کاخ راه زیادی نبود اما این قدر جمعیت زیاد بود و اهل بیت رو در شهر گردوندن غروب بود کاروان رسیدن به کاخ یزید ملعون
اقبال الاعمال به نقل از امام سجاد علیه السلام نقل می کنه من رو روی شتر بی محمل سوار کرده بودن «و راس الحسین علی عَلَم» سر حسین بالای نیزه دور و بر ما همه با نیزه آماده بودن هر کدام از این زن وبچه گریه می کرد با نیزه آرام می کردن
اما عرضه بداریم یا صاحب الزمان
همه این مصیبت ها رو عمه سادات دید و صبر کرد اما یه جا بود طاقت زینب تمام شد
اونم اون لحظه ای بود که ببینه سر بریده برادر روی تشت طلا داره قرآن تلاوت می کنه
اما اون ملعون دست ببره با چوب خیزران ...
اینجا بود گفتن زینب دستهای بسته شو بالا برد گریبان چاک کرد ...
فاما زینب فاهوت ای جیبها فشقتها ...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس دهم: حال و هوای اربعین
همه وظایفی که به دوش داشت انجام داده
حسین جان همه دستوراتتو انجام دادم
چهل منزل مدافع حرمت بودم
هرکدوم از این بچه ها که می خواست که تازیانه میخوره من سپر می شدم
هرکس آب می خواست من بهش آب می دادم
اما حالا که داره بر می گرده دیگه خیالش راحته
حالا می تونه بیاد یه دل سیر برای برادرش گریه کنه
کدوم زینب؟
همون زینب که شب ازدواج با عبد الله جعفر شرط کرد هر مسافرتی که حسین بره من هم همراهش باشم.
اما حسین جان این اولین مسافرت بدون تو
نمی دونم چطور خودشون رو رسوندن کنار قبور شهدا
شاید نمی تونستن تحمل کردن بعضی نقل کردن از روی شتر ها خودشونو پرت کردن
هرکس یه ناله ای داره هرکسی یه صدایی میزنه
اما جانسوز تر از همه ناله های ربابه
اینو خانوما می فهمن چقدر سخته برای یه مادر نتونه به بچه ش شیر بده
کجا خفتی کجا گنجینه من بیا بیرون ز خاک آیینه من
از آن روزی که آب آزاد گشته کمی شیر آمده در سینه من
اما یه زبان حالم زینب داره حسین جان یادته اومدم کنار بدن پاره پاره ات آخه برخی نقل کردن یه نگاهی به بدن برادر کرد صدا زد حسینم آیا تو برادر منی هل أنت أخی و ابن أبی
اربعینم زبانحال حسین با خواهر این بود زینب جان آیا تو خواهر منی؟ ...
شایدم تا اومد کنار قبر حسین صدا زد حسین جان
پس از تو جان برادر چه رنجها که کشیدم چه کوچه ها که نرفتم چه شهرها که ندیدم
حسین جان نگم با ما چه کردن فقط اگه دور و برم نامحرم نبود لباسمو کنار می زدم ببینی چقدر تازیانه خوردم ...
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس یازدهم: روضه شب عاشورا و گودی قتلگاه
شب عاشورا ابی عبدالله شروع کرد کم کم دل زینبو آماده کنه
همین طور که شمشیر رو اصلاح می کرد با خودش شعری رو می خوند
یا دهر اف لک من خلیلٍ ...
ای روزگار اف بر تو باد تو دوست خوبی برا حسین نبودی
طبق نقل امام سجاد می فرماید من فهمیدم بابا داره چی میگه بغض گلومو گرفت اما تحمل کردم
اما عمه جانم زینب تا این جمله ها رو از حسین شنید
شروع کرد به سر و صورت زدن و ناله زدن
حسین من لیت الموت اعدمنی الحیاة ای کاش می مردم این روز رو نمی دیدم آخه تو یادگار مادرم بودی یا خلیفة الماضین
الیوم مات جدی محمد المصطفی الیوم مات ابی علی المرتضی الیوم ماتت امی فاطمه
حسین من هر کدوم از این عزیزانم رو از دست دادم دلم به تو خوش بود
اما امشب نشستی داری به من خبر رفتن می دی
برخی نوشتن طوری زینب ناله زد دیدن بی بی غش کرد حسین شروع کرد آب پاشیدن و آروم کردن خانم.
عرضه بداریم حسین جان این زینب که از شنیدن خبر فراق این طور به سر و صورت می زنه و بیهوش میشه
چه می کنه فردا عصر عاشورا ...
اون لحظه که میاد کنار گودی قتلگاه یه وقت نگاه کنه ببینه یه بدن بی سر قطعه قطعه زخم وجراحت تمام این بدن رو گرفته
زبان حالش این باشه
ای بدن بی سر هل انت اخی و ابن امی
یعنی ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم
با اینکه در کنار تو یک عمر بوده ام نشناسمت کنون که تو باشی برادرم
یه وقت زینب ببینه سکینه خاتون خودش رو برسونه کنار بدن بابا زبان حالش این باشه:
یا ابتاه انظر الی عمتی المضروبة
حالا هم ناله شو با امام زمان ناله بزن یا حسین
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
مجلس دوازدهم: روضه تیر خوردن امام حسین (علیه السلام)
🔸نوشتن فوقف لیستریح ساعةً دیگه انقدر جراحت ها ، تشنگی بر ابی عبدالله غلبه کرد
فاتاه حجر فسالت الدماء من جبهته
از پشت خیمه دیدم هرسو ره تو بستند با سنگ های کینه پیشانیت شکستند
تا لباس عربی رو بالا زد خون رو از پیشانی پاک کنه
فاتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب
دیگه ترجمه نکنم فقط زینب شنید حسین داره یه خبری بهش میده
صدا زد بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰قصه #هجرت_امیرمومنان_به_مدینه و دفاع از #فواطم
✅صفحه ۱
ابو عبیده نقل می کند: پدرم و ابن ابو رافع روایت کرده اند: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله، به علی ابن ابی طالب علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به وی دستور داد که بدون تأخیر و انتظار نزد او بیاید.
فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابو واقد لیثی بود. هنگامی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او رسید، برای بیرون آمدن و هجرت آماده شد،
و به کسانی از مؤمنان مستضعفی که همراه وی بودند نیز دستورِ پیامبر را ابلاغ کرد و به آنان دستور داد که به طور مخفیانه بیرون بیایند و عجله کنند.
هنگامی که شب، درون هر درّه ای را تا ذی طوی فرا گرفت. علی علیه السلام، #فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادرش #فاطمه بنت اسد فرزند هاشم، و #فاطمه دختر زبیر فرزند عبد المطلب را با خود همراه کرد. گفته شد که: این زن، ضُباعه بوده است. أَیْمَن بْن أُمِّ أَیْمَن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو واقد، فرستاده رسول خدا نیز به دنبال آنان به راه افتادند. او شترها را تند میراند و با آنان (مسافران) با خشونت رفتار میکرد.
علی علیه السلام فرمودند: - ای ابوواقد! - با زنان، مهربان باش؛ چرا که آنان ضعیف اند. گفت: من میترسم که جویندگان به ما برسند. علی علیه السلام فرمودند: صبر کن و عجله نکن. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: ای علی! آنان نمی توانند به تو آسیبی برسانند. و خود افسار شتران را در دست گرفت و به آرامی آنان را میبرد و با خود این شعر را زمزمه میکرد:
کسی نیست جز خدا؛ پس به او گمان نیک داشته باشید و پروردگار آدمیان، آن چه را که تو را محزون ساخته است، کفایت میکند.
هنگامی به کوه ضجنان رسید، تعقیب کنندگان به او رسیدند و تعداد آنان هفت سوار کار از قریش بود که همگی نقاب بر صورت داشتند و هشتمین آنان #غلام_حارث_بن_امیه بود که جَناح نام داشت. علی علیه السلام که آن گروه را از دور مشاهده کردند، نزد ایمن و ابو واقد آمدند و به آن دو فرمود: شتران را فرود آورید و آنها را ببندید و جلو آمد و زنان را پیاده کرد. سواران نزدیک شدند.
علی علیه السلام در حالی که شمشیرش را بیرون کشیده بود به مصاف آنان رفت. آنان به طرف او هجوم آوردند و گفتند: ای - مکار - آیا گمان برده ای که تو با زنان نجات خواهی یافت، ای بی پدر، برگرد. فرمود: و اگر این کار را نکنم؟ گفتند: تو را مجبور میکنیم و یا با پر موترین قسمتهای بدنت (یعنی سرت) برخواهیم گشت و مرگ برای تو آسان تر است.
آن سوار کاران به زنان و شتران نزدیک شدند تا شتران را رم دهند. علی علیه السلام جلوی آنان را گرفت و یکی از آنان شمشیرش را بر آن حضرت فرود آورد. حضرت خود را کنار کشید و ضربه شمشیر به او اصابت نکرد و سپس بر او نیرنگی زد و شمشیرش را بر شانه اش فرود آورد. شمشیر در بدنش فرو رفت و به اسب رسید.
و علی علیه السلام مانند اسبی که روی پاهای خویش بایستد یا مانند سوار کاری بر روی اسب با شمشیرش به آنان حمله ور میشد، در حالی که این شعر را میسرود:
راه مرا که جاهد و مجاهدم باز کنید. من با خود عهد کردهام که کسی را غیر از خدای یکتا نپرستم.
آن گروه در برابر او تار و مار شدند و به او گفتند: ای فرزند ابو طالب! به ما کاری نداشته باش. فرمود: همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله در یثرب خواهم رفت،
هر کس که میخواهد گوشتش را تکه تکه کنم یا خونش را بریزم، به دنبال من بیاید یا به من نزدیک شود.
سپس نزد همسفرانش ایمن و ابو واقد آمد و به آنان گفت: شترانتان را حرکت دهید و سپس پیروزمندانه به راه افتاد تا در ضجنان فرود آمد و در آن جا یک شبانه روز ماندند و گروهی از مؤمنان مستضعف به وی پیوستند. در میان آنانام ایمن، کنیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بود.
در آن شب با فواطم نماز گزارد: مادرش فاطمه دختر اسد، فاطمه دختر رسول الله صلی علیه و آله و سلم و فاطمه دختر زبیر. آنان در حالت ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان، به یاد خدا بودند و با ذکر او سپری کردند و تا طلوع بامداد در این حالت بودند و سپس نماز صبح را گزاردند و به راه افتادند.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰 قصه هجرت امیرمومنان به مدینه و دفاع از فواطم
✅صفحه ۲
این کاروان کوچک در تمام طول راه ذکر میگفتند و با خضوع و خشوع، خداوند را عبادت میکردند تا به مدینه رسیدند، در حالی که فرشته وحی قبل از رسیدن آنان در حالت آنان چنین نازل کرده بود: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» [همانان که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (که) پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای] تا آن جا که: «فاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی»
منظور از ذَکَر، علی علیه السلام و مراد از أُنثی، فاطمه سلام الله علیها است «بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ» [از یکدیگرید] میگوید: علی
از فاطمه سلام الله علیها است - یا گفت: فواطم - و آنان از علی علیه السلام هستند
«فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» -. آل عمران / ۱۹۱ - ۱۹۵ -
{پس کسانی که هجرت کرده و از خانههای خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدی هایشان را از آنان میزدایم و آنان را در باغهایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است، درمی آورم. (این) پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست} و پیامبر این آیه را خواندند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» -. بقره / ۲۰۷ -
{و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است}. و به او فرمودند: ای علی! تو در میان امت، نخستین کسی هستی که به خدا و رسولش ایمان آورد و نخستین کسی که به خاطر خدا و رسولش هجرت کرد و آخرین کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از رحلتش دیدار خواهد کرد - و قسم به آن که جانم در دست او است - کسی جز مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده است، تو را دوست ندارد و کسی جز منافق یا کافر با تو دشمنی نمی کند. -.
منبع: بحارالانوار، ج۱۹ص۶۴ به نقل از امالی طوسی: ۲۹۵ - ۳۰۱.
تر جمه از بازار کتاب:
https://www.ghbook.ir/Book/1014777019
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس اول:
باب الحوائج الی الله است
از کنار حرم دخترش فاطمه معصومه
دلهامونو روانه کنیم کاظمین کنار حرم باصفای امام کاظم و امام جواد علیهما السلام
عرضه بداریم آقاجان!
چقدر دوست داشتیم این ماه رجب دستمون می رسید به حرم باصفای شما
از باب المراد وارد حرم می شدیم
معروف است به باب الحوائج الی الله
خیلی ها حاجتشون رو از در خونه این آقا می گیرن
🔸امشب هم ناله بشیم با فاطمه معصومه
سالها فراق بابا رو تحمل کرده
نمی دونم
شاید هر کاروانی که از بغداد وارد مدینه می شد به دلش می گذشت شاید بابام تو همین کاروان باشه و برگرده
سالها شاید بیش از ده سال در زندان هارون ملعون گرفتاره
چند جمله ذکر مصیبت آقا امام کاظم علیه السلام رو عرض کنیم
خیلی باید تو مجلس امام کاظم دل بدی و توجه کنی
این آقا خیلی کریمه
گفتن اگر یه فقیری میومد آقا امام کاظم علیه السلام بهش عطایی می کرد و از عطا شکایت می کرد
خانواده امام کاظم تعجب می کردند چون این قدر عطاهای آقا زیاد بود که جای گله برای فقیر نمی گذاشت.
امشب دست توسل بزنیم به درگاه باب الحوائج الی الله
🔸زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت
یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار
زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت
قربان مظلومیتت یوسف زندانی شده زهرا
هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه
جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت
شاید بشه گفت بعد از سید الشهدا هیچ کدام از ائمه مصائبی مانند موسی بن جعفر نداشت سالها تو زندان شکنجه می شد تازیانه می زدن
السلام علیک ایها المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر
نه فقط زندانی بود در قعر سیاه چال ها آقا رو زندانی کردند و شکنجه می کردند
هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه
جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت
یه وقت دیدن در زندان بغداد وا شد
شاید برخی شیعیان خیال کردند موسی بن جعفر آزاد شده
اما یه وقت دیدن چهار نفر یه تخته پاره رو روی دست گرفتن
یه بدن نحیفی رو روی این تخت پاره گرفتن
جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن
آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت
🔸میگن وقتی امام کاظم رو وارد زندان هارون کردن حضرت خوشحال شدن
که خدایا الحمدلله گوشه ای پیدا کردم برای مناجات با تو شبها تا به صبح و صبح تا به غروب در حال عبادت بود
آخه برخی از این زندانبان ها دلشون نمی اومد این آقا با این چهره نورانی رو اذیت کنن
تا اینکه آقا رو به زندان سندی بن شاهک یهودی بردن
نمی دونم تو این زندان به آقا چه گذشت
یه وقت دیدن لحن مناجاتش عوض شده که خدایا دیگه نجاتم بده خلصنی من حبس هارون
اما چطور آقای منو شما رو آزاد کردن؟
یا حضرت معصومه نبودی شهر بغداد بابا رو تشییع کنی
اما الحمدلله نبودی ببینی وقتی بدن رو وارد کردن ببینن بدن نحیفه اما تابوت سنگینه
پارچه رو کنار بزنن ببینن هنوز غل و زنجیرها بر بدن عزیز زهرا ...
اینجا گفتن پسر عموی هارون دید دارن با اهانت بدن موسی بن جعفر رو تشییع می کنن
شاید به تعصب قریشی و فامیلی نتونست تحمل کنه
دستور دادن غلامانش بدن آقا رو گرفتن
کفن های قیمتی آوردن آقا رو کفن کردن صدا زدن هر کس می خواد طیب ابن طیب رو تشییع کنه بیاد
مردم از هر طرف روانه شدن
با احترام بدن موسی بن جعفر رو دفن کردن
اما لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
عرضه بداریم بی بی جان خبر شهادت بابا رو شنیدی حتما خیلی بی تابی کردی اما امام رضا کنار شما بود برادرا بودن تنها نبودی
اما دلها بسوزه برا اون دختری که تنها آمد کنار گودال قتلگاه
تا خودش رو رساند کنار بدن بابا
آیا کسی به این دختر عزادار تسلیت گفت نه یه وقت دیدن یه عده جمع شدن با تازیانه
فاجتمعت عدة من الاعراب فجروها عن بدن ابیها
🔸برای مشاهده منابع روضه (مقتل امام کاظم (علیه السلام) در همین کانال را ببینید.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰چند روضه کوتاه از امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس دوم:
السلام علیک ایها المعذب فی قعر السجون
سه نفر از اهل بیت پیغمبر بودن که دستشونو بستن
اول از همه تو کوچه بنی هاشم بود
بعضی گفتن دست علی رو بستن برخی هم گفتن به گردن علی طناب انداختن و تو کوچه ها می کشیدن
نمی دونم چه حالی پیدا کرد فاطمه وقتی ببینه علی رو دارن کشان کشان می برن
دومین جا روز یازدهم محرم زین العابدین رو سوار بر شتر بی محمل کردن
اما به همین اکتفا نکردن
دستور داد با زنجیرهای آهنی دست و پای امام سجاد علیه السلام را بستن
و صفدوا فی الحدید فوق اقتاب المطیات یساقون فی الفلوات تلفح وجوههم حر الهاجرات
گفتن وقتی رسیدن به شهر شام سهل ساعدی اومد جلو آقا جان آیا کاری از دست من بر میاد یا نه؟
فرمود آیا پارچه همراه خودت داری یا نه؟
دیدن تا پارچه رو داد حضرت حلقه زنجیر رو کنار زد پارچه رو روی زخم بذاره یه وقت دیدن خون از بدن امام سجاد علیه السلام جاریه
سومین امام هم موسی بن جعفره (ذی الساق المرضوض بحلق القیود)
می خوام عرض کنم گفتن از بدن امام سجاد خون جاری شد اما نمی دونم این چه زنجیری بود به بدن موسی بن جعفر بستن
و مکبل فی السجن قد رضت بالحدید اعضاوه
قربون اون آقای مظلومی که اعضای بدنش از این زنجیرها خرد شده
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸مجلس سوم:
روز بعد از دفن فاطمه زهرا وقتی اومدن گفتن می خوایم قبر رو نبش کنیم
امیر المومنین فرمود اگر یه ریگ از روی زمین بردارید زمین رو از خونتون سیراب می کنم
عرضه بداریم بی بی جان
سه نفر از شما اهل بیت بعد از شهادت هم به پیکرش جسارت کردن
یک همین جا موسی بن جعفر
وقتی بدن رو می آوردن هم توهین می کردن
والجنازة المنادی علیها بذل الاستخفاف هذا امام الرفضة
دومین نفر عزیز حضرت زهرا امام مجتبی است یه وقت سید الشهدا ببینه مروان ملعون دستور داد پیکر مطهر امام مجتبی رو تیر بارون کردن
و شهید فوق الجنازة قد شکت اکفانه بالسهام
و لکن لا یوم کیومک یا ابا عبدالله
لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش ز تنش
لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش
زینب کبری نمی دونه نگران سر برادر باشه یا نگران بدن باشه یا نگران خیمه های نیم سوخته باشه
یه وقت ببینه دستور داد ده نفر همه اولاد حرام اسباشونو آماده کردن بر بدن یوسف زهرا
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰قدردانی موسی بن جعفر از مرثیه خوان اباعبدالله:
🔸منتهی الامال می نویسد در روز عیدی هدایای فراوانی برای منصور دوانیقی آوردند آخرین نفر پیر مردی بود که آمد و خدمت امام عرض کرد که من مردی فقیر هستم و مالی نداشتم که تحفه بیاورم ولی سه بیت از ابیات جدم در مرثیه حسین را برای شما تحفه آوردم حضرت فرمودند: «هدیه تو را قبول کردم بارک الله فیک» و سپس تمام هدایایی که برای منصور آورده بودند و منصور به امام هدیه کرده بود را به آن شاعر بخشید.
عرض کنیم آقاجان امروز هم ما اینطور روضه جد غریب شما رو بخونیم
صله ما زیارت کاظمین و کربلا باشه انشاء الله
عرض کنیم آقا جان اینجا استخوان بدن شما رو شکستن اما میگن بدترین جایی از بدن که استخوانش بشکنه استخوان سینه است
حتی بخواهی نفس هم بکشی نمی تونی
دو نفر از اهل بیت بودن سینه شون رو شکستن یکی مادر ساداته تو بین در و دیوار
جای دوم عصر عاشورا طوری بر بدن عزیز زهرا تاختند وقتی اومدن تو مجلس یزید ملعون صدا زدن
نحن رضضنا الصدر بعد الظهر ...
یعنی ما بودیم که عصر عاشورا استخوان های سینه حسین را شکستیم.
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰چند مجلس روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸 مجلس اول روضه امام کاظم (علیه السلام)
🔸 مجلس دوم روضه امام کاظم (علیه السلام)
🔸 مجلس سوم روضه کوتاه امام کاظم (علیه السلام)
🔸 قدردانی امام کاظم (علیه السلام) از مرثیه خوان اباعبدالله (علیه السلام)
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه تک و تنها چه غریبونه
یه نفر کنج، این زندونه
اسیر این شبای تاره
روی خاک تیره سر میذاره
کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
توی این زندون، دیگه آزاده
بدنش روی، خاک افتاده
هنوز توی غل و زنجیره
رضا براش عزا می گیره
محاله دخترش معصومه، آروم بگیره
درای زندون، وا شد
تو آسمون غوغا شد
شفیع این عالم ها
حاجتش روا شد
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
با عزای این غم شیدایی
دل عالم شد عاشورایی
شهیدی که لبش خشکیده
با نیزه ها کفن پوشیده
یه روز میاد تو ی محشر با، سر بریده
جان اباعبدالله
منتقم آل الله
ادرکنی یا مولا
بقیة الله
حسین اباعبدالله
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰قصیده حضرت امام خمینی (سلام الله علیه) درباره تقارن عید نوروز با نیمه شعبان
🔰در این قصیده زیبا نخست در توصیف نوروز و تشبیه رگبار باران به تصویر تیرباران جنگ سخن می گوید و پس از آن به مدح حضرت صاحب زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازد.
سپس به مدح ولی فقیه زمان حضرت حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می پردازد.
این قصیده ای تاریخی درباره نگاه بلند امام خمینی به مقام ولایت فقیه و نیابت عام امام زمان است.
🔸مژده فروردین ز نو بنمود گیتی را مُسخّر
جیشش از مغرب زمین بگرفت تا مشرق سراسر
رایَتَش افراشت پرچم زین مُقَرْنَسْ چرخِ اَخْضَرْ
گشت از فرمان وی دَر خدمتش گردونْ مقرّر
بر جهان و هَرچه اندر اوست، یکسر حکمران شد
🔸قدرتش بگرفت از خطِّ عرب تا مُلْک ایران
از فراز تودۀ آنْوِرْس تا سَر حدِّ غازان
هند و قفقاز و حبش، بلغار و تُرکستان و سودان
هم طراز دشت و کوهستان و هم پهنای عمان
دولتش از فرّ و حشمت، تالی ساسانیان شد
🔸کرد، لشکر را ز ابر تیره اُردویی منظّم
داد هر یک را ز صَرصَر بادیه پیمای اَدهم
بر سران لشکر از خورشید نیّر داد پرچم
رعد را فرمان حاضر باش دادی چون شه جم
برق از بهر سَلام عید نو آتشفشان شد
🔸چون سَران لشکری حاضر شدند از دور و نزدیک
هم اَمیران سپه آماده شد از تُرک و تاجیک
داد از امر قضا بر رَعد غُرّان حکم موزیک
زان سپس دادی بر آن غژمان سپه فرمان شلیک
تودۀ غبرا ز شلّیک یَلان بُمباردمان شد
🔸از شلیک لشکری بر خاک تیره خون بریزد
قلبها سوراخ و اندر صفحۀ هامون بریزد
هم به خاک تیره از گُردان دو صد میلیون بریزد
زَهْرَۀ قیصر شکافد قلب ناپلئون بریزد
لیک زین بُمباردمان عالم بهشت جاودان شد
🔸روزگار از نو، جوان گردید و عالم گشت بُرنا
چرخْ پیروز و جَهان بهروز و خوش اقبالْ دنیا
در طربْ خورشید و مه در رقص و در عشرتْ ثریّا
بس که اسبابِ طرب گردید از هر سو مُهیّا
پیرِ فرتوتِ کُهن از فرطِ عشرت نوجوان شد
🔸سیب سیم اندامْ فتّان گشت و شد دلدار عیّار
گشت پنهان پشت شاخ، از برگ محکم بست رخسار
تا که «به»، روزی ورا دید و ز جان گشتش خریدار
بس که رو بر آستانش سود آن رنجورافگار
چهره اش زرد و رُخش پرگَرد و حالش ناتوان شد
🔸جامۀ گلنارگون پوشیده بَر اندام نار است
گوییا چون من گرفتار بُتی بی اعتبار است
جامه اش از رنگ خونِ دل چنین گلناروار است
یا که چون فرهادِ خونینْ دل، قتیلِ راه یٰار است
پیرهَن از خون اندامش بسی گُلنارسٰان شد
🔸جان فزا بزمی طرب انگیز و خوش آراست بلبل
تا که آید در حباله ای عقد او گل بی تأمُل
«تار» صَلْصَل زد، «نوا» طوطی و گرم «رقص» سُنبل
بس که روح افزا، طَرب انگیز شد، بزم طَرب، گل
بَرخلاف شیوۀ مَعشوقگان تصنیف خوان شد
🔸نی اساس شادی اندر تودۀ غَبرا مهیّاست
یا که اَندر بوستانهای زمینی عیش برپاست
خود در این نوروز اندر هشت جنّت شور و غوغاست
قُدسیان را نیز دَر لاهوت، جشنی شادی افزاست
چون که این #نوروز با #میلاد_مَهدی توأمان شد
🔸مَصدرِ هر هشت گردون مبدأ هر هفت اختر
خالق هر شش جهت، نور دل هَر پنج مَصدر
والی هر چار عنصر حُکمران هَر سه دختر
پادشاه هر دو عالم، حُجّتِ یکتای اکبر
آنکه جودش شهرۀ نُه آسمان بَل لامکان شد
🔸 #مُصطفی سیرت، #علی فر، #فاطمه عصمت #حسن خو
هم #حُسین قدرت، علی زهد و مُحمّدعِلم مَهْرو
شاه جعفر فیض و کاظِم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقی تقوا، نقی بخشایش و هم عسکری مو
مَهدی قائم که دَر وی جمع، اوصاف شهان شد
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔸پادشاه عسکری طَلعت، نقی حشمت تقی فر
بوالحسن فرمان و موسی قُدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجّاد و حُسینی تاج و افسر
مجتبیٰ حلم و رضیّه عفّت و صولت چو حیدر
مُصطفی اوصاف و مجلای خداوند جهان شد
🔸جلوۀ ذاتش به قدرتْ تالیِ فیض مُقدس
فیض بی حَدش به بخشش، ثانیِ مجلای اقدس
نورش از «کن» کرد برپا هشت گردون مقرنس
نطق من هرجا چو شمشیر است و دَر وصف شه اخرس
لیک پای عقل دَر وصف وی اندر گِل نهان شد
🔸دست تقدیرش به نیرو جلوۀ عقل مُجرّد
آینه انوار داور، مَظهر اوصافِ احمد
حکم و فرمانش محکَّم، امر و گفتارش مُسدّد
در خصایلْ ثانی اِثْنَیْنِ اَبوالقاسمْ مُحمّد(ص)
آنکه از «یزدان خدا» بر جُمله پیدا و نهان شد
🔸روزگارش گرچه از پیشینیان بودی مؤخّر
لیک از آدم بُدی فرمانْش تا عیسیٰ مُقرّر
از فراز تودۀ غبراء تا گردون اخضر
وز طرازِ قبّۀ ناسوت تا لاهوت ، یکسر
بندۀ فرمانبرش گردید و عَبدِ آستان شد
🔸پادشاها کار اسلام است و اسلامی پریشان
در چنین عیدی که باید هر کسی باشد غزلخوان
بنگرم از هر طرف هَر بیدلی سر در گریبان
خسروا از جای برخیز و مَدد کن اهل ایمان
خاصه این آیت که پُشت و ملجأ اسلامیان شد
🔸راستی این #آیت_اَلله گر دَر این سامان نبودی
کشتی اسلام را از مِهر پُشتیبان نبودی
دشمنان را گر که تیغ حِشمتش بر جان نبودی
اسمی از اسلامیٰان و رسمی از ایمان نبودی
حَبّذا از #یزد، کز وی، طٰالع این خورشید جان شد
🔸جای دارد گر نهد رو آسمان بر آستانش
لشکر فتح و ظفر گردد هَماره جٰان فشانش
نیّرِ اعظم به خدمت آید و هم اخترانش
عبد درگه، بندۀ فرمان شود، نُه آسمانش
چون که بر #کشتیّ_اسلامی_یگانه_پُشتبان شد
🔸حوزۀ اسلام کز ظلم ستمکاران زبون بود
پیکرش بی روح و روح اقدسش از تن بُرون بود
روحش افسرده ز ظلمِ ظلم اندیشان دون بود
قلب پیغمبر، دلِ حیدَر ز مظلومیش خون بود
از عطایش باز سوی پیکرش روح روان شد
🔸ابر فیضش بر سَر اسلامیٰان گوهرفشان است
باد عَدلش از فراز شرق تا مغرب وزان است
داد علمش شهرۀ دستان شهود داستان است
#حُجّت_کُبریٰ ز بعد حضرت صٰاحب زمان است
آن که از جودش، زمین ساکن، گرایان آسمان شد
🔸تا ولایت بَر ولی عصر(عج) می باشد مُقرّر
تا نبوّت را مُحمّد(ص)، تا خلافت راست حیدر
تا که شعر #«هندی» اَست از شهد چون قند مُکرّر
پوستْ زندان، رگْ سنان و مُژّهْ پیکان، مویْ نشتر
باد آن کس را که خَصم جاهِ تو از انس و جان شد.
🔴با توجه به تاریخ وفات مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (۱۳۱۵ شمسی) احتمالا این قصیده مربوط به سال 1303 شمسی است که نیمه شعبان مقارن با دوم فروردین بوده است.
منبع: پرتال امام خمینی http://www.imam-khomeini.ir/fa
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
روضه حضرت خدیجه فروردین ۱۴۰۱.mp3
5.27M
روضه کوتاه حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیعتی مهما شربتم ...
حاج محمود کریمی
✅ جلسه برای قتل
🔹شیخ مفید می نویسد :
🔻در سال چهل هجری قمری، سه تن از خوارج همدیگر را در مکه ملاقات کردند و با هم به مذاکره پرداختند و پس از اتمام مراسم حج، سوگند یاد کردند که سه تن را که به اعتقاد خودشان مسئول وضع اسفبار مسلمانان بودند را بکشند.
و با انگیزه ی انتقام از کشتار یارانشان در نهروان، آنها را از میان بردارند.
▪️《فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ : أَنَا أَكْفِيكُمْ عَلِيّاً(ع)!
▪️وَ قَالَ الْبُرَكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ مُعَاوِيَةَ!
▪️وَ قَالَ عَمْرُو بْنُ بَكْرٍ التَّمِيمِيُّ : أَنَا أَكْفِيكُمْ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ!
▪️وَ تَعَاقَدُوا عَلَى ذَلِكَ وَ تَوَافَقُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى الْوَفَاءِ وَ اتَّعَدُوا لِشَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ ثُمَّ تَفَرَّقُوا》
🔸عبدالرحمن بن ملجم گفت : من مسئول کشتن علی(ع) می شوم.
🔸برک بن عبدالله تمیمی نیز گفت : من مسئول کشتن معاویه می شوم.
🔸و عمرو بن بکر تمیمی نیز مسئولیت قتل عمروعاص را بر عهده گرفت.
سپس یکی روانه شام شد تا معاویه را بکشد و دیگری روانه مصر شد تا عمرو عاص را ترور کند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی هم برای به شهادت رساندن امام علی(ع) روانه ی کوفه شد.
✳️مکان کشتن را در حین نماز و زمان روز کشتن را نوزدهم ماه رمضان تعیین نمودند و سپس متفرق شدند.(۱)
________
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅پس از ورود ابن ملجم به کوفه، بلافاصله او پیش مردان قبیله اش کنده رفت، اما نیتش را بر ملا نکرد، چرا که می ترسید در همه جا فاش شود.
بزرگ قبیله کنده اشعث بن قیس کندی بود.
✳️همان کسی که امام صادق(ع) از آنان به عنوان منفورترین خانواده در تاریخ یاد کردند و فرمودند :
▪️《إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
👆🏻أشعث بن قیس کندی در خون امیر المؤمنین امام علی(ع) شریک بود و دخترش جعده امام حسن مجتبی(ع) را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین(ع) شرکت کرد.(۱)
✳️پس براساس منابع تاریخی، اشعث از ماجرای شهادت امام علی(ع) آگاهی داشته است.
👇🏻یعقوبی می نویسد :
🔹هنگامی که ابن ملجم برای کشتن امام علی(ع) به کوفه رفت، یک ماه در منزل اشعث اقامت گزید و در این مدت شمشیرش را آماده میکرد.(۲)
________
📚منابع:
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸
۲)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۲
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅ابن ملجم لعین در کوفه با قطام بنت اخضر تمیمی آشنا می شود!
🔻شیخ مفید می نویسد :
ابن ملجم در کوفه بود تا اینکه؛
▪️《ذَاتَ يَوْمٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَصَادَفَ عِنْدَهُ قَطَامِ بِنْتَ الْأَخْضَرِ التَّيْمِيَّةَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا بِالنَّهْرَوَانِ وَ كَانَتْ مِنْ أَجْمَلِ نِسَاءِ زَمَانِهَا فَلَمَّا رَآهَا ابْنُ مُلْجَمٍ شُغِفَ بِهَا وَ اشْتَدَّ إِعْجَابُهُ بِهَا فَسَأَلَ فِي نِكَاحِهَا وَ خَطَبَهَا》
🔺ابن ملجم روزی گروهی از قبیله ی تیم الرباب را دید که برای کشتگان خود، در نهروان عزاداری می کردند و در میان آنان زنی زیبا رو به نام قُطامه بنت شجنه را دید که برای پدر و دو برادرش که در جنگ نهروان توسط امام علی(ع) کشته شده بودند، عزاداری می کرد.
ابن ملجم دلباخته ی قطامه شد، و بعدها از وی خواستگاری نمود.
🔹قطام به او گفت :
▪️《مَا الَّذِي تُسَمِّي لِي مِنَ الصَّدَاقِ؟
فَقَالَ لَهَا : احْتَكِمِي مَا بَدَا لَكِ!
فَقَالَتْ لَهُ : أَنَا مُحْتَكِمَةٌ عَلَيْكَ ثَلَاثَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ وَصِيفاً وَ خَادِماً وَ قَتْلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)!》
🔸چه چيز مهر من خواهى كرد؟
🔹ابن ملجم گفت : تو هر چه خواهى مهر قرار بده تا من بپردازم!
قطام گفت : مهر من عبارت است از سه هزار درهم پول، و كنيز و غلامى و ديگر كشتن على بن ابى طالب(ع)!
ابن ملجم گفت :
▪️《لَكِ جَمِيعُ مَا سَأَلْتِ وَ أَمَّا قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)! فَأَنَّى لِي بِذَلِكِ؟!
فَقَالَتْ : تَلْتَمِسُ غِرَّتَهُ! فَإِنْ أَنْتَ قَتَلْتَهُ شَفَيْتَ نَفْسِي وَ هَنَأَكَ الْعَيْشُ مَعِي وَ إِنْ قُتِلْتَ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا》
🔹به جز كشتن على بن ابى طالب(ع) آنچه خواهى مهيا می كنم، و اما كشتن على بن ابى طالب(ع) را چگونه انجام دهم؟
🔸قطام گفت : او را غافلگير كن!
اگر او را کشتی، دل مرا شفا داده ای و به وصل می رسی و آن گاه با من زندگی خواهی کرد و اگر در این راه کشته شوی، در آخرت خیری نصیبت می شود که از دنیا بهتر است.
🔹ابن ملجم گفت :
▪️《أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَقْدَمَنِي هَذَا الْمِصْرَ وَ قَدْ كُنْتُ هَارِباً مِنْهُ لَا آمَنُ مَعَ أَهْلِهِ إِلَّا مَا سَأَلْتِنِي مِنْ قَتْلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)!
فَلَكِ مَا سَأَلْتِ قَالَتْ فَأَنَا طَالِبَةٌ لَكَ بَعْضَ مَنْ يُسَاعِدُكَ عَلَى ذَلِكَ وَ يُقَوِّيكَ!
ثُمَّ بَعَثَتْ إِلَى وَرْدَانَ بْنِ مُجَالِدٍ مِنْ تَيْمِ الرِّبَابِ فَخَبَّرَتْهُ الْخَبَرَ وَ سَأَلَتْهُ مَعُونَةَ ابْنِ مُلْجَمٍ》
🔸به خدا سوگند هر آينه من به اين شهر نيامده ام، و به اين حالت پنهانى و اختفاء و كناره گيرى از مردم به سر نبردم، جز براى انجام همين خواسته تو و آن كشتن على بن ابى طالب(ع) است!
پس بدان كه آنچه خواهى انجام می دهم!(۱)
________
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅کینه قطام از امام علی(ع) حتی به قیمت کابین خون!
🔻در تاریخ آمده است که؛
هنگام قطعی شدن تصمیم ابن ملجم لعین مبنی بر قتل امام علی(ع)، او در روزهای باقی مانده، شمشیرش را اصلاح می کرد و صیقل می داد و عیوبش را برطرف می ساخت.
روزی آن را نزد قطام برد و قطام آن را گرفت و گفت :
▪️《إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُعْمِلَ فِيهِ سَمّاً! فَإِذَا كَانَ مَسْمُوماً فَإِنْ لَمْ تَعْمَلِ الضَّرْبَةُ عَمِلَ السَّمُ》
🔸من می خواهم این شمشیر را با سمّی خالص که نزد خود دارم، مسموم سازم.
چون می خواهم اگر ضربه ی تو در حق او کاری هم نبود، لااقل سمّ او اثر بگذارد.(۱)
_________
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۷۴
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅قطام وقتی فهمید که ابن ملجم قصد ترور امام علی(ع) را در خاطر خود می پروراند به او گفت :
پس اكنون كه چنين تصميمى گرفته ای، من نيز در اين راه تو را يارى خواهم كرد، و كسانى را براى كمك دادن به تو فراهم مي كنم.
🔹قطام از اين رو، او را به نزد وردان بن مجالد كه يكى از مردان قبيله تيم رباب و از زمره خوارج و دشمنان على(ع) بود، فرستاد و جريان را به او گفت و از او درخواست كمك با ابن ملجم را نمود، وردان نيز روى دشمنى با على(ع) پذيرفت.
ابن ملجم نيز بعد از موافقت وردان، سراغ مردى از قبيله أشجع كه نامش شبيب بن بجرة و با خوارج هم عقيده بود، رفت و او را نیز با خود همراه ساخت.
ابن ملجم نقشه ترور امام علی(ع) را این گونه کشیده بود که؛
او به شبیب گفت :
▪️《نَكْمُنُ لَهُ فِي الْمَسْجِدِ الْأَعْظَمِ فَإِذَا خَرَجَ لِصَلَاةِ الْفَجْرِ فَتَكْنَا بِهِ وَ إِنْ نَحْنُ قَتَلْنَاهُ شَفَيْنَا أَنْفُسَنَا وَ أَدْرَكْنَا ثَأْرَنَا》
🔹در مسجد بزرگ کوفه کمین می کنیم.
هنگامی که علی(ع) برای نماز صبح بیرون آمد، به او یورش می بریم و او را می کشیم و اگر بتوانیم این کار را عملی سازیم، خود را شفا داده ایم و انتقام خون های ریخته شده خود را گرفته ایم.
ابن ملجم به همراه شبیب نزد قطام که در مسجد اعتكاف كرده بود و خيمه اى براى خويش در آنجا زده بود، آمدند.
آنها گفتند :
ما هر دو تن براى كشتن اين مرد رأى خود را يكى كرده و تصميم خود را گرفته ايم!
قطام به آنها گفت :
هر گاه خواستيد اين كار را بكنيد در همين جا نزد من آئيد، تا من هم بتوانم شما را در این امر يارى دهم.(۱)
🔸به هر حال، آن دو از نزد قطام رفتند و پس از گذشتن روزى چند، نزد او آمدند و آن مرد ديگرى را هم كه همان وردان بن مجالد بود با خود آوردند.
✳️اين اتفاق در شب چهارشنبه روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرى بود.
پس قطام چند تكه پارچه حرير طلبيد و با آنها سينه هاى آنها را محكم بست، و آنها شمشيرها را به كمر بسته، به راه افتادند، و آمدند برابر درى كه أميرالمؤمنين(ع) از آن در براى نماز به مسجد مى آمد، به انتظار نشستند.
پيش از اين جريان، اشعث بن قيس كندى را كه در ابتداى كار از ياران على(ع) بود و در پايان كار در زمره خوارج درآمد، نيز از انديشه خويش كه كشتن على(ع) بود، آگاه ساخته بودند، او هم همراهى كردن آنها را پذيرفت و روى همين توطئه، اشعث بن قيس نيز در آن شب به آنها پيوست و به انتظار نشست.(۲)
_______
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۸
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۹
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅ شبی که مولا ضربت خورد
🔻در روایتی نقل شده است که؛
▪️《سَهِرَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي قُتِلَ فِي صَبِيحَتِهَا وَ لَمْ يَخْرُجْ إِلَى الْمَسْجِدِ لِصَلَاةِ اللَّيْلِ عَلَى عَادَتِهِ》
🔹اميرالمؤمنين(ع) در شبى كه درصبح آن شب ضربت خورد، براى نماز شب به مسجد نيامد و در تمام آن شب بيدار بود و به عبادت حق تعالى مشغول بود.
#ام_کلثوم به ایشان عرضه داشتند :
▪️《مَا هَذَا الَّذِي قَدْ أَسْهَرَكَ؟》
🔸علت بيدارى و اضطراب تو در اين شب چيست؟
امام(ع) فرمود :
▪️《إِنِّي مَقْتُولٌ لَوْ قَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَتَاهُ ابْنُ النَّبَّاحِ فَآذَنَهُ بِالصَّلَاةِ فَمَشَى غَيْرَ بَعِيدٍ ثُمَّ رَجَعَ!》
🔹در صبح اين شب شهيد خواهم شد، پس در اين هنگام ابن نباح، مؤذّن حضرت(ع) آمد و نداى نماز در داد و رفت و هنوز دور نشده بود که برگشت.
✳️در این هنگام؛ ام کلثوم عرضه داشت :
▪️《مُرْ جَعْدَةَ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ》
🔹امر کن امشب جعدة بن هبیرة (خواهر زاده امام) با مردم نماز گزارد!
🔺امام(ع) فرمود :
▪️《نَعَمْ! مُرُوا جَعْدَةَ فَلْيُصَلِ ثُمَّ قَالَ : لَا مَفَرَّ مِنَ الْأَجَلِ فَخَرَجَ إِلَى الْمَسْجِدِ》
✳️آری! بگویید نماز را با جعده اقامه کنید و سپس منصرف شد و فرمود : نه لازم نیست و از قضاى الهى نمى توان گريخت.
پس، از خانه به سوی مسجد روانه شد.(۱)
🔻در روایتی آمده است که امام علی(ع) خطاب به دخترشان ام کلثوم(س) فرمودند :
▪️《يَا بُنَيَّةِ! إِنَّنِي أَرَانِي قَلَّ مَا أَصْحَبُكُمْ!》
😭اى دخترم! اندك زمانى من بعد از اين با شما خواهم بود.
🔹ام کلثوم(س) پرسید : ای پدر! مگر چه شده است؟
امام(ع) پاسخ داد :
▪️《إِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي مَنَامِي وَ هُوَ يَمْسَحُ الْغُبَارَ عَنْ وَجْهِي وَ يَقُولُ :
يَا عَلِيُّ(ع)! لَا عَلَيْكَ قَضَيْتَ مَا عَلَيْكَ!》
😭امشب حضرت رسول(ص) را در خواب ديدم كه به دست مبارك خود غبار از روى من پاك مى كرد و می فرمود :
يا على! بر تو باكى نيست آنچه بر تو بود به جاى آوردى!
✳️در این هنگام، ام کلثوم(س) فریاد بر آورد و امام(ع) به او فرمود :
▪️《يَا بُنَيَّةِ! لَا تَفْعَلِينَ فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يُشِيرُ إِلَيَّ بِكَفِّهِ وَ يَقُولُ : يَا عَلِيُّ! إِلَيْنَا فَإِنَّ مَا عِنْدَنَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ》
🔸اى دخترم! گريه مكن، در اين وقت حضرت رسول(ص) را مى بينم و به دست خود، به سوی من اشاره مى كند و می فرماید :
🔺يا على(ع)! زود بيا به نزد ما كه آنچه نزد ماست از براى تو بهتر است.(۲)
__________
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۱۶
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
✅بدن مطهر امام علی(ع) شبانه به سمت نجف فعلی روانه شد.
🔻راوی می گوید :
▪️《ثُمَّ وَضَعُوهُ عَلَى السَّرِيرِ وَ تَقَدَّمَ الحَسَنُ(ع) وَ الحُسَينُ(ع) إلَى السَّرِيرِ مِن مُؤَخِّرِهِ وَ إذَا مُقَدَّمِهِ قَد ارتَفَعَ وَلَا يُرَى حَامِلُهُ وَ كَانَ حَامِلَاهُ مِن مُقَدَّمِهِ جَبرَئِيلِ وَ مِيكَائِيلَ فَمَا مُرَّ بِشَئِ عَلَى وَجَه الاَرضِ إلَّا انحَنَى لَهُ سَاجِدَاً وَ خُرِجَ السَّرِيرِ مِن مَايِيلِ بَابِ كِندِةِِ، فَحَمَلا مُؤَخِّرِهِ وَ سَارَا يَتَّبِعَانِ مُقَدَّمِهِ》
🔹سپس جنازه مطهر امام علی(علیه السلام) را بر روی تابوت قرار دادند.
امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انتهای تابوت را گرفتند و ابتدای تابوت خود بلند شد در حالی که حامل آن مشخص نبود، ولی حاملین ابتدای تابوت جبرائیل و میکائیل بودند.
تابوت مطهر از هر جایی از روی زمین گذر می کرد، همه بر او سجده می کردند.
تابوت از باب کنده خارج شد و روانه خارج از کوفه شد و همچنان انتهای تابوت به دنبال ابتدای تابوت در حال حرکت بود.(۱)
🔹محمد بن حنفیه می گوید :
▪️《وَاللهِ لَقَد نَظَرتُ إلَى السَّرِيرِ وَ إِنَّهُ لَيَمُرَّ بِالحَيطَانِ وَ النَّخلِ فَتَنحَنَي لَهُ خُشُوعَاََ، وَ مَضَى مُستَقِيمَاً إلَى النَّجَفِ إلَى مَوضِعِ قَبرِهِ الآنَ》
🔸به خدا قسم! من می دیدم که تابوت مطهر امام علی(ع) از دیوار ها و نخلستان کوفه گذر می کرد، در حالی که آنان به احترام امام علی(ع) خَم و منحنی می شدند.
✳️سپس جنازه مطهر مستقیما به سوی نجف رفت، همان مکان فعلی!(۲)
سرانجام بعد از طی مسافتی تابوت را زمین گذاشتند و بر آن نماز خواندند.
▪️《أَن يُصَلِّيَ الحَسَنُ(ع) مَرَّةً وَ الحُسَينُ(ع) مَرَّةً صَلَاةَ إِمَامِِ》
🔹امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر کدام یک بار، بر جنازه امام علی(ع) نماز خواندند.(۳)
🔹امام علی(ع) در طی روایتی قبل از شهادت خطاب به فرزندان خویش فرموده بود :
▪️《فَإِنَّكُمَا تَنْتَهِيَانِ إِلَى قَبْرٍ مَحْفُورٍ وَ لَحْدٍ مَلْحُودٍ وَ لَبِنٍ مَوْضُوعٍ فَأَلْحِدَانِي وَ أَشْرِجَا عَلَيَّ اللَّبِنَ وَ ارْفَعَا لَبِنَةً مِمَّا عِنْدَ رَأْسِي فَانْظُرَا مَا تَسْمَعَانِ!
فَأَخَذَا اللَّبِنَةَ مِنْ عِنْدِ الرَّأْسِ بَعْدَ مَا أَشْرَجَا عَلَيْهِ اللَّبِنَ فَإِذَا لَيْسَ فِي الْقَبْرِ شَيْءٌ وَ إِذَا هَاتِفٌ يَهْتِفُ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) كَانَ عَبْداً صَالِحاً فَأَلْحَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَبِيِّهِ وَ كَذَلِكَ يَفْعَلُ بِالْأَوْصِيَاءِ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ حَتَّى لَوْ أَنَّ نَبِيّاً مَاتَ فِي الشَّرْقِ وَ مَاتَ وَصِيُّهُ فِي الْغَرْبِ أَلْحَقَ اللَّهُ الْوَصِيَّ بِالنَّبِي(ص)》
🔺شما در طی حمل جنازه من، به قبری كنده شده ای به همراه سنگ لحد، خواهید رسيد.
و خشتى چند برای من مهيّا شده، پس مرا در لحد گذاريد و خشت بر من بچينيد، پس يك خشت از بالاى سر من برداريد و در قبر نظر كنيد و طبق دستوری که می شنوید عمل نمایید.
پس وقتی حضرت(ع) را دفن کردند، يك خشت از بالاى سر آن حضرت(ع) برداشتند و در قبر نظر كردند كسى را در قبر نديدند، ناگاه صداى هاتفى را شنيدند كه گفت :
🔸امير المؤمنين(ع) بنده شايسته خدا بود، حق تعالى او را به پيغمبر(ص) خود ملحق گردانيد، و حق تعالى با اوصياء بعد از پيغمبران خود چنین می کند.
حتّى اگر پيغمبرى در مشرق بميرد و وصىّ او در مغرب بميرد، خداوند آن وصی را به پیغمبر ملحق می سازد.(۴)
🔻 امام باقر(ع) می فرماید :
▪️《دُفِنَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) بِنَاحِيَةِ الْغَرِيَّيْنِ وَ دُفِنَ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ دَخَلَ قَبْرَهُ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَيْنُ(ع) وَ مُحَمَّدٌ بَنُو عَلِيٍّ(ع) وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ》
🔹سرانجام امام علی(ع) در پشت کوفه در منطقه غَریّین، قبل از طلوع فجر دفن شد و به ترتیب امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر وارد قبر شده و با آن حضرت(ع) وداع کردند.(۵)
✳️محل دفن امام علی(ع) به مدت ۹۰ سال مخفی بود و تنها عده خاصی از یاران و اصحاب ائمه اطهار(ع) نسبت به آن آگاهی داشتند تا اینکه در سال ۱۳۵ قمری امام صادق(ع) محل دفن علی(ع) را آشکار کرد.(۶)
🔻نوف بکالی از یاران امام علی(ع) در فقدان ایشان می گوید :
▪️《كُنَّا كَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِيهَا تَخْتَطِفُهَا الذِّئَابُ مِنْ كُلِّ مَكَانِِ》
🔸ما همچون گوسفندانى بوديم كه شبان و صاحب خود را گم كرده باشند و از هر طرف، گرگها آنها را بربايند.(۷)
________
📚منابع :
۱-۲)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۵
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۱۳
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۴۸
۵)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۲۵
۶)الغارت ثقفی، ج۲، ص۸۶۲
۷)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۰
#شهادت_حضرت_علی علیه السلام
به نقل از کانال @hosenih_maghtal
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub