روضه حضرت حر قسمت دوم:
اشاره ای به علت نجات حضرت حر و فضیلت ادب:
خدا نکنه بی ادب باشیم ادب نجات میده
جلو حسین ادب کرد اون وقتی که جلو لشگر حسینو گرفت وقت نماز که شد دیدن اومد پشت سر حسین ایستاد
از اون بالاتر اون وقت که نمیگذاشت حسین رد بشه فرمود ثکلتک امک مادرت به عزات بشینه
تعصب عربیش به جوش اومد حسین نام مادرش رو برده بود
اما با خودش یه فکری کرد دید مادر حسین فاطمه است
گفت حسین هرکی اسم مادرم رو برده بود بی جواب نمی ذاشتم اما مادرتو فاطمه است جوابتو نمیدم
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص79
فَقَالَ لِلْمُؤَذِّنِ أَقِمْ فَأَقَامَ الصَّلَاةَ فَقَالَ لِلْحُرِّ أَ تُرِيدُ أَنْ تُصَلِّيَ بِأَصْحَابِكَ قَالَ لَا بَلْ تُصَلِّي أَنْتَ وَ نُصَلِّي بِصَلَاتِكَ فَصَلَّى بِهِمُ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص80 فَلَمَّا ذَهَبُوا لِيَنْصَرِفُوا حَالَ الْقَوْمُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع لِلْحُرِّ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ مَا تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَي
روضه حضرت حر قسمت سوم:
توبه حضرت حر علیه السلام :
من که گرفتار تو ام یا حسین حر گنهکار توام یا حسین
آمده ام باز که حرم کنی سنگ شدم گوهر و درم کنی
حر اسیر آمده اعجاز کن
با زبان حال گفت
مرا به صدیقه کبری ببخش به محسن شهید زهرا ببخش
سرشو انداخته بود پایین فکر نمی کرد جنگ بشه
به رفیقش خطاب کرد نمی خوای اسبتو آب بدی به این بهانه از لشگر کناره گرفت
بعضی نقل کردن به پسرعموش گفت ببین حسین داره استغاثه میکنه
حسین ایستاده بود مقابل لشگر
اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذاب یذب عن حرم الله
این صحنه رو که دید دیگه نتونست تحمل کنه
خودش رو رسوند به لشگر حسین
نوشتن یه وقت دیدن دو تا دستشو رو سرش گرفته میگه خدیا منو ببخش من دل اولیائت رو لرزوندم من دل دخترای حسینو لرزوندم
این بچه ها تا حالا همچین صحنه ای رو ندیده بودن
اومد جلوی حسین عرض کرد آقا فدات شم جعلت فداک من همونم که جلوی راهتو گرفتم آیا هنوز جایی برای توبه مونده ؟
به تعبیر ما آیا راهم میدی یا نه؟
فرمود خدا توبه پذیره پیاده شو
عرض کرد می خوام خونم در راه شما بریزه
رفت به میدان صدا میزد
انی انا الحر ونجل الحر
به نقلی چهل نفر رو از بین برد تا زمین افتاد
بدن رو آوردن برا حسین حسین خودشو رسوند سرش رو به دامن گرفت خاک ها رو از چهره حر پاک کرد
فرمود انت الحر کما سمتک امک انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الاخره
بالاتر از این نقل کردن همونجا حسین برای حر مرثیه ساخت چه مقامیه حسین براش شعر گفته
لنعم الحر حر بین ریاح صبور عند مختلف الرماح
استاد سازگار
وقعة الطف ؛ ؛ ص213 فأقبل [الحرّ] حتى وقف من الناس موقفا، و معه رجل من قومه يقال له: قرّة بن قيس «3» فقال: يا قرة! هل سقيت فرسك اليوم؟ قال: لا، قال: انما تريد ان تسقيه؟
اشکهای خونین در سوگ امام حسین، ترجمه ذریعة النجاة ص 205 به نقل از مقتل ابی مخنف ص120
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص102 قَالَ الرَّاوِي ثُمَّ صَاحَ ع أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَإِذَا الْحُرُّ بْنُ يَزِيدَ قَدْ أَقْبَلَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْد ... .
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص103 قَاصِداً إِلَى الْحُسَيْنِ ع وَ يَدُهُ عَلَى رَأْسِهِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِيِّك
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص103 َ وَ قَالَ لِلْحُسَيْنِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَا صَاحِبُكَ الَّذِي حَبَسَكَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ جَعْجَعَ بِكَ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ الْقَوْمَ يَبْلُغُونَ مِنْكَ مَا أَرَى وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع نَعَمْ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْكَ فَانْزِل
بحار ج45 ص14
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص104 فَحُمِلَ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
بحار الانوار ج45
روضه حضرت حر (علیه السلام):
پیوند روضه حضرت حر علیه السلام با حضرت علی اصغر علیه السلام
سرشو انداخته بود پایین فکر نمی کرد جنگ بشه
به رفیقش خطاب کرد نمی خوای اسبتو آب بدی به این بهانه از لشگر کناره گرفت (1)
بعضی نقل کردن به پسرعموش گفت ببین حسین داره استغاثه میکنه
حسین ایستاده بود مقابل لشگر(2)
اما من مغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذاب یذب عن حرم الله(3)
تا این صدا رو شنید لرزه به بدنش افتاد رفت خودشو فدای حسین کرد
اما عرض کنیم یا امام زمان اینجا حر جواب استغاثه جد غریب شما رو داد
دو نفر دیگه ام جواب حسینو دادن
یکی امام سجاد علیه السلامه اون لحظه ای که راوی میگه حسین دور وبر خودشو نگاه کرد دید یه نفر نمونده
یه وقت امام سجاد به شمشیر تکیه داد هر چی ام کلثوم خواست جلوی آقا رو بگیره به تعبیر من فرمود مگه نمیبینی بابام تنها شده آرام خودشو رسوند به بابا اما اینجا حسین زین العابدین رو برگرداند (4)
اما نفر دوم اونجایی بود که ابی عبدالله عصر عاشورا بین لشگر ایستاد دوباره شروع کرد ندای غربت بلند کردن هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا
یه وقت صدای ناله بانوان حرم از خیمه بلند شد وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ حسین برگشت طبق این نقل فرمود بیارید علی رو یه بار دیگه وداع کنم (5)
از بین خیمه اومد سرباز شش ماهه ای بابا قنداقه برتن کفن پوشه ثاراللهه ای بابا
من مرد مردم حیدری ام بابا مرد نبردم اکبری ام بابا
اما چه کردن با این سرباز شش ماهه حسین
یه وقت دیدن با تیر سه شعبه ...
...................................................................
(1) وقعة الطف ؛ ؛ ص213 فأقبل [الحرّ] حتى وقف من الناس موقفا، و معه رجل من قومه يقال له: قرّة بن قيس فقال: يا قرة! هل سقيت فرسك اليوم؟ قال: لا، قال: انما تريد ان تسقيه؟
(2) اشکهای خونین در سوگ امام حسین، ترجمه ذریعة النجاة ص 205 به نقل از مقتل ابی مخنف ص120
(3) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص102 قَالَ الرَّاوِي ثُمَّ صَاحَ ع أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ فَإِذَا الْحُرُّ بْنُ يَزِيدَ قَدْ أَقْبَلَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْد ... .
(4) بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص46 ثم التفت الحسين عن يمينه فلم ير أحدا من الرجال و التفت عن يساره فلم ير أحدا فخرج علي بن الحسين زين العابدين ع و كان مريضا لا يقدر أن يقل سيفه و أم كلثوم تنادي خلفه يا بني ارجع فقال يَا عَمَّتَاهْ ذَرِينِي أُقَاتِلْ بَيْنَ يَدَيِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع يَا أُمَّ كُلْثُومٍ خُذِيهِ لِئَلَّا تَبْقَى الْأَرْضُ خَالِيَةً مِنْ نَسْلِ آلِ مُحَمَّدٍ ص.
(5) و لما فجع الحسين بأهل بيته و ولده و لم يبق غيره و غير النساء و الذراري نادى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ فِي إِغَاثَتِنَا وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ فَتَقَدَّمَ ع إِلَى بَابِ الْخَيْمَةِ فَقَالَ نَاوِلُونِي عَلِيّاً ابْنِيَ الطِّفْلَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَنَاوَلُوهُ الصَّبِيَّ.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت حر علیه السلام مناسب با مناجات:
پیوند با روضه قمر بنی هاشم و روضه قتلگاه:
بی قیمتم و جز تو خریدار ندارم
گیرم بخرندم بکسی کار ندارم
گیرم دو جهانم نپسندد تو پسندی
من جز تو کسی در دو جهان یار ندارم
من مشتری یوسف و در دست کلافی
جز رشته دل بر سر بازار ندارم
ای آنکه غمت ناز فروشد بدو عالم
دریاب که من غیر تو غمخوار ندارم
آرند همه هدیه برای تو و من نیز
جز دیده گریان و دل زار ندارم
ای قامت خم گشته و این بار معاصی
پیش کرمت خوشتر از این بار ندارم
یه نگاهی به من کن از همون نگاه ها که ابی عبدالله به زهیر انداخت از اون نگاه ها که به دل حر کرد ...
اون مرد کوفی دید بدن حر داره میلرزه
گفت حر چطور شده؟ اگر به من می گفتن شجاع ترین مردان کوفه رو نام ببر از اسم تو نمی گذشتم حالا چی شده سط میدان جنگ بدنت داره میلرزه
گفت خودمو بین بهشت و جهنم مخیر می بینم
یه وقت دیدن آرام آرام از لشگر کناره گرفت رفت به سمت خیمه های حسین
اما دیدن شاید سپرش رو واژگون کرده یعنی قصد جنگ ندارم شاید سرشم انداخته پایین
صدا میزنه خدایا برگشتم اما من یه گناه بزرگی دارم
من دل بچه های حسینو لرزوندم اللهم الیک انبت فتب علی و قد ارعبت قلوب اولیائک و اولاد بنت نبیک
این بچه ها تا حالا این همه نیزه و شمشیر ندیده بودن من جلو راهشونو گرفتم
رسید جلوی حسین یابن رسول الله هل لی من توبه
امشبم ما عرضه بداریم یا صاحب الزمان هل لی من توبه تصمیم بگیریم برگردیم
حسین اصلا نگفت به زهیر تو با ما چی کردی فرمود پیاده شو ازت پذیرایی کنیم
عرضه داشت آقاجان دیگه می خوام خونم رو به راه تو بریزم
رفت به میدان خیلی از این ملعون ها رو به درک واصل کرد تا حر هم دیگه زمین افتاد
حسین آمد بالای سر حر صدا زد انت حرکما سمتک امک
مادرت خوب اسمی برات گذاشت انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الاخرة (1)
اما عرضه بداریم یا صاحب الزمان هر شهیدی زمین می افتاد حسین بالای جنازه اش میومد بدرقه اش می کرد
اما حر که زمین افتاد اصحاب هنوز بودن بدن حر رو آوردن پیش ابی عبدالله(2)
علی اکبر که زمین افتاد دیگه اصحاب نبودن یا کم بودن حسین بنی هاشمیا رو صدا زد جوانان بنی هاشم بیاید بدن علی رو برگردونید
وقتی قاسم افتاد زمین حسین خودش قاسم رو به سینه چسباند برگرداند برگردوند
خلاصه به هر نحوی همه رو از بین دشمن عقب برد فقط دو تا بدن برنگشتن
یکی بدن مظلوم علمدار ابی عبدالله بود حسین یه نگاهی به جسم نیمه جان عباس انداخت عباسم چه کنم آیا برم مراقب خیمه ها باشم یا بمونم تو رو برگردونم
میگن حسین که رسید هنوز یه نیمه جونی تو بدن عباس بود(3)
اینجا دو تا جمله نقل کردن شایدم زبان حاله اول اینکه بعضیا گفتن عباس خودش صدا زد حسین جان دیگه منو به خیمه ها برنگردون من وعده آب به بچه هات دادم(4)
دوم اینکه زبان حال عباس اینه حسین جان من هم زمین افتادم تو اومدی بالاسرم اما ساعتی بعد که تو زمین می خوری آیا کسی هست سرت رو به دامن بگیره؟
یه وقت زینب بیاد بالای بلندی
ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست
خاک دو عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان یکجا برای بوسه ام در همه اعضای تو نیست.
....................................
(1) جهت مشاهده مدارک روضه به روضه حضرت حر در کانال روضه های مکتوب مراجعه شود.
(2) اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص104 فَحُمِلَ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ يَقُولُ أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
(3) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي».
(4) سحاب رحمت به نقل از معالی السبطین
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
علت نجات حر در بیان آیت الله سعادت پرور (رضوان الله علیه):
توجّه به چگونگى تنبّه و بازگشت حرّ به پيشگاه اباعبداللَّه الحسين- عليهالسّلام- خالى از لطف نيست و بايد به كتابهاى مقاتل رجوع شود؛ ولى آن چه لازم است در اين رساله، به مناسبت موضوع اين فصل به آن اشاره شود، ريشهيابىِ موفقيّت و تنبّه اوست كه شايد بتوان گفت جهتش، همان «حفظ ادب» نسبت به مقام والاى سيّدالشّهدا- عليهالسّلام- باشد: يكى، در اوّلين برخورد با حضرت در مسير عراق كه حاضر نشد با سپاه خود نماز بخواند؛ بلكه به حضرت اقتدا نمود.(ذريعة النّجاة، ص 60.)
مورد ديگر آن جا كه چون حضرت خواست با همراهانش به مدينه بازگردد و حرّ مانع شد، حضرت فرمود:
«ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ، ما تريدُ؟»
مادرت به عزايت بنشيند، چه مىخواهى. و وى در جواب گفت:
«... وَاللَّهِ، مالى إِلى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبيلٍ إِلّا بِأَحْسَنِ ما نَقْدِرُ عَلَيْهِ.»
... به خدا قسم، به ياد كردن از مادرت راهى ندارم جز به نكوتر از آن كه بر آن قدرت داريم.
بيان:
بديهى است كه اگر حيا و ادب- كه دو صفت بارز انسانيّت است- در قلب هر مسلمانىباشد، باعث نجاتشخواهدبود. اينكرواياتى در اينباره ذكر مىشود:
1. «أَلْحَياءُ مِفْتاحُ كُلِّ خَيْرٍ.»
حيا، كليد هر خيرى است.
2. «أَلْحَياءُ يَصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبيحِ.»
حيا، از انجام دادن كار زشت باز مىدارد.
3. «أَلْحَياءُ مِنَ اللَّهِ يَمْحُو كَثيراً مِنَ الْخَطايا.»
حيا نمودن از خدا، بسيارى از گناهان را محو و پاك مىكند.
4. «أَلْحَياءُ وَ الايمانُ مَقْرُونانِ فِى قَرَنٍ وَ لا يَفْتَرِقانِ.»
حيا و ايمان در يك ريسمان به هم بسته شدهاند و از هم جدا نمىشوند.
5. «أَلْأَدَبُ أَفْضَلُ حَسَبٍ.» ادب، برترين شرافت و بزرگى از سوى پدران است.
6. «أَفْضَلُ الْأَدَبِ أَنْ يَقِفَ الْإِنْسانُ عِنْدَ حَدِّهِ وَ لا يَتَعَدَّى قَدْرَهُ.»
برترين ادب، آن است كه انسان نزد حدّ خود ايستاده و از قدرش تجاوز نكند.
7. «لِكُلِّ أَمْرٍ أَدَبٌ.»
براى هر امرى، ادبى است.
و به عكس، وقاحت و بىادبى، ذوب كنندهى ايمان، و محو كنندهى اعمال حسنهى انسان است، به رواياتى در اين باره توجّه نماييد:
1. «مَنْ قَلَّ أَدَبُهُ، كَثُرَتْ مَساوِيهِ.»
هر كس بىادب باشد، بدىهايش زياد مىشود.
2. «بِئْسَ النَّسَبُ، سُوءُ الْأَدَبِ.»
بىادبى، بدپيشينهاى است.
3. «لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ الْأَدَبِ.»
هيچ شرافتى با بىادبى نيست.
4. «بِئْسَ الْوَجْهُ، أَلْوَقاحُ.»
بدترين چهرهها، [صورتِ] شخص با وقاحت و بىادب است.
5. «رَأسُ كُلِّ شَرٍّ، أَلْقِحَةُ.»
سرمنشأ هر بدى، بىادبى و وقاحت است.
6. «مَنْ قَلَّ حَيائُهُ، قَلَّ وَرَعُهُ.»
هر كس كم حيا باشد، ورع و تقوايش نيز كم مىشود.
7. «مَنْ لا حَياءَ لَهُ، فَلا خَيْرَ فيهِ.»
كسى كه حيا و شرم ندارد، خير و خوبى در او نيست.
8. «مَنْ لَمْ يَتَّقِ وُجُوهَ الرِّجالِ، لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ سُبْحانَه.»
هركس در حضور انسانها شرم نورزد، از حضور خداوند پرهيز نخواهد داشت.
کتاب فروغ شهادت ص190
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
کرامت حضرت حر:
مرحوم شهید دستغیب در کتاب داستانهای شگفت از عارف مخلص اهل بیت مرحوم مولوی قندهاری نقل می کنه فرمود من تو کربلا مریض شدم رفقام منو بردن کنار مرقد حر من ایستاده نمی تونستم نشستم زیارتو خوندم یه وقت دیدم یه زن بیابونی عربی وارد شد کنار مرقد حر نشست دستشو گذاشت رو حلقه ضریح صدا زد یا کاشف الکرب عن وجه مولانا الحسین اکشف لنا الکرب العظام بحق مولانا الحسین دستشو رو حلقه بعدی گذاشت همینو گفت منم یاد گرفتم خودمو کشیدم تا کنار ضریح دستمو گذاشتم رو حلقه ضریح همینو گفتم به حلقه سوم که رسیدم دیدم از داخل ضریح یه گرمایی وارد انگشتم شد کم کم گرما همه بدنمو گرفت دیدم میتونستم بایستم اینه حر امشب در خونه یه همچین آقایی اومدی
خیلی مقام داره نزد حسین
داستانهای شگفت ص292
مقتل حضرت جون در بیان آیت الله سعادت پرور:
همراهى با امام عليه السلام در سختىها
از ديگر شخصيّتهاى عاشورا، جَوْن، «2» بندهى ابىذر غفارى است، كه ملازم ركاب سيّدالشّهدا- عليهالسّلام- بود، و چون جنگ شعلهور شد، اذن جهاد خواست. حضرت مىفرمود:
«أَنْتَ فِى إِذْنٍ مِنّى، فَإِنَّمَا تَبِعْتَنَا طَلَباً لِلْعَافِيَةِ، فَلا تَبْتَلِ بِطَريقِنَا.»
تو از جانب من اجازه دارى [از كربلا بروى]؛ زيرا براى آسايش و سلامتى تابع ما شدى، پس به طريقه و مصيبت ما مبتلا مشو.
جَوْن پاسخ داد:
«يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، أَنَا فِى الرَّخاءِ أَلْحَسُ قِصاعَكُمْ، وَ فِى الشِّدَّةِ أَخْذُلُكُم؟! وَ اللَّهِ، إِنَّ ريحى لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبى لَلَئيمٌ وَ لَوْنى لَأَسْوَدُ، فَتَنَفَّسْ عَلَىَّ بِالْجَنَّةِ فَتَطيبَ ريحى وَ يَشْرُفَ حَسَبى وَ يَبْيَضَّ وَجْهى. لا وَاللَّهِ لا أُفارِقُكُمْ حَتّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الأَسْوَدُ مَعَ دِمائِكُمْ.»
اى پسر رسول خدا، در حال نعمت و رفاه كاسههاى شما را بليسم، ولى در حال سختى شما را رها كنم؟! به خدا سوگند، بد بويم و اصل و تبار من پست و رنگم سياه است، پس بهشت را بر من ارزانى دار، تا خوشبو شده، تبارم شريف گشته و صورتم سفيد گردد؛ نه، به خدا قسم از شما جدا نمىشوم تا آن كه اين خون سياهم، با خونهاى شما مخلوط شود. سپس در حالى كه اين ابيات را مىخواند، به ميدان مبارزه رفت:
كَيْفَ يَرَى الكُفّارُ ضَرْبَ الْأَسْوَدِ بِالسَّيْفِ ضَرْباً عَنْ بَنى مُحَمَّدٍ
أَذُبُّ عَنْهُمْ بِاللِّسانِ وَالْيَدِ أَرْجُو بِهِ الْجَنَّةَ يَوْمَ الْمَوْرِدِ بحارالانوار، ج 45، ص 22.
كافران، شمشير زدن غلام سياه در دفاع از فرزندان محمّد- صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم- را چگونه مىنگرند؟
با زبان و دست از آنان حمايت مىكنم، و اميدم از آن [ورود در] بهشت در روز ورود [روز قيامت] مىباشد.
و چون شربت شهادت نوشيد، حضرت به بالينش آمد و فرمود:
«أَللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ، وَ طَيِّبْ رِيحَهُ، «1» وَاحْشُرْهُ مَعَ الْأَبْرارِ، وَ عَرَّفْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.» «بحار الانوار ج 45 ص22»
خدايا، صورتش را سفيد، و بويش را خوش نما، و با نيكان محشورش ساز و بين او و محمّد و آل محمّد- عليهمالسّلام- رابطه برقرار كن.
بيان: اوج عظمت روحى جَوْن را (غير از سابقهى درخشانى كه در خدمت به آستان چهار امام بزرگوار داشته) نحوهى تكلّم و خضوع و ادب وى با سيّدالشّهدا- عليهالسّلام- مشخّص مىكند. و چه كلامى بهتر از بيان و دعا و اظهار محبّت امام دربارهى او، كه گوياى مقام و منزلتش مىتواند باشد؟ و نيز استجابت دعاى حضرت، كرامتى است در حقّ وى كه قسمتى از آن در اين جهان، به مرحلهى ظهور رسيد و مقامش را روشن نمود.
فروغ شهادت ص194
در پاورقی نیز آورده است: ام او، جَوْن و پدرش حُوَىّ ... در اين كه مصاحبت با پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه وآله وسلّم- را دريافته باشد، اختلاف نظر است ... او بنده سياهى در اختيار فضلبن عبّاسبن عبدالمطلب بود كه اميرمؤمنان- عليهالسّلام- وى را به صد و پنجاه دينار خريد و به ابىذر بخشيد، او مصاحبت ابىذر را اختيار نمود تا وى به ربذه سفر كرد (تبعيد شد). هنگامى كه ابوذر (در سال سى و دو قمرى) وفات نمود. جَوْن به نزد على- عليهالسّلام- و بعد به خدمت امام حسين- عليهالسّلام- و پس از آن به خانهى امام سجّاد- عليهالسّلام- رفت و با ايشان به سوى كربلا سفر كرد ... علاوه بر فوز شهادت و خوشبو شدن بويش، سلام اختصاصى حضرت حجّت منتظر- عجّل الله تعالى فرجه الشّريف- در زيارت ناحيهى مقدّسه بر شرف او افزوده است. تنقيح المقال، ج 1، ص 238، عدد 1925.
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
4. روضه حضرت حر.pdf
211K
✍️۱. متن روضه حضرت حر (علیه السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
5. روضه مکتوب حضرت عبدالله شب پنجم.pdf
165.7K
✍️متن روضه حضرت عبدالله بن حسن (علیهما السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
نکاتی درباره روضه شب پنجم محرم
روضه حضرت عبدالله بن حسن
پیوند روضه حضرت عبدالله با حضرت علی اصغر
متن دیگر درباره پیوند روضه حضرت عبدالله ابن حسن با علی اصغر علیهم السلام
اشاره به روضه حضرت زهرا
صوت روضه حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
اشعار حضرت عبد الله در این آدرس ها و پیام های بعد از آن:
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/105
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/52
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
نکاتی درباره روضه شب پنجم حضرت عبدالله ابن حسن (علیهما السلام)
۱. از آنجا که شهادت حضرت عبدالله در اوج مصائب امام حسین علیه السلام رقم می خورد در حقیقت روضه عبدالله با روضه گودی قتلگاه گره خورده است و لذا مرثیه سرا باید شرایط مجلس و حال مستمع را بسنجد اگر مستمع آمادگی دارد می توان با اوج شروع کند.
اما اگر این آمادگی در مستمع نیست باید مراقب بود که مجلس به حال قبض دچار نشود.
لذا می توان با شعری در مناجات با امام حسین و اشاره به روضه هایی از حضرت مجلس و مستمع را آماده روضه قتلگاه و روضه حضرت عبدالله کرد.
به عنوان مثال می توان اشاره به غربت سید الشهدا و استغاثه حضرت داشت.
۲. روضه حضرت عبدالله را می توان به روضه های دیگر حضرات اهل بیت علیهم السلام پیوند داد.
از جمله:
پیوند به روضه گودال قتلگاه
پیوند به روضه حضرت علی اصغر
پیوند به روضه قمر بنی هاشم
پیوند به روضه حضرت زهرا
۳. شب پنجم و ششم متعلق به دو یادگار آقا امام مجتبی است لذا می توان به نوعی یادی از آن حضرت داشت.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام
قسمت اول:
شب پنجم ماه محرمه امشب و فردا شب مهمون سفره امام مجتباییم
بریم در خونه اون آقازاده ای که اگرچه یادگار امام مجتباس اما بزرگ شده دست حسینه
حسین و زینب این آقازاده رو رو چشماشون بزرگ کردن شاید یه سال بیشتر نداشته باباش شهید شده
روضه عبدالله هم مثل روضه عباسه هم مثل روضه علی اصغره هم وسط گودی قتلگاهه
روضه حضرت عبدالله
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
رسوا نموده لشگر دشمن برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه
باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
شب پنجم شب عبدالله شب روضه گودی قتلگاه خیلی روضه سختیه
نوشتن فوقف لیستریح ساعةً دیگه انقدر جراحت ها ، تشنگی بر ابی عبدالله غلبه کرد
فاتاه حجر فسالت الدماء من جبهته
از پشت خیمه دیدم هرسو ره تو بستند با سنگ های کینه پیشانیت شکستند
تا لباس عربی رو بالا زد خون رو از پیشانی پاک کنه
فاتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب (1)
دیگه ترجمه نکنم فقط زینب شنید حسین داره یه خبری بهش میده
صدا زد بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
تا دید عمو روی زمین افتاده آخرین سرباز آخرین بازمانده قافله شهدا
عمه دستشو محکم گرفته اما زینب دید این ملعون ها اومدن دور و بر ابی عبدالله رو گرفتن
آخه نوشتن یکی از این ملعون ها با شمشیر حرکت کرد شاید زینب تا این صحنه رو دید عبدالله دستشو رها کرد
عمه جان والله لا افارق عمی به خدا عمومو رها نمی کنم
تا شمشیر رو برد بالا صدا زد ویلک یابن الخبیثة آی حرام زاده نمیذارم عمومو بکشی
دستاشو سپر کرد یه وقت زینب شنید این کودک امام حسن صدا میزنه:« وا أماه »
وای مادرم ...
....
عمه ببین دستای منم مثل مادرت شکستن
یه وقت دیدن دست عبدالله از پوست آویزان شده
اما ای کاش به همین اکتفا می کردن یه وقت حرمله ملعون گلوشو هدف گرفت
فذبحه و هو فی حجر عمه الحسین 2
منبع:
(1) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص502 إذ أتاه حجر، فوقع على جبهته، فسالت الدّماء من جبهته، به نقل از مقتل خوارزمی
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص53 قالوا فوقف ع يستريح ساعة و قد ضعف عن القتال فبينما هو واقف إذ أتاه حجر فوقع في جبهته فأخذ الثوب ليمسح الدم عن وجهه فأتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب فوقع السهم في صدره و في بعض الروايات على قلبه فقال الحسين ع بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه فانبعث الدم كالميزاب فوضع يده على الجرح فلما امتلأت رمى به إلى السماء فما رجع من ذلك الدم قطرة و ما عرفت الحمرة في السماء حتى رمى الحسين ع بدمه إلى السماء ثم وضع يده ثانيا فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحيته و قال هَكَذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ.
(2) . بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص53 و قال المفيد و السيد فلبثوا هنيئة ثم عادوا إليه و أحاطوا به فخرج عبد الله بن الحسن بن علي ع و هو غلام لم يراهق من عند النساء يشتد حتى وقف إلى جنب الحسين ع فلحقته زينب بنت علي ع لتحبسه فقال الحسين ع احبسيه يا أختي فأبى و امتنع امتناعا شديدا و قال لا و الله لا أفارق عمي و أهوى أبجر بن كعب و قيل حرملة بن كاهل إلى الحسين ع بالسيف فقال له الغلام ويلك يا ابن الخبيثة أ تقتل عمي فضربه بالسيف فاتقاه الغلام بيده فأطنها إلى الجلد فإذا هي معلقة فنادى الغلام يا أماه فأخذه الحسين ع فضمه إليه و قال يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ «1» قال السيد فرماه حرملة بن كاهل بسهم فذبحه و هو في حجر عمه الحسين ع.
پیوند روضه حضرت عبدالله با روضه حضرت علی اصغر (علیهما السلام)
همه شهدای کربلا رو سر از تنشون جدا کردن و به نیزه زدن
اما جانسوز تر اینه
سه نفر بودن روز عاشورا هنوز جونی در بدن داشتن و سرشونو جدا کردن
اول همین یادگار امام مجتبی عبدالله بن حسنه
با دست بریده افتاده تو بغل عمو
یه وقت دیدن حرمله طوری گلوی عبدالله رو هدف گرفت
نوشتن فذبحه یعنی گلوی عبدالله رو برید
دومین جا که خیلی دل امام زمان رو به درد آورده شیرخواره حسینه ...
دیدی بچه تا ببینه می خواهی بهش آب بدی لبهاشو به هم میزنه
بمیرم هنوز علی داشت لب هاشو مثل ماهی به هم می زد
الهی دستت قلم شه حرمله
نگم چه کرد
فقط نوشتن یه وقت حسین نگاه کنه فذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید
سومین جام اونجاییه که امام رضا فرمود یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ فابک علی الحسین
پسر شبیب برا هر غریبی خواستی گریه کنی برا حسین گریه کنه
اگه امام رضا نفرموده بود جا نداشت بگیم
فرمود پسر شبیب آخه جد ما رو مثل قربانی سرش رو از تنش جدا کردن ...
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
اشاره به روضه حضرت زهرا در روضه حضرت عبدالله بن حسن:
فکر می کردم چطور شد دست عبدالله از دست زینب رها شد
چرا تعجب می کنم؟ آخه این دختر زهراس مادرش تو کوچه بنی هاشم یه تنه علی رو رها نمی کرد هرچی دیدن علی رو میکشن زهرا رها نمی کنه یه وقت دیدن با غلاف شمشیر1
نوشتن یکی از این ملعون ها با شمشیر حرکت کرد شاید زینب تا این صحنه رو دید عبدالله دستشو رها کرد
1. درباره جلوگیری از فاطمه زهرا دو مطلب است یکی بین راهروی خانه است که سلیم نقل می کند: كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج2 ؛ ص586 «فَأَلْقَوْا فِي عُنُقِهِ حَبْلًا وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ ع عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّه» دیگری نقلی است که وقتی فاطمه زهرا طناب را می کشید عمر سه بار با غلاف شمشیر بر کتف زهرای مرضیه زد که حضرت از هوش رفتند. ر،ک: کتاب تنهایی مهر ص 158 به نقل از مجمع النورین ابوالحسن مرندی ص82 البته یک نقل نیز دلائل الامامة طبری دارد: دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ؛ ؛ ص134 وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ «5» بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيدا .