5. روضه مکتوب حضرت عبدالله شب پنجم.pdf
165.7K
✍️متن روضه حضرت عبدالله بن حسن (علیهما السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
نکاتی درباره روضه شب پنجم محرم
روضه حضرت عبدالله بن حسن
پیوند روضه حضرت عبدالله با حضرت علی اصغر
متن دیگر درباره پیوند روضه حضرت عبدالله ابن حسن با علی اصغر علیهم السلام
اشاره به روضه حضرت زهرا
صوت روضه حضرت عبدالله بن الحسن علیهما السلام
اشعار حضرت عبد الله در این آدرس ها و پیام های بعد از آن:
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/105
https://eitaa.com/rozehayemaktoubb/52
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
نکاتی درباره روضه شب پنجم حضرت عبدالله ابن حسن (علیهما السلام)
۱. از آنجا که شهادت حضرت عبدالله در اوج مصائب امام حسین علیه السلام رقم می خورد در حقیقت روضه عبدالله با روضه گودی قتلگاه گره خورده است و لذا مرثیه سرا باید شرایط مجلس و حال مستمع را بسنجد اگر مستمع آمادگی دارد می توان با اوج شروع کند.
اما اگر این آمادگی در مستمع نیست باید مراقب بود که مجلس به حال قبض دچار نشود.
لذا می توان با شعری در مناجات با امام حسین و اشاره به روضه هایی از حضرت مجلس و مستمع را آماده روضه قتلگاه و روضه حضرت عبدالله کرد.
به عنوان مثال می توان اشاره به غربت سید الشهدا و استغاثه حضرت داشت.
۲. روضه حضرت عبدالله را می توان به روضه های دیگر حضرات اهل بیت علیهم السلام پیوند داد.
از جمله:
پیوند به روضه گودال قتلگاه
پیوند به روضه حضرت علی اصغر
پیوند به روضه قمر بنی هاشم
پیوند به روضه حضرت زهرا
۳. شب پنجم و ششم متعلق به دو یادگار آقا امام مجتبی است لذا می توان به نوعی یادی از آن حضرت داشت.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام
قسمت اول:
شب پنجم ماه محرمه امشب و فردا شب مهمون سفره امام مجتباییم
بریم در خونه اون آقازاده ای که اگرچه یادگار امام مجتباس اما بزرگ شده دست حسینه
حسین و زینب این آقازاده رو رو چشماشون بزرگ کردن شاید یه سال بیشتر نداشته باباش شهید شده
روضه عبدالله هم مثل روضه عباسه هم مثل روضه علی اصغره هم وسط گودی قتلگاهه
روضه حضرت عبدالله
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم
از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم
من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه
ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم
خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را
تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم
خونِ حسن میانِ رگم موج می زند
رسوا نموده لشگر دشمن برادرم
از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه
افتاده شاه رویِ زمین در برابرم
تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست
بی اختیار ناله زدم وای مادرم
تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید
پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم
ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها
اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما
باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند
جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند
زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه
باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند
خالی کنید دورِ عمویِ غریب من
دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند
در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش
شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند
شب پنجم شب عبدالله شب روضه گودی قتلگاه خیلی روضه سختیه
نوشتن فوقف لیستریح ساعةً دیگه انقدر جراحت ها ، تشنگی بر ابی عبدالله غلبه کرد
فاتاه حجر فسالت الدماء من جبهته
از پشت خیمه دیدم هرسو ره تو بستند با سنگ های کینه پیشانیت شکستند
تا لباس عربی رو بالا زد خون رو از پیشانی پاک کنه
فاتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب (1)
دیگه ترجمه نکنم فقط زینب شنید حسین داره یه خبری بهش میده
صدا زد بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
تا دید عمو روی زمین افتاده آخرین سرباز آخرین بازمانده قافله شهدا
عمه دستشو محکم گرفته اما زینب دید این ملعون ها اومدن دور و بر ابی عبدالله رو گرفتن
آخه نوشتن یکی از این ملعون ها با شمشیر حرکت کرد شاید زینب تا این صحنه رو دید عبدالله دستشو رها کرد
عمه جان والله لا افارق عمی به خدا عمومو رها نمی کنم
تا شمشیر رو برد بالا صدا زد ویلک یابن الخبیثة آی حرام زاده نمیذارم عمومو بکشی
دستاشو سپر کرد یه وقت زینب شنید این کودک امام حسن صدا میزنه:« وا أماه »
وای مادرم ...
....
عمه ببین دستای منم مثل مادرت شکستن
یه وقت دیدن دست عبدالله از پوست آویزان شده
اما ای کاش به همین اکتفا می کردن یه وقت حرمله ملعون گلوشو هدف گرفت
فذبحه و هو فی حجر عمه الحسین 2
منبع:
(1) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص502 إذ أتاه حجر، فوقع على جبهته، فسالت الدّماء من جبهته، به نقل از مقتل خوارزمی
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص53 قالوا فوقف ع يستريح ساعة و قد ضعف عن القتال فبينما هو واقف إذ أتاه حجر فوقع في جبهته فأخذ الثوب ليمسح الدم عن وجهه فأتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب فوقع السهم في صدره و في بعض الروايات على قلبه فقال الحسين ع بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه فانبعث الدم كالميزاب فوضع يده على الجرح فلما امتلأت رمى به إلى السماء فما رجع من ذلك الدم قطرة و ما عرفت الحمرة في السماء حتى رمى الحسين ع بدمه إلى السماء ثم وضع يده ثانيا فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحيته و قال هَكَذَا أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي وَ أَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ.
(2) . بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص53 و قال المفيد و السيد فلبثوا هنيئة ثم عادوا إليه و أحاطوا به فخرج عبد الله بن الحسن بن علي ع و هو غلام لم يراهق من عند النساء يشتد حتى وقف إلى جنب الحسين ع فلحقته زينب بنت علي ع لتحبسه فقال الحسين ع احبسيه يا أختي فأبى و امتنع امتناعا شديدا و قال لا و الله لا أفارق عمي و أهوى أبجر بن كعب و قيل حرملة بن كاهل إلى الحسين ع بالسيف فقال له الغلام ويلك يا ابن الخبيثة أ تقتل عمي فضربه بالسيف فاتقاه الغلام بيده فأطنها إلى الجلد فإذا هي معلقة فنادى الغلام يا أماه فأخذه الحسين ع فضمه إليه و قال يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ «1» قال السيد فرماه حرملة بن كاهل بسهم فذبحه و هو في حجر عمه الحسين ع.
پیوند روضه حضرت عبدالله با روضه حضرت علی اصغر (علیهما السلام)
همه شهدای کربلا رو سر از تنشون جدا کردن و به نیزه زدن
اما جانسوز تر اینه
سه نفر بودن روز عاشورا هنوز جونی در بدن داشتن و سرشونو جدا کردن
اول همین یادگار امام مجتبی عبدالله بن حسنه
با دست بریده افتاده تو بغل عمو
یه وقت دیدن حرمله طوری گلوی عبدالله رو هدف گرفت
نوشتن فذبحه یعنی گلوی عبدالله رو برید
دومین جا که خیلی دل امام زمان رو به درد آورده شیرخواره حسینه ...
دیدی بچه تا ببینه می خواهی بهش آب بدی لبهاشو به هم میزنه
بمیرم هنوز علی داشت لب هاشو مثل ماهی به هم می زد
الهی دستت قلم شه حرمله
نگم چه کرد
فقط نوشتن یه وقت حسین نگاه کنه فذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید
سومین جام اونجاییه که امام رضا فرمود یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ فابک علی الحسین
پسر شبیب برا هر غریبی خواستی گریه کنی برا حسین گریه کنه
اگه امام رضا نفرموده بود جا نداشت بگیم
فرمود پسر شبیب آخه جد ما رو مثل قربانی سرش رو از تنش جدا کردن ...
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
اشاره به روضه حضرت زهرا در روضه حضرت عبدالله بن حسن:
فکر می کردم چطور شد دست عبدالله از دست زینب رها شد
چرا تعجب می کنم؟ آخه این دختر زهراس مادرش تو کوچه بنی هاشم یه تنه علی رو رها نمی کرد هرچی دیدن علی رو میکشن زهرا رها نمی کنه یه وقت دیدن با غلاف شمشیر1
نوشتن یکی از این ملعون ها با شمشیر حرکت کرد شاید زینب تا این صحنه رو دید عبدالله دستشو رها کرد
1. درباره جلوگیری از فاطمه زهرا دو مطلب است یکی بین راهروی خانه است که سلیم نقل می کند: كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج2 ؛ ص586 «فَأَلْقَوْا فِي عُنُقِهِ حَبْلًا وَ حَالَتْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ فَاطِمَةُ ع عِنْدَ بَابِ الْبَيْتِ فَضَرَبَهَا قُنْفُذٌ الْمَلْعُونُ بِالسَّوْطِ فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عَضُدِهَا كَمِثْلِ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّه» دیگری نقلی است که وقتی فاطمه زهرا طناب را می کشید عمر سه بار با غلاف شمشیر بر کتف زهرای مرضیه زد که حضرت از هوش رفتند. ر،ک: کتاب تنهایی مهر ص 158 به نقل از مجمع النورین ابوالحسن مرندی ص82 البته یک نقل نیز دلائل الامامة طبری دارد: دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ؛ ؛ ص134 وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ «5» بِأَمْرِهِ، فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيدا .
6. روضه مکتوب حضرت قاسم شب ششم.pdf
177.8K
۱. ✍️متن روضه حضرت قاسم بن حسن (علیهما السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت اول
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت دوم
روضه حضرت قاسم علیه السلام قسمت سوم
پیوند روضه حضرت قاسم علیه السلام با قتلگاه
۲. صوت روضه حضرت قاسم علیه السلام
۳. چند شعر منتخب از استاد سازگار برای حضرت قاسم
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت قاسم علیه السلام
قسمت اول:
امشب شب یادگار همین آقاس تو صحرای کربلا
اون قاسمی که حسین شب عاشورا بهش گفت فداک عمک عمو به فدات بشه
پشت خیمه قدم زنان به دعا
داشت با درگه خدا نجوا
ای خدا عاشق عمو هستم
تو خودت راضی اش کن از دستم
چاره درد را نمی دانم
او غریب است منکه می دانم
[طبق نقلی حضرت فرمود پسرم با پاهای خودت به سوی مرگ می خوای بری
عرضه داشت عموجان و کیف لا یا عم و انت بین الاعداء وحید فرید من طاقت ندارم تنهایی تو ببینم]
تو اگر بر دلش بیندازی
او به جانبازی ام شود راضی
منکه شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم
سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم
بر لبم بهترین غزل دارم
جام شیرین تر از عسل دارم
من در این حربگاه می جنگم
با تمام سپاه می جنگم
من گل سرخ و سبز این چمنم
با حسین و سلاله حسنم
شب عاشورا ابی عبدالله فرمود همه شما کشته می شید یک نفر از شما باقی نمی مونه
قاسم صدا زد عمو! آیا منم شهید میشیم
فرمود یا بنی کیف الموت عندک پسرم مرگ نزد تو چگونه است عرضه داشت عموجان احلی من العسل
شهادت در راه خدا از عسل برام شیرین تره
فرمود آره تو هم شهید میشی اما بعد ان تبلو ببلاء عظیم به بلای بزرگی دچار میشی
روضه قاسم انقدر جانسوزه صاحب مصیبت عظمی که حسینه میگه قاسمم مصیبت تو بزرگه لذا چند جا روز عاشورا لشگر رو نفرین کرد یه جا پای پیکر قاسم بود اللهم احصهم عددا خدایا دونه دونه شونو بشمار و لا تغادر منهم احدا خدا یه دونه از این هام باقی نگذار بعد فرمود ولا تغفر لهم ابدا
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج43 ؛ ص269 كامل الزيارات أَبِي عَنْ سَعْدٍ وَ الْحِمْيَرِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَخِيهِ نُوحٍ عَنِ الْأَجْلَحِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ يَا عَلِيُّ لَقَدْ أَذْهَلَنِي هَذَانِ الْغُلَامَانِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ أَنْ أُحِبَّ بَعْدَهُمَا أَحَداً إِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي أَنْ أُحِبَّهُمَا وَ أُحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمَا.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص110 : ... فقال: فداك عمّك،
اشکهای خونین در سوگ امام حسین ترجمه ذریعة النجات ص 246 به نقل از المنتخب ص 374.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص110 به نقل از مدینه المعاجز و نفس المهموم : فقال لهم: يا قوم! إنّي في غد أقتل، و تقتلون كلّكم معي، و لا يبقى منكم واحد. فقالوا: الحمد للّه الّذي أكرمنا بنصرك، و شرّفنا بالقتل معك، أو لا ترضى أن نكون معك في درجتك يا ابن رسول اللّه؟ فقال: جزاكم اللّه خيرا. و دعا لهم بخير، فأصبح و قتل و قتلوا معه أجمعون. فقال له القاسم بن الحسن عليه السّلام: و أنا فيمن يقتل؟ فأشفق عليه، فقال له: يا بنيّ! كيف الموت عندك؟ قال: يا عمّ! أحلى من العسل. فقال: أي و اللّه- فداك عمّك-، إنّك لأحد من يقتل من الرّجال معي بعد أن تبلو ببلاء عظيم، و ابنيعبد اللّه. فقال: يا عمّ! و يصلون إلى النّساء حتّى يقتل عبد اللّه و هو رضيع؟ فقال: فداك عمّك، يقتل عبد اللّه إذ جفّت روحي عطشا، و صرت إلى خيمنا، فطلبت ماء و لبنا، فلا أجد قطّ.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص130 أضاف في نفس المهموم: «و روي أنّه قال الحسين عليه السّلام: اللّهمّ أحصهم عددا، و اقتلهم بددا، و لا تغادر منهم أحدا، و لا تغفر لهم أبدا، صبرا يا بني عمومتي، صبرا يا أهل بيتي، لا رأيتم هوانا بعد ذلك اليوم أبدا»
روضه حضرت قاسم علیه السلام
قسمت دوم:
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
دست رکاب بر سر پایم نمی رسید آن اسب هم مخالف جنگ یتیم بود
روز عاشورا دونه دونه همه رفتند به قربانگاه اومد اجازه بگیره
گفتن ابی عبدالله بغلش کرد این قدر تو بغل هم گریه کردند حتی غشی علیهما هر دو از حال رفتند
خیلی سخت بود برای حسین یادگار برادره ... امانته
یه وقت دیدن افتاد به پای عمو شروع کرد دست و پای عمو رو بوسیدن
این قدر التماس کرد بالاخره اذن میدان گرفت
پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد
ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی
[و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد
نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن
هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد
رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد]
هنوز داشت گریه می کرد که وارد میدان شد
اومد مقابل لشگر ایستاد
ان تنکرونی فانا ابن الحسن سبط النبی المصطفی الموتمن
مردم اگه می شناسید من یادگار حسنم
گفتن کان وجهه فلقة قمر مثل ماهپاره می درخشید
راوی میگه دیدم حتی بند نعلینش پاره بود انقدر شوق شهادت داره خودش رو رسوند به میدان
وارد میدان شد غوغایی به پا کرد گفتن 70 نفر از این ملعون ها رو به زمین انداخت
اما نگم چی شد
فقط بگم یه وقت از بین میدان صدای قاسم بلند شد
افتادم از پشت فرس عمو به فریادم برس
یا عماه ادرکنی
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص137 به نقل از مقتل خوارزمی فلمّا نظر إليه الحسين اعتنقه، و جعلا يبكيان حتّى غشي عليهما، ثمّ استأذن الغلام للحرب، فأبى عمّه الحسين أن يأذن له، فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه، و يسأله الإذن حتّى أذن له، فخرج و دموعه على خدّيه و هو يقول: إن تنكروني فأنا فرع الحسن
محمود ژولیده
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص129 قال أبو مخنف: حدّثني سليمان بن أبي راشد، عن حميد بن مسلم، قال: خرج إلينا غلام كأنّ وجهه شقّة قمر، في يده السّيف، عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع إحداهما ما أنسى أنّها اليسرى
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص151 و كمن له ملعون، فضربه على أمّ رأسه، ففجر هامته، و خرّ صريعا يخور بدمه، فانكبّ على وجهه، به نقل از تاریخ طبری
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص151 و خرّ صريعا يخور بدمه، فانكبّ على وجهه، و هو ينادي: يا عمّاه! أدركني. به نقل از ابو مخنف