eitaa logo
متن روضه اهل بیت (آرشیو کانال روضه های مکتوب)
3.4هزار دنبال‌کننده
24 عکس
15 ویدیو
72 فایل
این کانال پشتیبان کانال روضه های مکتوبه اینجا متون گذاشته میشه راه ارتباط: @Yazahra1357 لینک کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub لینک منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
مشاهده در ایتا
دانلود
این سه جلسه که ارتباط بین روضه حضرت علی اصغر علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها است در ضمن پیام های ۱۵ نکته هم آمده است اما به جهت ارتباط با یکدیگر از جهت موضوع در اینجا دوباره بار گزاری شد.
. . . 🔴🔴🔴دوستان گرامی برای این پانزده مجلس واقعا وقت گذاشته شده است امیدوارم حتما مطالعه بفرمایید🔴🔴🔴
پانزده مجلس روضه حضرت علی اصغر علیه السلام با گرایش جهاد تبیین.pdf
624K
پانزده مجلس روضه حضرت علی اصغر علیه السلام با گرایش به جهاد تبیین اعظم مصائب جهاد مادرانه رباب شرمندگی سید الشهدا جهاد با سلاح گریه دو ششماهه خصائص علی اصغر علیه السلام ذبح عظیم امام حسین علیه السلام داغی آهن قطع نصیحت امام نقش ترور شخصیت و شایعات در کورشدن بصیرت جامعه واکنش سیدالشهدا به شهادت طفل شیرخوار روضه شیرخواره در کلام اهل بیت سرّ شهادت علی اصغر علیه السلام آخرین سرباز اصابت تیر به گلوی سیدالشهدا @rozehayemaktoub
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام قسمت اول: شب هشتم ماه محرم دلها رو روانه کنیم کربلا کنار شش گوشه ابا عبدالله پایین پای امام حسین دست توسل بزنیم به درگاه جوان امام حسین گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم نقش شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی بخاک فتادم گهی زجای پریدم [دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم] علی جانم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم دنبال علی راه افتاد از شیخ جعفر شوشتری نقل شده حسین به احتضار افتاد گفتن مانند محتضر چشمای حسین تو حدقه دور می خورد خدایا تو شاهد باش بر این قوم کسی رو به میدان می فرستم اشبه الناس خلقا و خلقا برسول الله هر وقت مشتاق می شدیم به چهره پیغمبر نگاه کنیم نگاه به چهره علی اکبر می کردیم برای بعضیا تانی می کرد اجازه نمی داد اما تا علی آمد اجازه داد چه غوغایی شد تو خیمه لحظه وداع علی خواهرا عمه ها همه دور علی رو گرفتن طبق برخی نقل ها آمد فرمود علی رو رها کنید علی من غرق در ذات خدا است موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏12 ؛ ص1110 به نقل از معالي السّبطين، 1/ 415/و (منها) قال المرحوم الشّيخ جعفر التّستريّ [قدس سره‏]: إنّ الحسين [عليه السلام‏] في مصيبة ولده: قد احتضر وأشرف على الموت ثلاث مرّات، (الاولى) لمّا برز عليّ الأكبر واستأذن‏ أباه، فأذن له وألبسه الدّرع والسّلاح وأركبه على العقاب. قال- رحمه الله-: فلمّا تجلّى وجه طلعته من أفق العقاب واستولت يده وقدمه على العنان والرّكاب، خرجن النّساء وأحدقن به، فأخذت‏ عمّاته وأخواته بعنانه وركابه، ومنعنه من العزيمة، فعند ذلك تغيّر حال الحسين عليه السلام بحيث أشرف على الموت، وصاح بنسائه وعياله: دعنه، فإنّه ممسوس‏ في اللَّه و مقتول في سبيل اللَّه، ثمّ أخذ بيده وأخرجه من بينهنّ، فنظر إليه نظر آيس منه، إلى آخره.المازندراني، اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص112 خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى ع عَيْنَهُ وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ص وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْه‏ همان ، فاستاذن اباه فاذن له همان مدرک سابق الذکر از شیخ جعفر شوشتری: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏12 ؛ ص1110 به نقل از معالي السّبطين، 1/ 415/و (منها) قال المرحوم الشّيخ جعفر التّستريّ [قدس سره‏]: إنّ الحسين [عليه السلام‏] في مصيبة ولده: قد احتضر وأشرف على الموت ثلاث مرّات، (الاولى) لمّا برز عليّ الأكبر واستأذن‏ أباه، فأذن له وألبسه الدّرع والسّلاح وأركبه على العقاب. قال- رحمه الله-: فلمّا تجلّى وجه طلعته من أفق العقاب واستولت يده وقدمه على العنان والرّكاب، خرجن النّساء وأحدقن به، فأخذت‏ عمّاته وأخواته بعنانه وركابه، ومنعنه من العزيمة، فعند ذلك تغيّر حال الحسين عليه السلام بحيث أشرف على الموت، وصاح بنسائه وعياله: دعنه، فإنّه ممسوس‏ في اللَّه و مقتول في سبيل اللَّه، ثمّ أخذ بيده وأخرجه من بينهنّ، فنظر إليه نظر آيس منه، إلى آخره.المازندراني، کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام قسمت دوم: وارد میدان شد مردم! :انا علی ابن الحسین بن علی مثل جدش امیرالمومنین به هر طرف لشگر که حمله می کرد لشگر و به هم می زد مثل روباه که از شیر فرار می کنه همه از جلوی علی فرار می کردن آرایش جنگی دشمن به هم می خورد اما بمیرم به تعبیر ناقص من اونچه نباید می شد شد یه وقت حسین یه ناله ای شنید یا ابتاه علیک منی السلام بابا دیگه نگران تشنگی و لبای خشک من نباش این رسول خدا با کاسه بهشتی آمده گفتن برا بعضیا با عجله میومد اما از مقتل شیخ حر عاملی نقل می کنن تا نزدیک بدن علی شد گفتن سقط من الفرس از روی اسب به زمین افتاد آرام آرام روی زانو خودشو رسوند به علی فجلس علی التراب یه نگاهی به بدن علی کرد موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص8 به نقل از فتوح ابن اعثم :ثمّ تقدّم عليّ بن الحسين‏ بن عليّ‏ عليهما السّلام و هو يقول: أنا عليّ بن الحسين بن عليّ‏ من عصبة جدّ أبيهم النّبيّ‏ و اللّه لا يحكم فينا ابن الدّعيّ‏ أطعنكم بالرّمح حتّى ينثني‏ أضربكم بالسّيف أحمي عن أبي‏ ضرب غلام علويّ قرشيّ‏ ثمّ حمل رضى اللّه عنه، فلم‏ يزل‏ يقاتل‏ حتّى ضجّ أهل الشام من يده و من كثرة من قتل منهم‏ موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص58 به نقل از مقتل مقرم :و لم‏ يزل‏ يحمل‏ على الميمنة، و يعيدها على الميسرة، و يغوص في الأوساط، فلم يقابله جحفل إلّا ردّه، و لا برز إليه شجاع إلّا قتله. فقتل مائة و عشرين فارسا موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص34 به نقل از مقتل ابی مخنف : فکمن له ملعون، فضربه بعمود من حديد على أمّ رأسه، فانجدل صريعا إلى الأرض، و استوى جالسا، و هو ينادي: يا أبتاه! عليك‏ منّي‏ السّلام‏، فهذا جدّي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله، و هذا أبي عليّ عليه السّلام، و هذه جدّتي فاطمة، و هم يقولون لك: العجل، العجل، و هم مشتاقون إليك. موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص18 به نقل از مقتل خوارزمی فلمّا بلغت روحه التّراقي، نادى بأعلى صوته: يا أبتاه! هذا جدّي رسول اللّه قد سقاني‏ بكأسه الأوفى شربة لا أظمأ بعدها أبدا، و هو يقول لك: العجل، فإنّ لك كأسا مذخورة سحاب رحمت ص468 به نقل از واعظ قزوینی به نقل از مقتل شیخ حر عاملی کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه حضرت علی اکبر علیه السلام قسمت سوم: هر طوری بود خودشو رسوند کنار بدن جوانش اما عجب بدنی آخه نوشتن تا او ملعون ضربه رو زد علی خودشو انداخت روی اسب اسب گویا آموزش دیده بود باید علی رو برمی گرداند به خیمه اما خون جلوی چشما اسب رو گرفت فحمله الخیل الی معسگر الاعداء فقطعوه بسیوفهم اربا اربا نمی دونم داغ جوان چه می کنه آخه امیر المومنینم کنار بدن زهرا یه جمله ای گفت هنوز حسنین هستن زینبین هستن صدا زد زهرا جان لا خیر بعدک فی الحیاة اینجام ابی عبدالله تا آمد کنار بدن علی صدا زد علی علی الدنیا بعدک العفا علی بعد از تو خاک بر سر دنیا موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص54 به نقل از معالی السبطین و دیگران ثمّ اعتنق فرسه، فاحتمله الفرس إلى معسكر الأعداء، فقطّعوه بسيوفهم إربا إربا. فلمّا بلغت الرّوح التّراقي‏ مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏1 ؛ ص240 وَ أَنْشَأَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ لَا خَيْرَ بَعْدَكِ‏ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا أَخْشَى مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي‏ مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج4 ص109 فقال الحسین علی الدنیا بعدک العفا کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
ارتباط بین روضه حضرت علی اکبر و حضرت زهرا و گودی قتلگاه اما عرضه بداریم علی جان شما تا زمین خوردی بابا رو صدا زدی همینم باید باشه قاسمم حسینو صدا زد عباسم حسینو زد همه آرزو داشتن سر به زانوی امامشون بذارن اما نمیدونم چه سریه دو نفر بودن نذاشتن لحظه آخر کسی بالا سرشون باشه اولی مادر ساداته حسنین رو فرستاد مسجد علی هم مشغول نمازه صدا زد اسما چند لحظه صبر کن بعد صدام بزن اگه صدام زدی جوابتو ندادم برو علی خبر کن اصلا نمی دونم مظهر وفا است مظهر حیا است هیچ وقت کاری که علی نتونه انجام بده نخواست آخه هر زنی زمین بخوره شوهرشو صدا میزنه اما قربونت برم مادرجان یه وقت دیدن ناله زد یا فضه خذینی فضه بیا که محسنمو کشتن دومی هم خود حسینه امام زمان فرمود لحظه آخر یه نگاه غریبانه ای می کرد به سمت خیمه ها تدیر طرفا خفیا الی رحلک حضرت آیت الله بهجت فرموده بودن نگید زینب داشت نگاه می کرد آخه تا دید زینب اومده داره تماشا می کنه با چشم اشاره کرد خواهرم برگرد یعنی زینب جان همین که مادرم تماشا می کنه بسه ناله بزن بگو یا حسین مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏1 ؛ ص240 وَ أَنْشَأَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ لَا خَيْرَ بَعْدَكِ‏ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا أَخْشَى مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي‏ مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج4 ص109 فقال الحسین علی الدنیا بعدک العفا كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ؛ ج‏1 ؛ ص500 ُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا «1» وَ قَالَتْ انْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً ثُمَّ ادْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا و طبق نقل دیگری فرمود فارسلی الی علی كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ؛ ج‏1 ؛ ص500 وَ قِيلَ‏ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ حِينَ تَوَضَّأَتْ وُضُوءَهَا لِلصَّلَاةِ هَاتِي طِيبِيَ الَّذِي أَتَطَيَّبُ بِهِ وَ هَاتِي ثِيَابِيَ الَّتِي أُصَلِّي فِيهَا فَتَوَضَّأَتْ ثُمَّ وَضَعَتْ رَأْسَهَا فَقَالَتْ لَهَا اجْلِسِي عِنْدَ رَأْسِي فَإِذَا جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَأَقِيمِينِي فَإِنْ قُمْتُ وَ إِلَّا فَأَرْسِلِي إِلَى عَلِي‏ وبحار ج30 ص294 َ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏24 ؛ ص897 تُديْرُ طَرْفاً خَفِيّاً إلى رَحْلِكَ وبَيْتِكَ، نقل به مضمون از حاج محمد خرمفر مداح روضه آیت الله بهجت. کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰ارتباط بین روضه حضرت زهرا با روضه حضرت علی اکبر: اینکه امیر المومنین در وفات زهرای مرضیه این چنین بی تاب شدند که آرزوی رفتن از دنیا داشتند که فرمودند: «پس از تو خیری در زندگی دنیا نیست و می ترسم پس از تو عمرم طولانی شود» به جهات مختلفی بود از جمله اینکه زهرای مرضیه یاد آور رسول خدا بود. 🔸در روایت آمده است که عائشه می گوید در بین مردم سخن گفتن هیچ کس مانند فاطمه شبیه تر به سخن گفتن پیامبر نبود. در روایت دیگر از عائشه است که هیچ کس در وقار و روش نیکوی زندگی به رسول خدا شبیه تر از فاطمه نبود. همچنین ام سلمه می فرماید: چهره مبارک فاطمه شبیه ترین مردم به چهره رسول خدا بود. و جابر نیز می گوید: هرگاه راه رفتن فاطمه را می بینم، راه رفتن رسول خدا را به یاد می آورم. 🔸نکته دوم عمر کوتاه زهرای مرضیه بود. این عمر کوتاه هم وعده پیامبر به فاطمه بود: « أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.» همچنین آرزوی زهرا بعد از فراق پدر و مظلومیت امیرالمومنین بود که فرمود:«يَا إِلَهِي عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعا» امیرالمومنین در خطاب به رسول خدا در شکوه از فراق زهرا عرضه داشتند: «و الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ» و همچنین عرضه داشتند:« چه زود بین ما جدایی افتاد (سَرْعَانَ‏ مَا فُرِّقَ بَيْنَنَا)» سید الشهدا نیز در روز عاشورا علی اکبر را از سویی آیینه پیامبر و از سویی یادآور مادر می دید که امام می فرماید وقتی علی به سوی میدان شتافت اشک حسین جاری شد و فرمود:« اللَّهُمَّ كُنْ أَنْتَ الشَّهِيدَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمُ ابْنُ رَسُولِكَ وَ أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ وَجْهاً وَ سَمْتاً بِه‏» داغ این جوان چنان بر قلب امام حسین اثر گذار بود که همان گونه که علی را در آغوش خویش داشت فرمود: «[ولدي‏] على الدنيا بعدك‏ العفا.» کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم (علیه السلام) (مجلس دوم) گفتن دو جا آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد یه جا وقتی بود که حبیب افتاد گفتن بان الانکسار فی وجه الحسین(1) یه بار هم اونجا بود که ناله برادر رو از کنار نهر علقمه شنید ... چه زیبا مرحوم اصفهانی فرموده: تا بیافتاد دو دست از تن آن میر حجاز شد به یکباره دراز دست کوتاه مخالف به پناگاه امم به نوامیس حرم اما می خوام عرض کنم یا امام زمان اونجا هنوز اصحاب دور و بر حسین بودن زهیر پا شد حسینو آرام کنه اما بمیرم برا غربت حسین تا صدای ناله عباسو شنید گفتن اول تیر به مشک عباس خورد بعدم یه تیر به سینه عباس نشست اینجا بود که از روی اسب به زمین افتاد فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی اومد کنار بدن برادر اول خم شد به بدن برادر نگاه کرد (2) بلند بلند گریه کرد صدا زد عباسم کمرم شکست الان انکسر ظهری و قلت حیلتی (3) (1) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏3 ؛ ص593 به نقل از مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 65- 67 قال أبو مخنف رحمه اللّه: لمّا قتل العبّاس، و حبيب بن مظاهر رحمه اللّه، بان‏ الإنكسار في وجه الحسين عليه السّلام، ثمّ قال: للّه درّك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة. قال: فقام إليه زهير بن القين رحمه اللّه، و قال: بأبي أنت و أمّي يا ابن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، ما هذا الانكسار الّذي أراه في وجهك، ألست تعلم أنّا على الحقّ؟ قال: بلى، و آله الخلق إني لأعلم علما يقينا إنّي و إيّاكم على الحقّ و الهدى. فقال زهير: إذا لا نبالى و نحن نصير إلى الجنّة و نعيمها. و همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏15 ؛ ص628 زاد في المعالي: لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين عليه السلام، سِرُّهُ واضح لأنّ اطمينان قلب السّلطان وقلوب العسكر بحامل اللّواء، فإذا سقط اللّواء يتزلزل قلب السّلطان والعسكر، وكان زهير حامل لواء الميمنة، وحبيب حامل لواء الميسرة، والعبّاس حامل لواء القلب، ولهذا لمّا قُتل حبيب بانَ‏ الانكسار في وجه الحسين، وكذلك لمّا قُتل العبّاس عليه السلام (2) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏4 ؛ ص264 به نقل از سماوی ابصار لحسین و جاءه سهم و أصاب القربة و أريق ماؤها، ثمّ جاءه سهم آخر، فأصاب صدره، فانقلب عن فرسه. و في خبر: فضربه ملعون بعمود من حديد، ففلق هامته، فقتله، و لمّا انقلب عن فرسه، صاح إلى أخيه الحسين عليه السّلام: أدركني. فلمّا أتاه، رآه صريعا، فبكى، و حمله إلى الخيمة، ثمّ قالوا: و لمّا قتل العبّاس قال الحسين عليه السّلام: الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي.و في (إبصار العين): فخرّ صريعا إلى الأرض، فنادى بأعلى صوته: أدركني يا أخي.فانقضّ إليه أبو عبد اللّه كالصّقر، فرآه مقطوع اليمين و اليسار، مرضوخ الجبين، مشكوك العين بسهم، مرتثا بالجراحة، فوقف‏ عليه‏ منحنيا، و جلس عند رأسه يبكي حتّى فاضت نفسه، (3) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس سوم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین عرضه بداریم یا صاحب الزمان هر شهیدی زمین می افتاد حسین بالای سرش میومد سرشو به دامن می گرفت پیکر مطهر شهید رو برمی گردوندن برخی شهدا رو اصحاب میاوردن علی اکبر که زمین افتاد دیگه اصحاب نبودن یا کم بودن حسین بنی هاشمیا رو صدا زد جوانان بنی هاشم بیاید بدن علی رو برگردونید وقتی قاسم افتاد زمین حسین خودش قاسم رو به سینه چسباند برگرداند برگردوند خلاصه به هر نحوی همه رو از بین دشمن عقب برد فقط دو تا بدن برنگشتن یکی بدن مظلوم علمدار ابی عبدالله بود حسین یه نگاهی به جسم نیمه جان عباس انداخت عباسم چه کنم آیا برم مراقب خیمه ها باشم یا بمونم تو رو برگردونم اینجا بود صدا زد الان انکسر ظهری بعد یه جمله ای گفته حسین اگه خودش نفرموده بود کسی جرأت نداشت به زبون بیاره فرمود عباسم ببین کنار بدن تو بیچاره شدم «قلت حیلتی» میگن حسین که رسید هنوز یه نیمه جونی تو بدن عباس بود(۲) اینجا دو تا جمله نقل کردن شایدم زبان حاله اول اینکه بعضیا گفتن عباس خودش صدا زد حسین جان دیگه منو به خیمه ها برنگردون من وعده آب به بچه هات دادم(۳) دوم اینکه زبان حال عباس اینه حسین جان من هم زمین افتادم تو اومدی بالاسرم اما ساعتی بعد که تو زمین می خوری آیا کسی هست سرت رو به دامن بگیره؟ یه وقت زینب بیاد بالای بلندی ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست خاک دو عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان یکجا برای بوسه ام در همه اعضای تو نیست. .................................... (1) جهت مشاهده مدارک روضه به روضه حضرت در کانال روضه های مکتوب مراجعه شود. (۲) موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام) ؛ ج‏9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى‏ بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي». (۳) سحاب رحمت به نقل از معالی السبطین کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس چهارم السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین [...] نقل شده از مرحوم دربندی: اون شخص هر روز به زیارت امام حسین می رفت اما زیارت عباسو هفته ای یه بار می رفت تو عالم خواب فاطمه زهرا رو دید از او رو برمی گردونه فرمود تزور ابنی الحسین و لا تزور ابنی العباس الا قلیلا پسرم حسین رو زیارت می کنی اما پسرم عباسو کم زیارت می کنی اگرچه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهراست عباس اومد خدمت برادر صدا زد برادر جان دیگه سینه م تنگ شده دیگه از زندگی بیزار شدم «سئمت من الحیاة» میخوام برم از این منافقین انتقاممو بگیرم. حسین صدا زد حالا که میخوای بری به میدان، برو قدری برا بچه ها آب بیار گفتن تا نزدیک خیمه بچه ها شد فسمع الاطفال ینادون العطش العطش در خیمه قحط آب است عمو جان خون به دل رباب است عموجان راه افتاد به سمت میدان چهار هزار نفر نگهبان شریعه بودند با اینکه برنامه جنگ نداشت هشتاد نفر رو به درک واصل کرد رفت داخل آب وارد آب شد کفی از آب برداشت اما آب روی آب ریخت چو دید تشنۀ لب های خشک او دریاست به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست که آب از چه نگردیدی از خجالت آب تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم که در تو عکس لب خشک سیّدالشّهداست ز خون دیدۀ من روی موج خود بنویس که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست اما آب فرات یه پیامی برات آوردم ز شیر خواره برایت پیام آوردم پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟ تو همه جنگ ها ملاک علمدار بوده تو جنگ احد تا خبر پیچید پیغمبرو کشتن همه فرار کردن ما یه قطره از مصیبت عباسو تو مصیبت شهادت حاج قاسم دیدیم مشک رو پر آب کرد به سمت نخلستان حرکت کرد عجب صحنه ای ساخت اگر همه این عالم خلق شده بود تا این صحنه به وجود بیاد جا داشت بی دلیل نیست تو زیارت عباس امام صادق فرمود بگو سلام ملائکه سلام انبیا سلام بندگان صالح خدا صبح و شب برتو باد یابن امیر المومنین مشک به شانه گرفت راه افتاد شروع کرد رجز خوندن لا ارهب الموت اذ الموت رقا حتی اواری فی المصالیت لقی نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی انا العباس اغدوا بالسقا و لا اخاف الشر یوم الملتقی یه وقت لشگر شنید لحن عباس عوض شد والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی دست چپشم قطع کردن بازم ادامه داد مشکو به دندان گرفت یه وقت تیری اومد به سینه عباس نشست گفتن فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی طبق اون خواب خودش روضه خودشوخونده مرحوم قزوینی دید یه روضه خونی میگه روز عاشورا با تیر به چشم عباس زدن خیلی گریه کرد بعد فرمود چرا این روضه ها رو میخونید؟ میگه شب تو خواب دیدم خودش فرمود سید ابراهیم آیا تو روز عاشورا بودی ببینی با من چه کردند؟ تا دستامو جدا کردن سپاه دشمن شروع کرد به تیر باران یه وقت یه تیر به چشمای من نشست زانو رو بالا آوردم تیر رو از چشمام جدا کنم عمامه از سرم افتاد یه ملعون با عمود آهن ... بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏45 ؛ ص41 أقول و في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين ع بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي‏ «1» فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ‏ مِنَ‏ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا همان سوگنامه به نقل از معالی السبطین استاد حاج غلامرضاسازگار كامل الزيارات ؛ النص ؛ ص256 َ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ قَبْرِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ عَلَى شَطِّ الْفُرَاتِ بِحِذَاءِ الْحَائِرِ [الْحَيْرِ] فَقِفْ عَلَى بَابِ السَّقِيفَةِ وَ قُلْ سَلَامُ‏ اللَّهِ‏ وَ سَلَامُ‏ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ. بحار ج45 ص40 همان ص42 سحاب رحمت ص529 به نقل از سردار کربلا ص289 به نقل از آیت الله سید محمد کاظم قزوینی فرزند ایت الله سید محم ابراهیم قزوینی https://eitaa.com/rozehayemaktoub