ارتباط بین روضه حضرت علی اکبر و حضرت زهرا و گودی قتلگاه
اما عرضه بداریم علی جان شما تا زمین خوردی بابا رو صدا زدی
همینم باید باشه قاسمم حسینو صدا زد عباسم حسینو زد همه آرزو داشتن سر به زانوی امامشون بذارن
اما نمیدونم چه سریه دو نفر بودن نذاشتن لحظه آخر کسی بالا سرشون باشه
اولی مادر ساداته حسنین رو فرستاد مسجد علی هم مشغول نمازه
صدا زد اسما چند لحظه صبر کن بعد صدام بزن اگه صدام زدی جوابتو ندادم برو علی خبر کن
اصلا نمی دونم مظهر وفا است مظهر حیا است هیچ وقت کاری که علی نتونه انجام بده نخواست
آخه هر زنی زمین بخوره شوهرشو صدا میزنه
اما قربونت برم مادرجان یه وقت دیدن ناله زد یا فضه خذینی
فضه بیا که محسنمو کشتن
دومی هم خود حسینه
امام زمان فرمود لحظه آخر یه نگاه غریبانه ای می کرد به سمت خیمه ها
تدیر طرفا خفیا الی رحلک
حضرت آیت الله بهجت فرموده بودن نگید زینب داشت نگاه می کرد آخه تا دید زینب اومده داره تماشا می کنه با چشم اشاره کرد خواهرم برگرد
یعنی زینب جان همین که مادرم تماشا می کنه بسه
ناله بزن بگو یا حسین
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج1 ؛ ص240
وَ أَنْشَأَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ
لَا خَيْرَ بَعْدَكِ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا أَخْشَى مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي
مناقب آل ابی طالب لابن شهر آشوب ج4 ص109 فقال الحسین علی الدنیا بعدک العفا
كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ؛ ج1 ؛ ص500 ُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا «1» وَ قَالَتْ انْتَظِرِينِي هُنَيْهَةً ثُمَّ ادْعِينِي فَإِنْ أَجَبْتُكِ وَ إِلَّا فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِي فَانْتَظَرَتْهَا هُنَيْهَةً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا
و طبق نقل دیگری فرمود فارسلی الی علی كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ؛ ج1 ؛ ص500 وَ قِيلَ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ حِينَ تَوَضَّأَتْ وُضُوءَهَا لِلصَّلَاةِ هَاتِي طِيبِيَ الَّذِي أَتَطَيَّبُ بِهِ وَ هَاتِي ثِيَابِيَ الَّتِي أُصَلِّي فِيهَا فَتَوَضَّأَتْ ثُمَّ وَضَعَتْ رَأْسَهَا فَقَالَتْ لَهَا اجْلِسِي عِنْدَ رَأْسِي فَإِذَا جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَأَقِيمِينِي فَإِنْ قُمْتُ وَ إِلَّا فَأَرْسِلِي إِلَى عَلِي
وبحار ج30 ص294 َ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ،
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج24 ؛ ص897 تُديْرُ طَرْفاً خَفِيّاً إلى رَحْلِكَ وبَيْتِكَ،
نقل به مضمون از حاج محمد خرمفر مداح روضه آیت الله بهجت.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰ارتباط بین روضه حضرت زهرا با روضه حضرت علی اکبر:
#محتوای_روضه
اینکه امیر المومنین در وفات زهرای مرضیه این چنین بی تاب شدند که آرزوی رفتن از دنیا داشتند که فرمودند: «پس از تو خیری در زندگی دنیا نیست و می ترسم پس از تو عمرم طولانی شود» به جهات مختلفی بود
از جمله اینکه زهرای مرضیه یاد آور رسول خدا بود.
🔸در روایت آمده است که عائشه می گوید در بین مردم سخن گفتن هیچ کس مانند فاطمه شبیه تر به سخن گفتن پیامبر نبود.
در روایت دیگر از عائشه است که هیچ کس در وقار و روش نیکوی زندگی به رسول خدا شبیه تر از فاطمه نبود.
همچنین ام سلمه می فرماید: چهره مبارک فاطمه شبیه ترین مردم به چهره رسول خدا بود.
و جابر نیز می گوید: هرگاه راه رفتن فاطمه را می بینم، راه رفتن رسول خدا را به یاد می آورم.
🔸نکته دوم عمر کوتاه زهرای مرضیه بود. این عمر کوتاه هم وعده پیامبر به فاطمه بود:
« أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اللَّحَاقِ بِي فَإِنَّكِ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي.»
همچنین آرزوی زهرا بعد از فراق پدر و مظلومیت امیرالمومنین بود که فرمود:«يَا إِلَهِي عَجِّلْ وَفَاتِي سَرِيعا»
امیرالمومنین در خطاب به رسول خدا در شکوه از فراق زهرا عرضه داشتند: «و الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ» و همچنین عرضه داشتند:« چه زود بین ما جدایی افتاد (سَرْعَانَ مَا فُرِّقَ بَيْنَنَا)»
سید الشهدا نیز در روز عاشورا علی اکبر را از سویی آیینه پیامبر و از سویی یادآور مادر می دید که امام #صادق می فرماید وقتی علی به سوی میدان شتافت اشک حسین جاری شد و فرمود:« اللَّهُمَّ كُنْ أَنْتَ الشَّهِيدَ عَلَيْهِمْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمُ ابْنُ رَسُولِكَ وَ أَشْبَهُ النَّاسِ وَجْهاً وَ سَمْتاً بِه»
داغ این جوان چنان بر قلب امام حسین اثر گذار بود که همان گونه که علی را در آغوش خویش داشت فرمود: «[ولدي] على الدنيا بعدك العفا.»
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
عرب وقتی می گوید: قَطَعَه: یعنی عضوی از او جدا کرد اما وقتی می گوید: قَطَّعَه یعنی عضو یا اعضای او را یکی پس از دیگری برید و جراحات کثیری بر او وارد کرد.
[و از نظر ادبی دلیل این اضافه معنا تشدید طاء و رفتن به باب تفعیل است.]
همچنین واژه «إرب» یعنی «عضو کامل» و وقتی می گوید: «قطعه اربا اربا» یعنی عضو عضو بدن او را قطع کرد!
اینجاست که معنای این جمله مقتل آقا علی اکبر روشن تر می شود که نوشته اند: فحمله الخیل الی معسکر الاعداء فقطعوه بسیوفهم ارباً ارباً ...
کمکم کن که نمیرم به کنار بدنت
تا خدا را به همین معجزه اثبات کنم
منبع: لسان العرب، ج ۸ ص ۲۷۵:
قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ ؛أَی قَطَعْنَها قَطْعاً بعد قَطْعٍ و خَدَشْنَها خدشاً کثیراً و لذلک شدد
همچنین: ج۱،ص۲۰۸
الإِرْبُ: العُضْوُ المُوَفَّر الکامِل الذی لم یَنقُص منه شیءٌ، و یقال لکلّ عُضْوٍ إِرْبٌ. یقال: قَطَّعْتُه إِرْباً إِرْباً أَی عُضْواً عُضْواً. و عُضْوٌ مُؤَرَّبٌ أَی مُوَفَّرٌ. و فی الحدیث: أَنه أُتِیَ بکَتِفٍ مُؤَرَّبة
، فأَکَلَها، و صلّی، و لم یَتَوَضَّأْ.
المُؤَرَّبَةُ: هی المُوَفَّرة التی لم ینقص منها شیءٌ.
روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
9. روضه مکتوب حضرت عباس شب نهم.pdf
179.7K
✍️متن روضه حضرت عباس (علیه السلام)
[بازنشر روضه سال گذشته]
صوت روضه حضرت عباس علیه السلام
چند شعر منتخب از استاد سازگار برای حضرت عباس
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس دوم
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس سوم
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس چهارم
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس پنجم
ارتباط بین روضه حضرت زهرا و روضه قمر بنی هاشم
ندبه خوانی حضرت ام البنین
ام البنین روضه دار سیدالشهدا
درباره ام البنین
بیانات آیت الله سعادت پرور درباره قمر بنی هاشم و خصوصا ترجمه #رجزهای_قمر_بنی_هاشم
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم (علیه السلام) (مجلس دوم)
گفتن دو جا آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد یه جا وقتی بود که حبیب افتاد گفتن بان الانکسار فی وجه الحسین(1)
یه بار هم اونجا بود که ناله برادر رو از کنار نهر علقمه شنید ...
چه زیبا مرحوم اصفهانی فرموده:
تا بیافتاد دو دست از تن آن میر حجاز شد به یکباره دراز
دست کوتاه مخالف به پناگاه امم به نوامیس حرم
اما می خوام عرض کنم یا امام زمان اونجا هنوز اصحاب دور و بر حسین بودن زهیر پا شد حسینو آرام کنه اما بمیرم برا غربت حسین تا صدای ناله عباسو شنید گفتن اول تیر به مشک عباس خورد بعدم یه تیر به سینه عباس نشست اینجا بود که از روی اسب به زمین افتاد فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی
اومد کنار بدن برادر اول خم شد به بدن برادر نگاه کرد (2) بلند بلند گریه کرد صدا زد عباسم کمرم شکست
الان انکسر ظهری و قلت حیلتی (3)
(1) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص593 به نقل از مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 65- 67 قال أبو مخنف رحمه اللّه: لمّا قتل العبّاس، و حبيب بن مظاهر رحمه اللّه، بان الإنكسار في وجه الحسين عليه السّلام، ثمّ قال: للّه درّك يا حبيب، لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة. قال: فقام إليه زهير بن القين رحمه اللّه، و قال: بأبي أنت و أمّي يا ابن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم، ما هذا الانكسار الّذي أراه في وجهك، ألست تعلم أنّا على الحقّ؟ قال: بلى، و آله الخلق إني لأعلم علما يقينا إنّي و إيّاكم على الحقّ و الهدى. فقال زهير: إذا لا نبالى و نحن نصير إلى الجنّة و نعيمها. و همچنین ر،ک: موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج15 ؛ ص628
زاد في المعالي: لمّا قُتل حبيب بانَ الانكسار في وجه الحسين عليه السلام، سِرُّهُ واضح لأنّ اطمينان قلب السّلطان وقلوب العسكر بحامل اللّواء، فإذا سقط اللّواء يتزلزل قلب السّلطان والعسكر، وكان زهير حامل لواء الميمنة، وحبيب حامل لواء الميسرة، والعبّاس حامل لواء القلب، ولهذا لمّا قُتل حبيب بانَ الانكسار في وجه الحسين، وكذلك لمّا قُتل العبّاس عليه السلام
(2) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص264 به نقل از سماوی ابصار لحسین و جاءه سهم و أصاب القربة و أريق ماؤها، ثمّ جاءه سهم آخر، فأصاب صدره، فانقلب عن فرسه. و في خبر: فضربه ملعون بعمود من حديد، ففلق هامته، فقتله، و لمّا انقلب عن فرسه، صاح إلى أخيه الحسين عليه السّلام: أدركني. فلمّا أتاه، رآه صريعا، فبكى، و حمله إلى الخيمة، ثمّ قالوا: و لمّا قتل العبّاس قال الحسين عليه السّلام: الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي.و في (إبصار العين): فخرّ صريعا إلى الأرض، فنادى بأعلى صوته: أدركني يا أخي.فانقضّ إليه أبو عبد اللّه كالصّقر، فرآه مقطوع اليمين و اليسار، مرضوخ الجبين، مشكوك العين بسهم، مرتثا بالجراحة، فوقف عليه منحنيا، و جلس عند رأسه يبكي حتّى فاضت نفسه،
(3) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي».
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس سوم
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین
عرضه بداریم یا صاحب الزمان هر شهیدی زمین می افتاد حسین بالای سرش میومد سرشو به دامن می گرفت
پیکر مطهر شهید رو برمی گردوندن
برخی شهدا رو اصحاب میاوردن
علی اکبر که زمین افتاد دیگه اصحاب نبودن یا کم بودن حسین بنی هاشمیا رو صدا زد جوانان بنی هاشم بیاید بدن علی رو برگردونید
وقتی قاسم افتاد زمین حسین خودش قاسم رو به سینه چسباند برگرداند برگردوند
خلاصه به هر نحوی همه رو از بین دشمن عقب برد فقط دو تا بدن برنگشتن
یکی بدن مظلوم علمدار ابی عبدالله بود حسین یه نگاهی به جسم نیمه جان عباس انداخت عباسم چه کنم آیا برم مراقب خیمه ها باشم یا بمونم تو رو برگردونم
اینجا بود صدا زد الان انکسر ظهری
بعد یه جمله ای گفته حسین اگه خودش نفرموده بود کسی جرأت نداشت به زبون بیاره
فرمود عباسم ببین کنار بدن تو بیچاره شدم
«قلت حیلتی»
میگن حسین که رسید هنوز یه نیمه جونی تو بدن عباس بود(۲)
اینجا دو تا جمله نقل کردن شایدم زبان حاله
اول اینکه بعضیا گفتن عباس خودش صدا زد حسین جان دیگه منو به خیمه ها برنگردون من وعده آب به بچه هات دادم(۳)
دوم اینکه زبان حال عباس اینه حسین جان من هم زمین افتادم تو اومدی بالاسرم اما ساعتی بعد که تو زمین می خوری آیا کسی هست سرت رو به دامن بگیره؟
یه وقت زینب بیاد بالای بلندی
ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک بلا منزل و ماوای تو نیست
خاک دو عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان یکجا برای بوسه ام در همه اعضای تو نیست.
....................................
(1) جهت مشاهده مدارک روضه به روضه حضرت در کانال روضه های مکتوب مراجعه شود.
(۲) موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص447 قالوا: فأدركه الحسين، و به رمق الحياة، فأخذ رأسه الشّريف و وضعه في حجرة، و جعل يمسح الدّم و التّراب عنه، ثمّ بكى بكاء عاليا، و قال: «الآن انكسر ظهري، و قلّت حيلتي، و شمت بي عدوّي».
(۳) سحاب رحمت به نقل از معالی السبطین
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
روضه کوتاه قمر بنی هاشم: مجلس چهارم
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین و الحسن و الحسین
[...] نقل شده از مرحوم دربندی: اون شخص هر روز به زیارت امام حسین می رفت اما زیارت عباسو هفته ای یه بار می رفت تو عالم خواب فاطمه زهرا رو دید از او رو برمی گردونه فرمود تزور ابنی الحسین و لا تزور ابنی العباس الا قلیلا پسرم حسین رو زیارت می کنی اما پسرم عباسو کم زیارت می کنی
اگرچه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهراست عباس
اومد خدمت برادر صدا زد برادر جان دیگه سینه م تنگ شده دیگه از زندگی بیزار شدم «سئمت من الحیاة» میخوام برم از این منافقین انتقاممو بگیرم.
حسین صدا زد حالا که میخوای بری به میدان، برو قدری برا بچه ها آب بیار
گفتن تا نزدیک خیمه بچه ها شد فسمع الاطفال ینادون العطش العطش
در خیمه قحط آب است عمو جان خون به دل رباب است عموجان
راه افتاد به سمت میدان چهار هزار نفر نگهبان شریعه بودند با اینکه برنامه جنگ نداشت هشتاد نفر رو به درک واصل کرد
رفت داخل آب
وارد آب شد کفی از آب برداشت اما آب روی آب ریخت
چو دید تشنۀ لب های خشک او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش ز دل برخاست
که آب از چه نگردیدی از خجالت آب
تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم
که در تو عکس لب خشک سیّدالشّهداست
ز خون دیدۀ من روی موج خود بنویس
که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست
اما آب فرات یه پیامی برات آوردم
ز شیر خواره برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟
تو همه جنگ ها ملاک علمدار بوده تو جنگ احد تا خبر پیچید پیغمبرو کشتن همه فرار کردن
ما یه قطره از مصیبت عباسو تو مصیبت شهادت حاج قاسم دیدیم
مشک رو پر آب کرد به سمت نخلستان حرکت کرد
عجب صحنه ای ساخت اگر همه این عالم خلق شده بود تا این صحنه به وجود بیاد جا داشت
بی دلیل نیست تو زیارت عباس امام صادق فرمود بگو سلام ملائکه سلام انبیا سلام بندگان صالح خدا صبح و شب برتو باد یابن امیر المومنین
مشک به شانه گرفت راه افتاد شروع کرد رجز خوندن
لا ارهب الموت اذ الموت رقا حتی اواری فی المصالیت لقی
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی انا العباس اغدوا بالسقا
و لا اخاف الشر یوم الملتقی
یه وقت لشگر شنید لحن عباس عوض شد
والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی
دست چپشم قطع کردن بازم ادامه داد
مشکو به دندان گرفت یه وقت تیری اومد به سینه عباس نشست
گفتن فانقلب عن فرسه و صاح الی اخیه الحسین ادرکنی
طبق اون خواب خودش روضه خودشوخونده مرحوم قزوینی دید یه روضه خونی میگه روز عاشورا با تیر به چشم عباس زدن خیلی گریه کرد بعد فرمود چرا این روضه ها رو میخونید؟
میگه شب تو خواب دیدم خودش فرمود سید ابراهیم آیا تو روز عاشورا بودی ببینی با من چه کردند؟
تا دستامو جدا کردن سپاه دشمن شروع کرد به تیر باران یه وقت یه تیر به چشمای من نشست زانو رو بالا آوردم تیر رو از چشمام جدا کنم عمامه از سرم افتاد یه ملعون با عمود آهن ...
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج45 ؛ ص41
أقول و في بعض تأليفات أصحابنا أن العباس لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة فبكى الحسين ع بكاء شديدا ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي «1» فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. َقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا
همان
سوگنامه به نقل از معالی السبطین
استاد حاج غلامرضاسازگار
كامل الزيارات ؛ النص ؛ ص256 َ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ قَبْرِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ هُوَ عَلَى شَطِّ الْفُرَاتِ بِحِذَاءِ الْحَائِرِ [الْحَيْرِ] فَقِفْ عَلَى بَابِ السَّقِيفَةِ وَ قُلْ سَلَامُ اللَّهِ وَ سَلَامُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ.
بحار ج45 ص40
همان ص42
سحاب رحمت ص529 به نقل از سردار کربلا ص289 به نقل از آیت الله سید محمد کاظم قزوینی فرزند ایت الله سید محم ابراهیم قزوینی
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
🔰مجلس پنجم روضه کوتاه حضرت عباس:
معالی السبطین به نقلی از شیخ کاظم ازری که از بهترین شعراء عرب بوده است نقل می کند که وی هنگامی که در شعر خود اینگونه سرود : «روزی که هدایت (یعنی امام حسین) به عباس پناه می برد» از سخن باز ایستاد و به فکر فرو رفت که آیا این سخن با مقام امام مناسب است یا نه؟ ولی در عالم رویا دید که امام حسین علیه السلام به وی فرمود چه خوب گفتی و زیبا سرودی ! آری من در روز عاشورا به عباس پناه می بردم بیت خود را نیز اینگونه کامل کن! :«در حالیکه خورشید از تیرگی غبار و دود نقاب زده بود.»
معنای کامل بیت اینگونه می شود: روزی که امام حسین به عباس پناه برد در حالیکه خورشید نقابی غبار و دود بر صورت زده بود.
🔸اما سخن اینجاست که امام حسین علیه السلام چگونه به عباس پناه برده است؟
شاید بتوان گفت که در سه مقام چنین شد:
نخست آنجا که ابی عبدالله به بالین شهدا در وسط میدان می رفت خیمه های خود را به عباس می سپرد
دوم: آنجا که عباس اصرار بر رفتن به میدان شهادت داشت ابا عبدالله از او خواست که اول برای طفلان من کمی آب بیاور نوشته اند عباس به ناگاه شنید صدای العطش طفلان حسین بلند است.
سوم: آن هنگام که ابی عبد الله کنار پیکر عباس رسید زبان حال ایشان این بود که برادر جان بلند شو و از پردگیان عصمت و عفاف محافظت فرما
بلندشود علمدار علم رو بلند کن
بازم پرچم این حرم رو بلند کن
بازم تکیه گاهی به تو تکیه کردم
تا از خیمه رفتی چقدر گریه کردم
جواب رباب و چی میدی ابالفضل
مگه گریه هاشو ندیدی اباالفضل
متن:
قال في منتخب التّواريخ: حدّث الشّيخ الجليل الحاجّ ملّا عليّ التّبريزيّ قال: سمعت من بعض أفاضل علماء العرب إنّ الأزريّ لمّا قال:
(يوم أبو الفضل استجار به الهدى) و معناه: إنّ يوم عاشوراء يوم استجار الحسين عليه السّلام بأخيه العبّاس. توقّف في ذلك، و تخيّل إنّ هذا المصراع من البيت لعلّه غير مقبول عند الحسين عليه السّلام، و لذا توقّف في مصراعه الآخر و ما أتمّ البيت، فنام و رأى الحسين عليه السّلام في منامه و قال عليه السّلام له: و لنعم ما قلت، و لقد أحسنت، و أجدت، نعم، لقد استجرت بالعبّاس يوم عاشوراء، و تممّه، و قل بعده (و الشّمس من كدر العجاج لثامها) يعني استجرت به حين أنّ الأرض و السّماء أغبرت من كثرة العجاج و الغبار حتّى كأنّ الشّمس تلثّمت و تنقّبت بالعجاج
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص263 به نقل از معالی السبطین
همچنین ر،ک: فرسان الهيجاء نویسنده : المحلاتي، الشيخ ذبيح الله جلد : 1 صفحه : 251
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰ارتباط بین روضه حضرت زهرا سلام الله علیها با روضه قمر بنی هاشم علیه السلام:
#محتوای_روضه
🔸زهرای مرضیه بزرگ حامی علی (علیه السلام) بود و به تعبیری «علمدار» امیرالمومنین بود و با استفاده از تعبیر روایت «فتنکشف عنی الهموم و الاحزان» می توان گفت: زهرا «کاشف الکرب عن وجه علی» بود تا جایی که بعد از از دست دادن زهرا کمر علی شکست.
نوشته اند وقتی لقمان از سفر برگشت و خبر وفات پدر را شنید فرمود اختیار امور خویش را به دست گرفتم اما وقتی خبر وفات برادر را به او داند فرمود کمرم شکست.
روز عاشورا نیز با اینکه بسیاری از یاران حضرت به شهادت رسیده بودند، سید الشهدا رفتن عباس را به مثابه از بین رفتن سپاه دانستند که فرمود: « وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي» در حالی که در آن هنگام قبل از قمر بنی هاشم یاران و بنی هاشم شهید شده بودند. همچنین با دیدن بدن افتاده در کنار نهر علقمه ناله بر آورد: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتی» و آثار شکستگی در چهره حسین نمایان شد.
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
ندبه خوانی ام البنین و گریه افتادن مروان
و از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السّلام روايت كردهاند كه مادر عباس و جعفر و عثمان و عبد اللّه (1) اولاد أمير المؤمنين عليه السّلام كه در صحراى كربلا شهيد شدند، أم البنين دختر حزام كلابيّه بود. چون در مدينه خبر شهادت آن بزرگواران به او رسيد، هر روز به قبرستان بقيع مىرفت و بر فرزندان شهيد خود نوحه و ندبه مىكرد و اهل مدينه به صداى گريه و نوحه او مىگريستند. حتى مروان با آن شقاوت و عداوت كه با اهل بيت رسالت داشت، از ندبه او بىتاب مىشد و مىگريست.
مجلسي، جلاء العيون،/ موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص556
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰ام البنین روضه دار سید الشهدا
🔸زنان بنی هاشم در نزد ام البنین جمع می شدند و برای امام حسین عزاداری می کردند.
🔹و أقامت أمّ البنين، زوجة أمير المؤمنين، العزاء على الحسين و اجتمع عندها نساء بني هاشم يندبن الحسين و أهل بيته.
و بكت أمّ سلمة و قالت: فعلوها، ملأ اللّه قبورهم نارا.
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج9 ؛ ص554 المقرّم، مقتل الحسين عليه السّلام،/ 440- مثله القاضي النّعمان، شرح الأخبار (الهامش)، 3/ 186
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام)
صفحه ۱ از ۲
🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069
🔸حضرت ام البنین (س) از خاندان و طایفه ای است که به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگی های نیکوی اخلاقی مشهور بودند. و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با ام البنین (س) تأثیرگذار بود. (مسعودی، 1374: ج2، 67؛ طبری، بی تا: ج2، 440؛ ابوفداء، بی تا: ج1، 181؛ ابن وردی، 1389: ج1، 220)
🔸هرچند علی(ع) پس از شهادت زهرا(س) همسران دیگری نیز انتخاب کرد، ولی همیشه در پی همسری بود که از خاندان شجاعت و غیرت و فضیلت باشد. امام علی (ع) این امر را با برادرش عقیل در میان گذاشت. امام از او خواست دختری از طایفه های مشهور عرب را برایش برگزیند که به شجاعت و قهرمان پروری زبانزد باشند تا از او فرزندی رشید، دلیر و با شهامت پدید آید. عقیل که انساب عرب را خوب می شناخت. علی را به خاندان راهنمایی کرد و گفت: با ام البنین(س) از طایفه کلاب ازدواج کن؛ زیرا در میان عرب، شجاع تر از پدران وی وجود ندارد. (مامقانی، 1350ق: ج3، 70؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ قمی، 1421 ق: 302؛ کحّاله، 1404ق: ج1، 242
🔸عقیل درباره خاندان ام البنین(س)می گوید:
در میان عرب، شجاع تر از پدران ام البنین(علیها السلام) نبود. (ابن عنبر، 1362: 357؛ مامقانی، 1350ق: ج2، 128؛ امین، 1403ق: ج8، 381؛ قمی، 1421ق: 322).
🔸البنین(س) این صفت خاندانش را به ارث برده بود. پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و شهادت عباس و دیگر فرزندانش در بقیع حضور می یافت و عبیدالله فرزند خردسال عباس را نیز به همراه می برد. این روحیه، شهامت و شجاعت او در مقابل باطل نشان می دهد. به یقین، در آن فضای خفقان به بقیع آمدن و عزاداری کردن به گونه ای که مردم جمع شوند و با او هم ناله گردند (سماوی، 1377: 56؛ طبری، بی تا: ج6، 296
🔸روزی امیر مؤمنان، عباس (ع) را در دامان خود گذاشت، آستینهایش را بالا زد و امام درحالی که به شدت می گریست به بوسیدن بازوان عباس (ع) پرداخت. ام البنین حیرت زده از این صحنه، از امام پرسید: «چرا گریه می کنید؟»
حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: «به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد، به یاد آوردم.»
امّ البنین شتابان و هراسان پرسید: «چه بر سر آنها خواهد آمد؟»
حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تأثر فرمود: «آنها از ساعد قطع خواهند شد».
این کلمات چون صاعقه ای بر امّ البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد. سپس او با اضطراب و به سرعت پرسید: «چرا قطع می شوند؟» امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه (ص) دستانش قطع خواهد شد. امّ البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم، رنج و اندوهش شریک شدند. (مقرم، 1369ق: 19)
🔸نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند:
یا مَن رَأی العباس کَ رَّ علی جماهیر النَّقَد
وَ وَراهُ مِن ابناء حی دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد
اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد
وَیلی علی شِبلی اَما لَ برَأسِهِ ضربُ العمد
لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ لما دَنَا مِنهُ اَحَد
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294).
ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟
🔸گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد
لا تدعُوَنِّی وَ یَک ام البنین
تُذکِّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم
و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین
اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی
قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ
تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم
فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین
یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام.
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
🔰درباره حضرت ام البنین (علیها السلام)
صفحه ۲از ۲
🔸خلاصه ای از مقاله ای درباره حضرت ام البنین از سایت حوزه نت به آدرس https://b2n.ir/t17069
بشیر می گوید:
وقتی به نزدیکی مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین (ع) فرود آمد. بار شترش را پایین آورد. چادرش را نصب کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. او شاعر خوبی بود. آیا تو نیز از شعر بهره ای داری؟ گفتم: آری! امام فرمود: به مدینه برو و خبر شهادت پدر و
عزیزانم را به اهل مدینه برسان. (ابن طاووس، 1419ق: 143).
مدینه به ظاهر آرام بود، ولی روزها بود که در انتظار شنیدن خبری دهشتناک به سر می برد. بشیر با شنیدن دستور ولیّ خدا، بر اسب سوار شد و با سرعت خود را به مدینه رساند. وارد مسجدالنبی شد. صدا را به کریه بلند کرد و با حالتی غمناک، با دو بیت شعر به انتظار تلخ اهل مدینه پایان داد:
یا اهلَ یَثربَ لا مُقام لَکُم بِهَا
قُتِلَ الحسینُ فَادمَعی مِدرارُ
الجِسمُ مِنهُ بِکربلاءَ مُصَرَّجُ
و الرّاس منهُ علَی القَناۀ یُدارُ
(ابن طاووس، 1419ق: 142).
ای اهل مدینه! دیگر در مدینه نمانید؛ زیرا حسین(ع) کشته شد. پس فراوان اشک بریزید. بدن حسین(ع) در کربلا، در خاک و خون غلتید؛ در حالی که سرش بر بالای نیزه به این شهر و آن شهر برده می شد. با اعلام این خبر، مدینه یکپارچه در عزا و شیون نشست. زنان از خانه های خود بیرون آمدند، صورت هایشان را خراشیدند، فریاد ماتم سر دادند و بر مظلومیت حسین (ع) و یارانش گریستند.
در آن میانه شور و شیون، ام البنین(ع)، مادر شکیبا و صبور عباس، خود را به بشیر رساند و فرمود: «بشیر! از حسین(ع) برایم بگو». بشیر گفت: در سوگ چهار فرزند شُجاعَت به تو تسلیت می گویم. نگاه ام البنین (ع) به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد: «بشیر: گفتم از حسینم چه خبر آوردی؟ حسینم چه شد؟ فرزندانم فدای حسین(ع) باد.»(مامقانی، 1350: ج2، 128).
آری، برای ام البنین (ع)، وجود امام و مقتدایش از همه کس مقدّم بود. آفرین بر این فضیلت و ایمان و مرحبا به این بزرگواری و وفا، او بار دیگر رو به بشیر کرد و گفت: اگر حسین زنده باشد، کشته شدن چهار فرزندم برایم آسان است. (شبّر، 1409ق: ج1، 74؛ مامقانی، 1350: ج2، 231)
🔴نکته قابل توجه اینکه به جهت ضیق مجال تمام مطالب به همان عبارت مقاله سایت حوزه نت و صرفا جهت مطالعه عزیزان قرار داده شد و تطبیق عبارات و اسناد مجال دیگری می طلبد.
کانال صوت، شعر و متن روضه (آرشیو کانال):
@rozehayemaktoubb
کانال روضه های مکتوب:
@rozehayemaktoub
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور
صفحه 1 از 2
درك فناى كامل در برابر امام عليه السلام
از جمله چهرههاى تابناك عاشوراى حسينى، كه به حقّ #شخصيّت_دوّم_سپاه_اسلام، و به تعبير سيّدالشّهدا- عليهالسّلام- «پرچمدار امام و سردار لشكر حقّ» بود، سقّاى كربلا، ابوالفضل العباس، قمر بنىهاشم است.
وقتى از امام اجازه جهاد خواست، حضرت به شدّت گريست، و سپس فرمود:
«يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرى.»
برادرم، تو پرچمدار من هستى، و وقتى بروى، لشگرم از هم پاشيده مىشود.
وى عرض كرد:
«قَدْ ضاقَ صَدْرى وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَياةِ، وَ أُريدُ أَنْ أَطْلُبَ ثارى مِنْ هؤلاءِ الْمُنافِقينَ.»
واقعاً سينهام تنگ شده و از زندگى، خسته و بيزار شدهام، و مىخواهم از اين منافقان خونخواهى نموده و انتقام بگيرم.
و چون اجازهى آوردن آب براى كودكان خواست و حضرت اجازه داد و مشك را از آب فرات پر كرد، هنگام بازگشت، در حالى كه با آنان مىجنگيد، اين ابيات را مىخواند:
لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ، إِذِ الْمَوْتُ رَقا حَتّى أُوارى فِى الْمَصاليتِ لَقى
نفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا إِنّى أَنَا الْعَبّاسُ أَغْدُو بالسِّقا
وَ لَا أَخافُ الشَّرِّ يَوْمَ الْمُلْتَقَى
از مرگ نمىترسم؛ زيرا مرگ، ترقّى و بالا رفتن است- تا اين كه با ملاقات كردن كارگزاران و جنگاوران در ميان آنها پوشيده شدم- جانم سپر و حامى جان برگزيدهى پاك نهاد [امام حسين- عليهالسّلام-] باد- همانا من عبّاسم كه با مشك مىروم- و هنگام رويارويى [با شما كافران] از بدى و هلاكت نمىترسم.
و هنگامى كه دست راستش قطع مىشد، [مشك و يا شمشير] را به دست چپ گرفت و به دشمن حمله نموده و رجز خواند كه:
وَ اللَّهِ إِنْ قَطَعْتُمْ يَمينى إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى
وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ نَجْلِ النَّبِىِّ الطّاهِرِ الأَمينِ
به خدا قسم، اگر دست راستم را قطع كنيد، من تا ابد از دينم و از امامى كه داراى يقينى راست، و نوهى پيامبر پاك و امين است، حمايت مىكنم.
و هنگامى كه دست چپش را قطع مىنمايند، به خود خطاب كرده و فرمود:
يا نَفْسُ لا تَخْشَىْ مِنَ الْكُفّارِ وَ أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ
مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُختارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيِهِمْ يَسارِى
فَأَصْلِهِمْ يا رَبِّ حَرَّ النّار
اى نفس، از كافران مترس و تو را بشارت باد به رحمت [خداوند] جبران كننده، همراه با پيامبر، آن آقاى انتخاب شده. همانا با ظلمشان دست چپ مرا قطع نمودند، پس پروردگارا، آنان را در حرارت آتش [جهنّم] ساكن گردان.
و هنگامى كه شربت شهادت نوشيد، امام حسين- عليهالسّلام- به بالينش حاضر شد، گريست و ابياتى را قرائت و سپس فرمود:
«أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَ قَلَّتْ حيلَتى.» حالا، پشت من شكست و چارهام كم شد.
و به نقلى، سخت گريست، و در حالى كه پيكرش را به سوى خيمه مىبرد، اشعارى خواند و سپس فرمود: «أَلْآن انْكَسَرَ ...»
بيان: نكتهها و معارف اين قسمت را در دو بخش، بررسى مىكنيم:
الف. سخنان سيّدالشّهدا عليه السلام
1. اين نكته را همواره بايد در نظر داشت كه حركت و گفتار امام معصوم، هم چون مردم عادى نيست، كه با احساسات و عواطفِ بىمبنا همراه باشد؛ بنابراين، گريهىشديد امام در دو مورد (هنگام اجازهى جهاد خواستن برادر و هنگام حضور در كنار پيكر او) را نمىتوان تنها به خاطر اين كه برادرش بوده، و يا به علّت بعضى از جهاتى كه در فصل پنجم گذشت، دانست؛ بلكه هر چه نسبت به گريهى حضرت كنار جنازهى غلام ترك بگوييم، در اين جا نيز همان معنى را- علاوه بر جهات فوق كه بدان اشاره شد- خواهيم گفت.
2. جملهى «أَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى» نيز سخن عميقى است كه بيانگر مقام و منزلت و بزرگى قمر بنىهاشم است، گويا امام با اين جمله مىخواهد بفرمايد: تمام مصايب، از شهادت مسلمبن عقيل- عليهالسّلام- تاكنون به اين حدّ مرا ناراحت ننمود دل مرا نشكست.
3. جملهى «قَلَّتْ حيلَتى.» ممكن است اشاره به ممكن نبودن حمل پيكر مطهّر وى به خيمه باشد. و يا اين كه بخواهد بفرمايد: من ديگر حامى و پشتگرمى ندارم. و يا اشاره به همان جملهاى باشد كه هنگام اجازه خواستن حضرت عبّاس- عليهالسّلام- فرمود: «يا أَخى، أَنْتَ صاحِبُ لِوائى، وَ إِذا مَضَيْتَ، تَفَرَّقَ عَسْكَرى.»
نقل از کتاب شریف فروغ شهادت
ادامه در صفحه بعد
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حضرت عباس در بیان آیت الله سعادت پرور
صفحه 2 از 2
در نتيجه، ريشهى اصلى صدور امورى از اين گونه از سوى سيّدالشّهدا- عليهالسّلام- همان ديد معنوى آن بزرگوار نسبت به ياران و عظمت مقام و منزلت معنوى آنهاست. مردم عادى هم اگر گوشهاى از آن ديد امام را دارا شوند و يا حداقل به خصوصيّات اشخاص، بهتر عنايت داشته باشند، گريه و سخنان آنان در فقدان اشخاص، به حساب منزلت آنها در شدّت و ضعف، و كمى و زيادى، متفاوت خواهد بود.
ب. سخنان ابوالفضل العبّاس عليه السلام
نحوهى اشعار و سخنان حضرت ابوالفضل- عليهالسّلام- نيز شاهد بر عظمت مقام و منزلت اوست كه به قسمتى از آن اشاره مىشود:
1. كلام «لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ» را تنها كسانى مىتوانند با جرأت بگويند كه نسبت به سراى آخرت- از عالم قبر گرفته تا عرصهى حساب و كتاب و قيامت- كوچكترين نگرانى نداشته باشند؛ چنان كه خداوند در قرآن شريف مىفرمايد:
قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
بگو: اگر در نزد خدا، سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد، نه ديگر مردم، پس اگر راست مىگوييد آرزوى مرگ كنيد.
و اين، تنها اولياى الهى هستند كه مىتوانند چنين تمنّايى داشته باشند كه:
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ
بگو: اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد.
2. سخنانى چون «نَفْسى لِنَفْسِ الْمُصْطَفَى الطُّهْرِ وِقا.» و يا «إِنّى أُحامى أَبَداً عَنْ دينى، وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْيَقينِ.» و يا «أَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ، مَعَ النَّبِىِّ السَّيِّدِ الْمُخْتارِ.» كه همگى بيانگر كمال معنوى و آشنايى و شناخت واقعى وى از مقام ولايت است، از جان و روح و حقيقت كدام انسانى غير ايشان، مىتواند سرزند؟ لذا نمىتوان به آسانى از جمله جملهى آن گذشت و از عمق معناى آن صرف نظر كرد.
نقل از کتاب فروغ شهادت
کانال روضه های مکتوب
https://eitaa.com/rozehayemaktoub