eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
4.3هزار دنبال‌کننده
48 عکس
44 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🔅متن روضه شب دهم محرم _شب عاشورا_محرم سيد مهدي ميردامادقسمت اول:🔅 شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود *شب مقدمه نيست، منتظري امشب،شايد خيلي ها يك سال منتظر يك همچين شبي هستند،اول كه بايد سجده ي شكر به جا بياريم:خدايا يه شب عاشوراي ديگه زنده ايم ،به ما اجازه دادن برا پسر فاطمه گريه كنيم،از همين ابتدا دلت مهيا ست، مقدمه نچينم،معطلت نكنم* شب بود و صحرای بلا بود و حرم بود جان ها به کف، تنها سپر ،سرها علم بود آن شب خدا بود و خدا بود و خدا بود برلب دعا بود و دعا بود و دعا بود *چه خبره كربلا؟هر شب يه سئوال پرسيدم از همه تون، امشب هم يه سئوال مي پرسم، اين حسيني كه محاله به دشمن رو بزنه، چه اتفاقي مي افته كه يه شب مهلت مي گيره از دشمن؟ جانم فدات آقا جان، دو تا دليل براش نوشتن، دليل اول اين بود، مي خواست تا صبح مناجات كنه و قرآن بخونه و نماز،وقت برا عبادت گرفت،دليل دومش كه با دل ِ من و تو بازي مي كنه، حضرت مي خواست وقت بگيره، اونايي كه قرار ِ برسن،برسن، قربون تو برم آقا منتظر بودي يه عده بيان،آقا جان ممنونتم صبر كردي ما هم به تو برسيم* یاران همه در فکر وصل یار بودند در انتظار صبح خون بیدار بودند * همه مشتاق شهادتند،چه خبره؟ مي خواي يه پرده اش رو كنار بزنم،بگم؟* اصغر گلو را بهر تیر آماده کرده آغوش ثارالله را سجاده کرده *اي سلام خدا به حبيب بن مظاهر، خوشبحال اونايي كه الان كنار ضريحشن* آن شب حبیب اطراف خیمه پاس می داد پاس حرم پشت سر عباس می داد * همين جوري كه داشت سر كشي مي كرد، پاسباني مي كرد، فرمانده ي اصحاب حبيب بن مظاهر ِ، رسيد كنار خيمه ي زينب، صدا داره ميآد، خواهر و برادر دارن با هم حرف ميزنن* جان جهان از دادن سر حرف می زد آهسته زینب با برادر حرف می زد *كجا مي خواي بري داداش؟* می گفت ای که عالِم ِ غیب و شهودی آیا همه یاران خود را آزمودی؟ *داداش من نگرانم* این ها که با تو دعوی اخلاص دارند فردا مبادا که تو را تنها گذارند *داداش من هنوز مدينه يادمه،اينا نكنه فردا مثه بابام علي تو رو تنها بذارن؟نكنه اينها مثه ياراي داداش حسنم باشن؟ اينها رو امتحان كردي؟ جواب ابي عبدالله رو ببين* فرمود خواهر یک به یک را آزمودم هر چند خود از قلبشان آگاه بودم اینان که بر عمر ابد هم ناز دارند حاشا که دست از یاری ما باز دارند * تا اين حرف هارو حبيب شنيد، دست و پاش شروع كرد لرزيدن* ز این گفت و گو رنگ حبیب از رخ پریده انگار بر تن جامه ی جان را دریده انگار اینجا مرگ خود را آرزو کرد زاری کنان در خیمه ی انصار رو کرد *با اين كه ابي عبدالله يارانش رو آزموده، با اين كه از دلشون با خبره، ولي حبيب رفت تو خيمه ي اصحاب* کی حامیان اهلبیت از جای خیزید باید همه خون جای اشک از دیده ریزید * مگه چي شده حبيب؟خبر نداريد،زينب نگرانه،زينب نگرانه ما اينجا نشستيم* جاری به رخ از دیده ی زینب گلاب است بر امشب و فردای ما در اضطراب است بر غربت آل پیمبر اشک ریزید زینب صداتان میزند از جای خیزید https://eitaa.com/matnroozeh
https://eitaa.com/matnroozeh 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 روضه های ده شب محرم جهت تمرین و تکرار ذاکرین و مادحین بزرگوار
https://eitaa.com/matnroozeh 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 روضه های ده شب محرم جهت تمرین و تکرار ذاکرین و مادحین بزرگوار
میثم تمار را گفتند از حیدر نگو جار می زد لا امیرالمومنین الا علی لا فتا الا علی لا سیف الا ذوالفقار جان میثم ها شود قربان نامت یاعلی ▫️۲۲ذی الحجه سالروز شهادت میثم تمار،یار صدیق اهل بیت(ع) و روز قشر بسیج مداحان گرامی باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 سیاهپوشی حرم امام حسین (ع) 🔺صحن و سرای مطهر اباعبدالله به مناسبت فرا رسیدن‌ماه محرم سیاهپوش شد. https://eitaa.com/nooheemajmaozakerin
لشکری می رسد از راه خدا رحم کند بد دهن، بد دل و بد خواه خدا رحم کند از همان دور صدای بدشان می آید ناسزا و بد و بیراه خدا رحم کند یک طرف چند هزار آدم بی رحم کثیف یک طرف غربت یک شاه خدا رحم کند و فَدَیناه بِذبحی که لبانش خشک است تشنه سر می بردَش آه خدا رحم کند حاجی آماده ی قربانی و دَه روز دگر می رسد آخر شش ماه خدا رحم کند ارباً اربا شدن یک قد رعنا سخت است نکند لشکر گمراه...؟! خدا رحم کند با عمودی که در این لشکر شب می بینم آخرش می شکند ماه خدا رحم کند داود رحیمی https://eitaa.com/matnroozeh
🏴 تفاهم‌نامه همکاری ◾ قابل توجه اعضای محترم سازمان بسيج مداحان و هیآت مذهبی خراسان رضوی: ▪️به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و در راستای خدمت به ستايشگران مذهبی و خانواده محترم آنها، تفاهم نامه‌ای بین سازمان بسيج مداحان و هیات مذهبی خراسان رضوی و مرکز آموزش‌های آزاد آرمان، برگزار کننده دوره‌ها و کارگاه‌های آموزشی مختلف، منعقد گرديده است. ▪️بر اين اساس، همه ستايشگران مذهبی و اعضای محترم خانواده درجه ۱ آنها، از تخفيفات ويژه تا سقف ۵۰ درصد برخوردار شده و می‌توانند از طریق لینک زیر اقدام به ثبت‌نام نمایند. عناوین دوره‌ها: ۱. مکالمه زبان انگلیسی (ترمی نوجوانان و بزرگسالان) ۲. کارگاه ۵۰۴ واژه ضروری انگلیسی ۳. دوره کاربردی فوتوشاپ ۴. اکسل مقدماتی ۵. آشنایی با تولید محتوا (بزودی) ۶. آشنایی با نگارش پایان‌نامه و مقاله (بزودی) ⛔ در پایان هر دوره، گواهی و مدرک معتبر ارائه می‌شود. لینک ثبت‌نام: https://www.armantrc.ir/registration/ ➖➖➖➖➖➖ کسب اطلاعات بیشتر ⬇️ 🆔 @arman_register ➖➖➖➖➖ 🏛مرکز آموزش‌های آزاد آرمان ☑️احمدآباد، بلوار بعثت، نبش بعثت ۹ 📱۰۹۱۵۵۱۹۹۵۰۲ 📱۰۹۰۱۹۴۶۲۱۶۱ ☎️ ۰۵۱۳۸۴۴۰۰۶۱ 🆔️ @arman_college کانال ایتا 🔰 سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی خراسان رضوی ✅ @madihesara
داری دنبال نوحه واسه محرم میگردی ؟؟😳😳😳😳 بیا این کانال بهترین نوحه ها ارسال میشه😍😍😍 👇👇👇👇👇 @nooheemajmaozakerin شامل زمزمه ها و نوحه های سینه زنی و زنجیرزنی محرم و صفر (ترکی و فارسی)با مدیریت ذاکر اهلبیت (ع) کربلایی محمد مسلمی @nooheemajmaozakerin
ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد ماه عزای عالم و آدم شروع شد حور و ملک، پری و بشر زار می‌زنند هنگامه‌ی مصیبت اعظم شروع شد باز این چه نوحه‌ای‌ست که بر سینه می‌زنم باز این چه مرثیه‌ست که اشکم شروع شد روضه،‌خروش،‌زمزمه،‌واحد،‌زمینه،‌شور جانم‌حسین،‌سینه زنی،‌دم شروع شد نوحوا‌علی‌الحسین، امام زمان گریست اشک و عزای ِ‌فاطمه نم‌نم شروع شد از عرش بوی پیرهن خونی حسین آورده‌ جبرییل، محرم شروع شد ده روز بعد خواهرش از حال می‌رود ده روز بعد شمر به گودال می‌رود https://eitaa.com/matnroozeh امیر عظیمی
 او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد  سینه زنی عالم بالا شروع شد  این حس مادرانه كه دست خودش نبود  دلشوره های زینب كبری شروع شد  وقت مرور خاطره های گذشته شد  اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد  ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی  حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد  وقتی لباس حنجر او را خراش داد  صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد  "واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"  دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد  https://eitaa.com/matnroozeh "واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"  شرمندگی حضرت سقا شروع شد  یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد  غارت نمودن تنش اما شروع شد  محسن حنیفی https://eitaa.com/matnroozeh
از مکه تا اینجا فقط دلشوره دارم منزل به منزل کو به کو غم بوده یارم از مکه تا اینجا جسارت ها به ما شد اندوه و ترس و رنج سهم بچه ها شد از مکه تا اینجا هزاران بار مردم خیلی برای حال طفلان غصه خوردم از مکه تا اینجا... من و ظلم امیه از مکه تا اینجا... من و اشک رقیه پرتاب های سنگ و .... دندان رقیه عباس جان ، جان تو و جان رقیه آی ای علی اکبر مراقب باش از او ای شبه پیغمبر مراقب باش از او دست عربها در خور موهای او نیست این خارها اندازه ی پاهای او نیست از مکه تا اینجا چه داغی کرده پیرم من نیستم اشک از رخ زینب بگیرم https://eitaa.com/matnroozeh زینب بیا قدری در آغوشت بگیرم خواهر دعا کن تا که قبل از تو بمیرم طاقت ندارم دستهایت بسته باشد پاهای تو بی تاب ، زخمی، خسته باشد طاقت ندارم سنگ شامی را ببینم دور و برت چشم عوامی را ببینم جعفر ابوالفتحی https://eitaa.com/matnroozeh
باز افراشته اند بیرق و پرچم ها را شهر برداشته است شور مُحَرَّم ها را دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقط آقاجان ما غنیمت بشماریم همین دَم ها را میخرد حضرت زهرا به بهایی بالا روز محشر همه ی ناله و ماتم ها را گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست اشکِ روضه بزداید همه ی غم ها را چایی روضه ی ارباب چه طعمی دارد! ما نخواهیم دگر سفره ی حاتم ها  را از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد چون پذیرفت خدا توبه ی آدم ها را https://eitaa.com/matnroozeh
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین خونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسین در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد وای از حال رباب و این همه غم یا حسین می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین می نویسم که تنت پامال سم مرکب است روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است ناصر شهریاری https://eitaa.com/matnroozeh
شب اول   (واحد-ورودیه محرم) ای هلال خون دوباره سر زدی ای محرم بار دیگر آمدی خون به دامان افق جاری شده زخم دل با دیدنت کاری شده بر تو باغ لاله ی پرپر بود عکس لبخند علی اصغر بود ای هلال خون چرا بازآمدی آمدی اما سرافراز آمدی در تو بینم اشک خیرالناس را زخم فرق حضرت عباس را در تو بس داغ مکرر دیده ام اربا اربا جسم اکبر دیده ام در تو بینم خیمه های سوخته کام خشک و دامنی افروخته در تو بینم صورت و خاک تنور در تو بینم سینه و سم ستور در تو بینم جسم هفتاد و دو تن غرق خون افتاده بی غسل و کفن در تو بینم گریه ی دردانه ها کعب نی بر روی کتف و شانه ها در تو بینم یاس نیلی پوش را خون جاری گشته ی از گوش را در تو پیدا آتش تاب و تب است صورت یک مرکب بی صاحب است https://eitaa.com/matnroozeh در تو می بینم که از خون جبین شسته وجه الله روی نازنین در تو بینم چهره ها از خون خضاب بر لب طفلی نوشته آب آب باز گرد ای ماه اشک و ماه آه ترسم آید شمر دون در قتلگاه https://eitaa.com/matnroozeh
‍ قدم چهارم: متن روضه 2 👇 متن روضه 2 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 😭ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 💔ای خدا شب شده و من چه کنم 😭یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 😭یک تن و این همه دشمن چه کنم اهل کوفه همه پیمان شکنند خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 😭حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 💔کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 💔میون شهر کینه غصه زده شکوفه 😭خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 💔ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 😭شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار... 💔دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 😭سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند... بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 💔قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 😭ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• https://eitaa.com/matnroozeh
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست https://eitaa.com/matnroozeh آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم https://eitaa.com/matnroozeh یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... https://eitaa.com/matnroozeh خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... https://eitaa.com/matnroozeh یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) https://eitaa.com/matnroozeh
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... https://eitaa.com/matnroozeh یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... https://eitaa.com/matnroozeh 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند https://eitaa.com/matnroozeh (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ؛وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار   فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار"   چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار   حتی حسین تکیه بر این شانه میزند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار   بیش از همه خدای مباهات میکند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار   تا هست مستدام حسین است مستدام تا هست پایدار حسین است پایدار   کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه میشود و میرود کنار   با خشم خویش میمنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار   آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار   پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار   تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار   حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می آید هزار بار   کار تمام لشگریان زار میشود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار   روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار   محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار   افتاد سایه قد و بالاش روی خاک رفتند از کنار همین سایه هم کنار   طفلان کاروان همه والشمس و والقمر مردان کاروان همه واللیل و والنهار   عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار   رفتند زیر سایه عباس یک به یک با آفتاب غنچه گل نیست سازگار   از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار   از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند بر روی چادرش بنشیند اگر غبار   از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار   یک عده گوشواره ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار   خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار   او که فرار کرد عدو از جلالتش فریاد میزند که علیکن بالفرار   ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار ....   پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده با دختر بتول چه ها کرد روزگار !   " قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گشتند بی عماری و محمل، شترسوار "   آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت با رفت و آمد سربازارها چه کار؟!!!!   چشم طنابهای اسارت به دست اوست زینب به شام رفت ولیکن به اختیار   در یک محله زخم زبان خورد بی عدد در یک محله سنگ گران خورد بیشمار   دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار   علی اکبر لطیفیان آخرین سال حج ابی عبدالله* زنی از حجاز اومد برای زیارت اون موقع آستین ها گشاد بود آستین اومد بالا کنار بیت خدا یه مردی دستشو روی مرد گذاشت هردو رسوا شدن شلوغ شد کنار بیت خدا ببینن چه خبره چرا دستاشون جدا نمیشه گفتن خدا تنبیهشون کرده یه وقت کرده ابی عبدالله اومدن دیدن شلوغه اومد طرفشون چه شده گفتن خلافی کردن و رسوا شدن ابی عبدالله ناراحت شد و به هردو تشر زد همین جا توبه کنین ابی عبدالله عباشو انداخت رو دست اینا فرمود خدایا بهشون رحم کن تا دعا کرد دست این زنو مرد جدا شد گفت حسین جان ابرومو خریدی یه روز جبران میکنم چند روز تا قبل سفر فرمود بجدل بن سلیم شتراتو به من اجاره بده گفت باشه حسین جان کاروان راه افتاد مثل فردا رسیدن کربلا همون اول ابی عبدالله همه رو حساب کرد فرمود میخواین کمک کنین و گرنه برین فاصله بگیرین برگشت دید غوغایی شده گفت چه خبر شده بجدل بن سلیم تا دید همه چی رو غارت کردن گفت من عقب نمونم هرچی گشت پیدا نکرد یه وقت دید زیر نور ماه انگشتر آقارو دید انگشت متورم شده انگشتر به راحتی بیرون نمیاد هرچی کشید بیرون نیومد گشت یه خنجری پیدا کرد .....حسین https://eitaa.com/matnroozeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نوحه به عنوان نوحه سراسری در شب عاشورا در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد. لطفاً در تمامی گروه ها پخش شود؛ تا مثل سرود سلام فرمانده بازتاب گسترده داشته باشد. شما هم با پخش در ثواب شریک شوید. @nooheemajmaozakerin زینب من مدافع حرم باش مراقب چادر دخترم باش نیفتد از سر چادر و معجر الله اکبر الله اکبر حسین حسین سرباز ره دین بود عاقبت حق طلبی این بود الله اکبر الله اکبر حسین از سر نی گفت سبط پیمبر الله اکبر الله اکبر… شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است! مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است! خواهرم زینب پرستار یتیمان من است عید قربان من است... 💦 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا💦 💦مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی💦 💦عَلَى دِینِکَ 💦 @nooheemajmaozakerin 🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
ورود پناهیان امروز رسیدند به این سرزمین موعود. حسین برگشت پرسید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند کربلا. بقیه اش را من از خودم بگویم ، برگشت به زینبش یک نگاهی کرد، گفت اعوذُ بالله منَ الکرب بل بلا . چرا به زینب نگاه کرد؟ داستان همه ش سر زینب است. من یک خواهر آوردم اینجا، اینجا باید از من دل بکند. امروز خیلی بردمتان کربلا، به هر کس این را گفتم خدا شاهد است رفته تجربه کرده، بیچاره اش کرده حسین. گفتم رفتی کربلا، بهترین روضه ای که حسین بیفتد دنبالت تو بین الحرمین بگوید بگو برایم.توجه حسین را به خودت جلب بکنی این است. دور حرم حسین ، بین الحرمین ، بین خیمه گاه و قتلگاه راه برو، هی بگو امان از دل زینب . امان از دل زینب. انقدر امام حسین توجه میکند به کربلا به روضه خوان زینب.چون آنجا همه جمعند فقط زینب رفته. این چشم حسین دنبال زینب باز است. میگوید ما چرا بعد از عاشورا سینه میزنیم برای حسین؟ این دهه ی محرم هنوز اتفاقی نیفتاده خودمان را میکشیم برای حسین . از ظهر عاشورا تازه اصل ماجراست. همه آرام میگیرند. گفتم خوب معلوم است از آن وقتی که کاروان آمد کربلا این قلب زینب آتش گرفت. ما تشعشعات آتش قلب زینبیم. ظهر عاشورا همانجور که حسین اشاره به قلب خواهرش کرد ، زینبم آرام بگیر همه آرام میگیرند. حالا بهش میگویی تازه حسین را سر از بدن جدا کردند ، این آرام است. تو شعاع قلب زینبی.از روز دوم محرم جلسات امام حسین جان میگیرد . چرا؟ چون شما الان التهاب قلب زینبید. شما همه آتش قلب زینبید. زینب می آید پایین هی برادر را نگاه میکند نگاهش را میدزدد.نمیخواهد باور کند اینجا کربلاست.نمیخواهد. نمیخواهد باور کند. حسین میخواهد در این نُه روزه یکمی خواهر را آماده کند.عوامل دیگر را بریز کنار، حسین میخواهد زینب را آماده کند. تو این نُه روز من کم کم با زینب صحبت کنم. زینب برایش جا بیفتد دیگر باید حسین را باهاش خداحافظی کند. نتوانست با زینب حرف بزند . نتوانست. یعنی زینب اصلا نمیپذیرد . میخواهد به زینب نزدیک بشود ، باهاش دو کلمه حرف بزند. خب زینبم . یکدفعه میبیند زینب یک جوری نگاه میکند حسین را. حسین ساکت میشود. باشه هیچی نمیگویم. نمیتواند چیزی بگوید. عصر روز تاسوعا، سندش را بگویم؛ عصر روز تاسوعا حسین رفت و گذشت. کِی میخواهی زینب را توجیه کنی؟ بگو اینجا محل خداحافظی ماست. زینب میداند پس حرفهایتان را بزنید . نمیشه با زینب حرف زد. میگی نه امتحان کنید. عصر تاسوعا یک دفعه برگشت رو کرد گفت : ای دنیای بی وفا زینب صیحه ای زد و غش کرد. گفت من میگویم نمیشود با زینب حرف زد. 〰〰〰〰〰〰
با وجود این کانال در ایتا خیالت بابت نوحه راحته☺️😍😍 این کانال شامل نوحه های ترکی ،فارسی وزمزمه های محرم  ایجاد شد تا ظرفیت تکمیل نشده عجله کن عضو شو👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/69665220C7f7e374b4d
لینک کانال نوحه در ایتا
شد ماه عزا می کشی از عمق دلت آه شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه آقاجان. می آمدی ای کاش به همراه محرم دربزم غریبانه عشاق شبانگاه حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم درمحضر تو دوسه خط روضه کوتاه بخوانم *همه گریه کنان عالم جمع کنی به انداره یه صبح امام زمان نمیتونن گریه کنن* آقاجانم هستی و نمی بینمت ، ای کاش،ببینمت آن لحظه که باشال عزا می‌رسی از راه میسوزی و پا تا سرت می‌شود آتش مینوشی اگر جرعه ای ازآب دراین ماه آقای من .. از جد غریبت به دلم مانده چه داغی ازمقتل واز خنجر واز ضربه جانکاه برصورت خود میزنی از داغ اسارت ازعمه که شد همسفر خولی جانم به فدای تو صباحا ومسا ای منتقم خون خدا اجرک الله یا صاحب الزمان.. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @rozeh_daftary