eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
4.3هزار دنبال‌کننده
48 عکس
44 ویدیو
7 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین خونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسین در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد وای از حال رباب و این همه غم یا حسین می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین می نویسم که تنت پامال سم مرکب است روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است ناصر شهریاری https://eitaa.com/matnroozeh
شب اول   (واحد-ورودیه محرم) ای هلال خون دوباره سر زدی ای محرم بار دیگر آمدی خون به دامان افق جاری شده زخم دل با دیدنت کاری شده بر تو باغ لاله ی پرپر بود عکس لبخند علی اصغر بود ای هلال خون چرا بازآمدی آمدی اما سرافراز آمدی در تو بینم اشک خیرالناس را زخم فرق حضرت عباس را در تو بس داغ مکرر دیده ام اربا اربا جسم اکبر دیده ام در تو بینم خیمه های سوخته کام خشک و دامنی افروخته در تو بینم صورت و خاک تنور در تو بینم سینه و سم ستور در تو بینم جسم هفتاد و دو تن غرق خون افتاده بی غسل و کفن در تو بینم گریه ی دردانه ها کعب نی بر روی کتف و شانه ها در تو بینم یاس نیلی پوش را خون جاری گشته ی از گوش را در تو پیدا آتش تاب و تب است صورت یک مرکب بی صاحب است https://eitaa.com/matnroozeh در تو می بینم که از خون جبین شسته وجه الله روی نازنین در تو بینم چهره ها از خون خضاب بر لب طفلی نوشته آب آب باز گرد ای ماه اشک و ماه آه ترسم آید شمر دون در قتلگاه https://eitaa.com/matnroozeh
‍ قدم چهارم: متن روضه 2 👇 متن روضه 2 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 😭ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 💔ای خدا شب شده و من چه کنم 😭یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 😭یک تن و این همه دشمن چه کنم اهل کوفه همه پیمان شکنند خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 😭حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 💔کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 💔میون شهر کینه غصه زده شکوفه 😭خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 💔ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 😭شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا... اگه میخواهی بیای... دیگه خانم زینب رو با خودت نیار... 💔دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 😭سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها... منتظر علی اصغرت نشستند... بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 💔قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 😭ز کربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• 👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• https://eitaa.com/matnroozeh
متن روضه 1 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مى‏برم از اندوه‏ و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ‏ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست https://eitaa.com/matnroozeh آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم https://eitaa.com/matnroozeh یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد... اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... https://eitaa.com/matnroozeh خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... https://eitaa.com/matnroozeh یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) https://eitaa.com/matnroozeh
متن روضه 2 🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی 🔸گشت وارد بر زمین کربلا (فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ (لهوف ص 116) تا رسیدند به کربلا... ابی عبدالله فرمود: این سرزمین چه نام داره؟ گفتند آقا به اینجا کربلا میگن... تا گفتند کربلا... حضرت فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ 🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست 🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست 🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست 🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست ابی عبدالله صدا زد... خیمه ها رو بر پا کنید... اینجا وعده گاه ماست... یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند... حالا میخواد عقیله بنی هاشم... زینب کبری از محمل پایین بیاد... تصور کن ... جوون های بنی هاشم اومدند... دور محمل زینب رو گرفتند... مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند... من ميگم ... شاید عباس علمدار اومده... زانوها رو خم کرده... علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته قاسم عنان مرکب رو گرفته... ابی عبدالله مواظب خواهره... 🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد 🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد با چه عزت و احترامی... خانم رو از محمل پیاده کردند... حقشم همینه... آخه خانم زینب... ناموس خداست... دختر علی هست... احترام داره... آماده ای بگم یا نه؟ 🔻گریز آی جوون های بنی هاشم... نبودید روز یازدهم... عمه جانتون زینب... همه زن و بچه ها رو سوار کرد... دید تنهای تنها مونده... دور تا دورش رو نامحرما گرفتند... یک نگاه انداخت به سمت شط فرات... صدا زد... آی ابالفضل... آی غیرتی... پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست... https://eitaa.com/matnroozeh یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه... صدا زد... حسین جان... ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... https://eitaa.com/matnroozeh 🔸به سوی شام و کوفه ام 🔸چه ظالمانه می برند 🔸نمی روم ولی مرا 🔸به تازیانه میبرند https://eitaa.com/matnroozeh (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ؛ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ؛وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن ِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار   فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار"   چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار   حتی حسین تکیه بر این شانه میزند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار   بیش از همه خدای مباهات میکند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار   تا هست مستدام حسین است مستدام تا هست پایدار حسین است پایدار   کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه میشود و میرود کنار   با خشم خویش میمنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار   آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار   پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار   تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار   حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می آید هزار بار   کار تمام لشگریان زار میشود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار   روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار   محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار   افتاد سایه قد و بالاش روی خاک رفتند از کنار همین سایه هم کنار   طفلان کاروان همه والشمس و والقمر مردان کاروان همه واللیل و والنهار   عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار   رفتند زیر سایه عباس یک به یک با آفتاب غنچه گل نیست سازگار   از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار   از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند بر روی چادرش بنشیند اگر غبار   از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار   یک عده گوشواره ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار   خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار   او که فرار کرد عدو از جلالتش فریاد میزند که علیکن بالفرار   ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار ....   پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده با دختر بتول چه ها کرد روزگار !   " قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گشتند بی عماری و محمل، شترسوار "   آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت با رفت و آمد سربازارها چه کار؟!!!!   چشم طنابهای اسارت به دست اوست زینب به شام رفت ولیکن به اختیار   در یک محله زخم زبان خورد بی عدد در یک محله سنگ گران خورد بیشمار   دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار   علی اکبر لطیفیان آخرین سال حج ابی عبدالله* زنی از حجاز اومد برای زیارت اون موقع آستین ها گشاد بود آستین اومد بالا کنار بیت خدا یه مردی دستشو روی مرد گذاشت هردو رسوا شدن شلوغ شد کنار بیت خدا ببینن چه خبره چرا دستاشون جدا نمیشه گفتن خدا تنبیهشون کرده یه وقت کرده ابی عبدالله اومدن دیدن شلوغه اومد طرفشون چه شده گفتن خلافی کردن و رسوا شدن ابی عبدالله ناراحت شد و به هردو تشر زد همین جا توبه کنین ابی عبدالله عباشو انداخت رو دست اینا فرمود خدایا بهشون رحم کن تا دعا کرد دست این زنو مرد جدا شد گفت حسین جان ابرومو خریدی یه روز جبران میکنم چند روز تا قبل سفر فرمود بجدل بن سلیم شتراتو به من اجاره بده گفت باشه حسین جان کاروان راه افتاد مثل فردا رسیدن کربلا همون اول ابی عبدالله همه رو حساب کرد فرمود میخواین کمک کنین و گرنه برین فاصله بگیرین برگشت دید غوغایی شده گفت چه خبر شده بجدل بن سلیم تا دید همه چی رو غارت کردن گفت من عقب نمونم هرچی گشت پیدا نکرد یه وقت دید زیر نور ماه انگشتر آقارو دید انگشت متورم شده انگشتر به راحتی بیرون نمیاد هرچی کشید بیرون نیومد گشت یه خنجری پیدا کرد .....حسین https://eitaa.com/matnroozeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نوحه به عنوان نوحه سراسری در شب عاشورا در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد. لطفاً در تمامی گروه ها پخش شود؛ تا مثل سرود سلام فرمانده بازتاب گسترده داشته باشد. شما هم با پخش در ثواب شریک شوید. @nooheemajmaozakerin زینب من مدافع حرم باش مراقب چادر دخترم باش نیفتد از سر چادر و معجر الله اکبر الله اکبر حسین حسین سرباز ره دین بود عاقبت حق طلبی این بود الله اکبر الله اکبر حسین از سر نی گفت سبط پیمبر الله اکبر الله اکبر… شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است! مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است! خواهرم زینب پرستار یتیمان من است عید قربان من است... 💦 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا💦 💦مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی💦 💦عَلَى دِینِکَ 💦 @nooheemajmaozakerin 🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲
ورود پناهیان امروز رسیدند به این سرزمین موعود. حسین برگشت پرسید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند کربلا. بقیه اش را من از خودم بگویم ، برگشت به زینبش یک نگاهی کرد، گفت اعوذُ بالله منَ الکرب بل بلا . چرا به زینب نگاه کرد؟ داستان همه ش سر زینب است. من یک خواهر آوردم اینجا، اینجا باید از من دل بکند. امروز خیلی بردمتان کربلا، به هر کس این را گفتم خدا شاهد است رفته تجربه کرده، بیچاره اش کرده حسین. گفتم رفتی کربلا، بهترین روضه ای که حسین بیفتد دنبالت تو بین الحرمین بگوید بگو برایم.توجه حسین را به خودت جلب بکنی این است. دور حرم حسین ، بین الحرمین ، بین خیمه گاه و قتلگاه راه برو، هی بگو امان از دل زینب . امان از دل زینب. انقدر امام حسین توجه میکند به کربلا به روضه خوان زینب.چون آنجا همه جمعند فقط زینب رفته. این چشم حسین دنبال زینب باز است. میگوید ما چرا بعد از عاشورا سینه میزنیم برای حسین؟ این دهه ی محرم هنوز اتفاقی نیفتاده خودمان را میکشیم برای حسین . از ظهر عاشورا تازه اصل ماجراست. همه آرام میگیرند. گفتم خوب معلوم است از آن وقتی که کاروان آمد کربلا این قلب زینب آتش گرفت. ما تشعشعات آتش قلب زینبیم. ظهر عاشورا همانجور که حسین اشاره به قلب خواهرش کرد ، زینبم آرام بگیر همه آرام میگیرند. حالا بهش میگویی تازه حسین را سر از بدن جدا کردند ، این آرام است. تو شعاع قلب زینبی.از روز دوم محرم جلسات امام حسین جان میگیرد . چرا؟ چون شما الان التهاب قلب زینبید. شما همه آتش قلب زینبید. زینب می آید پایین هی برادر را نگاه میکند نگاهش را میدزدد.نمیخواهد باور کند اینجا کربلاست.نمیخواهد. نمیخواهد باور کند. حسین میخواهد در این نُه روزه یکمی خواهر را آماده کند.عوامل دیگر را بریز کنار، حسین میخواهد زینب را آماده کند. تو این نُه روز من کم کم با زینب صحبت کنم. زینب برایش جا بیفتد دیگر باید حسین را باهاش خداحافظی کند. نتوانست با زینب حرف بزند . نتوانست. یعنی زینب اصلا نمیپذیرد . میخواهد به زینب نزدیک بشود ، باهاش دو کلمه حرف بزند. خب زینبم . یکدفعه میبیند زینب یک جوری نگاه میکند حسین را. حسین ساکت میشود. باشه هیچی نمیگویم. نمیتواند چیزی بگوید. عصر روز تاسوعا، سندش را بگویم؛ عصر روز تاسوعا حسین رفت و گذشت. کِی میخواهی زینب را توجیه کنی؟ بگو اینجا محل خداحافظی ماست. زینب میداند پس حرفهایتان را بزنید . نمیشه با زینب حرف زد. میگی نه امتحان کنید. عصر تاسوعا یک دفعه برگشت رو کرد گفت : ای دنیای بی وفا زینب صیحه ای زد و غش کرد. گفت من میگویم نمیشود با زینب حرف زد. 〰〰〰〰〰〰
با وجود این کانال در ایتا خیالت بابت نوحه راحته☺️😍😍 این کانال شامل نوحه های ترکی ،فارسی وزمزمه های محرم  ایجاد شد تا ظرفیت تکمیل نشده عجله کن عضو شو👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/69665220C7f7e374b4d
لینک کانال نوحه در ایتا
شد ماه عزا می کشی از عمق دلت آه شرمنده که از داغ دلت نیستم آگاه آقاجان. می آمدی ای کاش به همراه محرم دربزم غریبانه عشاق شبانگاه حسرت به دلم مانده که یکروز بخوانم درمحضر تو دوسه خط روضه کوتاه بخوانم *همه گریه کنان عالم جمع کنی به انداره یه صبح امام زمان نمیتونن گریه کنن* آقاجانم هستی و نمی بینمت ، ای کاش،ببینمت آن لحظه که باشال عزا می‌رسی از راه میسوزی و پا تا سرت می‌شود آتش مینوشی اگر جرعه ای ازآب دراین ماه آقای من .. از جد غریبت به دلم مانده چه داغی ازمقتل واز خنجر واز ضربه جانکاه برصورت خود میزنی از داغ اسارت ازعمه که شد همسفر خولی جانم به فدای تو صباحا ومسا ای منتقم خون خدا اجرک الله یا صاحب الزمان.. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @rozeh_daftary
دئییردی اؤز اؤزونه گؤرنه آشنادی بورا یئتشجگین خبرآلدی: دئیین هارادی بورا جواب وئردیله:«طفّ»،«غاضریه»،«ماریه»، تا بیریسی سؤیله‌دی توخداقجا «نینوادی» بورا حسین اَندی یئره ذوالجناحین اوستوندن یویوردی که قورن اخیامی، کربلادی بورا باجیسی بالینینه گلدی، سسلدی قارداش ندن بو یئرده دایاندین؟ عطش‌سَرادی بورا بویوردی باجی آخی آللّهآ یئتیشمگی‌چون فقط خدا اؤزی آگاه‌دور، روادی، بورا اؤ حالدا زینب‌ایلن چیخدی بیرجه تَلّ اوسته -آماندی‌باخ دئدی باجی- دؤلو عزادی بورا ساتاشدی بیردنه گوداله زینبین باخیشی دئدی باجین سنه قوربان، نه غم‌فزادی بورا حسین یومدو گؤزون دای دیینمدی زینب، محلِ ذبحِ «ذبیح‌َمِنَ‌القفادی» بورا ملائکه هامیسی روضه‌یه گتیردیلر اوز بیلیردیلر نئجه توفانه مبتلادی بورا گلیبدی یئتمیش‌ایکی قوربان اؤز ایاقینان گلن باخیردی دئییردی: مگر منادی بورا؟ یئلین سیزیلتیسی فاش ایلیوردی دنیایه که هر قدم دؤلو ماتملی ماجرادی بورا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
❣﷽❣ 🎆 🎇 ❣برخلق‌خوشُ‌خوی‌محمدص صلوات ❣برعطرگل روی محمدص صلوات ❣در گلشن سر سبز رسالت گویید ❣برچهره گل بوی محمدص صلوات 🌿 لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم 🌿حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر 🕊(سبک کجایید ای شهیدان..) بیایابن الحسن دردم‌دواکن دل آشفته را از غم رهاکن ضیاء دیده بانوی عالم نظربراین فقیر وبینوا کن 💠بیا یابن الحسن آقا کجایی آقا یابن الحسن مولاکجایی امیرو سرور و سلطان مایی همه شام وسحردر انتظاریم عزیزفاطمه پس کی می‌آیی 💠بیا یابن.. 🍁السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی.. با وجیها عندالله.. الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل راهمه کی‌ام من؟که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو 🌻حسینم 3 حسین من ازکودکی عاشقت بوده‌ام قبولم نما گرچه آلوده ام آقا جان.. به عشق توهرکس که‌منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد آقااا.. غمت حاصل زندگانی من به راه توطی شدجوانی من من از ریزه خواران خوان توام اگرچه بدم میهمان توام 🌻حسینم 3 حسین به عشقت ازآن دم که خو دادی‌ام به چشم همه آبرو دادی‌ام ⬅️آقا جان..وقتی نگاه میکنند میگن این گریه کنه حسینه این سینه زنه حسینه این روضه خون حسینه به چشم همه آبروم دادی آقاجان.. ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن، جوابم مکن ازین رو سپیدم بَرِ داورم که من هم سیاهی این لشگرم مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت (علی انسانی) روضه بنام حضرت حُره.. خوشبحال هرکسی که با یک نگاه ابی عبدالله،عاقبتش زیرو رو بشه.. با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه.. خوشا بحال حر که با یک نگاه ابی عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا ⬅️لحظه ای که پای برهنه چکمه هارو به گردنش انداخته آروم آروم داره میاد (حسین ع دید حر داره میاد) اومد مقابل ابی عبدالله ایستاد روش نمیشه سرو بالا کنه پشیمانه..شرمنده است سر پایینه.. نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه.. قربون کرامتت برم یا اباعبدالله.. فرمود سرتو بلند کن.. حر آروم آروم سرشو بلند کرد.. استادم میگفت..تا سرشو بلند کرد..یه وقت دید بچه ها پرده خیمه رو بالا زدند (همه از حر می ترسیدند..بهم نشون میدادند) این همونیه که راه بابامونو بست این همونیه که دل عمه جانمون زبنبو به دردآورد.. آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا.. (اوج)امروز بگو آقا جان..هر چی هم بد باشم، کاری که حر کرد ، من نکردم آقا ..هر چی ام بد باشم مثل حر دل زینبتو نلرزوندم دل بچه هاتو نلرزوندم اما آقا جاااان چه کردی با حر.. امان امان.. ⬅️یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده.. (چکار کنه..غم رو غم اومده..راهو بسته..بچه های حسین آب ندارن..مونده چکار کنه) ✳️صدا زد پسر فاطمه، چون من اولین نفری بودم که دل شمارو به درد آوردم ،،اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم.. ♻️این روضه رو مرحوم کافی میخوند بگم و فیضشو ببره بُریر میگه من با حر رفاقت قدیمی داشتم.. دیدم قبل از اینکه بره به میدان.. دنبال چیزی میگرده.. (گفتم حر دنبال چی میگردی؟) صدا زد بریر به من بگو ببینم خیمه زینب س کدامه؟ (دلت اینجاست یا نه..نکنه دست خالی برگردی..ان شاالله خدا قسمت کنه کنار حرم حر..اونجا ناله بزنی..) بریر میگه خیمه زینبو نشون دادم.. گفت دیدم رفت صورت به خیمه زینب گذاشت..سلام کرد..بی‌بی جواب سلامشو داد..(کی هستی؟؟) صدا زد بی‌بی من حُرم.. بی‌بی جااان منو ببخش.. برادرت حسین ،از گناه من گذشت.. اومدم شما هم منو حلال کنید، برم جونمو فدای حسینم کنم.. (همه حرفارو زدم بخاطر این یه جمله) بُریر میگه یه حرفی عقیله بنی هاشم زد..یه وقت دیدم صدای ناله حر بلند شد.. (من بگم و شما هم بلند بلند گریه کنید) صدا زد حر منم بخشیدمت.. ولی حر بگم بدون..برادرم حسین غریبه..حسینم کسی رو نداره.. 🔆🔆همه بگید حسین.. ✴️رو زمین افتاد..فرق سر شکافته..خون جلو چشماشو گرفته.. یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت.. یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه.. تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه.. دید یه دستمالی به پبشانیش بست.. یا اباعبدالله.. (بگم و نالشو بزنی) ♨️(اوج) بگم آقاجان.. سر حر رو به دامن گرفتی اما من بمیرم برات کسی نبود سرتو به دامن بگیره.. یه وقت حسین دید سینش سنگینه.. چشمشو باز کرد.. 🖤 ن صدا زد نانجیب خوب جایی نشستی.. یا صاحب الزمان.. نمیگم چی شد همینقدر بگم..یه وقت دیدن زینب اومد بالا بلندی. دیدن عقیله بنی هاشم دستاشو رو سر گرفت.. هی صدا میزنه 🥀.. 🌾ناله داری به ناله های دل بی‌بی زینب کبری صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..یاحسین..بگو یازهرا @rozeh_daftary
متن روضه و توسل به حضرت رقیه (س) – شب سوم محرم ۹۸ خرابه تاریکه *خسته نشدی اینهمه داد زدی؟گریۀ شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه میکنید کنار دستیت آرومت میکنه .. هی بهت آب میده هی حواسش هست تو حالت بد نشه اصلاً بالاتر مادر ما وایساده کنارت هی اشکاتُ پاک میکنه .. امام سجاد فرمود ما گریه میکردیم با ته نیزه میزدن .. ما گریه میکردیم لگد میزدن .. اما تو امشب راحت داد بزن هرکی رفت خونه صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده* خرابه تاریکه تو روشنش کردی تو هم لبت زخمه تو هم پر از دردی *چقد شکل هم شدیم بابا .. بابا من که چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن* نگام کن که چجوری پیرم کردن بی امون منو زمین گیرم کردن نگام کن بابا زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه گهواره رو دادم ولی غم اصغرُ نه *هرکی اهل کنایه بود من لال میشم این یدونه رو نمیتونم توضیح بدم هرکی گرفت داد بزنه* سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرُ نه *فرمودند سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن عقیلۀ بنی هاشم و بقیۀ مخدرات دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه سرُ نبینه ..* برید کنار میخوام سرُ ببینم زخمای روز آخرُ ببینم .. *به خدا قسم امشبُ سالم رد کنی میرسیم به عاشورا ان شاءالله ، اینو حضرت آقای علوی می فرمود :کی میگه نشناخت ؟کی میگه گفت غذا نمیخوام؟ تا دید شلوغ شد خرابه زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد* برید کنار میخوام سرو ببینم زخمای روز آخرو ببینم جلو چشامو نگیرید که میخوام پارگیای حنجرو ببینم .. *سرو بغل کرد: مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی … همتون کمک کنید یتیم نوازی همینه به خدا شب عاشورا همتون گریه کردید با این ، غریب گیر آووردنت حالا من امشب عوضش میکنم : یتیم گیر آوردنت .. اینه رسمش؟* مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی دیگه تو آغوش منی بابایی اینهمه جا رفتی دلت نیومد به دخترت سر نزنی بابایی زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه *حالا حرفای در گوشی ؛ (دختر دارا میدونن) یه حرفای رو دخترا جلوی همه میزنن یه وقتایی بعضی حرفا حرفای درگوشیِ ، عمه نباید بشنوه* کاشکی میشد بازم برام بخندی پلکای زخمیتُ دیگه نبندی خیلی تنم درد میکنه بابایی از شبی که پرت شدم از بلندی ببین لبم داره عجب شکافی نمیشه موی سوختمُ ببافی هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام بهم زدن یه سیلیِ حسابی از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو از مجلس شراب چیزی بهش نگو *بابا بهش نگو؛ چیو نگم؟بهش نگو تو جمعیت بودم دیدم یه نامحرم داره خواهرمُ نشون میده .. بابا تاحالا اسم کنیزُ نشنیده بودم .. بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن .. بابا بهش نگو ؛ عموم غیرت اللهِ .. بهش نگو ریختن روی سر عمم .. خودشُ انداخت رو بچه ها ،بچه هارو نزنن .. با کعب نی و تازیانه و نیزه … حسین .. بهش نگو از بالای ناقه افتادم .. بهش نگو موهامُ کشیدن .. بهش نگو پا برهنه رو خارا دویدم .. بهش نگو لگد خوردم ..* زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه دستتُ بیار بالا ، به رقیه .. روزیِ اربعین دستِ رقیه ست .. باب الحسین رقیه ست .. بلند بگو یا حسین … @rozeh_daftary
1_1869754809.opus
1.96M
صوت ۱۳ دقیقه ای ویژه نجات جنین مناسب 🔽🔽 استفاده در روضه های خانگی ومراسمات شیر خوارگان حسینی ✅ بزرگترین گناه بعد از شرک به خدا کشتن فرزند به این دلیل است که ممکن است در لقمه او شریک شود ...😭 نقل به مضمون از پیامبر اکرم (ص)
‍ گوش ها را تیز کن بابا صدایم میزند آن طرف تر حرمله طعنه به آهم می زند جای عباست گهی شمر است به ما سَر می زند گر بگویم یا عمو، اِنگار بدتر می زند جای دستانت، حریق، چنگی به مویم می زند جای یاست، ارغوان رنگی به رویم می زند خشک بود لبهای تو، باران به چشمم می زند سرخ بود دندان تو، دیدم که محکم می زند... @rozeh_daftary ب. نظری منش
حُرمت گذاشت هر که به زهرا بزرگ شد اندازه تمام دو دنیا بزرگ شد در وادی حسین هر آنکه قدم گذاشت قطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماند مجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاست سَر خَم نمود حضرتِ حُر تا بزرگ شد او سجده کرد و قبله خود را عوض نمود تیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد آغوش وا نمود و پذیرفت توبه را در پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شد حُرّ پیر وادی همه اهل توبه است بر اهل توبه مُرشد و بابا بزرگ شد آزاده بود و رفت و به آزاده ها رسید با یک نگاهِ بهتر از امضا بزرگ شد ترسید اگر چه اهل حرم از اُبُهتش کوچک شد و به اذن مسیحا بزرگ شد امّا نبود تا که ببیند که کربلا داغش برای زینب کبری بزرگ شد گرچه سرش شکست ولی سر جُدا نشد نیزه فرو که رفت گلوها بزرگ شد در بین آن همه سرِ بر نیزه روضه ی نیزه به گوش رفتن سقّا بزرگ شد @rozeh_daftary
دید خود را در کنار نور و نار با خدا و با هوی در گیر و دار گفت از چه زار و در وا مانده ای کاروان راهی و درجا مانده ای نیست این در بسته راهت می دهند دو جهان با یک نگاهت می دهند غرقه خود را دید و از بهر حیات دست و پا زد سوی کشتی نجات تائبم بگشا به رویم باب را دوست می دارد خدا توّاب را ای سراپا آبرو خاکم به سر پیش زهرا آبرویم را مبر بعد از این خشکیده بر لب خنده ام بس که از طفلان تو شرمنده ام مهربان آلوده ام پاکم نما زیر پای زینبت خاکت نما دید حر از پای تا سر حُر شده سنگ جسته گوهر خود، دُر شده رو به سویش کرد شاه عالمین گفت با حر این چنین مولا حسین با سپاهت راه، سد کردی به من نیستی بد گر چه بد کردی به من تو نبودی قلب پر غم داشتم در سپاهم حُر تو را کم داشتم ما پی امداد تو بر خواستیم گر تو پیوستی به ما، ما خواستیم عذر کمتر جو که در این بارگاه عفو می گردد به دنبال گناه توبه را ما یاد آدم داده ایم ما برائت را به مریم داده ایم مُرده را ما خود مسیحا می کنیم درد را عین مداوا می کنیم نیستی در بین ما دیگر غریب دوست می دارم تو را مثل حبیب سربلندی خصم دون پستت گرفت خاک پای مادرم دستت گرفت گر چه صد جرم عظیم آورده ای غم مخور رو بر کریم آورده ای آب از سر چشمه تو گل نبود سرکشی از نفس بود از دل نبود تو بدی کردی ولی بد نیستی خوب دادی امتحان رد نیستی گفت مس رفتم طلا بر گشته ام نه طلا بل کیمیا برگشته ام از درش اکسیر اعظم رفتم یک نگه کرد و دو عالم یافتم از میان خیمه های بوتراب یک صدا می آید آن هم آب آب من نه باکم از هزاران لشکر است ترس من از اشک چشم اصغر است @rozeh_daftary
با دست عفو خود به پایت گل فشاندیم تو دوستی، ما دشمن خود را نراندیم امروز دیگر ما تو هستیم و تو مایی تنها نه در مایی در آغوش خدایی وصف تو را باید کنار پیکرت گفت آری تو حری همچنان که مادرت گفت @rozeh_daftary
بر کویرِ سفرهایِ سائلان باران تویی رحمتِ بی انتهایِ حضرت منان تویی +اما قبل از اینکه ناله بزنی یه چیزی بگم،همتون منتظر بودید یه اسمی از دهانتون خارج بشه مثه هر شب میدونم،کربلا غوغاست میدونم،اما شب پنجم ماهِ محرمِ ... کربلا چقد شلوغه .. اما میخوام امشب برخلاف هر شب همه منتظرید بگید حسین ، بیایید امشب یه کاری کنیم دلِ زهرا شاد بشه ... هر شب حسین گفتی،همه تون الان منتظرید اما میخوام بگم : همۀ اهلِ خانه میگفتن حسین پیغمبر میگفت جانم حسن ... -به جز غمت آقا غمی تو سینه نیست شلوغه کربلا کسی مدینه نیست ... +پیغمبر فرمود چشمی که برا حسنم گریه کنه قیامت گریان وارد نمیشه .... -نواده هایِ تو حرم دارن ولی چقد غریبی ای حسن بن علی ... +امشب شبِ غریب نوازیُ یتیم نوازیِ یه جوری گریه کنیم مادرش نگه بچه ام غریبه ... امشب هم برا پدر گریه کنیم هم برا پسر ... بر کویرِ سفرهایِ سائلان باران تویی رحمتِ بی انتهایِ حضرت منان تویی آن که بوده خاندانش از اَزل مسکین منم آن که بوده خاندانش صاحبِ احسان تویی +عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ ، وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ» ... احسان و کرَم مال شما خانواده ست ... -جود و احسان تو را نازم که بین خانه ت سائلان هستند صاحبخانه و مهمان تویی +یه جوری با گدا راحته اصلاً احساس نمیکنیم مهمانیم ... انگار میزبانی آقاجان ... من خیالم امشب راحت میخوام یه دل سیر برات گریه کنم اصلا یاد حاجات نباش اصلا فکر حاجات نباش همه رو بزار کنار با خیالت راحت دلِ سیر برا بچه اش گریه کن ... خودش میدونه چه جوری دستتُ پرکنه اون نمیزاره ما دست خالی بریم نه نه ... بالاترشُ بگم هنوز نیومده کیسه تو پر کرده ... همین اشکی که امشب بهت داده همینُ نشون میده -جود و احسان تو را نازم که بین خانه ت سائلان هستند صاحبخانه و مهمان تویی هر کجا حرف از کریمان دو عالم میشود اولین نامی که هرکس میکند عنوان تویی +کریم آل الله ... همشون کریم اند،ابی عبدالله یه گدایی اومد درخانه اش حضرت یه مرحمتی کرده،دستِ حضرتُ بوسید مرد سائل و رفت حضرت گفت چرا اینکارو کردی گفت آقا شما خیلی کریمید ، دیدن امام گریه کرد فرمود : تو کرَم دیدی ولی کَریم ندیدی ، کریم داداشم حسن بود ... ببین وقتی حسین بگه کریم داداشم حسنِ کجایِ کاریم ... -هر کجا حرف از کریمان دو عالم میشود اولین نامی که هرکس میکند عنوان تویی ظاهرت هرگز زِمسکین بهتر و برتر نبود آن که قبرش نیز شد با سائلان یکسان تویی یه مدینه یه بقیعه یه امامی که حرم نداره ... سینه زنها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بزاره ... ظاهرت هرگز زِمسکین بهتر و برتر نبود آن که قبرش نیز شد با سائلان یکسان تویی پاسخت بر ناسزایِ دشمنت لبخند بود خیرخواهِ مهربانِ خیلِ بدخواهان تویی +میومد از شهرِ شام مقابلش،شروع میکرد به اهانت کردن،یه جمله ای تو تاریخ هست من زبون نمیچرخه، علما منو ببخشن، سادات منُ ببخشن ... جلو امام میگفت «یا مذل المؤمنین» ... حضرت سرشونُ می انداختن پایین، میذاشتن خوب حرفاشُ بزنه،بعد سرِ مبارک و می آوردن بالا یه نگاه به سر و وضعش می انداختن میگفتن از سر و وضعت پیداست غریبی تو مدینه ....  بیا بریم سرسفرۀ من بشین ... توخونۀ من کسی غریب نیست ... +امشب شبِ عبدالله بن الحسنِ .... همون هایی که سر سفره اش نمک گیر شدن،اومدن بچه شُ بکشن ... همونایی که بهشون لطف کرد ، بهشون کرَم کرد ، بچه شو سنگ باران کردن ... گفتند این پسرِ حسن بن علیِ ... خدا به ما رحم کنه ، روضۀ این آقازاده روضۀ عاشوراست روضۀ گودالِ ... -یک نفر فهمیده باشد درد زهرا را اگر آن تو هستی، آن تو هستی ، آن تو هستی ... بعد از آن کوچه فقط رویِ لب تو آه بود غصه میخوردی از اینکه قدِ تو کوتاه بود +اومد رو پنجۀ پا بلند شه اما یه دست بی حیا روی سرش رد شد ... امشب راحت بگو  یا زهرا ... پسرش هم این غصه رو داشت بردمت کربلا ... امام حسن اجازه بدن ... چرا اجازه بدن ؟ خودش داره میاد کربلا ... آقاجان ما امشب تنهایی نریم کربلا ، با شما بریم کربلا ... چه کربلایی بشه آدم با امام حسن بره کربلا ... آخه اول روضه خوان که گفت : لا یوم کیومک یا اباعبدالله .... +پسرش هم همین غصه رو داشت ،عبدالله بن حسن یه سالش بوده تو تاریخ نوشتن پدرش به شهادت رسید سال پنجاه و یک هجری تا شصت و یک ده سال ، از یه سالگی تو بغلِ حسین ... ده سال تا چشمشُ وا کرد دید حسین کنارشه ...  +بعضی ها نوشتن یه وقتایی به اشتباه به حسین میگفت بابا ... زود معذرت خواهی میکرد ابی عبدالله می گفت راحت باش عزیزم من باباتم ... یا اباالایتام ... اجازه بده ما هم بهت بگیم بابا ... این آقازاده همه چیش با همۀ شهداء فرق میکنه خیلی با من بیا امشب شبِ پنجم محرم ... من از سادات عذر میخوام ... +این آقازاده جنگیدنش با همه فرق داشت ... جنگ و ببین ، دستش تو دست عمه است یکی یکی از صبحِ عاشورا شهداء رو میارن عقب ... هی میاد
تو خیمه دارُالحرب ، بچه ده یازده ساله ، کنجکاوِ هی می بینه ، هی برمیگرده ... اصحاب رفتن ... بنی هاشم رفتن ... پسرعموهاش رفتن ... عمو هاش یکی یکی رفتن ... تکیه گاهش عمو عباسش رفت بی خداحافظی رفت ... همه رفتند ، داداش قاسمش هم رفت ... دبگه رویِ پایِ خودش بند نبود اما میدونید از کی،از چه زمانی،دیگه تصمیم خودشو گرفت ؟ ازکی تصمیم گرفت خودشم فدا کنه؟ + وقتی که دید عمو قنداقه رو زیرِ عبا گذاشت ... آخه دلش به این بچه خوش بود تو خیمه ... حالا که علی اصغر رفت من چرا بمونم ... +نوع شهادتش ، نوع جنگیدنش ، حتی رجزش  ... با همه فرق داشت ... دستش که از دست عمه جدا کرد ، دیدن این بچه یازده ساله داره تو میدون میدوه ... رجز و ببین داد میزد وَالله لا اُفارِقُ عَمّی ... من عموم رو یه لحظه دیگه تنها نمیزارم .... -می روم بی قرار و بی پروا میروم لا اُفارِقُ عَمّی ... میروم که دلم شده دریا @rozeh_daftary میروم لا اُفارِقُ عَمّی
  تا چشم وا کردم در این دنیا تو را دیدم غم را ندیدم در همه غم ها تو را دیدم عمو جانم... در خانه ی تو در کنارت اکثر شب ها با قصه ات خوابیدم و فردا تو را دیدم یک ساله بودم رفت بابا، خوب یادم نیست هر گاه گفتم زیر لب بابا تو را دیدم هر گاه برگشتی ز راه دور یادم هست من زود تر از اکبر لیلا تو را دیدم از سفر میومد اول میومدی به من سر میزدی دوش عمو عباس از هر کوه بالا تر شرمنده ام یک بار از بالا تو را دیدم از منظر عباس بر رویت نظر کردم از عرش بالاتر فقط تنها تو را دیدم ای نام شیرین تو از هر نام نامی تر، حسین ای نازنین بابای از جانم گرامی تر، حسین من جلوه ای از جلوه های پنج تن هستم تو نیستی حس می کنم دور از وطن هستم تو شمع جمع آفرینش بین عشاقی پروانه ام آماده ی پرپر شدن هستم یا سوختن یا سر سپردن هر دو تا عشق است من تشنه لب تشنه دست و پا زدن هستم گیرم میان ما و فرزندان تو فرق است قاسم چه شد من نیز فرزند حسن هستم بین منو قاسم فرق نزار، اگه بحث یتیمه اونم یتیم بود... شمشیر دستم نیست عیبی نیست با این دست لحظه شمار یک نبرد تن به تن هستم از غربتت چشمان عمه اشک می بارید گفتم رها کن دست هایم عمه من هستم بی من عمویم راهی افلاک شد عمه در بین آن گودال گرد و خاک شد عمه تا لحظه افتادنت از اسب را دیدم همینطوری پا می کشید، هم قد عمه که نبود، روی بلندی ایستاده بود، آخرین باری بود که زینب از خیمه بالای بلندی روی تل آمده بود، آخرین بار هم عبدالله باهاش اومد؛ از اول صبح هر جا رفت عبدالله حسن با عمو رفت هی به این اون می سپرد بیشتر هم به خانم زینب دستش میداد می گفت: این جلو نیاد؛ آخرین بارم که داشت میرفت دید داره میدوه برگشت گفت: اینو برگردوند، اما دار میبینه... تا لحظه ی افتادنت از اسب را دیدم دستی که دستم را گرفته بود بوسیدم منت کشیدم التماس عمه را کردم گفتم که من رفتم عمو افتاد من دیدم با دست خالی آمدم اما مگر میشد شاید بترسی که بترسم من نترسیدم دیدم که غارت کرد دشمن جوشن و خودت من هم همینطور آمدم جوشن نپوشیدم بچه زد تو دل لشگر.... دنبال تیغی، تکه تیری، نیمه شمشیری از پشت سیل اشک ها چیزی نمی دیدم هر کس که سد راه شد با مشت کوبیدم ناله زدم نفرین نمودم خاک پا شیدم هر چند دستان پلیدی کند مویم را گفتم که ای نامردها کشتید عمویم را پیش عمو نشست، تو کجا اومدی، قرار بود پیش عمه بمونی، نتونستم بمونم منم باهات میام هرجا بری.... ای وای بر من می چکد خون از سر و رویت ای کور باشم تا نبینم خاک بر مویم از خیمه میدیدم جهان تاریک شد اما شق القمر دیدم به ضرب سنگ بر رویت برخیز برگردیم سمت خیمه تا عمه با تکه ی چادر ببندد زخم بازویت از لا به لای دست و پای دشمنان دیدم افتاده دست شمر پیچ و تاب گیسویت شمشیر بالا رفت بالا رفت دستانم دستان عبدالله شد هدیه به ابرویت در بازوی من نیست زور بازوی عباس تا نیزه بیرون آورم از بین پهلویت بر زخم هایت می فشارم دست و غم دارم که دست کم صد زخم داری دست کم دارم @rozeh_daftary
دارد این ماه محرم سفره داری بی نظیر که شده روز و شب ما روزگاری بی نظیر ما امام مجتبی داریم یاری بی نظیر قافله دارد از او دو یادگاری بی نظیر امشب اما عشق پای سور و ساتش میرود دست ما بر دامن شاخه نباتش میرود نامش عبدلله ست یعنی هم حسین و هم حسن گشته یک عالم حسین و گشته یک عالم حسن میشود با یاحسین او دلش محکم حسن هرچه میگویم حسین و هرچه میگویم حسن... در وجود نوجوان خیمه ها معنا شده سن و سالش را نبین آقای آقاها شده موقع ظهر است یعنی لحظه های آخر است کربلا دیگر نگو این حال حال محشر است یک  ودیعه از برادر در کنار خواهر است باز انگاری حسن دستش بدست مادر است کوچه ای اینجا ندارد باشد اما تل که هست باز هم انسیه ای درگیر یک معضل که هست دید از بالا عمو جان  را به نیزه میزنند عده ای سیراب عطشان را به نیزه میزنند بی وضو آیات قران را به نیزه میزنند یوسف افتاده بی جان را  را به نیزه میزنند چشمها را بست مشغول دویدن شد سریع بیخیال نیره و شمشیر و جوشن شد سریع وارد گودال شد که داستان را خوب دید جسم آقا را ندید اما سنان را خوب دید ازدحام خنجر و خنجر زنان را خوب دید چکمه های خورده بر روی دهان را خوب دید دید یک عده عجب مهمان نوازی میکنند روی پهلوی عمویش نیزه بازی میکنند دست خود آورد دستش را زدند و گفت آه پیش چشمش به عمویش پا زدند و گفت آه تیرها را بر تنش یکجا زدند و گفت آه هرچه را که داشت با دعوا زدند و گفت آه خواست تا لب وا کند اما لب آیینه سوخت @rozeh_daftary تیری آمد که برادر زاده را بر سینه دوخت