eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
364 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ___ خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین لشکری کفتار را از روی اسب انداختی الله الله وارث شیر جمل یعنی همین یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین . 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دیده اند انگار عمری با خدا مانوس‌ها در پس نام تو، "یا صبوح" و "یا قدوس"ها در نگاه عالمان شهر، ما دیوانه ایم درد عشقت را نمی فهمند جالینوس‌ها ما عجم ها چاکرت هستیم، ای شاه عرب ای به قربانت سیاوش ها و کیکاووس‌ها باز هم هم‌سنگ با یک قطره از خونت نشد گریه‌هامان گرچه شد هم قدر اقیانوس‌ها از همان ساعت که با سر از کلیسا رد شدی نام تو برخواست در هر ساعت از ناقوس‌ها خیمه هایت سوخت؛ دلها سوخت؛ دنیا دود شد سوخت در این شعله ها بال و پر ققنوس‌ها زیر و رو شد آسمان؛ غوغای محشر شد زمین تا به عرش افتاد رد چکمه‌ی منحوس‌ها آه! یا غیرت! کجایی؟ تا ببینی بعد تو گشت ناموست اسیر دست بی ناموس‌ها 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
چیست دین‌داری به‌جز بغض و محبت داشتن روی اولاد رسول الله غیرت داشتن زندگی طی کردن عمر است اما خیر چیست؟ لحظه های عمر را شوق زیارت داشتن گاه تنها راه آدم می‌شود باب المراد وقت مستاصل شدن هنگام حاجت داشتن عرض حاجت می‌برم سوی کسی که بودنش شد دلیل محکمی در خیر و برکت داشتن با کریمان کارها آسان شود اما جواد هست معنایش فراتر از کرامت داشتن مشت‌هایی را که بر روی زمین کوبیده است یادمان داده است از دشمن برائت داشتن سرخوشان خط بغدادیم مست کاظمین فکرمان را می‌برد مستی به خلوت داشتن (در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنود) خوش خیالی بود با او میل صحبت داشتن 🔸شاعر: ====================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
می‌کشدم تا قلم به صفحه‌ی دفتر مرغ دلم می‌کشد به سمت نجف پر روح مرا می‌برد به مقبره‌ی نوح فکر مرا می‌برد به دیدن آن فر فر چه بگویم شکوه عرش معلی جنت و فردوس پیش اوست محقر تاک چنان است دور مضجع آن بت مست شود هرکسی به قدر مقدر آدم و نوحند دور او چو محافظ حال بگو با که‌اش کنیم برابر نفس نفیس نبیّ احمد محمود شخص شخیص ولی و والی و رهبر آن‌که به مدحش دو صد هزار قصیده قدر رباعی‌ست بلکه باز سبک‌تر ِآن‌که ز مهرش کشیده سینه‌ی ما تیر بهمن مدحش مرا نشانده به آذر آن‌که زره شد رسول را همه‌ی عمر زخم به روز احد شده‌ست سراسر آن‌که پی مرگ رفته در شب هجرت خفته به جای رسول در دل بستر حبل متین آن ضمیر لحمک لحمی روز قسم خوردن است جان پیمبر منزلتش نزد احمد است چو هارون والد شبّیر و شبّر است و مشبّر مرتبه اش را مگر خدا بنویسد هرچه بگویم بخوان هزار برابر صوت خداوند وقت لیله السراء دست خداوند وقت کندن خیبر چشم خداوند وقت دیدن زهرا گوش خداوند در شنیدن کوثر راز خداوند وقت خلق عوالم نور خداوند وقت ظلمت اکبر وقت دمیدن به خاک روح خداوند عبد خداوند تا به لحظه‌ی آخر معجزه‌ی احمدی نه کاغذ و خط است معجزه‌ی احمد است حضرت حیدر اوست که قران ناطق است به دنیا اوست که قران جاری است به معبر برق نگاهش دلیل روشنی روز شمس جمالش چراغ عرصه‌ی محشر یک نفس اعجاز او به وقت جوانی‌ست بردن خورشید در غروب به خاور بذل چنان کرد در خویش به سائل خویش اولوالامر شد گدای توانگر جن و ملک را امام کیست به جز او حیدر و صفدر امیر اول و آخر همسر صدیقه کیست جز یل صدیق طاهره را شوو مباد غیر مطهر هجرت و جنگش شکوه هر دو عمل بود ابن اخ حمزه و برادر جعفر بسته به ابروی او توازن هستی ارض و سما را علی‌ست یک تنه لنگر وقت ملاقات با یتیم چو کودک وقت نبرد است آن‌جناب غضنفر صف به صف از هول صفدرند فراری وز غضبش قبض روح هر جگرآور دیده علی را هرآن‌که باخته دل را عبدودش باخت بعد دیدن او سر ضربت او افضل از عبادت عالم از متقدم گرفته تا متاخر مرحب آن دم که دید تیغ علی را گفت فقط مرحبا و شد حب و شد مر اینکه پیاده است در نبرد عجب نیست! شیر خدا را چه حاجت است به استر حال بگو با تمام آن‌چه که گفتم کیست وصی خود علی‌ست یا کس دیگر آدم عاقل کجا قیاس نماید حیدر را با دو پیرمرد سبک‌سر آن دو فراری به کوه از دل پیکار آن دو دهان پاره آن دو بی در و پیکر آن دو لقب دزد بلکه آن دو فدک دزد آن دو منافق همان دو غاصب منبر آن دو نفر صاحبان منکر معروف آن دو که معروف بوده اند به منکر ننگ به من باد اگر شبیه ببینم آن دو نفر را به موی استر قنبر غرق شد آن‌کس که سمت جوی دگر رفت شیعه‌ی مولاست در غدیر شناور ((حق و علی مدقمند و لایتجزا حق و علی با‌همند و لایتغیر)) گفت علی باب شهر علم رسول است کاش قبولم کند شوم سگ آن در گفت ببیند مرا هرآنکه بمیرد کاش بمیرم ببینمش دم آخر شوق حریمش گرفته صبر و قرارم چون هوس کودکی به سینه‌ی مادر حاصل طبعم همین چکامه‌ی سست است هدیه نمودم رطب به نخل تناور او که زمین کاغذ است شان کمش را کی کُنَدَش مدح این قصیده‌ی لاغر مدح علی کار هیچ همچو منی نیست اوج هنر مر مراست شرح ابوذر فهم علی قدر عقل ناقص من نیست طایر این عرصه نیست مالک اشتر رخصت اگر داده است تا که بگویم اندکی از فضل او اگر چه به ابتر خاک درش را رسانده است به خورشید ذره ام از لطف بوتراب شدم زر 🔸شاعر: ========================= درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
گفتم بایستم که بیاید از من فقط عبور کند چه چشم مرا مصیبت دوری پیش از ظهور کور‌ کند چه تنها به دست سبحه گرفتیم هی لقمه های شبهه گرفتیم نان ریای ما اگر او را از ما همیشه دور کند چه عشق است و کارهای عجیبش قربان عاشقان نجیبش یک روز اگر خدای نکرده دوری مرا جسور کند چه این شرح حال ماست به غیبت یک عمر ناسپاسی مفرط بعد از ظهور قصه‌ی ما را گاهی اگر مرور کند چه؟ ما از شهادتیم فراری دنبال کارهای اداری ما را اگر به رسم امامت دعوت به آن تنور کند چه اصلا چه دیده اید خدا را گر بعد از انتقام عزیزان تقویم های پر ز عزا را لبریز از سرور کند چه آدم به چیست زنده به امید گیرم همان دمی که مرا دید آغوش‌خود گشاید من را  سرشار از غرور کند چه ما بین خواب حاکم مصریم ای خلق ناامید ز یوسف این قحط را اگر به دعایی اکنده از وفور‌ کند چه آماده ایم امدنش را در شهرمان قدم زدنش را آذین بیا به کوچه ببندیم فردا اگر ظهور‌ کند چه 🔸شاعر: ====================== ====================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543 اشعار آیینی سروش⬇️ https://splus.ir/shersabkmaghtal روضه نشینان سروش ⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan 🚩
جمعیت جمع در بیابان است جمعیت هست و روز محشر نیست چشمه ای هست جوی آبی هست این غدیر خم است کوثر نیست جبرئیل امده است روی زمین خبری تازه از خدا دارد در اهمیتش همین بس که چیزی از گفتنش مهم تر نیست دستهای علی که بالا رفت شد یدالله فوق ایدیهم بعد از این پوچ شد مثل هامان دست بالای دست دیگر نیست همه بر روی خاک و او بالا همگی بنده اند و او مولا این فراز و فرود یعنی که با علی هیچکس برابر نیست مات ماتند پیش هیبت‌ او ظاهرا بنده ی ولایت او بهت کردند از ابهت او فهم او بر کسی میسر نیست هیچکس از خودش نمیگوید همه جا صحبت از ولایت اوست تا زمانی که حرف سیمرغ است آسمان عرصه ی کبوتر نیست 🔸شاعر: ======================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار _______________________ ای در اندیشه‌ات هوای حسین ای که در کوفه‌ای صدای حسین از تمام جهان گذر کردی از همه ماسوا سوای حسین بعد ساقی تشنگان هستی صاحب پرچم و لوای حسین بچه های بزرگ و کوچک تو همه قربان بچه های حسین تو اسیری فدای خواهر او بی کس و خسته‌ای فدای حسین با غریبی خویش خرسندی هست اگر غربتت رضای حسین گیسوان تو بر سر نیزه اولین پرچم عزای حسین خبر توست اول مقتل مقتل توست مبتدای حسین خیر پیش و خدا نگهدارت بود پشت سرت دعای حسین نامه دادی بیا، نیاید کاش بعد تو چیست ماجرای حسین با زنان سوی کوفه می‌آید بود در گوش تو ندای حسین مردمانی که پیش از این بودند در همین کوچه ها گدای حسین حال دنبال غارتش هستند نقشه دارند اگر برای حسین پی خلخال دختران هستند گرچه هستند آشنای حسین همه که سیم و زر نمیخواهند عده ای را هدف عبای حسین سنگ و شمشیر و نیزه ‌می‌بارد کوفه‌ی‌ توست کربلای حسین دوره ات کرده اند وحشی ها آمده بر سرت بلای حسین با تو تمرین ذبح میکردند مُثله ات کرده‌اند جای حسین به قفای تو خورد تا شمشیر گفتی ای وای از قفای حسین از سر بام تا زمین خوردی بند بند تو گفت وای حسین پ‌ن: شاعر به ایراد قافیه‌ی بیت آخر واقف است 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ======================== بزرگ آفرینش اوج اعجاز خدا زینب به یک پیکر تمام خمسه‌ی آل عبا زینب عبا، یعنی حجاب روی اصحاب کسا زینب و شد تفسیر کاف و ها و عین و صاد و یا زینب چی میفهمیم از زینب و ما ادراک ما زینب چه میفهمیم از آن آیینه‌ی خیر النسا زهرا از آن پا تا به سر حیدر از آن سر تا به پا زهرا از آن در کوفه پیغمبر از آن در کربلا زهرا از آن در خَلق و در منطق از آن خُلق  و صدا زهرا بلی گفتیم یا زهرا اگر گفتیم یا زینب کمی از ماتمش اوج مصیبت بود عالم را به اشکش اشک میریزیم ایام محرم را کتیبه چادرش، از معجرش داریم پرچم را از او داریم عزای اشرف اولاد آدم را بزرگ بانوان ام المصائب ربنا زینب زنی از خیمه نازل شد زنی سر تا قدم قران وجودش سوره‌ی توحید روحش سوره‌ی انسان زنی چون کوه پابرجا زنی در کسوت مردان که چون خورشید عمری در حجاب نور خود پنهان قمر آورده با خود سوی میدان بلا زینب دو ماه آورده همراه خودش چون قاسم و اکبر دوتا مانند جدهاشان دوتا جعفر دوتا حیدر که عمری سرفراز از نامشان باشد همین مادر رجز خواندند شد با این رجز در کربلا محشر میان خیمه اما دست دارد بر دعا زینب برایش اشک میریزد فرات و دجله جیحون هم به گرد عشق او هرگز نخواد بود مجنون هم که خود آواره اولادش برای عشق در خون هم برای پیکر طفلان نرفت از خیمه بیرون هم به بالین علی رفته است اما تا کجا زینب 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ======================== اول راه جمع بسیاری نامه دادند جانب جانان بی وفاها یکی یکی رفتند گرچه ماندند بهترین یاران یک به یک امدند کرب و بلا دور ارباب عشق جمع شدند مثل هفتاد و دو گل عاشق همه پروانه های شمع شدند زینب آرام میشد ان وقتی یار سوی غریب می امد ان طرف سی هزار می رفتند این طرف هم حبیب می امد با حبیبان که راه می افتی عشق را انتخاب باید کرد مسلم عوسجه به ما اموخت ریش با خون خضاب باید کرد زن و فرزند را رها کرد و رفت با عشق اشنا بشود عشق یعنی زهیر عثمانی خواست صد مرتبه فدا بشود زندگی مرگ دارد و آدم با شهادت پر از حیات شود عامر از نسل نوح آمده است ساکن کشتی نجات شود بیست سال تمام هر شب و روز از اجل خواست تا امان بدهد ارزوی بریر این بوده است در رکاب حسین جان بدهد تیزی تیغک مغیلان را کودک خردسال می داند راز ان خار کندن شب را نافع ابن هلال می داند تیر باران شروع شد بعدش شد فدایی حجیر با پدرش دست در دست هم شهید شدند ای به قربان جندب و پسرش شاهد زخم های پیغمبر از احد آمده است کرب و بلا چه کسی جز کنانه جنگیده است در رکاب دو سید الشهدا در میان سواره های یزید این دلاور پیاده می جنگید بوی صفین داشت شمشیرش مثل حیدر جناده می جنگید رفت عابس برهنه در میدان مست مست از می سبوی حسین ما همه عاشقیم اما اوست شاه دیوانگان کوی حسین ان زمانی که عشق می اید هیچ چیزی مقابلش سد نیست رو سفیدی جون میگوید رو سیاهی همیشه هم بد نیست کم کمک ظهر شد اذان گفتند شد فدای نماز خواندن او تیر ها را به جان خرید سعید تا نباشد گزند بر تن او کربلا ظهر روز عاشورا یک دم انگار روز محشر گشت نام زهرا دوباره معجزه کرد اخرین لحظه بود حر برگشت کشتگانش اگرچه کم بودند سهم دارد در ان میان ایران خوش بحال غلام ترک حسین پسر فاطمه سن قوربان وای بر من که در تمام عمر گریه کم کرده ام برای شما ای شما ای فداییان حسین پدر و مادرم فدای شما 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ======================== به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را چنان امیر که می‌آورد سپاهش را پر است هر قدمش از هزار بیم و امید چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را عصای پیری مادر جوانی پسر است برای سوختن آورده تکیه‌گاهش را به غیر این دو پسر هیچ در بساطش نیست و در برابر خورشید برده آهش را قسم به چادر زهرا قسم به اشک علی برای جلب رضا می‌شناخت راهش را برای دفع بلا بردشان به قربانگاه مگر که حفظ کند این چنین پناهش را به خیمه رفت و نیامد پس از شهادتشان نخواست تا که ببیند شکسته شاهش را دو ماه پاره به دست حسین بود و شنید بگو به خواهر من تن کند سیاهش را 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ========================== گفت بسم الله و نازل گشت عرش از روی زین راویان گفتند افتاده‌ست از سمت یمین می‌زنندش آن کمانداران به تیر سهمناک واین عربها دستهاشان پر ز سنگ سهمگین امت پیغمبرند اینان که سنگش می‌زنند این چنین از احمد مختار شد شرمنده دین آن‌که روزی جایگاهش سینه‌ی محمود بود حال بین مسلمین سر می‌گذارد بر زمین عرشیان را نیست پروا از حوادث، پس چرا چشم های خویش را بسته‌ست جبریل امین فضه آنجا بود اما لحظه‌ی ذبح حسین مادرش فریاد می‌زد یا امیرالمومنین! این حسین توست: زیر نیزه‌ی تیز سنان این حسین توست: زیر چکمه‌ی شمر لعین این حسین توست: خلقی می‌کِشندش آن‌چنان این حسین توست: جمعی می‌کُشندش این‌چنین این حسین توست: عریان روی خاک افتاده‌ است این حسین توست: رأسش را به روی نی ببین از نجف برخیز و بنگر رشته‌های گردنش پاره شد در زیر تیغ خصم، یا حبل المتین تکه های پیکر او زیر سم اسب‌هاست پاره‌ی پیراهنش در دست های آن و این جسم بی سر را که جانی نیست بین پیکرش خود دلیلش چیست پس این ضربه‌های آخرین در هجوم بی امان کوفیانِ دزد و هیز دخترانش را پناهی نیست غیر از آستین دخترت بر روی خاک افتاد و دورش دشمن است یا علی! برخیز هنگام عبا آوردن است 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————