eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
372 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار _ "گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما... تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گراز شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدس آراسته‌ست بزم ضیافت برای ما..." 🔸شاعر: __ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار _ عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 🔸شاعر: __ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار _ عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... 🔸شاعر: __ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🎼 😭😭😭😭 ☑️بنداول لال بشه زبونم رد شم یا بخونم الله الله با روضه خودم رو گودال می کشونم یاثارالله روخاکا افتاد تنه ارباب (3) باتن صدچاک زیرافتاب(3) ☑️بنددوم افتاد از صدر زین روی خاک زمین بین اعدا مابین یه گودال بین جارو جنجال تو دست و پا یکی با نیزه یکی با تیر(۳) یکی عصا و یکی شمشیر(۳) ☑️بندسوم قربتاالی الله میونه قتگاه کشتن تورو بانذر و با حاجت با وضو و نیت کشتن تورو ذبیح العطشان لب تشنه (۳) قتیل العریان زیر دشنه (۳) ☑️بند چهارم دیدم از روی تل افتادی تو مقتل از رو مرکب دیدم شمروسنان کردن جسم تو رو نا مرتب دیدم که شمشیر میرفت بالا(۳) میزد بی انصاف روی رگها(۳) ☑️بند پنجم پا رو سینت گذاشت خنجر رو که برداشت میکرد فرو موهاتو که کشید باتیزی پاره شد زیر گلو فتنه به پا کرد جلو چشمام (3) سرو جداکرد جلو چشمام(3) 💠💠💠9⃣5⃣9⃣💠💠💠
هدیه به قلب حضرت زینب صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم روضه رسیده به گودیه قتگاه می خونه خواهری با سوز و اشک اه دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست ای حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دو عینم هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد دیدم مقابلم بر سینه ات نشست موی تورا گرفت ای وای میون‌ دست ای. حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دوعینم دستامو بستنش بعد از تو با طناب بردن من و حسین در مجلس شراب دور و برم حسین یک مشت حرامی بود کی جای خواهرت بازار شامی بود رضا نصابی
هدیه به قلب حضرت زینب صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم روضه رسیده به گودیه قتگاه می خونه خواهری با سوز و اشک اه دیدم با نیزه اش بر سینه ات نشست انقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست ای حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دو عینم هر کس یه قطعه ای از این تنت رو برد گرگی رسید حسین پیروهنت رو برد دیدم مقابلم بر سینه ات نشست موی تورا گرفت ای وای میون‌ دست ای. حسینم. ای حسینم. ای ضیا هر دوعینم دستامو بستنش بعد از تو با طناب بردن من و حسین در مجلس شراب دور و برم حسین یک مشت حرامی بود کی جای خواهرت بازار شامی بود رضا نصابی
4_6005628164129164567.mp3
6.58M
‍ ‍ هدیه به حضرت زینب صلوات شور یا زمینه یا زمزمه مقتل از اقا امام زمان عج معذرت می خوام شعر و سبک رضا نصابی به نفس برادر عزیزم. کربلایی مهدی گلپور دیگه توونی نداری به تنت جوونی نداری خواهر تو از غم تو دل خون شده می بینم پر پر زدنت نیزه ای رو تو دهنت قاری قران دهنت پر خون شده شرر تو به جانش نزن چکمه به دندانش نزن بس کن دیگه شمر انقدر زجرش نده سر به سر سرش نزار خنجر رو حنجرش نزار ببین که زهرا مادر من اومده لا اقل تیزش کن خنجر کند که سرو نمی بره لا اقل تیزش کن بزار راحت این گلو رو ببره پا تو بر دار نامرد بو سیده اون سینه رو که مصطفی پاتو بر دار نامرد بزار راحت بزنه که دست و پا وااا. حسین. حسین. حسین از من نکرد حیا نشست روی سینت با پا نشست به پهلوت نیزه می کنه فرو حسین سر تو از تن می بره از پشت گردن می بره چی کار کنه خواهر تو بگو حسین چقد گیسوت ریخته به هم وضع گلوت ریخته به هم سر تو رو نیزه زدن مقابلم بگو باید چی کار کنم بمونم یا فرار کنم حالا که تنها میونه اراذلم دلم و بد جوری غم و غصه ی تو سوزونده حسین ته گودال تنها پیکر عریانه تو مونده حسین بعد تو من باید تو کوچه بازارا دربه در بشم بعد تو من باید با شمر و حرمله همسفر بشم رضا نصابی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
4_5992499192134633034.mp3
6.61M
‍ ‍ هدیه به حضرت زینب صلوات زمزمه مقتل عاشورا شعررضا نصابی به نفس حاج مهدی کمانی ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین از پشت مرکبش شد سرنگون حسین ظهره دهم رسید زینب نگاه می کرد از روی تل نگاه به قتلگاه می کرد ظهره دهم رسید شد محشری به پا ریختن سره حسین گرگای بی حیا ظهره دهم رسید از سینه اه کشید وقتی که فاطمه در قتلگاه رسید ظهر دهم رسید سه ساعته تمام در زیره تیغ و تیر زجرکش شده امام ظهر دهم رسید با دشنه می زدن بر پیکره حسین بی وقفه می زدن ظهر دهم رسید نیزه فرو می کرد نیزه اش رو داشت سنان توی گلو می کرد ظهر دهم رسید داشت دست و پا می زد زهرا و نیمه جان ارباب صدا می زد ظهر دهم رسید شمر پلیدو پست روسینه ی حسین با چکمه می نشست ظهر دهم رسید پنجه به مو کشید زینب نگاه می کرد رگ هارو می برید ظهر دهم رسید پا بر دهن می زد گرگی رسید و چنگ بر پیروهن می زد رضا نصابی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
4_5902013869114525503.mp3
9.42M
‍ ‍ اتچ بات: ‍ ‍ هدیه به ارباب صلوات شور تلفیقی روضه ای زیبا رضا نصابی نفس استاد کربلایی مجتبی رمضانی مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت به سرزنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت (خستگی از بدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب در ان کشا کش ها پیرو هن خونی عبا و عمامه میانه جنجال رفت در ان شلوغی ها برای انگشتر سار بان انگشت و بریدو خوشحال رفت (گرد و خاک از سپرت می ریزه العطش از جگرت می ریزه مگه گودال چقد جا داره یه سپاه داره سرت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت دست ابا الفضل تا به روی خاک افتاد دست حرومی ها به سمت خلخال رفت (باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی خواهر. جونم و مقابلت می گیره ) رضا نصابی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
4_5776343005774481069.mp3
9.5M
‍ هدیه به ارباب صلوات شور مقتل امام حسین شعر رضا نصابی به نفس حاج مهدی کمانی راس الحسین یعنی سنگ بر جبین زدن از پشت مرکبش شاه و زمین زدن راس الحسین یعنی بی یارو بی پناه افتادی غرق خون در بین قتگاه راس الحسین یعنی گودال و ازدحام با چکمه می شینه رو سینه ی امام راس الحسین یعنی پنجه به مو کشید با کهنه خنجری رگ هاتو می برید راس الحسین یعنی افتادی زیر پا رو خاکا می کشید فاتل تن تورا راس الحسین یعنی اومد سنان پست پلک تر تورا با نوک نیزه بست راس الحسین یعنی زهرا صدا می زد به صورت حسین قاتل با پا می زد راس الحسین یعنی شاه بی کفن شده زیر هجوم تیغ مثله بدن شده راس الحسین یعنی خیلی دقیق می زد تیغ و به پهلوی تو داشت عمیق می زد راس الحسین یعنی قلبه حرم‌ می زد رو پیکر حسین قاتل قدم می زد راس الحسین یعنی که پیروهن‌ نداشت عریان تنی رو خاک حتی کفن نداشت راس الحسین یعنی می بینه خواهری در زیر سم اسب افتاده پیکری راس الحسین یعنی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
اشعار بعداز عاشورا
شور - زمینه حضرت رقیه(س) ------------------------- بابایی از نبودت سوء استفاده کردن بزار بگم اینا چقدر نامردن از توگوشم گوشوارهامو کندن لکنت گرفته زبونم ( بابا بابا )۳ درد میکنه استخونم ( بابا بابا )۳ شبا از ترس بابا خوابم نمیبره توی خوابم همش میترسم یکسره (بابا بابا حسین)۴ ------------------- بابایی زَجرِ پلید تا که به من رسیدش التماس و اشک من و ندیدش از پشت سر موی من و کشیدش زیره لگد پرم شکست ( بابا بابا )۳ مثل سرت سرم شکست ( بابا بابا )۳ دیدم عمو مو که از روی نیزه دید وقتی دستی رسید روسری مو کشید ( بابا بابا حسین )۴ ---------------------------- بابایی دندون شیریمو زدن شکستن باضرب ِ تازیانه رامو بستن بزم شراب روبرومون نشستن‌ میبینی صورتم بابا ( شده کبود )۳ میشه بگی که جُرم من ( مگه چی بود)۳ کتکم می زدن منو با هر نگاه اگه عمه نبود میمردم بین راه ( بابا بابا حسین )۴ -------------------------- آیینی رضا نصابی جبرئیل نژاد - دلجو
هدیه به امام سجاد صلوات واحد شلاقی امام سجاد تا صبح بیدارم از غم می بارم هنوز عزادار لب عطشان هستم طاقت ندارم غمگین و زارم هنوز عزادار تن عریان هستم واویلا چهل ساله عذاب کشیدم واویلا از زندگی دل بریدم وا ویلا من شام بلا رو دیدم بند دوم یادم نمی ره با دسته بسته بردن مارو به مجلس بزم شراب با چوب می زد بر لبهای بابام جلوی چشم زینب و رباب وا ویلا دنیا به سرم خراب شد وا ویلا هر لحظه برام عذاب شد وا ویلا خواهرم کنیز خطاب شد بند سوم چهل ساله هر شب روضه می خونم روضه برای پیکری پاره پاره چهل ساله هرروز روضه می خونم روضه برای کودکی بی گهواره وا ویلا دنیا رو سرم شد اوار وا ویلا دادن مارو خیلی ازار وا ویلا دیدم پای خواهرم خار یادم نمی ره بر حنجر تو بوسه زدم شبیه عمه زینب من یادم نمی ره بر پیکر تو بوسه زدم شبیه عمه زینب من واویلا عریان بدنت رو دیدم واویلا خونین دهنت رو دیدم واویلا رو خاکاتنت رو دیدم رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب صلوات زمینه روضه ای ایام اسارت تو رفتی و موندم بادرد و. با غم تو رفتی و موندم با چشمای. نم تو رفتی و موندم با اهله. حرم شدم بعد تو با سنان هم. قدم تو رفتی و موندم با درد و. با غم تو رفتی و بی حرمتی. باب شده رقیه برای تو بی. تاب شده رباب از غم اصغرش اب شد چقد سنگ به سوی تو. پرتاب شده لب و دندون تو چه ریخته به هم تو رفتی و موندم با درد و. باغم. حسین. عزیز زهرا. حسین عزیز زهرا شدم بعد تو دیگه من بی امیر شدم بعد تو بین این قوم. اسیر شدم بعد تو با سرت هم مسیر شدم بعد تو از غم تو چه پیر تو رفتی و موندم با این. قدخم تو رفتی و موندم بادرد و. با غم حسین عزیز زهرا. حسین عزیز زهرا بخون از روی نیزه قران. برام ببین زینب و بین این ازدحام می گردوننم توی بازار. شام نداره دیگه خواهرت. احترام می رقصن کنیزا به ودور و. برم تو رفتی و موندم با درد و. با غم حسین عزیز زهرا. حسین عزیز زهرا رضا نصابی
هدیه به حضرت زینب صلوات شور و زمینه ایام اسارت سبک مسیر روضه از طعنه و ازار از مردم بی عار از مجلس اغیار به هم می ریزم من از دمه دروازه از نگاه مردم از کوچه و بازار به هم می ریزم من من‌ به جای سر تو سنگ خردم‌ لابه لای سر تو سنگ خردم دنبالت کوچه به کوچه داداش پا به پای سر تو سنگ خردم وای من وای من ای حسین وقتی می بینم که رقیه رو داره می دوه روی خار به هم می ریزم من وقتی که جمع می شن دور و بر زینب اراذل و ‌ اشرار به هم می ریزم من شده از غصه ی تو زینب پیر شده بسته دست من با زنجیر می دیدم از روی تل که داداش شده با حنجرت خنجر در گیر وای من وای من ای حسین وقتی می ریزه سنگ به سر ما داداش از درو از دیوار به هم می ریزم من به خاطر تفریح می زنه نیزه دار نیزه به تو هر بار به هم می ریزم من خنده های شمر نمی ره یادم ماجرای شمر نمی ره یادم قربونه صورته خاکیه تو جای پای شمر نمی ره یادم وای من وای من ای حسین رضا نصابی
این ماه کیست همسفر کاروان شده؟ دنبال آفتاب قیامت روان شده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نشسته منتظر کودکان شده یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غروب گل ارغوان به خون هم راوی حدیث لب خیزران شده با پای خسته راه‌بر خلق آمده با دست بسته کارگشای جهان شده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بهار تا گل آخر خزان شده بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود از خلق، آفتاب مزارش نهان شده 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دیده اند انگار عمری با خدا مانوس‌ها در پس نام تو، "یا صبوح" و "یا قدوس"ها در نگاه عالمان شهر، ما دیوانه ایم درد عشقت را نمی فهمند جالینوس‌ها ما عجم ها چاکرت هستیم، ای شاه عرب ای به قربانت سیاوش ها و کیکاووس‌ها باز هم هم‌سنگ با یک قطره از خونت نشد گریه‌هامان گرچه شد هم قدر اقیانوس‌ها از همان ساعت که با سر از کلیسا رد شدی نام تو برخواست در هر ساعت از ناقوس‌ها خیمه هایت سوخت؛ دلها سوخت؛ دنیا دود شد سوخت در این شعله ها بال و پر ققنوس‌ها زیر و رو شد آسمان؛ غوغای محشر شد زمین تا به عرش افتاد رد چکمه‌ی منحوس‌ها آه! یا غیرت! کجایی؟ تا ببینی بعد تو گشت ناموست اسیر دست بی ناموس‌ها 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دم دروازه کوفه پرم افتاد زمین چادر سوخته ام از سرم افتاد زمین دیده ای از ته گودال مرا تا کوفه سنگ باران که شدم پیکرم افتاد زمین از روی نیزه همینکه سرت افتاد انگار آسمان پیش نگاه ترم افتاد زمین تا زمین خورد رقیه بخدا حس کردم باز پیش نگهم مادرم افتاد زمین حرمله خیر نبینی بخدا پیش رباب ضربه بر نیزه مزن اصغرم افتاد زمین شمر با چکمه رسید و سر من داد کشید وقت غارت شدن انگشترم افتاد زمین چوب میخورد همینکه لب قرآن خدا همه آیات به دور و برم افتاد زمین به ابالفضل بگو در وسط جمعیت مقنعه بود ولی معجرم افتاد زمین 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
یکی گفت با گریه این جسم کیست بهم خورده با رمل صحرا یکیست یکی گفت از بس بهم ریخته تکانش مده قابل دفن نیست یکی گفت سر نه لباسش کجاست چرا بند بند تن از هم جداست یکی گفت این زخم های هلال گمانم که جای سم اسب هاست بزرگ قبیله گلو را که دید عبای خودش روی حنجرکشید صدا زد به والله بد کشتنش گلو را نباید به ضربه برید چرا ریش ریش است رگهای او مگر زیر پا مانده است این گلو یکی گفت انگار با چکمه ها شده او دو سه مرتبه زیر و رو 🔸شاعر: ___ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم من در محرم بیشتر میل حرم دارم عشق به شش گوشه مرا از زندگی انداخت از دوری اش یک کربلا در سینه غم دارم این اشک را از لقمه های سفره ی بابا این مهر را از شیر پاک مادرم دارم گفتند کل الخیر فی باب الحسین آری من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم با خلوت بارانی خود هر شب جمعه در سر هوای شعرهای محتشم دارم دلتنگی ام چندین برابر شد در این شب ها مهدی زهرا را میان روضه کم دارم درد فراق کربلا بی خانمان ام کرد شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
خورشیدِ من آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه تقصیر حرارت تنور است این سوختگی زیر چانه امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلند دخترانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسط شرابخواران کَت بسته، به زورِ تازیانه ” بَر” خورده به من، چرا نبوده؟ ! برخوردِ کسی مودبانه من دختر شاه عالمینم دادند ولی به من اعانه در راه، شتر تکان نمیخورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم زمین دانه دانه من سیر غذا نخوردم اما خوردم دل سیر تازیانه افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه از خاطر من نمیرود… نه … آن ضربه ی چوب وحشیانه سالم لب من ، لب تو زخمی؟ ! واللهِ که نیست عادلانه دیگر ز سفر بدم میاید کِی می بری ام پدر به خانه دیدی که ز شب هراس دارم خورشیدِ من آمدی شبانه 🔸شاعر: ؟؟؟ ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
هدایت شده از 🌹کانال شهدای هور 🌹
AUD-20220708-WA0107.
3.23M
دعای،سمات 👈 عصر جمعه باصدای حاج آقاسماواتی
پاگیر ماتمیم..،عقب هم نمی کشیم عمری گذشت و دست از این غم نمی کشیم از بس شبانه دور و بر شمع می پریم باران اشک هم برسد..،نم نمی کشیم ای کشتی نجات! تویی مایه ی حیات ما بی جهت تو را به رُخ یَم نمی کشیم شرط گرفتنِ پرِ شال‌اَت..،طهارت است ما بی وضو که دست به پرچم نمی کشیم سرمایه ای به جز تو اگر سهم ما شود پس می‌دهیم..،حسرت دِرهَم نمی کشیم داغ تو روحِ خامِ گدا را قوام داد هرگز بدون هُرم غمت دَم نمی کشیم عشق تو را همین که چشیدیم..،کافی است نقشه برای سفره ی حاتم نمی کشیم امروز زنده ایم اگر..، کار فاطمه است بی لطف او..، به ماه محرم نمی کشیم ما لطف کرده ایم..، تو را رو نمی کنیم آتش به جان عالم و آدم نمی کشیم ما را کسی نخواست..،فدای سرت نخواست تا با تواییم..،منت همدم نمی کشیم تا آب‌های کُلمَن اطراف صحن هست خود را به سمت چشمه ی زمزم نمی کشیم اندوه دوری‌ از تو بلا شد به جانمان ما از فراق کربُبلا کم نمی کشیم از بعد آن که شمر به زلف تو چنگ زد شانه به هیچ گیسویی،محکم نمی کشیم اوج تحمل دل ما..،نعل تازه است... دیگر به ساربان و به خاتم نمی کشیم 🔸شاعر: ____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اُسکُتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها سالها پيش در اين شهر بزرگى مى كرد آه دیگر خبری نيست از آن عزت ها بين اين شهر بنا بود كه مهمان باشد اُف بر اين رسم پذيرايى و اين دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شكند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِپا ساعت ها لااقل کاش ابالفضل برایش میماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده كه گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا میخواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه ی طفلان حرم میگيرد آنكه خم بود به پايش همه ی قامت ها میدوَد تا كه كسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبيبه! همه نذرى هايش خانمش آمده در كوفه پس از مدت ها اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین، کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر كه افتاد زمين زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گير نمى آمد از اين فرصت ها 🔸شاعر: ____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو... ...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد آن دستِ پرچم‌گیر،...فکرش را نمی کردم تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر... مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم 🔸شاعر: ____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو 🔸شاعر: ____ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————