eitaa logo
روزهای التهاب🌱
8هزار دنبال‌کننده
500 عکس
119 ویدیو
4 فایل
🍀هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي🍀 تنها کانال تخصصی رمانهای بانو ققنوس (ن.ق) #کپی_رمانهای_این_کانال_ممنوعععععععع_است و نویسنده این کانال رضایت ندارد. کانال دوم ما👈https://eitaa.com/eltehab2 @sha124 ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
💖💫💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖 💖💫 💖 قسمت مدام حرفهاش رو توی ذهنم مرور می کردم. چقدر حرفهاش با ظاهر و رفتار جاوید تناقض داشت. از طرفی با شناختی که این مدت از جاوید و سولماز پیدا کرده بودم، باور اون حرفها برام سخت بود و از طرفی ترس و نگرانی زیادی توی دلم افتاده بود و بیشتر نگران نیما بودم که خیلی بیشتر از من با این آدمها حشر و نشر داشت. -نیما؟ -هوم؟ -میگم... تو چقدر جاوید رو تو این مدت شناختی؟ دررحالی که رانندگی می کرد، نگاه از روبرو گرفت و نیم نگاهی به من داد -پرسیدن داره؟ خب معلومه خیلی میشناسمش. -خب...بنظرت چجور آدمیه؟ ابرویی بالا انداخت و با غرور گفت -خیلی آدم خوبیه، خیلی خیر خواهه. بزرگترین حُسنش هم اینه که فقط خودش رو نمیبینه. به زیر دستهاش هم کمک میکنه که خودشون رو بالا بکشند. باز نگاهم کرد و گفت -حالا چرا اینو پرسیدی؟ -هیچی، همینجوری. اگه...اگه یه روزی...بفهمی که شناختت از جاوید درست نبوده و جاوید اونی نیست که تو فکر می کنی چکار می کنی؟ پوزخندی زد و گفت -چیه؟ روش جدید پیدا کردی بهونه بیاری دیگه نیای تو جمعشون؟ نا امید نگاهش کردم -نه، نه. اصلا ربطی به این موضوع نداشت. فقط یکم نگرانم. اینکه جاوید اینهمه به تو بها میده، اینکه راحت برات پول خرج می کنه خب نگرانم میکنه -بیخودی نگرانی، جاوید هر کاری میکنه از مردونگی و مرام و معرفتشه. می دونی ثمین. اگه بابام فقط یکم از اخلاق جاوید رو داشت من پاشم میبوسیدم. واقعا هر بار جاوید باهام حرف میزنه افسوس می خورم که چقدر موفقیتها داشتم و بابام با بی اهمیتی از کنارشون گذشت. 👈لینک گروه نقد با حضور کانال👉 https://eitaa.com/joinchat/2272854146Cadec7ca8ed ⛔️کپی برداری پیگرد قانونی و‌الهی دارد⛔️ 🖋نویسنده:(ن.ق) 💖💫@rozhay_eltehb 💫💖 💖💫💖 💖💫💖💫 💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖 💖💫💖💫💖💫💖💫 💖💫💖💫💖💫💖💫💖