💢 #لعن یعنی چه؟
لعن یعنی #دوری_از_رحمت_خدا .
وقتی شما کسی را لعن میکنید یعنی بدترین حالت را برای او از خدا می خواهید و آن دوری از #رحمت خداست.
انسان بدون رحمت خدا نمیتواند زندگی کند.
حالا بفرمایید از ۱۴ امامِ معصوم در سیره و گفتار کدام امام، فحش رکیک؛ ناسزا و توهین وجود داشته است؟
آن چیزی که عده ای بنام #اهل_بیت امروز انجام میدهند مخالف #سیره_ائمه (علهیم السلام) است.
در #جنگ_صفین تعدادی از #اصحاب_امام_علی (ع) در مقابل صف یاران #معاویه ایستادند و شروع کردند به ناسزا دادن.
#امام_علی (ع) آنها را بازداشت و فرمود من دوست ندارم شما #دشنام دهید.
📚نهج البلاغه خطبه ۱۹۸
خب کسانی که خود را #مدافع_علی (ع) و شیعه او میدانند لااقل یک بار #نهج_البلاغه را بخوانند.
دفاع از حقانیت امیرمومنان و اثبات ظلم به او با #فحش و ناسزا ممکن نیست، چند آیه #قرآن و حدیث نبوی برای دفاع و تبلیغ علی(ع) کارسازتر است.
@Roznegaar
💢 #شیعیان_بددهن
#امام_علی علیه السلام حتی #یارانش را از #ناسزا گفتن به #سپاهیان_معاویه منع کرد!
در #جنگ_صفین هنگامی که دو لشکر حق و باطل، سپاه #امیرالمؤمنین علی (ع) و #معاویه در مقابل هم صف آرایی کردند، گروهی از سربازان امیرالمؤمنین (ع) شروع کردند به لشگر شام #فحش_دادن.
✅ حضرت وقتی شنید بعضی از افراد سپاهش، #دشنام می دهند و #ناسزا می گویند. ایشان را از این کار نهی کرد و فرمود:
«من دوست نمی دارم که شما این گونه #دشنام داده، مردمی #بد_زبان و #ناسزاگوی باشید (زیرا #فحش و #ناسزاگویی، عمل زشت و ناپسندی است. و از طرفی اگر شما فحش بدهید، ممکن است این امر سبب دشمنی و کینه توزی بیشتر ایشان شود و مقابله به مثل کرده، به ما و شما حرف های رکیک زده، #فحش و #دشنام بدهند)، بهتر آن است که رفتار و کردار واقعی و احوال حقیقی ایشان را بیان کنید
📚 #نهج_البلاغه خطبه198
@Roznegaar
💢 شدتِ برخورد علی (ع) با #متخلفان
✅ مهربانترین امام، هنگام #برخورد_قاطع بود و تعارف نداشت...
#عبداللّه_بن_عباس : هنگامى که [ابن عباس] از #بصره بازگشت و اموال را آورد و وارد #کوفه شد، امیرمؤمنان را در بازار، ایستاده دید که فریاد میکرد:
«اى مردم! از این پس، هر که را مشاهده کنم که اسبله ماهى، ماهى در آب مرده و مارماهى میفروشد، با این #تازیانه او را #ادب میکنم».
طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 113 – 114
✅ این همان امامی است که در خانه یتیمان #جنگ_صفین زانو میزد تا بر دوش او بنشینند
#امام_علی (ع) را درست بشناسیم قاطع اما مهربان.
@Roznegaar
◾️گذری بر زندگی و فضائل #حضرت_عباس بن اميرالمؤمنين عليهالسلام
🔹 #عباس_بن_علی بن ابیطالب، مشهور به #ابوالفضل #قمر_بنی_هاشم است. برادر #امام_حسن (علیهالسلام) و #امام_حسین (علیهالسلام) در روز #چهارم_شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشود و در سال ۶۱ هجری به شهادت رسید.
سنّ مبارکش را هنگام شهادت ۳۴ سال نوشتهاند. از این مدت چهارده سال با پدرش #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و نُه سال با برادرش #امام_مجتبی (علیهالسلام) و یازده سال با #امام_حسین (علیهالسلام) زیست.
در دوران کودکی از پدرش تحصیل علم کرد و #امام_علی (ع) فرمود:
اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛
همانا فرزندم #عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا میگیرد، از من معارف فرا گرفت.
در مدت ۱۴ سال که با پدر زیست، همیشه و در همه حال در کنار پدر حضور داشت.
ایشان در سال ۳۷ق در #جنگ_صفین حضور داشت و سخنانی در توصیف شجاعت ایشان نقل شده است.
🔸 #امام_صادق (علیهالسلام) در وصف عبّاس میفرماید:
«کانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسَ نافِذَ البَصیرَةِ، صَلْبَ الْأیمانِ، جاهَدَ مَعَ أَبی عَبْدِاللَّهِ (علیهالسلام) وَأَبْلی بَلاءً حَسَناً وَمَضی شَهیدا»
عموی ما عباس (علیهالسلام) دیدهای تیزبین و ایمانی استوار داشت. همراه حسین (علیهالسلام) جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.
🔸 #امام_سجاد علیه السلام :
«خدا عمویم عباس را رحمت کند، به راستی ایثار و جانبازی نمود، جنگ نمایانی کرد تا دستانش قطع شد و خود را فدای برادرش نمود. خداوند در برابر این فدارکاری - همانند عمویش جعفر طیار- دو بال به اوعنایت کرد تا به یاری آنها، همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی دارد که تمامی #شهیدان، در روز قیامت، بر او غبطه میخورند و رسیدن به آن مقام را آرزو میکنند.»
حضرت عباس (علیهالسلام) دارای دو فرزند به نامهای فضل و عبیداللَّه از لبابه دختر عبیداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب بود؛ و نسل آن بزرگوار از طریق عبیداللَّه امتداد یافت.
روز #عاشورا فرماندهان دو جناح راست و چپ تعیین شدند و پرچم سپاه به عباس بن علی (علیهالسلام) داده شد. یاران یکی پس از دیگری به میدان مبارزه شتافتند.
در این میان اتفاق میافتاد که برخی از اصحاب در میان لشکر محاصره میشدند و حضرت عباس (علیهالسلام) آنان را نجات میداد. مانند عمر بن خالد صیداوی و جابر بن حارث سلمانی و سعد مولی عمر بن خالد صیداوی با مجمع بن عبداللَّه عائذی که در آغاز جنگ در محاصره دشمن قرار گرفته بودند و حضرت عباس با یک حمله آنان را نجات داد.
◽️یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس (علیهالسّلام) در #کربلا ، سقایی یعنی تهیه و تامین آب برای اردوی حسینی بود؛ به همین مناسبت، یکی از القاب او «سقا» بود.
(مصراعی از رجزهای حضرت عباس (علیهالسّلام) :
انی انا العباس اغدو بالسقا مؤید این امر است.) شهادت او نیز با سقایی او پیوند داشت؛ زیرا سرانجام، او در راه تهیهٔ آب و در نزدیکی فرات به درجهٔ شهادت رسید.
در زیارت ناحیه، امام زمان علیه السّلام می فرمایند :
«سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرمؤمنان(علیه السلام)، آن که جان خود را نثار برادرش کرد، دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد و فدای برادرش شد. او که نگهبان بود و بسیار کوشید تا آب را به لب تشنگان حرم برساند و دو دستش در جهاد فی سبیل الله قطع شد.
خداوند قاتلان او، یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائی را از رحمت خود دور سازد.»
📚 منابع روایات :خصال، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۸. اعیان الشیعه، ج۷، ص۴۳۰. کامل الزیارات، ۱۳۷۷ش، ص۷۸۶، بطل العلقمی، ج۲، ص۳۱۱
@Roznegaar
🏴 شب #دوازدهم_محرم :
#کاروان_اسرا و مصيبت #امام_سجاد علیهالسلام :
فردای روز #عاشورا «عمر بن سعد» جنازههای لشکر خويش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد، اما پیکر امام حسين(علیه السلام) و اصحاب او را همچنان در بيابان باقي گذاشت و فرمان حرکت به سوی #کوفه را صادر کرد. هر يک از قبايل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد « #عبیدالله_ابن_زياد » عزيز کنند، سرهای مطهر شهداء را بين خود تقسيم کردند و آنها را بر نيزه زدند و آماده حرکت شدند.
آنگاه زنان و کودکان اهل بيت(علیهم السلام) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپايان بدون زين نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند.
چون ابن سعد با اسيران نزديک کوفه رسيد مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسيران مشرف بود پرسيد: "شما اسيران کدام طايفهايد؟" گفتند: "اسيران آل محمد!" آن زن متأثر شد، فرود آمد و چادر و مقنعه و جامههايی آورد تا بانوان اهل بیت خود را بپوشانند...
پيش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر #امام_حسين (علیه السلام) را در مقابل ابن زياد گذاشتند. وی عصايی از چوب خيزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام(علیه السلام) می زد.
اين جسارت عجیب وی، اعتراض بسياری از حاضران را برانگيخت. « #زيد_بن_ارقم » که صحابي پيامبر (صل الله علیه و آله) و از ياران #اميرالمؤمنين (علیه السلام) در #جنگ_صفين بود و در آن هنگام کهنسال شده بود به عبيدالله نهيب زد: "چوب خود را بردار! به خدا سوگند پيغمبر را ديدم که همين جای چوب تو را ميبوسيد" و سپس شروع به گريستن کرد.
ابن زياد پلید پاسخ داد:
"اگر نه اين بود که پيرمردي خرف و ديوانه شدهای گردن تو را ميزدم!". زيد برخاست و در حالي که بيرون می رفت گفت: "ای مردم عرب! از امروز بنده شديد. پسر فاطمه (سلام الله علیها) را کشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد! به خدا قسم نيکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت".
سپس اسرا را بر ابن زياد وارد کردند...
وی هنگامي که امام سجاد (علیه السلام) را ديد پرسيد: "کيستی؟" فرمود: "علي بن الحسين"
آن ملعون گفت: "مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟!"
امام فرمود: "برادری داشتم که علی نام داشت. مردم او را کشتند"
ابن زياد گفت: "خدا کشت!"
امام فرمود: "الله يتوفي الانفس حين موتها"
ابن زياد خشمگين شد و گفت: "در پاسخ من دليری ميکني؟ او را ببريد و گردن بزنيد".
در این هنگام #حضرت_زينب (علیها سلام) فریاد برآورد "ای پسر زياد! هر چه خون از ما ريختی بس است" و امام را در آغوش گرفت و فرمود: "والله از او جدا نميشوم. اگر ميخواهی او را بکشی مرا نيز بکش".
ابن زياد کمي به آن دو نگريست و گفت: عجبا که اين زن دوست دارد با برادرزادهاش کشته شود! او را رها کنيد که با اين بيماری که دارد خواهد مرد»…
امام سجاد (علیه السلام) سپس رنج سفر به شام و غم اسيری و عذاب در دربار يزيد را تحمل کرد… و تا پايان عمر شريفش، همواره در اندوه مصيبت کربلا بود…
#حضرت_زین_العابدین (علیه السلام) در محرم سال 94 هجری، هنگامی که 57 سال داشت، با زهر يکی از فرزندان « #عبدالملک_مروان » مسموم شد و در بستر احتضار افتاد.
حضرت در اين ايام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش « #محمد_بن_علی عليه السلام» (که او نيز در مصيبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکي 4 ساله بود) را وصی خود قرار داد و وی را « #باقر » ناميد. ایشان امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصيت نمود.
سپس #امام_باقر را به سينه چسباند و فرمود: "تو را وصيت ميکنم به آنچه وصيت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصيت کرده بود به اين وصيت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسی که ياوری بر تو غير از خداوند ندارد"
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خون شده میگفت که: الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازهی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
میشکست آینهیِ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعه هایِ پدرش دور و برش میافتاد . . .
الا لعنة الله علي القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون
@Roznegaar
🏴 #شب_دوازدهم_محرم :
کاروان اسرا و مصيبت #امام_سجاد علیهالسلام
فردای #روز_عاشورا «عمر بن سعد» جنازههای لشکر خويش را جمع کرد و بر آنان نماز خواند و دفن کرد، اما پیکر #امام_حسين (علیه السلام) و اصحاب او را همچنان در بيابان باقي گذاشت و فرمان حرکت به سوی کوفه را صادر کرد. هر يک از قبايل کوفه و عرب، برای آنکه خود را نزد «عبیدالله ابن زياد» عزيز کنند، سرهای مطهر شهداء را بين خود تقسيم کردند و آنها را بر نيزه زدند و آماده حرکت شدند.
آنگاه زنان و کودکان اهل بيت(علیهم السلام) را بدون حجاب مناسب بر شتران و چارپايان بدون زين نشاندند و همچون اسرای کفار به سوی کوفه بردند.
چون ابن سعد با اسيران نزديک کوفه رسيد مردم شهر برای تماشا جمع شده بودند. زنی از اهل کوفه که از بلندی بر اسيران مشرف بود پرسيد: "شما اسيران کدام طايفهايد؟" گفتند: "اسيران آل محمد!" آن زن متأثر شد، فرود آمد و چادر و مقنعه و جامههايی آورد تا بانوان اهل بیت خود را بپوشانند...
پيش از ورود اسرا به دارالحکومه، رأس مطهر امام حسين(علیه السلام) را در مقابل ابن زياد گذاشتند. وی عصايی از چوب خيزران به دست گرفته بود و با آن بر لب و دندان امام(علیه السلام) می زد.
اين جسارت عجیب وی، اعتراض بسياری از حاضران را برانگيخت. « #زيد_بن_ارقم » که #صحابی_پیامبر (صل الله علیه و آله) و از ياران اميرالمؤمنين(علیه السلام) در #جنگ_صفين بود و در آن هنگام کهنسال شده بود به عبيدالله نهيب زد: "چوب خود را بردار! به خدا سوگند پيغمبر را ديدم که همين جای چوب تو را ميبوسيد" و سپس شروع به گريستن کرد.
ابن زياد پلید پاسخ داد: "اگر نه اين بود که پيرمردي خرف و ديوانه شدهای گردن تو را ميزدم!". زيد برخاست و در حالي که بيرون می رفت گفت: "ای مردم عرب! از امروز بنده شديد. پسر فاطمه(سلام الله علیها) را کشتيد و پسر مرجانه را امارت داديد! به خدا قسم نيکان شما را خواهد کشت و اشرار شما را به کار خواهد گرفت".
سپس اسرا را بر ابن زياد وارد کردند...
وی هنگامي که امام سجاد(علیه السلام) را ديد پرسيد: "کيستی؟" فرمود: "علي بن الحسين"
آن ملعون گفت: "مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟!"
امام فرمود: "برادری داشتم که علی نام داشت. مردم او را کشتند"
ابن زياد گفت: "خدا کشت!"
امام فرمود: "الله يتوفي الانفس حين موتها"
ابن زياد خشمگين شد و گفت: "در پاسخ من دليری ميکني؟ او را ببريد و گردن بزنيد".
در این هنگام حضرت زينب(علیها سلام) فریاد برآورد "ای پسر زياد! هر چه خون از ما ريختی بس است" و امام را در آغوش گرفت و فرمود: "والله از او جدا نميشوم. اگر ميخواهی او را بکشی مرا نيز بکش".
ابن زياد کمي به آن دو نگريست و گفت: عجبا که اين زن دوست دارد با برادرزادهاش کشته شود! او را رها کنيد که با اين بيماری که دارد خواهد مرد»…
امام سجاد (علیه السلام) سپس رنج سفر به شام و غم اسيری و عذاب در دربار يزيد را تحمل کرد… و تا پايان عمر شريفش، همواره در اندوه مصيبت کربلا بود…
حضرت رین العابدین (علیه السلام) در محرم سال 94 هجری، هنگامی که 57 سال داشت، با زهر يکی از فرزندان «عبدالملک مروان» مسموم شد و در بستر احتضار افتاد.
حضرت در اين ايام، تمامی فرزندان خود را جمع کرد و فرزند بزرگوارش «محمد بن علی عليه السلام» (که او نيز در مصيبت کربلا حضور داشت و در آن زمان کودکي 4 ساله بود) را وصی خود قرار داد و وی را «باقر» ناميد. ایشان امر ساير فرزندان خود را به آن جناب واگذار کرد و به آنان موعظه و وصيت نمود.
سپس امام باقر را به سينه چسباند و فرمود: "تو را وصيت ميکنم به آنچه وصيت کرد مرا پدرم در هنگام شهادت خود و گفت که پدرش او را وصيت کرده بود به اين وصيت در هنگام وفات خود که: زنهار ستم مکن بر کسی که ياوری بر تو غير از خداوند ندارد"
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
نالهیِ واعطشا بر جگرش میافتاد
آب میدید به یادِ قمرش میافتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش میافتاد
با دلی خون شده میگفت که: الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش میافتاد
جلوی پای سکینه دم دروازهی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش میافتاد
میشکست آینهیِ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش میافتاد
روضهی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش میافتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش میافتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعه هایِ پدرش دور و برش میافتاد . . .
الا لعنة الله علي القوم الظالمين؛
و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون
@Roznegaar
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼
🌷ذخیره برای امام حسین علیه السلام🌷
#جنگ_صفین بود و نوجوانی سیزده ساله...
امیرالمومنین (علیه السلام) نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانهی میدان کردند.
#معاویه ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد.
#ابوشعتاء گفت اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شأن من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست.
۹ پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم به درک واصل شدند.
خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد...
جنگ مغلوبه شده بود...
همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند...
#امیرالمومنین (علیه السلام) به عباس گفتند برگرد پسرم...
سپاهیان گفتند یا امیرالمومنین اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند...
فرمودند: اِنّهُ ذُخرُ الحسین...
او ذخیره برای حسین است...
السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس
پروردگارم بحق آقامون
#حضرت_عباس علیهالسلام ،
فرج امام زمانمان را برسان 🌸
📚امالى طوسى، ص۲۷۵
@Roznegaar
🔵 آزمون #ولایتپذیری ابن عباس
#امیرالمؤمنین علیه السلام به #عبدالله_بن_عباس ، که یک نظر مشورتی در مخالفت با ایشان تقدیم ایشان کرده بود،
فرمودند:
این حق تو است که به من مشورت بدهی و [من باید بر روی آن] بیندیشم [اما] اگر با نظر تو مخالفت کردم تو باید از من اطاعت بکنی.
پ ن:
ظاهرا این گفتگو مربوط به اولین روزهای #حکومت_امیرالمؤمنین علیهالسلام است. پیشنهاد #ابنعباس آن روزها این بود که حضرت، #معاویه را بر امارت شام ابقا کند تا آبها از آسیاب بیفتد و امور سر و سامان بیابد و بعد از استقرار دولت مرکزی امیرالمؤمنین، به حساب معاویه رسیدگی شود اما ایشان با این نظر ابن عباس مخالفت فرمودند.
( بهج الصباغةج 10، ص 2)
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که ابنعباس با اینکه به طور کلی با عزل معاویه مخالف بود ولی تا آخرین روزهای #جنگ_صفین (جنگی که ناشی از عزل معاویه توسط امیرالمؤمنین بود) چنان از فرمان امامش اطاعت کرد که حضرت در ماجرای #حکمیت کسی را شایستهتر و قابل اعتمادتر از او نداشتند که به عنوان حکم معرفی کنند. این اوج اطاعت و ولایتپذیری ابنعباس را میرساند.
@Roznegaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ کلیپ سبک #کاغذ_و_لنز از نبرد #حضرت_عباس علیهالسلام در #جنگ_صفین
▪️منابع تاریخی داستانهای مختلفی را از حضور حضرت عباس علیهالسلام در جنگ صفین نقل کردهاند، در آن زمان ایشان که نوجوان ۱۲-۱۳ سالهای بوده در میدان حضور پیدا میکند و با « #ابوشعثا » یکی از جنگجویان نامدار #لشکر_معاویه نبرد کرده است.
@Roznegaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگهای پیامبر سختتر بود یا امیرالمؤمنین؟
⁉️ چرا کار #امام_خمینی #بعد_از_انقلاب ، سختتر از مبارزات قبل #دوران_شاه بود؟؟!
✅ #بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بلکه تشخیص حق از حقنماست...
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۶ مرداد، شروع #جنگ_صفین
@Roznegaar