eitaa logo
کانال سردار سپهبد شهید 🌷حاج قاسم سلیمانی شهرستان نجف اباد
62 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
این کانال اطلاع رسانی وترویج گفتمان انقلاب اسلامی واسلام ناب است و زمینه سازان ظهور حضرت 💐❤️مهدی❤️ یاوران رهبر انقلاب این زمان هستند 🌷❤️خون که درتن ماست هدیه به رهبر ماست 🌷❤️ #لبیک یاحسین #لبیک یا صاحب الزمان #لبیک یا خامنه ای بهترین ره
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) 💠درباره علّت ازدواج نکردن ایشان نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی میکنیم: 🔹بعضی می‌گویند که ایشان بنا به دستور پدر بزرگوارشان ازدواج نکردند. بنابر آنچه «یعقوبی» نقل می‌کند، (ع) وصیت فرمود که [دخترانشان] ازدواج نکنند. [۱] اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می‌کنند. [۲] ضمن اینکه (ع) دستوری بر خلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد. آنچه در وصیت (ع) در کتاب شریف اصول کافی آمده، توصیه به تبعیت همه فرزندان از (ع) و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است، نه چیز دیگر؛ 🔹حضرت در وصیت خود می‌فرماید: «لَا یُزَوِّجُ بَنَاتِی أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْیِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَیْرَ ذَلِکَ فَقَدْ خَالَفُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِی مُلْکِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاکِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ یَتْرُکَ تَرَک‏...؛ هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت (ع)، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول اکرم (ص) مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است، پس هر کسی را او بخواهد تزویج میکند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمیکند». [۳] 🔹قول دیگری نیز وجود دارد که می‌گوید: «دلیل عدم ازدواج (س) عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد»؛ چنانکه در مورد حضرت زهرا (س) نیز نقل شده است که اگر امام علی (ع) نبود هم‌کفوی برای ایشان پیدا نمی‌شد. این نظر نمی‌تواند درست باشد؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد اهل بیت به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها «مؤمن هم کفو مؤمنه است». از طرفی مقام حضرت زهرا (س) با همه زنان عالم فرق می‌کند. 🔹اما «نظر دقیق‌تر» درباره عدم ازدواج (س) این است که از آنجا که در دوران هارون الرشید و مأمون، شیعیان و علویان و به ویژه امام کاظم (ع) مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود، کسی جرات نزدیک شدن به خاندان اهل بیت (ع) را پیدا نمی‌کرد؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد. وصیت امام کاظم (ع) نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است. اینکه برخی از خواهران حضرت معصومه (س) نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند. [۴] 🔹نکته دیگر در این باره، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به ازدواج دختران اهل بیت (ع) است؛ علاوه بر (س) درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم. در مورد (س) نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند، اما بخاطر فشارها و سختگیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت، علنی نشده باشد. اما بر فرضی که ازدواج نکرده باشند، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] تاریخ یعقوبی، چاپ نجف، ۱۳۸۴‌هـ ق، ج ۳، ص۱۵۱ [۲] حیاة الإمام موسی بن جعفر ع (باقر شریف قرشی) دارالبلاغة، بیروت، ۱۴۱۳هـ ق، ج۲، ص۴۷۹ [۳] الکافی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۷هـ ق، چاپ چهارم‏، ج ۱، ص۳۱۷ [۴] حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، محمد،‌ انتشارات علامه، ۱۳۷۵هـ ش، چاپ اول، ص۱۱۶ 📕بانوی ملکوت، کریمی جهرمی، علی، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۳ منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امامت امام جواد (ع) در كودكی يكی از بحث برانگيزترين مباحث عصر ايشان محسوب می ‌گردد؟ (بخش اول) 🔹یکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به امامت، جایگاه ویژه‌ ای یافت، این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ این مسأله در سال ۲۰۳، آن هنگام که (ع) به امامت رسید، به صورت جدّی‌ تری در محافل علمی - کلامی امامیه مطرح شد و بعدها در سال ۲۲۰ درباره امامت امام هادی (ع) و پس از آن امام مهدی (ع) نیز ادامه یافت. در سال ۲۰۳ که امام رضا (ع) به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وی (ع) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند. به نوشته برخی از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنان که شیعیان دیگر شهرها نیز متحیّر شدند. [۱] به همین جهت، گروهی از آنان در منزل «عبدالرحمن بن حجّاج» گرد آمده، ضجّه و ناله سر دادند. [۲]  🔹این مشکل برای شیعیان، که مهم‌ترین رکن ایمان را اطاعت از (ع) دانسته و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به وی رجوع می‌ کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمی‌ توانست همچنان لاینحل بماند. البته برای شیعیان مسلّم بود که (ع) فرزند خود (ع) را به جانشینی برگزید، ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را بر آن می‌ داشت تا برای اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوی بیشتری در این باره بپردازند. در میان نصوصی که درباره جانشینی امام جواد (ع) از امام رضا (ع) بر جای مانده، به ویژه خاطر نشان شده است که (ع) فرزند خردسالش (ع) را به جانشینی خود برگزید و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای این کار وجود داشت، به جانشینی او اصرار می‌ ورزید، تا آنجا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن کم (ع) با اشاره به نبوّت حضرت عیسی (ع) در دوران شیرخوارگی فرمودند: «سنّ عیسی (ع) هنگامی که نبوّت به وی اعطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است». [۳] 🔹اضطرابی که پس از شهادت امام رضا (ع) در میان شیعیان آن حضرت به وجود آمد، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال «عبدالله بن موسی» برادر امام رضا (ع) بروند؛ ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها پیش وی سؤالاتی مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی را ترک کردند. [۴] شمار دیگری نیز به «واقفی‌» ها که بر امام کاظم (ع) توقف کرده بودند، پیوستند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر «نوبختی»، همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌ دانستند. [۵] 🔹با تمام این احوال، بیشتر شیعیان به امامت امام جواد (ع) گردن نهادند، گرچه در میان آنان، کسانی بودند که مسأله کمی سنّ را به خود (ع) هم یادآور شدند و آن حضرت در جواب، به جانشینی حضرت سلیمان از حضرت داوود (ع) اشاره کرد و فرمود: حضرت سلیمان (ع)، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌ برد، حضرت داوود (ع) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، در حالی که عُبّاد و علمای بنی اسرائیل، این عمل او را انکار می‌ کردند. [۶] به نوشته «نوبختی»، برهانِ استدلال کنندگان به (ع)، مسأله یحیی بن زکریّا (ع) و نبوّت حضرت عیسی (ع) در دوران شیرخوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان (ع) بود که نشان می‌ داد علم در حجت خدا و لو به سن بلوغ نرسیده باشند، بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، می‌ تواند وجود داشته باشد. [۷] ... پی نوشت: [۱] دلائل‌الامامه،‌طبری،محمدبن‌جریر، بی جا، ص۲۰۴ [۲] عیون‌المعجزات،حسين‌بن‌عبدالوهاب، آل عبا (ع)، ص ۱۱۹ [۳] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نيشابورى، مطبعة الحیدریه، ص ۲۰۳ [۴] مسند الامام الجواد (ع)، عطاردى، ‏عزيز الله، آستان قدس رضوى‏، ‏چ ۱، ص ۲۹ - ۳۰ [۵] فرق الشيعه‏، نوبختى، بی جا، ص ۸۸ [۶] الکافی، كلينى، دارالكتب الإسلاميه، چ ۴، ج ۱، ص ۳۸۳ [۷] فرق الشیعة، همان، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا مى توان با توجه به آیه «امام» ضرورت وجود پیشوایى معصوم را در هر زمان اثبات نمود؟ 🔹از جمله آیاتى که دلالت بر ضرورت وجود و در هر عصر و زمان دارد، است. خداوند متعال مى فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناس بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلا؛ [سوره اسراء، ۷۱] به یاد آور روزى را که هر گروهى را به مى خوانیم. کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود آن را (با شادى و سرور) مى خوانند و به قدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمى شود». از آیه «امام» استفاده مى شود که هر فردى در همراه با بوده و او را با پیشوایش مى خوانند؛ چه امام هدایت و یا امام ضلالت. 🔹پس باید در هر زمانى «امام به حقّ» که از برخوردار است وجود داشته باشد تا با اعتقاد به او و پیروى از دستوراتش رستگار شده و نامه عملش به دست راستش داده شود. و به تعبیر دیگر از اصحاب الیمین گردد که خداوند متعال در قرآن کریم درباره آنان مى فرماید: «وَ أَصْحابُ الَْیمِینِ ما أَصْحابُ الَْیمِینِ - فِی سِدْر مَخْضُود - وَ طَلْح مَنْضُود - وَ ظِلّ مَمْدُود - وَ ماء مَسْکُوب - وَ فاکِهَة کَثِیرَة...؛ [واقعه، ۲۷ تا ۳۲] و اصحاب یمین و خجستگان! چه اصحاب یمین و خجستگانى! آنان در سایه درختان (سدر) بى خار قرار دارند. و در سایه درخت (طلح) پر برگ (درختى خوشرنگ و خوشبو). و سایه کشیده و گسترده. و در کنار آبشارها و میوه هاى فراوان....». 🔹از طرفى صرف اعتقاد به یک امام و لو امام ضلالت و گمراهى باشد کافى نیست، بلکه باید امامى باشد که انسان را به سوى هدایت راهنمایى کند، پس علاوه بر اینکه هر گروهى از مردم داراى یک امام و پیشوا هستند، آن امام باید باشد تا غرض الهى از دعوت مردم به سوى رشد و صلاح را تأمین کند، نه آنکه مانند امامانى باشد که خداوند در وصف آنان مى فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النّارِ؛ [قصص، ۴۱] ما با رها کردنشان به حال خود، آنان را امامانى قرار دادیم که مردم را به دوزخ دعوت مى کنند». 🔹از این دسته افراد، قرآن به «اصحاب الشمال» تعبیر کرده است، آنجا که می فرمايد: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ - فِی سَمُوم وَ حَمِیم - وَ ظِلّ مِنْ یَحْمُوم - لا بارِد وَ لا کَرِیم؛ [واقعه، ۴۱ تا ۴۴] و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى! (که نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنان داده مى شود). آنان در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند. و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا، سایه اى نه خنک است و نه آرام بخش». از طرف دیگر کسانى که معتقد به هیچ امامى نیستند، اگر در عدم انتخاب امامِ بر حقّ، کوتاهى کنند داخل در «اصحاب الشمال خواهند بود. 📕امام شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چ اول، ج ۱، ص ۱۸۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زندگی جاهلی؛ برابر با مرگ جاهلی 🔸مرگ آیینه زندگی است. زندگی جاهلانه و دور از ، موجب مرگ جاهلانه می‌شود.  علیه‌ السلام موجب حیات فرد و جامعه بوده و بهارِ جان‌ها به او وابسته است. کسی که «امام شناس» باشد، زنده و تازه است و مرگ او نیز مرگی عاقلانه و زیبا خواهد بود، اما دوری از «امام» باعث دل‌مردگی است و مرگ را تجربه‌ای تاریک و پلید می‌کند. 💠مرگ مرحله‌ای از زندگی ابدی 🔹مرگ چیزی به‌ غیر از یک پُل عبور نیست. پُلی که انسان را از مرحله‌ای از زندگی به مرحله دیگر منتقل می‌کند. هر طور که زیسته باشیم، همان‌ گونه خواهیم مُرد. «شناخت امام عصر (عج)» و ارتباط با او موجب شکل‌گیری حیات واقعی در انسان می‌شود، و مرگ او را نیز که تجلی زندگی این دنیاست، عاقلانه و پرطراوت خواهد نمود. در روایات آمده است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة؛ [۱] هر فردی که بمیرد در حالی‌ که امام زمانش را نشناسد، به مرده است». 💠منظور از امام در روایاتِ معرفتِ امام 🔹ممکن است سؤال پیش آید که چگونه «شناخت امام زمان» این مقدار اثر دارد، اما به شناخت پیامبر خدا، هیچ اشاره نشده است؟ پاسخ در آشنایی با اصطلاح نهفته است. «امام» گاهی به معنای عام و کلی به‌کار می‌رود، و منظور از واژه امام جایگاهی در برابر و مغایر با پیامبر نیست. دقت در روایات متعدد شیعیان و اهل سنت درباره لزوم معرفت امام و توجه به استدلالی که در این روایات آمده نشان می‌دهد، ملاک، خالی نبودن زمین از حجت خداست. برای مثال در روایت امام حسن عسکری علیه‌ السلام اینگونه آمده: «اَنَّ الاَرضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً؛ [۲] زمین هیچ‌گاه از حجت خدا بر خلق، تا روز قیامت خالی نخواهد بود و اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است». در ادامه همین روایت آمده است؛ «فَقِيلَ: يَابنَ رَسُولَ اللهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ والامام بَعْدَكَ؟»؛ «از ایشان سؤال شد: ‌ای فرزند رسول خدا! امام و حجت بعد از شما کیست؟». عبارات به‌ خوبی نشان می‌دهد که راوی نیز از واژه امام، معنای حجت را فهمیده است. 🔹آیت‌ الله جوادی آملی حفظه‌ الله می‌فرماید: «مرگ، عصاره زندگی است، اگر مرگ کسی مرگ جاهلی ‏بود، معلوم می‌شود در مدت عمر، حیات جاهلی داشته است. مرگ کسی که ‏امام زمان خودش را نشناسد جاهلی است، یعنی حیاتش حیات جاهلیت است. منظور از «امام» در این حدیث، امام در مقابل پیامبر نیست، ‏بلکه منظور حجت بالغه خداست که در هر عصری در میان مردم بوده است ‏اعم از پیامبران و یا امامان معصوم». [۳] پی‌نوشت‌ها؛ [۱] شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، چاپ اول، موسسه آل البیت، بیتا، ج ۱۶، ص ۲۴۶ [۲] همان [۳] خبرگزاری حوزه، اگر حیات انسان عاقلانه باشد، ‏مرگ عاقلانه خواهد داشت نویسنده: سنایی منبع: وبسایت اندیشه برتر حوزه @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش «ولایت» قبول نیست؟ 🔹چنانچه معنای به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد، پاسخ سوال نیز روشن می شود، واژه «ولایت» و «مولى» از ماده «ولى» گرفته شده است و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده اند؛ مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسی که در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [۱] 🔹در اصطلاح، مراد از تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود. (ع) شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از ظاهر و باطن همه آگاه و توان هر گونه تصرفى را در امور آنها دارد. به علاوه (ع) می‌تواند در امور تکوینیه نیز دخل و تصرف نموده و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید، یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد. 🔹از نظر شیعه شناخت و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‌ها و احکام او بر همگان واجب است، و هر کس از این امر سر باز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت، و پذیرش این دو مستلزم پذیرش «ولایت ولّى» می‌باشد. این مطلب از آیات ۳ سوره مائده که ابلاغ و معرفى را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار می‌دهد، و ۵۹ سوره نساء که اطاعت از را در طول اطاعت از خدا و رسول (ص) قرار می‌دهد، و نیز که را قرین می‌نماید،  [۲] به وضوح مستفاد است، و به واسطه حدیث شریف نبوى (ص) «هر کس که بمیرد و را نشناسد به مرده است» [۳] تأکید می‌شود؛ 🔹و همانطور که در سوال اشاره شده هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش «ولایت ولى الله الاعظم» مقبول درگاه احدیت واقع نمی‌ شود، که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [۴] به عنوان نمونه (ع) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا؛ [۵] لا اله الا الله پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند، و پس از اندکى تأکید نمود: با عمل به شرایط آن و من یکى از آن شرایط هستم. (پذیرش ولایت). در حدیثی دیگر (ع) می فرماید: «اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و  ، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین ولایت نمی رسد». [۶] 🔹از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر ولی را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن (ع) به قبول نکردن ولایت خداوند برمی‌گردد. روشن است که این امر سبب می‌شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد. پذیرش سبب می‌شود که انسان هیچگاه از مسیر هدایت گمراه نشود و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق‌اند، و اساسا این (ع) هستند که راه حق را مشخص می‌سازند و مسیر رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را روشن می‌کنند. رسول خدا در این باره می فرماید: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت علی بن ابیطالب و جانشینان پاکش، امامان هدایت و چراغ های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] فیروزآبادى، القاموس المحیط؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج ۲، ص ۱۶۸ [۲] بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ق [۳] بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸ [۴] برگرفته از سوال ۱۵۳ وبسایت [۵] بحارالأنوار، ج ۳، ص ۷ [۶] همان، ج ۶۵، ص ۳۲۹-۳۳۳ [۷] همان، ج ۲۳، ص ۱۴۳ منبع: اسلام کوئست @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) برای مقابله و جنگ با اصحاب «جمل» چگونه استدلال می نمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در پایان خطبه ۱۷۲ پس از اشاره به جنایات در بصره چنين مى فرمايد: «فَوَاللهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا، وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!». 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (به خدا قسم، حتى اگر يك تن از را به عمد و بى هيچ جرمى كشته بودند، قتل همه آن لشكر بر من روا بود؛ زيرا همه آنان در كشتن آن مرد حاضر بوده اند و كشتن او را نشمرده اند و به دست و زبان ياريش نكرده اند [و به اين ترتيب، همدستِ مفسدان‌ فى‌ الارض بودند] و حال آنكه، از به شماره سپاهيانى كه به شهر داخل كرده بودند، كرده اند.). 🔹در اينجا پرسش و پاسخى از سوى شارحان «نهج البلاغه» مطرح شده و آن اینکه: چگونه (علیه السلام) مى فرمايد: اگر آنها حتى يك نفر را مى كشتند قتل‌ تمام‌ لشكرشان جايز بود، تا چه رسد به اين كه به تعداد خودشان از بى گناه كشتند. اين نابرابرى را با چه عنوانى از عناوين فقهى مى توان تفسير كرد؟ در اينجا در مجموع چهار جواب به اين سؤال داده شده است كه عبارتند از: 1⃣بعضى پاسخ گفته اند: آنها عملا نشان دادند كه را مباح مى شمرند و اين نوعى انكار است و به اين ترتيب مى شوند. 2⃣برخى گفته اند: كشتن آنها به دليل بوده است؛ زيرا اگر نهى از منكر هيچ راهى جز اين نداشته باشد، مجاز است. 3⃣سوّمين و بهترين جواب اين است كه آنها مصداق بودند؛ چرا كه لشكرى به راه انداختند و خود را شكستند و در بخشى از كشور اسلام، به راه انداختند؛ بنابراين داخل در آيه شريفه مى شوند كه: «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا...». [۱] و اگر (عليه السلام) مى فرمايد: گناه آنها اين بود كه در برابر فجايع آنان سكوت كردند و در واقع مقدمه اى است براى اثبات و مفسد بودن آنها. 4⃣پاسخ چهارمى نيز در اينجا مطابق مذهب پيروان اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد و آن اينكه هر كس بر (عليه السلام) و بر ضدّ خروج كند، است؛ همان گونه كه «خواجه نصير الدين طوسى» در «تجريد العقائد» [۲] مى گويد: «و محاربوا عَلِىٍّ كَفَرَةٌ» (كسانى كه با (عليه السلام) به جنگ برخيزند )؛ زيرا مى دانيم (صلى الله عليه و آله) به (عليه السلام) خطاب كرده، فرمود: «حَرْبُكَ حَرْبِي»؛ [۲] (جنگ با تو جنگ با من است). 🔹در اينجا پرسش ديگرى مطرح است و آن اينكه اگر همه آنها مستحق قتل بودند ـ به سبب اينكه گروهى از مسلمين را حتّى قبل از جنگ كشتند ـ چرا (عليه السلام) بعد از پيروزى، تمام همدستان و را قصاص نفرمود؟ حتى به حكم محاربه با امام مسلمين و قيام بر ضدّ و ايجاد فساد در زمين مستحق قتل بود؛ ولى چنان كه مى دانيم اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را با احترام به مدينه بازگرداند؟ 🔹پاسخ اين پرسش روشن است و آن اينكه اوضاع به قدرى طوفانى و شرايط بحرانى بود كه اگر امام (عليه السلام) دست به چنين كارى مى زد، به آسانى مى توانستند توده هاى را بر ضدّ او بشورانند؛ لذا در نقلى از عمروعاص مى خوانيم كه به عايشه گفت: «اى كاش در روز كشته شده بودى!» عايشه به او گفت: «بى پدر چرا؟» عمرو گفت: «تو از دنيا مى رفتى و وارد بهشت مى شدى! و ما كشتن‌ تو را بزرگترين دستاويز بر ضدّ قرار مى داديم». [۳] به هر حال، اين افتخارى است براى (عليه السلام) كه از باقيماندگان صرف نظر كرد و با اين كار خود، را نجات داد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۶، ص ۴۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ضرورت‌ شناخت‌ «امام‌ زمان» (بخش اول) 🔹ارزشمندترین‌ و اساسی‌ترین ارزش های‌ زندگی‌ انسان، و سپس شناخت یعنی «رسول اکرم» (صلی الله علیه و آله) و «ائمه معصومین» (علیهم‌ السلام) می باشد. ۱) این‌ شناخت از نوع است؛ ۲) این شناخت «لازمه‌ زندگی‌ توحیدی است»؛ ۳) این شناخت «نیاز فوری» به شمار می‌آید؛ ۴) این شناخت یک‌ «نیاز معنوی» است؛ 🔹زیرا جهل‌، و حتی‌ در امر شناخت‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (اگر امام زمان شناخته نشود): ۱) موجب بروز در کسب «سعادت فردی»؛ ۲) بروز خسارت های زیانباری در کسب «سلامت اجتماعی»؛ ۳) در مسیر تکامل انسان می شود ۴) و انسان را از و زندگی خداپسندانه محروم می سازد. خداوند متعال را خلق کرده، و هدف از این خلقت را هم خودش بیان فرموده است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» [۱] (جن و را نیافریدم، جز برای آن که مرا ). 🔹هدف‌ آفرینش، جن‌ و انس بیان شده. منِ بشر قرار است به عبودیت و برسم. این عبودیت و بندگی چیست؟ چه‌ گونه من می‌توانم به مرحله‌ای برسم که باشم؟ خودش هم‌ برای من آماده کرده و هم‌ . ابزاری به اسم ، و یک راهنمایی در کنار دین به نام و بعد از پیامبر هم . هم نقشه را به من داده هم نقشه خوان را. پس من قرار هست به‌ کمک‌ وسیله ، و (در عصر حاضر امام معصوم علیه السلام) به مرحله ای برسم به نام . 🔹به همین خاطر: ۱) من باید را بشناسم؛ ۲) باید (امام) را بشناسم؛ ۳) به کمک و (علیه السلام) باید هدف را بشناسم: عبودیت خدا، متعال. بهترین و از نظر عقل و شرع: ۱) کسی که بر عهده‌ی تو حقی دارد؛ ۲) پاداش دادن به کسی که به تو احسان نموده است. بدون تردید کسی که: ۱) از تمام مردم را به گردن من دارد، ۲) از همه بیشتر و بهتر شامل حال من شده، ۳) و بر من دارد، همان کسی است که خداوند متعال: ۱) معرفت و را من قرار داده، ۲) باور به او، اعتقاد به او را «کامل کننده‌ی یقین» من قرار داده، ۳) را «بهترین اعمال» ما قرار داده است. 🔹از طرفی چون ما نمی‌توانیم حقوق آن حضرت را ادا کنیم، و شکر وجود و فیوضات حضرت را آنطور که شایسته است به جا بیاوریم، بر ما است آن مقدار از ادای حقوق (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از دست ما ساخته است به جا آوریم. اگرچه اصل تکلیف دشوار و مشقت‌بار باشد، در صورتی که مقداری از آن میسر است، همان مقدار را باید انجام داد. بهترین‌ امور در زمان‌ غیبت‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف): ۱) آن حضرت؛ ۲) برای «تعجيل فرج» حضرت؛ ۳) تلاش در انجام آنچه که مایه‌ی خشنودی آن حضرت و نزدیک شدن به ساحت مقدس ایشان میشود. ... 📕مکیال‌المکارم (سیدمحمدتقی موسوی‌ اصفهانی)، ج۱، نشر اکرام،۱۳۹۰، صص ۱۸-۳۵ منبع: وبسایت اهل البیت @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«مهدویت»؛ کلید آمادگی جهان (بخش اول) 🔸آمادگی‌ برای‌ یعنی، اشتیاق‌ مؤمنانه‌ به‌  و ناامیدی از هرچه غیرخدایی است. اشکالی در قابلیت بی‌نهایت فرستادگان‌ الهی و ائمه‌ معصومین (علیهم‌ السلام) در هدایت بشریت و سامان دادن به امور جهان نبوده، بلکه «عدم‌ آمادگی‌ بشریت» مانع از بهره‌مندی انسان ها از فیوضات و برکات الهی شده است. بر این اساس، تا زمانی که آمادگی ظهور و اقامه حکومت اسلامی در سراسر دنیا را نیابد، همچنان در فراق آن دولت کریمه و آرمانی خواهد سوخت.  💠قابلیت امام - عدم آمادگی بشریت 🔹با توجه به ویژگی هایی که مذهب شیعه برای (علیهم‌ السلام) قائل است، آنها را «منبع و سرچشمه رشد و تربیت»، تا بی‌نهایت می‌داند. از این‌رو، قابلیت (علیهم‌ السلام) در ارائه فیض و رساندن بشریت به اوج رشد و تعالی محدودیتی ندارد. تنها چیزی که مانع از انتقال این فیض بی کران به شده است، «عدم‌ قابلیت‌ و آمادگی‌ انسان ها» برای پذیرش و استقبال از زلال معارف خاندان عصمت و طهارت است؛ 🔹وگرنه، فیض بیکران خود را از هیچ مخلوقی که آمادگی آن را دارد دور نداشته است! بر این اساس، واسطه فیض بیکران الهی بر همه مخلوقات، و هستند، که امت‌ هایشان هریک، به نسبت عدم آمادگی خود در دریافت لطف الهی، از رشد و هدایت مطلوب و آرمانی خود بازمانده اند؛ اما «ظهور حکومت‌ عدل‌ جهانی» توسط (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعده‌ای است که تنها در بستر مهیا شدن شرایط پذیرش آن حضرت و برای جهش به سوی اسلام ناب، محقق خواهد شد. 💠غیبت کبری؛ دالانی به سوی ظهور 🔹همانگونه که در جهت آمادگی شیعیان برای پذیرش غیبت طولانی‌تر بوده است، اصل‌ غیبت‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خصوصاً ، در جهت آمادگی‌ فضای‌ عمومی، برای پذیرش و استقبال از «حکومت‌ آرمانی‌ مهدوی» است. سؤال مهم این است که هدایتی که مردم عصر غیبت کبری در انتظار آن به سر می‌برند از چه جنسی است و اساساً چگونه باید خود را برای چنین هدایتی آماده کنند؟ 💠مهدویت کلید آمادگی جهان 🔹در دیدگاه شیعه، (علیه السلام)، «الگوی تکامل بشر» و دقیقاً همان چیزی است که بشریت در ضمیر و فطرت خداجوی خود به دنبال آن است. همانگونه که از نام زیبا و برازنده برمی آید، وجود مقدس (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هدایت شده‌ای است که «هدایت‌ کننده‌ تمام‌ و کمال» نیز خواهد بود، و جهان را به ساحل امن هدایت سوق خواهد داد. 🔹با این حال، خداوند بهتر می‌داند که چه زمانی ، آمادگی استفاده از و هدایت شدن را دارد؛ چنان که قرآن‌ کریم خطاب به رسول‌ خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «إِنَّكَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللهَ يَهْدی مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين‏» [۱] (تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، ولی هر کس را بخواهد می‌کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاه‌تر است!). 🔹«آمادگی‌ برای‌ »، سکه‌ای دو رو است که یک روی آن، عطش و اشتیاق فوق‌العاده به اسلام ناب و فراگیر، و روی دیگر آن، تسلیم شدن، ناامیدی و اظهار عجز انسان از سامان دادن به کار بشر است. این عطش و اشتیاق به خوبی در دعاهای مختلف همانند «دعای ندبه» به تصویر کشیده شده است؛ مثل این که می‌خوانیم: «مَتَىٰ نَرِدُ مَناهِلَكَ الرَّوِيَّةَ فَنَرْوَىٰ؛ مَتَىٰ نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مائِكَ فَقَدْ طالَ الصَّدىٰ» (چه زمان به چشمه‌ های پر آبت وارد می‌شویم تا سیراب گردیم، چه زمان از آب وصل خوشگوارت بهره‌مند می‌شویم؟ که تشنگی ما طولانی شد). ... پی نوشت: [۱] قرآن کریم، سوره قصص، آیه ۵۶ نویسنده: محسن رفیعی وردنجانی منبع: وبسایت رهروان ولایت @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زندگی جاهلی، برابر با مرگ جاهلی 🔸«مرگ» آیینه زندگی است. زندگی جاهلانه و دور از حجت خداوند، موجب می‌شود.  (علیه‌ السلام) موجب «حیات فرد و جامعه» بوده و بهارِ جان‌ها به او وابسته است. کسی که باشد، زنده و تازه است و او نیز مرگی عاقلانه و زیبا خواهد بود، اما دوری از باعث دل‌مردگی است و مرگ را تجربه‌ای تاریک و پلید می‌کند. 💠«مرگ مرحله‌ای از زندگی ابدی» 🔹 چیزی به‌ غیر از یک نیست. پُلی که انسان را از مرحله‌ای از زندگی به مرحله دیگر منتقل می‌کند. هر طور که زیسته باشیم، همان‌ گونه خواهیم مُرد. شناخت‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ارتباط با او موجب شکل‌گیری در انسان می‌شود، و او را نیز که تجلی زندگی این دنیاست، عاقلانه و پرطراوت خواهد نمود. در روایات آمده است: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة». [۱] (هر فردی که بمیرد در حالی‌ که خود را نشناسد، به مرده است). 💠«منظور از امام در روایاتِ معرفتِ امام» 🔹ممکن است سؤال پیش آید که چگونه «شناخت امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این مقدار اثر دارد، اما به شناخت پیامبر خدا، هیچ اشاره نشده است؟ پاسخ در آشنایی با اصطلاح نهفته است. «امام» گاهی به معنای عام و کلی به‌ کار می‌رود، و منظور از واژه جایگاهی در برابر و مغایر با پیامبر نیست. دقت در روایات متعدد شیعیان و اهل سنت درباره لزوم معرفت و توجه به استدلالی که در این روایات آمده نشان می‌دهد، ملاک، خالی نبودن زمین از است. 🔹برای مثال در روایت «امام حسن عسکری» (علیه‌ السلام) اینگونه آمده: «اَنَّ الاَرضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». [۲] (زمین هیچ‌گاه از بر خلق، تا روز قیامت خالی نخواهد بود و اگر کسی بمیرد و خود را نشناسد به مرده است). در ادامه همین روایت آمده است؛ «فَقِيلَ: يَابنَ رَسُولَ اللهِ فَمَنِ الْحُجَّةُ والامام بَعْدَكَ؟» (از ایشان سؤال شد: ‌ای فرزند رسول خدا! و بعد از شما کیست؟). عبارات به‌ خوبی نشان می‌دهد که راوی نیز از واژه امام، معنای را فهمیده است. 🔹آیت‌ الله العظمی جوادی آملی (حفظه‌ الله) می‌فرماید: «، عصاره زندگی است، اگر مرگ کسی ‏بود، معلوم می‌شود در مدت عمر، حیات جاهلی داشته است. مرگ کسی که ‏ خودش را نشناسد جاهلی است، یعنی حیاتش است. منظور از در این حدیث، امام در مقابل پیامبر نیست، ‏بلکه منظور  است، که در هر عصری در میان مردم بوده است ‏اعم از «پیامبران» و یا «امامان معصوم». [۳] پی‌نوشت‌ها؛ [۱] شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، چاپ اول، موسسه آل البیت، بیتا، ج ۱۶، ص ۲۴۶ [۲] همان [۳] خبرگزاری حوزه، اگر حیات انسان عاقلانه باشد، ‏مرگ عاقلانه خواهد داشت نویسنده: سنایی منبع: وبسایت اندیشه برتر حوزه @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا در تشیع عبادات بدون پذیرش «ولایت» قبول نیست؟ 🔹چنانچه معنای به طور صحیح و دقیق مورد توجه قرار گیرد، پاسخ سوال نیز روشن می شود، واژه و از ماده «ولى» گرفته شده است و اهل لغت معانى گوناگون را براى آن برشمرده اند؛ مالک، عبد، معتِق (آزاد کننده) معتَق (آزاد شده)، صاحب (همراه)، قریب (مانند پسر عمو)، جار (همسایه)، حلیف (هم پیمان)، ابن (پسر)، عمّ (عمو)، ربّ، ناصر، منعِم، نزیل (کسی که در جایى سکنى گزیند) شریک، ابن الاخت (پسر خواهر)، محبّ، تابع، صهر (داماد)، اولى بالتصرف (کسى که از جهاتى بر تصرف در امور شخصى دیگرى، از خود او شایسته تر است). [۱] 🔹در اصطلاح، مراد از تسلط و اشراف بر دخل و تصرف در امور سایر انسانها، در ابعاد مختلف است، بدون این که حق اختیار و انتخاب و گزینش یا مالکیت از سایرین سلب شود. (عليه السلام) شاهد و محیط بر همه انسانها اعم از شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان است. از و همه آگاه و توان هر گونه تصرفى را در امور آنها دارد. 🔹به علاوه (علیه السلام) می‌تواند در «امور تکوینیه» نیز دخل و تصرف نموده، و مثلاً خشتى را بدل به طلا نماید، یا عکس بر پرده را جان بخشد و یا امراض لاعلاج و گره هاى سخت را بگشاید و متوسلین خود را از بن بستها برهاند، لکن از این توان، بیهوده و بدون حکمت و خلاف سیره عادى بهره نمی گیرد. از نظر شیعه شناخت و گردن نهادن به اوامر و نواهى و قضاوت‌ها و احکام او بر همگان است، و هر کس از این امر سر باز زند، در واقع توحید و نبوت را نپذیرفته است، 🔹و به عبارت دیگر: لازمه پذیرش وجود خدا و توحید و عدالت او، پذیرش نبوت، و پذیرش این دو مستلزم پذیرش می‌باشد. این مطلب از آیات ۳ سوره مائده که ابلاغ و معرفى را معادل ابلاغ رسالت و توحید قرار می‌دهد، و ۵۹ سوره نساء که اطاعت از را در طول اطاعت از خدا و رسول قرار می‌دهد، و نیز که را قرین می‌نماید،  [۲] به وضوح مستفاد است، و به واسطه حدیث شریف نبوى «هر کس که بمیرد و را نشناسد به مرده است» [۳] تأکید می‌شود؛ 🔹و همانطور که در سوال اشاره شده هیچ عمل و عبادتى، بدون پذیرش «ولایت ولى الله الاعظم» مقبول درگاه احدیت واقع نمی‌ شود، که این مسئله از بسیارى روایات مستفاد است. [۴] به عنوان نمونه (عليه السلام) در حدیث معروف سلسلة الذهب از اجدادشان از جانب خداوند متعال فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». [۵] (لا اله الا الله پناهگاه محکم من است، پس هر که در آن داخل شود از عذاب من مصون خواهد ماند، و پس از اندکى تأکید نمود: با عمل به شرایط آن و من یکى از آن شرایط هستم. (پذیرش ولایت)). 🔹در حدیثی دیگر (عليه السلام) می فرماید: « بر پنج پایه استوار است: نماز، روزه، زکات، حج و  ، و هیچ یک از آن ارکان به پاى رکن رکین نمی رسد». [۶] از مطالب مطرح شده استفاده می شود که پذیرش را خداوند بر انسان ها واجب نموده، و امر را همچون امر خویش قرار داده و اطاعت از ولی را اطاعت از خود بر شمرده است؛ لذا نپذیرفتن (علیهم السلام) به قبول نکردن «ولایت خداوند» برمی‌گردد. روشن است که این امر سبب می‌شود اعمال انسان مورد امضای خداوند قرار نگیرد. 🔹پذیرش سبب می‌شود که انسان هیچگاه از مسیر هدایت نشود، و در غیر این صورت انسان ها در خطر خروج از راه حق‌اند، و اساسا این (علیهم السلام) هستند که راه را مشخص می‌سازند و مسیر رسیدن به دنیا و آخرت را روشن می‌کنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید: «هر کس دوست می‌دارد که [چون] من زندگانی کند و [چون] من از دنیا برود، و به بهشتی که پرودگارم مرا بدان وعده فرموده، وارد شود، باید ولایت و او، امامان هدایت و چراغ های تاریکی را پس از من پذیرد. آنان هرگز شما را از درگاه هدایت به درگاه گمراهی نمی‌کشانند». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] فیروزآبادى، القاموس المحیط؛ سعیدى مهر، محمد، کلام اسلامى، ج ۲، ص ۱۶۸ [۲] بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ق [۳] بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۸ [۴] برگرفته از سوال ۱۵۳ وبسایت [۵] بحارالأنوار، ج ۳، ص ۷ [۶] همان، ج ۶۵، ص ۳۲۹-۳۳۳ [۷] همان، ج ۲۳، ص ۱۴۳ منبع: اسلام کوئست @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امامت «امام جواد» (علیه السلام) در كودكی يكی از بحث برانگيزترين مباحث عصر ايشان محسوب می ‌گردد؟ (بخش اول) 🔹یکی از مسائلی که بعدها در مباحث کلامی مربوط به ، جایگاه ویژه‌ ای یافت، این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به «مقام امامت» برسد؟ این مسأله در سال ۲۰۳، آن هنگام که (عليه السلام) به امامت رسید، به صورت جدّی‌ تری در محافل علمی - کلامی امامیه مطرح شد و بعدها در سال ۲۲۰ درباره امامت امام هادی (عليه السلام) و پس از آن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز ادامه یافت. 🔹در سال ۲۰۳ که (علیه السلام) به شهادت رسید، شیعیان آن حضرت به علت این که تنها فرزند وی (عليه السلام) بیش از هشت سال نداشت، در نگرانی و اضطراب عمیقی فرو رفتند. به نوشته برخی از مورّخان در این جریان، شیعیان به حیرت افتاده و میان آنان اختلاف پدید آمد؛ چنان که شیعیان دیگر شهرها نیز متحیّر شدند. [۱] به همین جهت، گروهی از آنان در منزل «عبدالرحمن بن حجّاج» گرد آمده، ضجّه و ناله سر دادند. [۲]  🔹این مشکل برای شیعیان، که مهم‌ترین رکن ایمان را اطاعت از (عليه السلام) دانسته و در مسائل و مشکلات فقهی و دینی خود به وی رجوع می‌ کردند، از اهمّیت بسیار برخوردار بود و نمی‌ توانست همچنان لاینحل بماند. البته برای شیعیان مسلّم بود که (عليه السلام) فرزند خود (عليه السلام) را به جانشینی برگزید، ولی مشکل ناشی از خردسالی آن حضرت، آنان را بر آن می‌ داشت تا برای اطمینان خاطر، به کاوش و جستجوی بیشتری در این باره بپردازند. 🔹در میان نصوصی که درباره جانشینی (عليه السلام) از امام رضا (علیه السلام) بر جای مانده، به ویژه خاطر نشان شده است که امام رضا (عليه السلام) فرزند خردسالش (عليه السلام) را به جانشینی خود برگزید، و با اینکه هنوز فرصت زیادی برای این کار وجود داشت، به جانشینی او اصرار می‌ ورزید، تا آنجا که در برابر اشاره برخی از اصحاب به سن کم (عليه السلام) با اشاره به نبوّت حضرت عیسی (عليه السلام) در دوران شیرخوارگی فرمودند: «سنّ عیسی (عليه السلام) هنگامی که نبوّت به وی اعطا شد، کمتر از سن فرزند من بوده است». [۳] 🔹اضطرابی که پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) در میان شیعیان آن حضرت به وجود آمد، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال «عبدالله بن موسی» برادر امام رضا (علیه السلام) بروند؛ ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها پیش وی سؤالاتی مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب مسائل خود ناتوان دیدند، وی را ترک کردند. [۴] شمار دیگری نیز به «واقفی‌» ها که بر امام کاظم (علیه السلام) توقف کرده بودند، پیوستند. علّت پیدایش این اختلاف، به نظر «نوبختی»، همین بود که آنها بلوغ را یکی از شرایط امامت می‌ دانستند. [۵] 🔹با تمام این احوال، بیشتر شیعیان به امامت (عليه السلام) گردن نهادند، گرچه در میان آنان، کسانی بودند که مسأله کمی سنّ را به خود امام جواد (عليه السلام) هم یادآور شدند، و آن حضرت در جواب، به جانشینی حضرت سلیمان از حضرت داوود (عليه السلام) اشاره کرد و فرمود: «حضرت سلیمان (عليه السلام)، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می‌ برد، حضرت داوود (عليه السلام) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد، در حالی که عُبّاد و علمای بنی اسرائیل، این عمل او را انکار می‌ کردند». [۶] 🔹به نوشته «نوبختی»، برهانِ استدلال کنندگان به (عليه السلام)، مسأله یحیی بن زکریّا (عليه السلام) و نبوّت حضرت عیسی (عليه السلام) در دوران شیرخوارگی و داستان یوسف و علم حضرت سلیمان (عليه السلام) بود که نشان می‌ داد علم در و لو به سن بلوغ نرسیده باشند، بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، می‌ تواند وجود داشته باشد. [۷] ... پی نوشت: [۱] دلائل‌ الامامه،‌ طبری، بی‌جا، ص۲۰۴؛ [۲] عیون‌ المعجزات، حسين‌ بن‌ عبدالوهاب، آل عبا (ع)، ص ۱۱۹؛ [۳] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، فتال نيشابورى، مطبعة الحیدریه، ص ۲۰۳؛ [۴] مسند الامام الجواد (ع)، عطاردى، ‏عزيز الله، آستان قدس رضوى‏، ‏چ ۱، ص ۲۹ - ۳۰؛ [۵] فرق الشيعه‏، نوبختى، بی جا، ص ۸۸؛ [۶] الکافی، دارالكتب الإسلاميه، چ ۴، ج ۱، ص ۳۸۳؛ [۷] فرق الشیعة، همان، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel