eitaa logo
کانال سردار سپهبد شهید 🌷حاج قاسم سلیمانی شهرستان نجف اباد
62 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
39 فایل
این کانال اطلاع رسانی وترویج گفتمان انقلاب اسلامی واسلام ناب است و زمینه سازان ظهور حضرت 💐❤️مهدی❤️ یاوران رهبر انقلاب این زمان هستند 🌷❤️خون که درتن ماست هدیه به رهبر ماست 🌷❤️ #لبیک یاحسین #لبیک یا صاحب الزمان #لبیک یا خامنه ای بهترین ره
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام حسین (علیه السلام) برای رویگردانی از گناه چه پندی دارد؟ 🔹روايت شده كه مردى خدمت (عليه السلام) رسيده و عرض کرد: من مردی كه نمیتوانم خود را از نگه دارم؛ مرا پند و بده. (علیه السلام) فرمودند: «افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ: فَأَوَّلُ ذَلِكَ لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، وَ الثَّانِی اُخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، وَالثَّالِثُ اُطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللهَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ، وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»؛ [۱] 🔹[ترجمه روایت:] ( را انجام بده، سپس هر گناهى مايلى بكن؛ اوّل از نخور، هر گناهى مايلى بكن؛ دوّم از خارج شو، هر گناهى میخواهى بكن؛ سوّم جايى را پيدا كن كه تو را نبيند، هر چه میخواهى بكن؛ چهارم وقتى براى تو آمد، او را از خود دور كن؛ سپس هر گناهى میخواهى بكن؛ پنجم وقتى تو را داخل جهنم كرد، داخل نشو، هر گناهى مايلى انجام ده). 🔹در اين حديث منطق روشنى به كار رفته است و آن اينكه در گرفتار است كه هريك از آنها براى كافى است؛ از يكسو دائماً بر سر خوان نشسته و از او استفاده میكند؛ آيا با اين حال اجازه ميدهد كند؟! ديگر اينكه دائماً خداست و خدا فرشتگانى را براى حفظ او مأمور كرده است، آيا نيست كه انسان تحت اين حفاظت، به مولايش بپردازد؟! 🔹سوم اينكه ، محضر خداست، آيا شرم‏آور نيست كه انسان در محضر او مرتكب شود؟! چهارم و پنجم اين‏ كه انسان گنهكار چه بخواهد و چه نخواهد روزى به دست قبض روح میشود و در عرصه محشر به او میرسند و او را خواهند كرد، آيا میتواند در مقابل فرشته مرگ مقاومت كند و يا بر غلبه نمايد؟ حال كه خود را اسير دست آنها مى‏ بيند چگونه به خود اجازه میدهد آشكارا به برخيزد و آلوده انواع شود؟! فكر كردن در اين امور براى بازداشتن انسان از ، به يقين كافى است؛ [۲] 🔹 و از مولا هميشه زشت است، ولى حالات نافرمانى و اين است كه انسان او را وسيله نافرمانى وى قرار دهد. در بعضى از تواريخ آمده است «سبكتكين» كه از كاركنان عزّالدوله بختيار بود، بر ضد او خروج كرد. «صابى» نويسنده معروف از طرف عزّالدوله نامه‏اى به او نوشت كه اى كاش میدانستم با چه وسيله‏ اى بر ضد ما قيام كرده‌اى، در حالى كه پرچم ما بالاى سرت در اهتزاز است و بردگان ما در طرف راست و چپ تو قرار دارند و اسبهاى سوارى تو علامت ما را بر خود دارند و لباسهايى كه بر تن دارى به ‏وسيله ما بافته شده است، و سلاحهايى كه براى دشمنانمان تهيه كرده بوديم در دست توست؟! [۳] 🔹از اين مثال تاريخى بخوبى روشن میشود كه چه اندازه است كه مشمول از سوى ديگرى شود و همان نعمت را بردارد و بر ضد او اقدام كند. [۴] (علیه السلام) میفرماید: «كمترين حقى كه بر شما دارد، اين است كه با استمداد از نعمتهايش‏، او را نكنيد». [۵] امیرالمؤمنین (عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره ميكند و آن اينكه « در برابر كه خداوند به وى داده كمترين وظيفه‏ اش اين است كه نعمتهايش را او قرار ندهد». 🔹پيام ديگرى كه اين گفتار حكيمانه دارد اين است كه انسان هر كه ميكند به يقين با استفاده از يكى از است؛ ، ، ، ، ، و مواهب ديگر همه نعمتهاى پروردگارند و انسان بدون استفاده از اينها نمیتواند كار خلافى انجام دهد؛ بنابراين مفهوم كلام اين میشود كه نبايد هيچ كند، زيرا هر گناهى مرتكب شود با استفاده از يكى از نعمتهاى خداست و اين كار است. [۶] پی نوشت‌ها؛ [۱]بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲ ج‏۷۵ ص۱۲۶؛ [۲]پيام امام اميرالمومنين، ناصر مكارم شيرازى‏، دارالكتب الاسلاميه چ۱ ج‏۱۴ ص۶۵۹؛ [۳]شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد،‏ مكتبة آية الله المرعشی النجفی چ۱ ج۱۹ ص۲۴۲؛ [۴]پيام امام اميرالمومنين، همان ص۶۵۷؛ [۵]نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت چ۱ ص۵۳۳، حکمت۳۳۰؛ [۶]پيام امام اميرالمومنين، ناصر مكارم شيرازى‏، دارالكتب الاسلاميه چ۱ ج‏۱۴ ص ۶۵۸-۶۵۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه، نسبت به دام های خطرناك ابليس چه هشدارهایی داده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۹۲ درباره دام های خطرناك میفرمايد: «فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللهِ عَدُوَّ اللهِ أَنْ يُعْدِيَكُمْ بِدَائِهِ، وَ أَنْ يَسْتَفِزَّكُمْ بِنِدَائِهِ، وَ أَنْ يُجْلِبَ عَلَيْكُمْ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ» (اى بندگان خدا! از اين [ابليس] بر حذر باشيد، نكند شما را به [كبر و غرور و تعصّب] مبتلا سازد و با نداى خود شما را تحريك كند و لشكريان سواره و پياده اش را فرياد زند و بر ضدّ شما گرد آورد). 🔹اين گفتار مولا برگرفته از آيه قرآن است كه مى فرمايد: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ» [۱] (هر كدام از آنها را مى توانى با صدايت تحريك كن و لشكر سواره و پياده ات را بر آنها گسيل دار). «خيل» هم به معناى اسب هاست و هم به معناى اسب سواران و در اينجا به معناى لشكر سواره است و «رِجِل» به معناى لشكر پياده است و اشاره به دستياران فراوانى است كه از جنس خود و از جنس دارد كه براى ساختن مردم به او كمك مى دهند؛ بعضى سريع تر (همچون لشكر سواره) و بعضى آرام تر همچون لشكر پياده. 🔹البتّه «صفات رذيله»، «عوامل گناه»، «مراكز فساد»، «تبليغات‌ گمراه‌ كننده» و «ابزار گناه» نيز به نوعى لشكر پياده و سواره كه امیرالمؤمنین (عليه السلام) را از همه اين امور بر حذر مى دارد. سپس براى تأكيد اين سخن، به جان خود سوگند مى خورد و مى فرمايد: «فَلَعَمْرِی لَقَدْ فَوَّقَ لَكُمْ سَهْمَ الْوَعِيدِ، وَ أَغْرَقَ إِلَيْكُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِيدِ، وَ رَمَاكُمْ مِنْ مَكَان قَرِيب» (به جانم سوگند! او را براى شما آماده نموده، در گذارده، و با قدرت تا كشيده و از مكانى نزديك به سوى شما نموده است). 🔹آنگاه شاهد اين سخن را از كلام خود (طبق آيه هاى قرآن) چنين بيان مى كند: «فَقَالَ: قَالَ رَبّ‏ِ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» [۲] ( گفته است: پروردگارا! بدين جهت كه مرا اغوا كردى [و از رحمت خود محروم ساختى] زرق و برق را در چشم آنها جلوه مى دهم و همه را مى كنم [و از رحمتت محروم مى سازم]). 🔹اينكه (علیه السلام) به جان خود سوگند مى خورد نشان مى دهد كه است؛ چه چيز شريف تر از جان امام (عليه السلام) است و اينكه مى فرمايد: « تير تهديد را در چلّه كمان گذارده و آن را تا به آخر كشيده و از مكانى نزديك، شما را نشانه گرفته است»، اشاره به اين است كه خطر در شديدترين صورت كه كمتر خطا مى كند متوجّه شماست، و اين بدبخت بى نوا راه‌ نفوذ خويش را نيز نشان داده است، و آن آرايش‌ مظاهر مادّى‌ و زيباسازى زرق و برق مواهب مادّى و غرق ساختن در گرداب است. 🔹تعبير (عليه السلام) به اينكه تمام قوا و را براى حمله به شما آماده ساخته و از مكان نزديكى شما را نشانه گرفته و از هر نظر در او قرار داريد، اشاره به اين است كه عوامل‌ در درون و برون انسان فراوان است؛ از يك طرف و از سوى ديگر. جمله «لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» كه با «لام» قسم شروع شده و با «نون» تأكيد ثقيله و تصريح به واژه «اجمعين» پايان گرفته، شاهد بر اين است كه او در خود بسيار جدّى است، و به همين دليل بايد كاملا و باشند تا در دام هاى رنگارنگ او نيفتند. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۳۷۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
⭕️اميرالمؤمنين امام علی عليه السلام:  🔸لَوِ اعتَبَرتَ بِما أضَعتَ مِن ماضی عُمرِكَ لَحَفِظتَ ما بَقِيَ.  🔹اگر از گذشته خود كه تلف كرده اى گيرى، بى گمان باقيمانده عمرت را پاس دارى. 📕غرر الحكم، ح ۷۵۸۹ @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) درمورد محدوده «حُبّ و بُغض» چه بیانی دارند؟ 🔹 (عليه السلام) در فرازی از در بيان اوصاف آنها می فرمايد: « به كسى كه با او دشمنى دارد، روا نمى دارد و به خاطر كسى كه دوستش دارد نمى كند». (علیه السلام) در اين دو فراز اشاره به دو مطلب مهم مى كنند، يكى اينكه اگر به واسطه معيارهاى انسانى اسلامى با كسى عداوت و پيدا كرد بر او روا نمى دارد، با اينكه زمينه و انگيزه ظلم كه بُغْض و عداوت است موجود است؛ و ديگر اين كه اگر برحسب همان معيارها با كسى ورزيد به خاطر دوستى مرتكب نمى شود و براى رضا و خشنودى او پا روى اصول اعتقادى خود نمى گذارد. 🔹معمولا اگر انسان با كسى شد، وسوسه مى كند كه به او ضربه اى زند، و توجيهاتى نيز در جلو پاى او مى گذارد كه چنين و چنان كن، او بود كه به تو اهانت كرد، او بود كه حق تو را پايمال كرد، او بود آبروى تو را بُرد، او بود كه به تو ستم روا داشت... حتى اگر خودش نتواند در برابر او بايستد، مى گويد دوستان ديگر خود را ببين و وادارشان كن او را تنبيه كنند و گاهى مى گويد او را ادب كنند، يعنى وجهه اخلاقى به مسئله مى دهد، در حالى كه عمل خود و دوستانش است. از طرف ديگر وقتى انسان پيدا كرد، دلش مى خواهد هر چه او مى گويد انجام دهد، و اين در بين دو بيشتر است؛ 🔹خدا نكند پسرى عاشق دخترى نااهل يا برعكس دختری عاشق پسرى نااهل شود، كه چه بسا اين عشق و محبت كاذب انسان را كور و كر مى كند، و حتى پا روى و مسلم و پذيرفته شده عقلى و نقلى مى گذارد و دست به آلوده مى كند و محدوديت هاى مرزهاى الهى را مى شكند. چه بسا پسر جوان به خاطر محبوبش بى نماز و بى اعتقاد مى شود و فكر مى كند اگر در برابر اين دوست معشوقش نماز خواند و ظواهر دين را رعايت كند، اُمّل و غير مترقى است، و چه بسا دختر بواسطه اين كه پسرى را دوست مى دارد و او نااهل است و خانواده اش بى حجاب است، دست از حجاب خود مى كشد و حريم عفّت را مى شكند! 🔹 (عليه السلام) در اين دو فراز، مرز و را مشخص مى كند كه نبايد از خارج شود. مثل بعضى قضات و يا اُمراءِ جور مباش كه وقتى بغض كسى را به دل گرفتند، در صدد ظلم به او هستند، و نه مثل كسى باش كه به خاطر دوست داشتن كسى، اگر خلاف كرد حكم شرعى او را نگويد. به خاطر به همسرش، دلش نمى آيد بگويد: چادر نازك و جوراب نازك مپوش چون رنجيده خاطر مى شود، بدين ترتيب را مى رنجاند، تا همسرش رنجيده نشود! 🔹حكماء گفته اند: پنج نوع است: ، مثل محبت اولاد؛ ، مثل محبت دوستان و ياران؛ (از روى شهوت و ميل درونى)، مثل محبت همسران؛ ، مثل محبت انعام كنندگان؛ و ، مثل محبت اهل خير. [۱]  به خاطر هيچكدام از اين محبت ها و دوستى ها مرز و حدود را نمى شكند. به خاطر خلاف مكن، را ناحق مكن و به ديگرى منما. و دو نيرو در روان آدمى است كه يكى جذب و ديگرى دفع مى كند. 🔹در صورتى اين دو نيرو خوب عمل مى كنند كه برآيند حاصل از اينها تحقق باشد، و نبايد انگيزه اى براى و شكستن حدود باشد، بلكه بايد وسيله اى براى سرعت دادن به باشد. به خاطر بغض ديگرى ظلم به او مكن، كه (عليه السلام) فرمودند: «البَغْىُ سَائِقٌ اِلَى الحِينِ» [۲] ( و تجاوز انسان را به مى برد). فكر مكن اگر به او كردى هنرى كرده اى و پيروزى و افتخارى نصيب خود كرده اى، كه (عليه السلام) فرمودند: «لَاظَفَرَ مَعَ البَغىِ» [۳] (با ، پيروزى حاصل نمى شود). پی نوشت‌ها؛ [۱] اخلاق محتشمی، طوسی، نصيرالدين محمد بن محمد، دانشگاه تهران، چ سوم، ‏ص ۳۳ [۲] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية چ چهارم، ج ‏۸، ص ۱۹ [۳] مطلوب كل طالب من كلام أمير المؤمنين على بن أبى طالب، رشید وطواط، بی جا، ج ۱، ص ۷ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ اول‏، ج ۲، ص ۵۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دیدگاه اسلام در مورد «سؤال کردن» چیست؟ 🔹هر انسانى در برابر انبوهى از و درباره خود و ديگران قرار دارد، كه گاه مربوط به مسائل است و گاه و كليد حلّ آنها غالباً از و انديشمندان است. به همين دليل، در عالَم تكوين و تشريع، درهاى را به روى انسان گشوده است. از نظر تشريع در دستورات اسلامى نه تنها اجازه به هر كس و درباره هر چيز داده شده است، بلكه به سؤال كردن امر كرده است‌. در دو آيه مى فرمايد: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ» [۱] (از كنيد اگر نمى دانيد). 🔹اميرمؤمنان (عليه السلام) در بعضى از كلمات پرمعنايش در ميفرمايد:  «وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ» (هيچ گاه كسى در فراگيرى و از مجهولات، شرم و حيا به خود راه ندهد). آرى، كردن عيب نيست. عيب آن است كه انسان پرسش نكند و در و نادانى باقی بماند. جالب اين است كه در خطبه ۱۶۲ كردن را براى هر كس ذكر فرموده و اين معنا در مورد و بسيار مهم‌تر است، چرا كه آنها داراى مجهولات فراوان از نظر تكوين و هستند. 🔹خداوند نیز، و جستجوگرى را در ذات انسان قرار داده است. ، همواره مايل است از چيزهايى كه نمى داند، بپرسد و بداند. اين حسّ در جوانان و نوجوانان شديدتر است؛ به سبب همان نيازى كه دارند، گاه آن قدر پدر و مادر را سؤال پيچ مى كنند كه داد و فريادشان بلند مى شود؛ در حالى كه وظيفه آنها اين است كه با محبّت و مدارا به اين نياز روحى شان پاسخ مثبت دهند. آنچه را مى دانند، در اختيارشان بگذارند و آنچه را نمى دانند به كسانى كه مى دانند ارجاع دهند. 🔹بعضى فكر مى كنند اگر از مسائل سؤال كنند نشانه كفر و بى اعتقادى است، در حالى كه اين پرسش ها براى بيشتر و استحكام بخشيدن به است. و آگاهان، به ويژه وظيفه دارند كه در هر حال و در هر شرايط، براى پاسخ به اعلام آمادگى كنند و با محبّت و احترام از استقبال كنند و فراموش نكنند كه بر اساس روايتى كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده، چنين وظيفه اى بر دوش دارند:  «خداوند از ، پيمانِ فراگيرى علم نگرفته، مگر آنكه پيش از آن از ، پيمان آموزش گرفته است». [۳] 🔹اين بحث را با ذكر چند حديث پر معنا پايان مى دهيم؛ (عليه السلام) يكى از يارانش به نام «حمران بن أعين» را تشويق به سؤال كرد و فرمود: «مردم به اين علت، و گمراه مى شوند كه نمى كنند». [۴] (عليه السلام) مى فرمايد: «دلها قفل شده است و كليد آن، است». [۵] از (صلّی الله علیه و آله) روايت شده كه: «، خزانه هايى است و كليدهاى آن است. خدا شما را رحمت كند، همواره سؤال كنيد؛ چرا كه چهار گروه براى آن پاداش داده مى شوند: سؤال كننده، پاسخ گوينده، كسانى كه در آنجا مستمعند و آنها كه بدان ها علاقه مندند». [۶] 🔹در تاريخ آمده كه: «در روز جنگ جمل، مرد عربى به (عليه السلام) عرض كرد: اى اميرمؤمنان! تو مى گويى خداوند يگانه است؟ [منظور از اين يگانگى چيست؟] مردم از هر سو به او حمله كردند. گفتند: اى مرد عرب، نمى بينى تمام فكر اميرمؤمنان متوجّه جنگ است؟ [هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد!] (عليه السلام) فرمود: او را رها كنيد. چيزى كه اين مرد عرب مى خواهد، همان چيزى است كه ما از اين قوم مى خواهيم [ما هم از اين گروه، توحيد و يگانگى مى طلبيم و جنگ براى فراگيرى اين تعليمات مقدّس است]». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] نحل، آيه ۴۳؛ انبياء، آيه ۷. [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، چ ۱، ص ۴۸۲، حکمت ۸۲. [۳] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۱، ص ۴۱. [۴] الكافی، همان، ص ۴۰. [۵] غرر الحكم و درر الكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، چ ۲، ص ۷۶، حکمت ۱۴۶۵. [۶] كنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، صفوة الس مؤسسة الرسالة، چ ۵، ج ۱۰، ص ۲۳۰، ح ۲۸۶۶۲. [۷] شرح آن را در كتاب التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ ۱، ص ۸۳، باب ۳ (معنى الواحد و التوحيد و الموحد) مطالعه فرماييد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه، درباره فواید «سکوت» چه فرموده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) مى فرمايد: «وَ تَلَافِيكَ [۱] مَا فَرَطَ [۲] مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ» (جبران آنچه بر اثر خود از دست داده اى، آسان تر از جبران آن است كه بر اثر از دست رفته باشد). اشاره به اينكه انسان اگر از گفتن چيزى خوددارى و صرف نظر كند و بعد بفهمد اين اشتباه بوده فورا مى تواند آن را تلافى و تدارك كند، در حالى كه اگر بگويد و بعد بفهمد اين سخن اشتباه بوده و يا گفتنى نبوده است، آن امكان پذير نيست؛ همانند آبى است كه به روى زمين ريخته مى شود و جمع كردن آن عادتا غير ممكن است. 🔹در ادامه اين سخن، راه صحيح را براى رسيدن به اين مقصود با ذكر مثالى نشان مى دهد و مى فرمايد: «وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ» (نگهدارى آنچه در ظرف است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است). «وِعاء» (ظرف) همان و است و «وكاء» (ريسمانى است كه دهانه مشك را با آن مى بندند) اشاره به و انسان كه اگر انسان آن را در اختيار خود بگيرد يا كلماتى كه موجب است از او صادر نمى شود. حضرت در بخش دیگری از این نامه به مضرات پر حرفی اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ» [۳] (كسى كه مى كند و بى معنا فراوان مى گويد). 🔹آرى يكى از فوايد ، گرفتار نشدن در دام سخنان بى معناست و اين بسيار به تجربه رسيده كه پرت و پلا زياد مى گويند؛ زيرا و حساب شده، فكر و مى خواهد؛ در حالى كه افراد پر حرف مجالى براى فكر ندارند. (عليه السلام) در «کتاب غرر الحكم و درر الکلم» عواقب سوء زيادى براى بيان فرموده از جمله اينكه «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ زَلَّ» [۴] (كسى كه بسيار گويد فراوان خواهد داشت) و همين امر او را مى برد و سبب خوارى و مى گردد به عكس كسانى كه كم و سخن مى گويند، سبب خود مى شوند؛ و به گفته شاعر: كم گوى و گزيده گوى چون دُرّ - تا ز اندك تو جهان شود پر. پی نوشت‌ها [۱] «تلافى» از ريشه «لفى» بر وزن «نفى» به معناى جبران كردن است و «الفاء» به معناى يافتن. [۲] «فرط» از ريشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى كوتاهى كردن و «افراط» زياده روى كردن است. [۳] «اهجر» از ريشه «هجر» بر وزن «فجر» در اصل به معناى دورى و جدايى است. سپس به معناى هذيان گفتن مريض هم آمده؛ زيرا سخنانش در آن حالت ناخوشايند و دور كننده است. [۴] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، قم، چاپ: دوم‏، ص ۵۸۱ (حکمت ۱۸۰) 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️روایات اسلامی چگونه اهمیت «صدق» و «راستی» را تبیین نموده است؟ (بخش اول) 🔸اهميت اين در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد؛ رواياتى كه در این زمینه از (صلی الله علیه و آله)، (عليهم السلام) نقل شده، بيش از حدّ احصا و شمارش است. در ادامه تنها گلچينى از آن بيان مى شود كه به عنوان مشت نمونه خروار، بيانگر موقعيت اين صفت در ميان تمام صفات انسانى است. از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه همه فضايل انسانى از و سرچشمه مى گيرد. 1⃣ (صلی الله علیه و آله) در حديثى می فرماید: «لا تَنْظُرُوا اِلى كَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَ صِيامِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الزَّكاةِ وَ كَثْرَةِ الْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيلِ، اُنْظُرُوا اِلى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ اَداءِ الاْمانَةِ» [۱] (نگاه نكنيد به فزونى نماز و روزه و زيادى حج و زكات و انفاق ها و سر و صداى عبادات شبانه بعضى از مردم [اگر مى خواهيد آنها را امتحان كنيد] آنها را به و آزمايش كنيد). 2⃣ (عليه السلام) در این رابطه می فرماید: «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ اَداءِ الاْمانَةِ اِلَى الْبَّرِ وَ الْفاجِرِ» [۲] (خداوند متعال هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر به دلیل در سخن گفتن و به نيكوكار و بدكار). 3⃣آن حضرت در حديث ديگرى در رابطه با تأثير راستگويى در همه اعمال انسان، می فرماید: «مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَكى عَمَلُهُ» [۳] (كسى كه به گرايد و پاكيزه مى شود). زيرا ريشه اعمال صالح است. 4⃣ (عليه السلام) در پيامى به يكى از دوستان بزرگوارش به نام عبدالله بن ابى يعفور می فرماید: «اُنْظُرْ ما بَلَغَ بِهِ عَلِىٌ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ فَاَلْزِمْهُ فَاِنَّ عَلِيّاً اِنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ اَداءِ الاْمانَةِ» [۴] (نگاه كن ببين به چه وسيله آن همه مقام نزد پيدا كرد، و همیشه به آن ملتزم باش. بدان آن همه مقام را نزد رسول خدا به خاطر و پيدا كرد). اين تعبير نشان مى دهد كه حتى شخصيت بزرگى مانند (عليه السلام)، در سايه اين دو فضيلت به آن مقام والا در نزد پيامبر اكرم رسيد. 5⃣فردی از (عليه السلام) درباره مقام و شخصيت انسانها سوال کرد؛ از آن حضرت پرسيد «اَىُّ النّاسِ اَكْرَمُ» (چه كسى [نزد خداوند متعال] گرامى تر است؟)، فرمود: «مَنْ صَدَقَ فِى الْمَواطِنِ» [۵] (كسى كه همه جا بگويد). با توجه به اين كه قرآن مى گويد «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقاكُمْ» [۶]؛ (گرامى ترين شما نزد خدا شما است). روشن مى شود كه همان صدق و است. 6⃣ (عليه السلام) در حديث ديگرى درباره تأثير و راستى در از چنگال مشكلات و خطرات مى فرمايد: «اَلْزِمُوا الصِّدْقَ فَاِنَّهُ مَنْجاةٌ» [۷] (هرگز را رها نكنيد، چرا كه انسان است). (علیه السلام) در حديث ديگرى در تشبيهی درباره و راستى مى فرمايند: «اَلصِّدْقُ نُورٌ غَيرَ مُتَشَعْشِع اِلاّ فِى عالَمِهِ كَالشَّمْسِ يَسْتَضِىءُ بِها كُلُّ شَىء يَغْشاهُ مِنْ غَيرِ نُقْصان يَقَعُ عَلى مَعْناها» (صدق و نورى است كه جهان اطراف خود را روشن مى كند، همچون آفتاب كه چيزى كه در معرض تابش آن قرار بگيرد روشن مى شود، بى آنكه نقصانى در آن وارد گردد). آن حضرت در ذيل اين حديث، می فرمایند: «اَلصِّدْقُ سَيْفُ اللهِ فِى اَرْضِهِ وَ سَمائِهِ اَيْنَما هَوى بِهِ يُقَدُّ» [۸] (، شمشير خدا در زمين و آسمان است، هر كجا آن را فرود آورد، كارگر مى شود). ... پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲، ج۶۸، ص۹، باب۶۰. [۲] همان، ج۱۱، ص۶۷، باب۲. [۳] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ص۱۰۴، ح۳. [۴] الكافی، همان، ح ۵. [۵] بحار الأنوار، همان، ج۶۸، ص ۹، باب۶۰، ح۱۲. [۶] قرآن کریم، سوره حجرات، آیه ۱۳. [۷] بحار الأنوار، همان، ج ‏۶۸، ص۹، باب۶۰. [۸] همان، ج۶۸، ص۱۰، باب۶۰، ح ۱۸ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابیطالب (ع)، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۳، ص ۲۰۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️روایات اسلامی چگونه اهمیت «صدق» و «راستی» را تبیین نموده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸اهميت اين در روايات اسلامى بيش از آن است كه در سخن بگنجد؛ رواياتى كه در این زمینه از (صلی الله علیه و آله)، (عليهم السلام) نقل شده، بيش از حدّ احصا و شمارش است. در ادامه تنها گلچينى از آن بيان مى شود كه به عنوان مشت نمونه خروار، بيانگر موقعيت اين صفت در ميان تمام صفات انسانى است. از اين روايات به خوبى استفاده مى شود كه همه فضايل انسانى از و سرچشمه مى گيرد. 7⃣(عليه السلام) در اهميت می فرماید: «اَلصِّدْقُ رَأْسُ الدِّين» (صدق و اساس دين است). و در حديث ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ صَلاحُ كُلِّ شَىء» ( سبب اصلاح هر چيزى است). و در حديث مشابه ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ اَقْوى دَعائِمِ الاْيمانِ» ( قوى ترين ستون هاى ايمان است). و در تعبير ديگرى مى فرمايد: «اَلصِّدْقُ جَمالُ الاْنْسانِ وَ دَعامَةُ الاْيْمانِ» ( جمال انسان و ستون ايمان است). و بالأخره در تعبير مهم ديگرى مى فرماید: «اَلصِّدْقُ اَشْرَفُ خَلائِقِ الْمُوْقِنِ» [۱] ( شريف ترين اخلاق افراد صاحب يقين است). 8⃣ (صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: «اِنَّ رَجُلا جاءَ اِلَى النَّبِى فَقالَ يا رَسُولَ اللهِ ما عَمَلُ الْجَنَّةِ؟ قالَ الصِّدْقُ اِذا صَدَقَ الْعَبْدُ بَرَّ، وَ اِذا بَرَّ آمَنَ، وَ اِذا آمَنَ دَخَلَ الْجَنَّةَ قالَ: يا رَسُولَ اللّه وَ ما عَمَلُ النّارِ؟ قالَ اَلْكِذْبُ، اِذا كَذِبَ الْعَبْدُ فَجَرَ وَ اِذا فَجَرَ كَفَرَ، وَ اِذا كَفَرَ دَخَلَ النّارَ» [۲] (كسى از پرسيد: كه انسان را مى كند چيست؟ فرمود: ، زيرا هنگامى كه انسان راست بگويد مى كند و هنگامى كه نيكوكارى كند آورد و هنگامى كه ايمان بياورد داخل مى شود؛ عرض كرد اى رسول خدا! كه انسان را كند چيست؟ فرمود: است، هنگامى كه بگويد انجام مى دهد، و هنگامى كه كار بد انجام مى دهد مى شود، و هنگامى كه كافر شود داخل مى گردد). 🔹جالب اين كه در اين حديث سرچشمه نيكوكارى و نيكوكارى سرچشمه شمرده شده است؛ اين به خاطر آن است كه براى توجيه اعمال خود معمولا به پناه مى برند، نیز با تاثیر در روح آدمى، تدريجاً را تضعيف کرده، و سرانجام به مى انجامد، همانگونه كه ميفرمايد: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ اَسائُوا السُّوء اَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِئُونَ» [۳] (سپس سرانجام كسانى كه مرتكب شدند به جايى رسيد كه را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند). 9⃣ (عليه السلام) در حديث ديگرى میفرماید: «اِذا اَحَبَّ اللهُ عَبْداً اَلْهَمَهُ الصِّدْقُ» [۴] (هنگامى كه خدا كسى را دوست بدارد خداوند را به قلب او مى افكند). 🔟آن حضرت در حديث ديگرى میفرماید: «اَرْبَعٌ مَنْ اُعْطِيَهُنَّ فَقَدْ اُعْطِىَ خَيْرُ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، صِدْقُ حَدِيث وَ اَداءُ اَمانَة وَ عِفَّةِ بَطْن وَ حُسْنِ خُلْق» [۵] (چهار چيز است كه به هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده؛ در سخن، اداء امانت، نگهدارى شكم از حرام و حسن خلق). 💠از مجموع اين احاديث، نكات مهم زير به خوبى استفاده مى شود: ۱) يكى از طرق آزمايش مردم. آزمايش افراد صاحب ايمان، بوسیله است. ۲) دعوت به جزء برنامه اصلى تمام پيامبران بوده است. ۳) سبب پاكى عمل است. ۴) مقام والاى انسان در پيشگاه خدا در گرو است. ۵) گرامى ترين مردم . ۶) سبب نجات در آخرت است. ۷) قوى ترين ستون دين است. ۸) كليد بهشت است. ۹) نشان محبوبيت انسان در پيشگاه خدا است. ۱۰) آن كس كه است، خير دنيا و آخرت را نصيب خود مى كند. و با توجه به اين آثار دهگانه اى كه براى ذكر شد به خوبى روشن میشود كمتر صفتى از فضايل اخلاق است كه به پاى اين صفت برسد. پی نوشت‌ها؛ [۱] غررالحكم و دررالكلم‏، محقق: رجائى، سيدمهدى‏، دارالكتاب الإسلامي‏، قم، چ۲، ص۶۷ (قصار ۱۳۰۰) و ص۱۲۱ (قصار ۲۱۴۲) و ص۸۴ (قصار ۱۶۱۵) و ص۵۹ (قصار ۱۱۵۸) و ص۳۶ (قصار ۵۷۰) [۲] إرشاد القلوب إلى الصواب، ديلمى، الشريف الرضي‏، قم‏، چ۱، ج۱، ص۱۸۵ [۳] سوره روم، آيه۱۰ [۴] غررالحكم و دررالكلم‏، همان، ص۲۸۸ (قصار ۱۲۷) [۵] همان‏، ص ۱۲۴ (قصار ۲۱۶۴) 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابیطالب (ع)، ۱۳۷۷ش،‏ چ۱، ج۳، ص۲۰۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
⭕️اميرالمؤمنين امام علی عليه السلام:  🔸«عَجِبتُ لِمَن يَرى أنَّهُ يَنقُصُ كُلَّ يَومٍ فِی نَفسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هُوَ لا يَتَأَهَّبُ لِلمَوتِ». 🔹در شگفتم از كسى كه می بيند هر روز از جان و او كاسته مى شود، امّا براى آماده نمی گردد. 📕غررالحكم و دررالكلم، ح ۶۲۵۳ @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سیره حکومتی امام على (عليه السلام) در برخورد با «بازاریان» و «کسبه» چگونه بود؟ 🔸مطابق آنچه كه مرحوم كلينى در «كتاب شريف كافی» آورده است: اميرالمؤمنين (عليه السلام) هر روز صبح اوّل وقت به بازار مى آمد و بر كار و داد و ستد نظارت مى نمود و از پيشگيرى مى كرد. آن حضرت تازيانه اى نيز در دست داشت تا افراد سركش بترسند، و سركشى و تمرّد نكنند. آن حضرت در ابتداى مى ايستاد و در ضمن جملاتى كوتاه را نصيحت نموده، آنها را به وظايفشان آشنا مى كرد. با شنيدن صداى مولى دست از كار كشيده و به سخنان آن حضرت گوش جان مى سپردند: «يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ اِتَّقُوا اللهَ» (اى و اى كسبه! پيشه كنيد). سپس در ضمن جملاتى كوتاه و شفّاف امّا عميق و پرمعنا ده سفارش به آنها مى فرمود: 1⃣«قَدِّمُوا الْإِسْتِخَارَةَ» (اى اهل بازار! را از مسئلت كنيد). مغازه و كارخانه و شركت و زمين كشاورزى و ماشين و اداره و مانند آن، و وسيله است. خير را از و وسيله ساز طلب نماييد. 2⃣«وَ تَبَرَّكُوا بِالسُّهُولَةِ» (سختگيرى نكنيد و بگيريد). با مردم كنار بياييد چرا كه در سهولت و تركِ سختگيرى است. 3⃣«وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِينَ» (به مشتريان نزديك شويد). سخنانى از قبيل «قيمت هاى ما مقطوع است» و «يك كلام» و مانند اينها كه باعث دورى مشتريان مى شود نگوييد. 4⃣«وَ تَزَيَّنُوا بِالْحِلْمِ» ( و حوصله داشته باشيد). اگر مشترى جنس مغازه شما را نپسنديد و خريد نكرد عصبانى نشويد و بد و بيراه نگوييد. 5⃣«وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْيَمِينِ» (از به هنگام معامله خوددارى كنيد). خداوند بزرگتر از آن است كه او را وسيله رسيدن به منافع مادّى قرار دهيد. 6⃣«وَ جَانِبُوا الْكَذِبَ» (و از گفتن بپرهيزيد). متأسفانه ابزار كار بعضى از كسبه و تجّار است، تا آنجا كه كاسبى كردن را بدون دروغ امكان پذير نمى دانند. بايد توجّه داشته باشيم كه گفتن گاه زبانى است و گاه عملى. اجناس داخلى را برچسب خارجى زدن و فروختن آن به عنوان جنس خارجى نوعى دروغ است. غشّ در معامله نيز خود دروغ محسوب مى شود. 7⃣«وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ» ( و ستم نكنيد). به قانع باشيد؛ زيرا سود غيرعادلانه هر چند زياد هم باشد، اما ندارد، صرف دارو و دكتر مى شود. 8⃣«وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِينَ» (نسبت به افراد مظلوم داشته باشيد). رعايت حال افراد مظلوم و كم درآمد را بكنيد، تا خداوند نيز رعايت حال شما را بكند. 9⃣«وَ لَا تَقْرَبُوا الرِّبَا» (نزديك نشويد). نه تنها آلوده نشويد، بلكه نزديك آن هم نرويد. 🔟«وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» ( نكنيد)».‌ [۱] به گونه اى نباشد كه داراى دو وزنه باشيد؛ براى خريد كالا از وزنه كامل و براى فروش آن از وزنه ناقص استفاده كنيد. 💠آرى! اين است روش اسلام و دستور اسلام براى تجارت و كسب درآمد از راه حلال، كه از زبان مولى الموحدين، اميرالمؤمنين امام علی (عليه السلام) نقل شده است. پی نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الكتب الإسلاميه، چ چهارم، ج ‏۵، ص ۱۵۱ (باب آداب التجارة) 📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، ‏مدرسه امام على بن ابيطالب(ع)، ‏چ اول‏، ص ۲۰۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش اول) 🔹در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «اگر كند، سكوت او، او را محزون نمى كند». فرد متقى وقتى سكوت مى كند كه حرفى پسنديده نداشته باشد، و كسى كه بداند اگر بخواهد سخن بگويد، حرف بيهوده و چه بسا باطل كه منجر به گناه مى شود مى زند از خود خشنود است. 🔹اگر صاحب مارى، مارى را در سوراخ خود محبوس كرده باشد، مگر ناراحت مى شود؟ نه هرگز!؛ زيرا بيرون آمدن مار همان و نابود كردن انسانها و بلكه خود صاحب مار همان! غصه خوردن بر براى كسى است كه زبان خود را به بيهوده گويى و سخنان زائد عادت داده است؛ و به جهت آگاهى از و ثمرات دنيوى و اخروى و و آفات سخن گفتن مثل: خطا و دروغ و غيبت و سخن چينى و نفاق و اهانت و ستيزه جويى و ايذاء خلق و غير اينها، خود را عادت داده اند كه بيشتر از سخن نگويند. 🔹 (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه را از زبانش گرفت و زيادى مال خود را انفاق كرد». [۱] (علیه السلام) مى فرمايد: «اگر كلام تو از نُقره باشد، يقين بدان كه [تو] از طلا است». [۲] و در كلمات بزرگان آمده است: «لايق ترين چيزى كه در زندان مى باشد، است»؛ [۳] و نيز گفته شده: « كم جِرم (وزن)، ولى بزرگ جُرم است!». [۴] 🔹ابوبكر بن عياش مى گويد: «چهار پادشاه هند و چين و كسرى و قيصر اجتماع كردند [كسرى لقب پادشاهان ايران و قيصر لقب پادشاهان روم بوده است]، يكى از آنها گفت: من بر آنچه پشيمانم و بر آنچه نگفته ام پشيمان نيستم. دومى گفت: من هنگامى كه مى گويم و كلمه اى بر زبانم جارى مى كنم، آن كلمه مالك من است، ولى من مالك و صاحب اختيار او نيستم و وقتى آن كلمه را نگويم مالك آن هستم و آن مالك من نيست. سومى گفت: تعجب مى كنم براى متكلّم كه وقتى او به سوى او برگردد، كلمه او به او ضرر و مى زند و اگر رجوع به او نكرد به او نفع نمى رساند [يعنى تعجب از بعضى كه وقتى سخن مى گويد، يا به ضرر او تمام مى شود، يا نفعى براى او ندارد]. چهارمى گفت: من بر برگرداندن آنچه قدرتمندتر هستم، تا آنچه گفتم [آنچه از دهان بيرون آمد ديگر برنمى گردد]». [۵] 🔹گفته اند: «چهار چيز است كه هرگز برنمى گردد: ۱) كه گفته شود. ۲) تيرى كه انداخته شود. ۳) ساعتى كه بگذرد. ۴) فرصتى كه از دست برود». [۶]  (عليه السلام) می‌فرماید: «، شعار محققين به حقایق گذشتگان و حقایق ثابت و محقق است (و در آن فوایدى است)؛ ۱) [سكوت] همه راحتی هاى دنيا و آخرت است. ۲) در آن است. ۳) [موجب] سبك كردن حساب. ۴) حفاظت از خطاها و لغزشها. ۵) پوششى بر جاهل است كه جهل و نادانى هاى او آشكار نشود. ۶) زينت و زيبايى و اُبُهّت عالم است. ۷) در ، گوشه گيرى و انزواى هواى نفسانى است. ۸) رياضت و با در آن است. ۹) . ۱۰) از بين رفتن قساوت قلب. ۱۱) عفت. ۱۲) و مروّت. ۱۳) و و كياست و ، از جمله فوائد آن به شمار مى رود. 🔹پس تا مجبور و ناچار نشدى، لب به مگشاى و فرو بند، خصوصاً اگر شنونده اهليت كلام تو را نداشته باشد». «ربيع بن خثيم» كاغذى در برابر خود مى گذاشت و هر چه تكلم مى كرد مى نوشت و شبانگاه محاسبه مى كرد كه چه به نفع او بوده و چه به ضرر او و مى گفت: «آه آه نَجَا الصَّامِتُونَ وَ بَقِينَا»؛ (آه آه سكوت كنندگان نجات يافتند و ما باقى مانديم [و گرفتار سخن شديم!]). 🔹بعضى از ياران رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرتب سنگ در دهان خود مى گذاردند، وقتى مى خواستند حرف بزنند و مى دانستند براى خدا و در راه خدا و براى انجام وظيفه الهى است، سنگ را از دهان بيرون آورده و سخن مى گفتند. بسيارى از صحابه (سكوت مى كردند) و گاهى آه بلندى مثل تنفس انسان غمديده از سينه مى كشيدند و مانند اشخاص مريض (كه به زور حرف مى زند) حرف مى زدند! و جز اين نيست كه سبب هلاكت خلق و نجات آنها در سخن و سكوت است (سخن موجب هلاكت و سكوت موجب نجات است)! پس خوشا به حال كسى كه معرفت عيب كلام و درستى آن و فواید سكوت نصيبش شد که این از اخلاق انبیاء (علیهم السلام) و شعار برگزیدگان است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱]منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، حسن زاده آملی، کمره‌ای، مكتبة الإسلامية، چ۴، ج۱۲، ص۱۵۵ [۲]همان [۳]همان [۴]همان [۵]همان [۶]خواندنیهای دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، قم، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۰۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان ميفرمايد: «اگر پرهيزكار سكوت كند، سكوت او، او را محزون نمیكند». 🔹كسى كه ارزش و مقدار را فهميده باشد، را شعار خود قرار داده و بدون و سخن نمى گويد، و كسى كه اطلاع و احاطه بر و خصوصيات دقيق و باريك پيدا كرده و «سكوت» را نگهبان امين اسرار و حقایق قلبى خود قرار داده است، البته و چنين آدمی عبادت خواهد بود و كسى بر اين عبادتِ او آگاهى نمى يابد بجز پادشاه با جبروت كه همان است. [۱] 🔹ابن ابى الحديد در ذيل اين فراز ميگويد: « از فوت كلام و سخن نگفتن محزون و ناراحت نمیشود، زيرا را غنيمت میداند، نه خسران و زيان». [۲] آرى ساكتان ناطقند، آنها گرچه ساكتند، ولى روش و منش آنها گوياى ارزش هاى اخلاقى است. آنها مجسمه و تابلوى تمام نماى قرآن‌اند. « هم امر و هم نهى مى كند و است». [۳] (صلی الله علیه و آله) ميفرمايد: «چهار چيز است كه فقط دارا است، يكى از آنها است و آن اولين عبادت است». [۴] 🔹 (عليه السلام) ميفرمايد: «كسانى كه قبل از شما بودند، را فرا گرفتند و شما سخن را، اگر فردى از شما خواست و عبادت كننده [با خلوص نيت] باشد، بايد را قبل از آن به مدت ده سال فرا گيرد، اگر اين كار را به خوبى انجام داد و بر آن كرد، مى شود وگرنه بايد بگويد: «مَا اَنَا لِمَا اَرُومُ بِاَهْلٍ» [۵] (من اهليّت آنچه را در نيت دارم، ندارم). 🔹از (صلی الله علیه و آله) نقل شده كه: «حضرت به مردى كه نزد ايشان آمده بود فرمود: آيا تو را به امرى كه وارد میكند، راهنمایى كنم؟ گفت: بله يا رسول الله! فرمود: از آنچه خدا به تو داده به ديگرى بده؛ گفت: اگر محتاجتر از ديگرى بودم چطور؟! فرمود: مظلوم را يارى كن؛ گفت: اگر ضعيفتر از كسى باشم كه ياريش میكنم؟! فرمود: راهنماى انسان جاهل و احمق باش؛ گفت: اگر خود، جاهلتر از ديگرى بودم؟! فرمود: « خود را كن، جز براى خير»؛ تو را خوشحال نمیكند اينكه در وجودت خصلتى از اين خصال باشد كه تو را به سوى بهشت سوق دهد؟». [۶] 🔹 (عليه السلام) نيز درباره در «نهج البلاغه» میفرمايد: «، زياد و وقتش مشغول است». [۷] آنقدر به دنبال كار خير است كه ديگر، وقتى براى كلام و ندارد. «كم گوى و بجز مصلحت خويش مگوى - چيزى كه نپرسند تو خود پيش مگوى ؛ گوش تو دو دادند و زبان تو يكى - يعنى كه دو بشنو و يكى بيش مگوى». [۸] 🔹«آنرا كه شراب معرفت نوش كنند - از هرچه به جز اوست فراموش كنند ؛ آنرا كه زبان دهند، ديده ندهند - و آن را كه دهند ديده خاموش كنند». [۹] (عليه السلام) ميفرمايد: «در حكمت آل داود (عليه السلام) چنين آمده است: «بر فرد لازم است كه عارف به زمان خود باشد و روى آورنده به شأن و امورات خود گردد و بررسى احوال خود كند و خود باشد». [۱۰] «وَشّا» ميگويد: «شنيدم از (عليه السلام) كه میفرمود: اگر مردى از بنى اسرائيل میخواست عابد بشود مى بايست ده سال قبل از آن اختيار كند». [۱۱]  🔹پيرگوى (گوينده اى كه پيرمرد بود) درباره خودستايى نزد حكيمى لاف میزد، كه بر سه زبان مسلط است و میتواند با آن زبانها نطق كند؛ حكيم گفت: بفرمائيد كه به چه زبانى ميتوانيد كنيد. [۱۲] در مجلس معاويه يكى از بزرگان خاموش بود و هيچ نمیگفت، معاويه گفت: «چرا سخن نمیگويى؟ آن مرد فاضل گفت: چه گويم، اگر راست گویم از تو بترسم و اگر دروغ گويم از خدا بترسم، پس در اين مقام اولاتر [از سخن گفتن است]». [۱۳] پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲ ج‏۶۸ ص۲۸۴ باب۷۸. [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ۱ ج۱۰ ص۱۳۸ ص۱۶۰. [۳] بحارالأنوار، همان، ج۸۹ ص۲۰ باب۱. [۴] همان، ج۷۴ ص۸۸ باب۴. [۵] همان، ج۷۵ ص۲۸۸ باب۲۴. [۶] همان، ج۶۸ ص۲۹۶ باب۷۸. [۷] همان، ج۶۴ ص۳۰۵ باب۱۴. [۸] مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، امام صادق (ع)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چ۱ ص۱۲۱. [۹] همان [۱۰] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴ ج۲ ۱۱۶. [۱۱] الكافی، همان، ج۲ ص۱۱۶. [۱۲] مجله پاسدار اسلام، ش۹۰، ص۳۸ [۱۳] خواندنی های دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، ۱۳۶۸ش، ج۱ ص۹۱ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۵۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel