✅ #یادداشت_رشد
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «تختی» ساخته بهرام توکلی
🔶چگونه زیستن یا چگونه مُردن؟ مسئله این است
✴️ آخرین اثر #بهرام_توکلی، فیلمی #قهرمان_محور است؛ می خواهد به یکی از مهم ترین چهره های #ملی نیم قرن اخیر ایران بپردازد؛ با مسامحه می خواهد زندگی یک سلبریتی دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که نه در فضای مجازی که در متن زندگی مردم تبدیل به یک #اسطوره شده است را روایت کند. می خواهد بعد از دو دهه، کار نیمه تمام مرحوم «علی حاتمی» را تمام کند.
« #تختی » متعلق به سینمایی است که می خواهد در جستجوی قهرمان باشد؛ می خواهد زندگی یک قهرمان ملی را از کودکی تا آخرین لحظات زندگی اش تعریف کند. ساختن قهرمان برای مخاطبی که خود با این اسطوره به شکل واقعی و ذهنی زندگی کرده است؛ کار دشواری است. خطر اسطوره زدایی در کمین فیلمساز است؛ اما فیلمساز مهم این سال های ما، این #ریسک را پذیرفته تا از زندگی پر ماجرای او یک #درام سینمایی خلق کند.
🔹فیلم از ۱۵ دی ماه ۱۳۴۶؛ دو روز قبل از مرگ تختی در اتاق ۲۳ هتل #آتلانتیک آغاز می شود؛ از دفترخانه رسمی که تختی برای تنظیم وصیت نامه اش رفته است و بعد از لحظه مرگ تختی، به دوران کودکی او فلش بک می خورد. مرگ تختی یک #راز است؛ کاش راز هم باقی می ماند اما برای فیلمساز ما گویی آن چنان که بارها تأکید کرده است؛ #مسیر_زندگی تختی #الگو است نه انتهای آن و چگونه #زیستنش از چگونه مُردنش دارای اهمیت بیشتری است. بدین جهت به شکل کامل در ابتدا و انتهای فیلم صحنه #خودکشی تختی را با صراحت نمایش می دهد تا از انتهای تراژیک زندگی بزرگترین چهره ورزشی و پهلوانی #ایران سخن بگوید. از یکی از تلخ ترین فیلمسازان سینمای ایران که در کارهای قبلی نیز نوعی پوچی و تلخی را می توان ردیابی کرد؛ قابل انتظار است که در میان سناریوهای مختلف پیرامون مرگ تختی، خودکشی او را برگزیند.
🔹فیلم، دوران کودکی تختی در منطقه «خانی آباد» تهران در سال های منتهی به ۱۳۲۰ را در جامعه ای سرتاسر نکبت آلود و فقیر ترسیم می کند و در این چهره پردازی مسیر #افراط را طی می کند. از کودکی که می خواهد از خانواده خود #دفاع کند ولی #توان ندارد و به شدت #کتک می خورد. در کشتی محله ای با کودکان شکست می خورد و وقتی به سمت جوانی در سال ۱۳۲۷ می رسد، در تست های اولیه کشی #مردود می شود. اما تلاش و کوشش را ادامه می دهد تا در نهایت در فاصله کمتر از سه سال #دوبنده تیم ملی را برتن کند و این نقطه آغاز قهرمانی های اوست. مرد پرافتخار کشتی ایران در دهه ۵۰ میلادی (۳۰ شمسی) که یک طلا و دو نقره المپیک و چندین مدال جهانی را #درو می کند.
نقطه #قوت فیلم، بدون تردید #بازسازی فوق العاده #توکلی در خلق فضاهای مختلف فیلم است. اوج این بازسازی در تصویرپردازی سکانس فینال #المپیک ۱۹۵۶ #ملبورن است؛ این تنها #صحنه_کشتی فیلم است که به خوبی توسط فیلمساز بازسازی شده است. در سایر بازسازی ها و چهره پردازی نیز فیلم، #فراتر از سطح سینمای ایران است. گاه میان حالت #مستندگونه و #درام در تعلیق افتاده اما کوشش توکلی در این تصویرسازی، مخاطب را درگیر می کند.
🔹«تختی» توکلی در یک کلمه خلاصه می شود: « #مردم ». در اینکه تختی قهرمان، پهلوان و #ماندگار شد چون نسبت به مردم #متواضع و #خاکی بود و خود را نسبت به آنها #مسئول می دانست تردیدی نیست. اما #اغراق فیلمساز در کمک های گوناگون تختی به مردم که تقریبا در بیش از ۱۰ تا ۱۵ #سکانس به شکل های مختلف دیده می شود، باعث پس زدن مخاطب می شود. تختی #مردمی و مردم دار بود و در میان مردم بود و مسئله مردم، مسئله او بود، ولی در یک درام حدود ۱۰۰ دقیقه ای پرداخت تا این حد اغراق آمیز به این مسئله، از گیرایی مطلب می کاهد. تختی توکلی از این جهت علاقه مند دکتر #مصدق است و در بیش از ۵ مورد آن را مورد تأکید قرار می دهد؛ تختی توکلی دلبسته آیت الله #طالقانی و عضو #حزب_ملی است اما کنش اجتماعی فعال ندارد.
🔹«تختی» در فیلم شخصیتی است که دچار تطور و #تحول می شود؛ اما مخاطب این تطور و تحول را به صورت ملموس نمی بیند و اساسا این تحول را فهم نمی کند. سیر این تطور و تحول در فردی که تصور می شد استعداد کشتی ندارد و بعد اولین مدال طلای تاریخ ایران در کشتی را کسب می کند و بعد تبدیل به یک قهرمان #افسرده می شود، چندان مشخص نیست. برای خلق قهرمان، فهم تطور شخصیت او در دل درام ضرورت دارد و نریشن های فیلم هم کمکی به این ماجرا نمی کند. برای خلق سینما #تصویر است که #اصالت دارد و فیلم با ذکر برخی مطالب از سوی #راوی (مانند برخی فعالیت های سیاسی تختی) عملا مجموعه اطلاعات #ویکی_پدیایی در اختیار مخاطب قرار می دهد. تصویری کلان و کلی از یک قهرمان تاریخی.
👆👆 #ادامه_مطلب 👆👆
✅ #یادداشت_رشد
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «شبی که ماه کامل شد»
🔶 عاشقانه تراژیک اما زنانه...
🔹چهارمین اثر نرگس #آبیار در قامت #فیلمساز، فیلم خوبی نیست. حداقل به اندازه ای که برنده ۷ سیمرغ جشنواره در بخش های اصلی شود و جایزه بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کند؛ #خوب_نیست. نفس انتخاب « #سوژه_جسورانه » و کاری به غایت دشوار با جغرافیای خاص منطقه سیستان و بلوچستان #تحسین_برانگیز است؛ اما برای فیلم خوب شدن مسیر را کامل طی نکرده است. عاشقانه ای که در دنیای خشونت های افراطی به مرور رنگ می بازد.
🔹فیلم با عاشقانه ای #شبه_هندی و با مکث هایی متأسفانه عمدتا #اروتیک و #سطحی آغاز می شود. عبدالحمید، پسر جوان و فروشنده بلوچی که در مغازه عاشق دختری به نام فائزه می شود. فیلم بدون وجه دراماتیک، در نیمه اول عاشقانه این دو است؛ گرچه تلاش دارد در پیرنگ های قصه، زمینه های بروز #بحران را آماده کند، اما طولانی شدن بیش از حد آن، #درام را به معنای واقعی کلمه #سقوط می دهد. نیمه دوم فیلم #امنیتی است؛ روایت #زنانه از گروه #تکفیری عبدالمالک ریگی در جنوب شرق کشور. جایی متوجه می شویم عبدالمالک برادر عبدالحمید است. دوربین فیلمساز بعد از نشان دادن جغرافیای زیبای بلوچستان، به پاکستان می رود تا از نزدیک ما را با وجوه ضد انسانی و خشونت آمیز این گروه تکفیری آشنا کند.
🔹فیلم روایت زنانه ریشه ها و عملکرد این گروه تکفیری است؛ روایت قصه ای واقعی که آبیار به جهت علاقه ذاتی خود که در فیلم های گذشته نشان داده است؛ از منظر زنانه به #سوژه نگریسته است. حُسن این انتخاب، #نوآوری و بیان #انسانی قصه است؛ اما ایراد بزرگش آن است که فیلم به #غایت_محتاط، منفعل و احساسی است تا #شخصیت_ساز؛ انسان پرور و خالق قهرمان.
نرگس آبیار، از #نویسندگی به #سینما رسیده است؛ پس احتمالا باید بداند که وجه مشترک ادبیات و سینما به عنوان دو مدیوم هنری آن است که باید «انسان» بسازد و با خلق شخصیت قهرمانی، برای ما از واقعیت به #حقیقت پُل بزند. اتفاقی که به هیچ وجه نمی افتد.
🔹بهترین فیلم جشنواره سی و هفتم، روایت تطور شخصیت عبدالحمید شاعر و عاشق پیشه به یک تکفیری ضد انسان است؛ در این راه می خواهد وجوه انسانی این تکفیری را برایمان نمایان کند تا با نگاه واقع بینانه ای این جانورهای آدم نما را بشناسیم. پسری که تحمل دیدن کشته شدن یک #بزغاله را ندارد؛ در انتها به راحتی سر انسان می برد. اما این تطور شخصیت و روایت آن از منظر همسرش فائزه؛ فیلم را موضع #انفعال محض قرار می دهد. قهرمان ملی این قصه کیست؟ فائزه زن منفعل و نیمه خنگ یا پلیس امنیتی محتاط و منفعل؟ آنچه فیلم نمایان می کند بیشتر هنرمندی خانواده از مردمان #بلوچ است که همه به گروه های تکفیری پیوسته اند جز یک نفر که آن یک نفر هم در نهایت در «شبی که ماه کامل است» نشان می دهد یک تکفیری دو آتیشه است.
👇👇 #ادامه_مطلب 👆👆