eitaa logo
مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع)
2.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
167 ویدیو
10 فایل
﷽ ✅ کانال مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام ✔️ نظر، انتقاد و پیشنهاد 🆔 @rushdadmin ✔️ سایت مرکز ↙️ ✅ http://rushd.ir ✔️ کانال بله و تلگرام ↙️ ✅ @Rushdisu ✔️ اینستاگرام ↙️ ✅ instagram.com/Rushd.ir —---------------------
مشاهده در ایتا
دانلود
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «تختی» ساخته بهرام توکلی 🔶چگونه زیستن یا چگونه مُردن؟ مسئله این است ✴️ آخرین اثر ، فیلمی است؛ می خواهد به یکی از مهم ترین چهره های نیم قرن اخیر ایران بپردازد؛ با مسامحه می خواهد زندگی یک سلبریتی دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی که نه در فضای مجازی که در متن زندگی مردم تبدیل به یک شده است را روایت کند. می خواهد بعد از دو دهه، کار نیمه تمام مرحوم «علی حاتمی» را تمام کند. « » متعلق به سینمایی است که می خواهد در جستجوی قهرمان باشد؛ می خواهد زندگی یک قهرمان ملی را از کودکی تا آخرین لحظات زندگی اش تعریف کند. ساختن قهرمان برای مخاطبی که خود با این اسطوره به شکل واقعی و ذهنی زندگی کرده است؛ کار دشواری است. خطر اسطوره زدایی در کمین فیلمساز است؛ اما فیلمساز مهم این سال های ما، این را پذیرفته تا از زندگی پر ماجرای او یک سینمایی خلق کند. 🔹فیلم از ۱۵ دی ماه ۱۳۴۶؛ دو روز قبل از مرگ تختی در اتاق ۲۳ هتل آغاز می شود؛ از دفترخانه رسمی که تختی برای تنظیم وصیت نامه اش رفته است و بعد از لحظه مرگ تختی، به دوران کودکی او فلش بک می خورد. مرگ تختی یک است؛ کاش راز هم باقی می ماند اما برای فیلمساز ما گویی آن چنان که بارها تأکید کرده است؛ تختی است نه انتهای آن و چگونه از چگونه مُردنش دارای اهمیت بیشتری است. بدین جهت به شکل کامل در ابتدا و انتهای فیلم صحنه تختی را با صراحت نمایش می دهد تا از انتهای تراژیک زندگی بزرگترین چهره ورزشی و پهلوانی سخن بگوید. از یکی از تلخ ترین فیلمسازان سینمای ایران که در کارهای قبلی نیز نوعی پوچی و تلخی را می توان ردیابی کرد؛ قابل انتظار است که در میان سناریوهای مختلف پیرامون مرگ تختی، خودکشی او را برگزیند. 🔹فیلم، دوران کودکی تختی در منطقه «خانی آباد» تهران در سال های منتهی به ۱۳۲۰ را در جامعه ای سرتاسر نکبت آلود و فقیر ترسیم می کند و در این چهره پردازی مسیر را طی می کند. از کودکی که می خواهد از خانواده خود کند ولی ندارد و به شدت می خورد. در کشتی محله ای با کودکان شکست می خورد و وقتی به سمت جوانی در سال ۱۳۲۷ می رسد، در تست های اولیه کشی می شود. اما تلاش و کوشش را ادامه می دهد تا در نهایت در فاصله کمتر از سه سال تیم ملی را برتن کند و این نقطه آغاز قهرمانی های اوست. مرد پرافتخار کشتی ایران در دهه ۵۰ میلادی (۳۰ شمسی) که یک طلا و دو نقره المپیک و چندین مدال جهانی را می کند. نقطه فیلم، بدون تردید فوق العاده در خلق فضاهای مختلف فیلم است. اوج این بازسازی در تصویرپردازی سکانس فینال ۱۹۵۶ است؛ این تنها فیلم است که به خوبی توسط فیلمساز بازسازی شده است. در سایر بازسازی ها و چهره پردازی نیز فیلم، از سطح سینمای ایران است. گاه میان حالت و در تعلیق افتاده اما کوشش توکلی در این تصویرسازی، مخاطب را درگیر می کند. 🔹«تختی» توکلی در یک کلمه خلاصه می شود: « ». در اینکه تختی قهرمان، پهلوان و شد چون نسبت به مردم و بود و خود را نسبت به آنها می دانست تردیدی نیست. اما فیلمساز در کمک های گوناگون تختی به مردم که تقریبا در بیش از ۱۰ تا ۱۵ به شکل های مختلف دیده می شود، باعث پس زدن مخاطب می شود. تختی و مردم دار بود و در میان مردم بود و مسئله مردم، مسئله او بود، ولی در یک درام حدود ۱۰۰ دقیقه ای پرداخت تا این حد اغراق آمیز به این مسئله، از گیرایی مطلب می کاهد. تختی توکلی از این جهت علاقه مند دکتر است و در بیش از ۵ مورد آن را مورد تأکید قرار می دهد؛ تختی توکلی دلبسته آیت الله و عضو است اما کنش اجتماعی فعال ندارد. 🔹«تختی» در فیلم شخصیتی است که دچار تطور و می شود؛ اما مخاطب این تطور و تحول را به صورت ملموس نمی بیند و اساسا این تحول را فهم نمی کند. سیر این تطور و تحول در فردی که تصور می شد استعداد کشتی ندارد و بعد اولین مدال طلای تاریخ ایران در کشتی را کسب می کند و بعد تبدیل به یک قهرمان می شود، چندان مشخص نیست. برای خلق قهرمان، فهم تطور شخصیت او در دل درام ضرورت دارد و نریشن های فیلم هم کمکی به این ماجرا نمی کند. برای خلق سینما است که دارد و فیلم با ذکر برخی مطالب از سوی (مانند برخی فعالیت های سیاسی تختی) عملا مجموعه اطلاعات در اختیار مخاطب قرار می دهد. تصویری کلان و کلی از یک قهرمان تاریخی. 👆👆 👆👆
📄 نقدی کوتاه بر فیلم «شبی که ماه کامل شد» 🔶 عاشقانه تراژیک اما زنانه... 🔹چهارمین اثر نرگس در قامت ، فیلم خوبی نیست. حداقل به اندازه ای که برنده ۷ سیمرغ جشنواره در بخش های اصلی شود و جایزه بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کند؛ . نفس انتخاب « » و کاری به غایت دشوار با جغرافیای خاص منطقه سیستان و بلوچستان است؛ اما برای فیلم خوب شدن مسیر را کامل طی نکرده است. عاشقانه ای که در دنیای خشونت های افراطی به مرور رنگ می بازد. 🔹فیلم با عاشقانه ای و با مکث هایی متأسفانه عمدتا و آغاز می شود. عبدالحمید، پسر جوان و فروشنده بلوچی که در مغازه عاشق دختری به نام فائزه می شود. فیلم بدون وجه دراماتیک، در نیمه اول عاشقانه این دو است؛ گرچه تلاش دارد در پیرنگ های قصه، زمینه های بروز را آماده کند، اما طولانی شدن بیش از حد آن، را به معنای واقعی کلمه می دهد. نیمه دوم فیلم است؛ روایت از گروه عبدالمالک ریگی در جنوب شرق کشور. جایی متوجه می شویم عبدالمالک برادر عبدالحمید است. دوربین فیلمساز بعد از نشان دادن جغرافیای زیبای بلوچستان، به پاکستان می رود تا از نزدیک ما را با وجوه ضد انسانی و خشونت آمیز این گروه تکفیری آشنا کند. 🔹فیلم روایت زنانه ریشه ها و عملکرد این گروه تکفیری است؛ روایت قصه ای واقعی که آبیار به جهت علاقه ذاتی خود که در فیلم های گذشته نشان داده است؛ از منظر زنانه به نگریسته است. حُسن این انتخاب، و بیان قصه است؛ اما ایراد بزرگش آن است که فیلم به ، منفعل و احساسی است تا ؛ انسان پرور و خالق قهرمان. نرگس آبیار، از به رسیده است؛ پس احتمالا باید بداند که وجه مشترک ادبیات و سینما به عنوان دو مدیوم هنری آن است که باید «انسان» بسازد و با خلق شخصیت قهرمانی، برای ما از واقعیت به پُل بزند. اتفاقی که به هیچ وجه نمی افتد. 🔹بهترین فیلم جشنواره سی و هفتم، روایت تطور شخصیت عبدالحمید شاعر و عاشق پیشه به یک تکفیری ضد انسان است؛ در این راه می خواهد وجوه انسانی این تکفیری را برایمان نمایان کند تا با نگاه واقع بینانه ای این جانورهای آدم نما را بشناسیم. پسری که تحمل دیدن کشته شدن یک را ندارد؛ در انتها به راحتی سر انسان می برد. اما این تطور شخصیت و روایت آن از منظر همسرش فائزه؛ فیلم را موضع محض قرار می دهد. قهرمان ملی این قصه کیست؟ فائزه زن منفعل و نیمه خنگ یا پلیس امنیتی محتاط و منفعل؟ آنچه فیلم نمایان می کند بیشتر هنرمندی خانواده از مردمان است که همه به گروه های تکفیری پیوسته اند جز یک نفر که آن یک نفر هم در نهایت در «شبی که ماه کامل است» نشان می دهد یک تکفیری دو آتیشه است. 👇👇 👆👆