.
🏡
خانهای بینظیر و گرانبها، به قیمتی ناچیز
مردی از ملوک جبل هرسال به حجّ مشرَّف میشد و در مدینه بر امام صادق علیه السلام وارد میگردید و حضرتش در خانه ای از خانههای خود از وی پذیرائی میفرمود و مدّت سفر و اقامتِ او هم قبل از رفتن به حجّ و بعد از آن در مدینه به طول میانجامید.
او در سالی هنگام تشرُّف به حجّ، شرفیاب محضر امام شد و با تقدیم ده هزار درهم نقد از حضرت خواست خانه ای برای وی در مدینه خریداری نمایند که از آن پس مزاحم ایشان نشود.
امام پول را گرفتند و خواسته او را پذیرفتند و چون آن مرد جبلی از مکّه برگشت و خدمت امام رسید از معامله خانه و مشخّصات و محل آن سراغ گرفت.
امام فرمود: بلی، و نوشته سند مانندی به عنوان قباله خانه به وی تسلیم نمود بدین شرح:
بسم اللّه الرَّحمن الرَّحیم
فروشنده: جعفر بن محمّد
خریدار: فلان، فرزند فلان جبلی
مورد معامله: خانهای در بهشتِ فردوس
مشخّصات: محدود به حدود اربعه، بدین ترتیب:
حدّ اوّلش به خانه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم
حدّ دومش به خانه امیرالمؤمنین علیه السلام
حدّ سومش به خانه حسن بن علی علیه السلام
حدّ چهارمش به خانه حسین بن علی علیه السلام
مبلغ: ده هزار درهم
پس همینکه آن را خواند با چهره باز و خندان گفت: بلی، قربانت شوم! من بدین معامله راضی شدم.
آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: در مدینه گروهی از سادات و علویین هستند که در حال تنگدستی و سختیِ معاش به سر میبرند و من مالی را که از تو گرفتم در بین فرزندانِ حسن و حسین علیه السلام تقسیم کردم، و طبق آنچه نوشتم امیدوارم خداوند قبول فرماید و به تو در بهشت پاداش مرحمت کند.
آن مرد جبلی در حالی که آن نوشته را با خود به همراه برد، از مدینه خارج و به محل خود برگشت و طولی نکشید که مریض شد و چون مشرِف به موت گردید، کسانِ خود را احضار و با قَسَم از آنان خواست آن نوشته را همراهش در قبر گذارند، و آنها هم چنین کردند.
پس چون فردای آن روز بر سر قبرش رفتند، آن قباله را برفرازِ قبر دیدند، که بر آن نوشته شده بود: به خدا قسم! ولیِّ خدا، جعفر بن محمد بدانچه گفته بود (که خانه ای برای من در بهشت معامله و محدود به... )
وفا کرد.
📔 مناقب، ج۴، ص۴۳۴
#امام_صادق #داستان_بلند
🔰
@DastanShia