♻️| جهل بهتر از علم ناقص 🔰 حجت الاسلام عباس افروزی/ خاطره ای از اولین جلسۀ کلاس مناهج استاد علی فرحانی 🔸یادم هست در اولین جلسه ای که استاد شیخ علی فرحانی تدریس کتاب شریف «مناهج» را شروع کردند، مطلبی را فرمودند که آن زمان ذهنم را درگیر کرده بود و نمی توانستم آن را درست بفهمم و هضم کنم. 🔹ایشان در بین نکاتی که به عنوانِ مقدمۀ شروع تدریس کتاب مناهج بیان می کردند فرمودند: یکی از اسباب مظلومیت بُعد علمی حضرت امام «ره» و مطرح نشدن عظمت علمی ایشان در فضای حوزه های علمیه، کامل و همه جانبه فرانگرفتن مبانی علمی و نظام فکری ایشان توسط شاگردان و مروّجینشان بوده است. 🔅 بعد به عنوان یک قاعده کلی فرمودند: اساسا وقتی یک نظام راقی و پیشرفته عرضه می شود - چه در زمینۀ علم اصول، چه فلسفه، چه عرفان و هر علم دیگر- تا زمانی که متعلّم یک دور کامل آن علم را فرانگیرد و چفت و بست های همۀ ابواب را به صورت یک نظام منسجم در ذهن نچیند و نهایات را به بدایات برنگرداند، آن شاگرد هر چقدر هم سعی کند نمی تواند تصویر صحیحی از آن نظام راقی ارائه دهد و ترویج و دفاعیه اش از آن نظام علمی در نهایت نتیجۀ عکس خواهد داد. لذا جهل او به آن نظام علمی خیلی بهتر است از ناقص فراگرفتن آن. ‼️ قبول و درک این مطلب بر من خیلی سنگین و سخت بود. آخر فراگرفتن یک نظام صحیح و درست ولو کامل و همه جانبه نباشد، بهتر است از جهل نسبت به آن. قطعا بهره ای از آن نظام صحیح بردن و جرعه ای از آن دریا نوشیدن بهتر است از اینکه اساسا آن مسائل آن نظام صحیح هیچ چیز را صید نکرده باشد و در سواحل علم حیران و سرگردان پرسه بزند! 🔸همچنان قبول این مطلب بر بنده سنگین بود (آخر حسنِ علم و قبحِ جهل ذاتی است نه إقتضاء و نه لا إقتضاء) چطور جهل و وارد نشدن در نظام فکری راقی بهتر از ناقص یادگرفتن آن!؟ 🔹تا اینکه به حسب اتفاق شبی مقدمۀ کتاب شریف «کسر اصنام الجاهلیه فی الردّ علی الصوفیه» را مطالعه می کردم. آنجا مرحوم ملاصدرا «أعلی الله مقامه» خیلی زیبا توضیح می دهند که یکی از علل انحراف و پدید آمدن فرقه های ضالّه، کسانی است که به شوق فهم حقایق و معارف دینی وارد حوزه می شوند اما به علل متعدد درس ها را ناقص یاد می گیرند و سؤالاتشان برطرف نمی شود. بعد از گذشت زمان گمان می برند که حق و حقیقت را فهمیده و با فهم ناقص خود شروع به ترویج دین و اشکال گرفتن به سخنان علمای حق می کنند. 🔸نکتۀ جالب این بود ایشان صریحا می فرمایند که بعضی افراد اساسا ایمان تقلیدی و آشنایی با واسطه و دورادورشان با معارف دینی خیلی بهتر است از اینکه علوم و معارف دین را ناقص بفهمند. 🔻و باز شبی به حسب اتفاق رساله ای خواجه نصیرالدین طوسی «رضوان الله تعالی علیه» به اسم «رسالۀ فی الإعتقاد الذی لابدّ لکلّ مکلّف منه» می خواندم که آنجا نیز ناقص فهمیدن مسائل و عدم تفکیک حیثیات را موجب گمراهی شمرده است و تقلید و تعبّد را بسی بهتر از فهم ناقص دانسته است: «لهذا زجر السّلف البحث و التفتيش عن الكلام فيه، و إنّما زجروا عنه ضعفاء العوام، و أمّا أئمة الدّين فلهم خوض غمرة الإشكالات، و منع العوام جرى مجرى منع الصّبيان عن شاطئ دجلة خوفا من الغرق، و رخّصوا الأقوياء فيه رخصة الماهر في صنعة السّباحة، إلّا أنّ هنا موضع غرور و مزلّة قدّم و هو أنّ كلّ ضعيف في عقله راج من اللّه تعالى في كمال عقله، و نظر نفسه أن يقدر على إدراك الحقائق كلّها، و أنّه من جملة الأقوياء، فرّبما يخوضون فيغرقون في بحث الجهات من حيث لا يشعرون». ♨️با خواندن این عبارات، کمی سختیِ هضم آن مطلبی که استاد درمورد ضرر ناقص فهمیدن نظام علمی فرموده بودند برطرف شد. اما در عین حال که مضمون عبارت ملاصدرا و خواجه و مطلب استاد مناط واحد داشتند، اما هنوز ذهنم از قبول این مطلب و تصدیق آن سرباز می زد و وحدت مناط را با دلائل گوناگون رد می کرد. چراکه آنجا بحث عوام است و تقلید (نه جهل) و اینجا بحث از علما و مدرّسین حوزه است و جهل. 🔸تا اینکه به عبارتی از شهید مطهری «رضوان الله علیه» در کتاب آشنائی با قرآن، ج2، ص:89 برخوردم که مستقیم دست روی موضوع گذاشته و به صورت یک کلی، ضرر علم ناقص از جهل بیشتر می دانند و از عبارت شیخ الرئیس «رضوان الله تعالی علیه» و اشعار دیگران شاهد می آورند: 🔻«ما دو جور جهل داريم: جهل بسيط و جهل مركّب. جهل بسيط آن است كه انسان چيزى را نمى‏ داند ولى خودش هم مى‏ داند كه نمى‏ داند. اين‏گونه جهل زود برطرف مى‏ شود، زيرا وقتى انسان چيزى را نداند، و بداند كه نمى‏ داند، در مقام دانايى آن برمى‏ آيد و يا لااقل به حرف ديگران گوش مى‏ دهد كه اگر حقيقت است بپذيرد. بالاخره اين جهل خيلى خطر ندارد. 🔻ولى جهل مركّب آن است كه انسان نمى‏ داند ولى نمى‏ داند كه نمى‏ داند. اين‏گونه جهل علاج‏ ناپذير است، چون غرور نمى‏ گذارد جهل برطرف شود؛ چنان‏كه اغلب مدعيان روشنفكرى اين‏چنين‏ اند و به دليل اينكه هيچ نمى‏ فهمند اين ادعا را دارند! بو على سينا در كتاب‏ اشارات‏ جمله‏ اى دارد و به طورى كه يادم مى‏ آيد مى‏ گويد: «ايّاكَ وَ فَطانَةً بَتْراءَ» بترس از زرنگى ابتر، يعنى از زرنگى ناقص و نيمه زرنگى. منظور اين است كه انسان خوب است يا ساده باشد و يا عاقل و فهميده كامل. آدمهاى ساده خودشان هم معمولًا مى‏ فهمند كه ساده هستند ولى افراد نيم زرنگ كه در بعضى موارد زرنگ هستند خيال مى‏ كنند خيلى زرنگند و همواره كارهاى خود را خردمندانه مى‏ دانند. اين‏گونه افراد احمق‏ترين مردم و گرفتارترين آنها هستند. غزالى جمله‏ اى دارد كه مى‏ گويد: همه چيز وجود ناقصش از عدم محض بهتر است جز علم و دانش. يعنى مثلًا سلامتى و يا مال و ثروت اگر انسان هر مقدارى داشته باشد از آنكه هيچ نداشته باشد بهتر است ولى علم و دانش اين‏گونه نيست. انسان از است چون خيال مى‏ كند خيلى باسواد است و هيچ گاه دنبال تكميل آن نمى‏ رود. اين بيت گويا از سنايى است كه مى‏ گويد: رنجش هر کسی ز یک چیز است رنجش من ز نیم دیوانه است اين شاعر مى‏ گويد: عقل هم نظير علم است. يا انسان بايد ديوانه كامل باشد و يا عاقل كامل. نيمه عاقل و نيمه ديوانه از ديوانه كامل ضررش بيشتر است. 🔅روشن است که مراد از آوردن این عبارات به دست آوردن مناط است و خود عبارات مد نظر نیست. مثلا عبارت شهید درمورد منافقان روشنفکر است که یقولون أَنؤمن کما آمن السفهاء! @almorsalaat