💢التفات به خارج، دلیل مطابقت
🔰شهید مطهری
🔸به عقيده حکماي اسلامي حقيقت علم و آگاهي (نسبت به اشياء خارج) حصول ماهيت شيء خارجي در ذهن است؛ يعني آنگاه که به چيزي علم پيدا ميکنيم ذات و ماهيت آن شيء در ذهن ما وجودي ديگر پيدا ميکند. علت اينکه پس از پيدايش صورت يک شيء معين در ذهن، ما التفات به خارج پيدا ميکنيم و اين صورت مانند آيينهاي است که خارج را ارائه ميدهد و خارج را بر ما منکشف ميکند، اين است که صورت ذهني ما ظهور ماهيت و ذات شيء خارجي است. علت اينکه اين صورت، ظهور ماهيت خارجي است اين است که واقعاً همان ماهيت در مرحله ذهن وجود ديگري پيدا کرده است؛ يعني آنگاه که مثلًا انسان يا سنگ يا عدد يا خط و ... را تصور ميکنيم واقعاً در ذهن ما انسان، سنگ، عدد، خط و ... وجود پيدا ميکند ولي نحوه وجود انسان ذهني يا سنگ ذهني با نحوه وجود انسان و سنگ خارجي دوتاست.
🔸در اينکه وجود ذهني وجود عليحده و جداگانهاي است غير از وجود خارجي، شکي نيست، زيرا قطعاً و مسلماً وجود خارجي به ذهن ما منتقل نميشود، و اگر همچنانکه وجود خارجي مغاير وجود ذهني است ذات و ماهيت شيء خارجي نيز مغاير ذات و ماهيت شيء ذهني باشد و ذهن با خارج نه از لحاظ وجود تطابق داشته باشد و نه از لحاظ ذات و ماهيت، پس فرقي ميان علم و جهل مرکب نخواهد بود، همه علمها جهل مرکب خواهد بود و کوچکترين ارزشي براي ادراکات نخواهد بود و به عبارت ديگر به هيچ وجه علوم و ادراکات بشري کشف واقعيات نخواهد بود، بلکه هرگز بشر توجه و التفات به خارج پيدا نميکرد و صور علمي و ادراکي مانند ساير حالات نفساني بود از قبيل لذّت و درد و غيره.
🔸مثلًا ما در ذهن خود صورتهايي داريم از فضا، مادّه، انرژي، حرکت، تکامل، زمان، مکان، روح، جسم، انسان، حيوان و ... و همين صورتهاست که واقعيت فضا، مادّه، انرژي، حرکت و ... را به ما مينماياند و ارائه ميدهد. اکنون ميگوييم اگر آنچه ما آن را فضا يا مادّه و يا ... تصور ميکنيم، به عبارت ديگر اگر آنچه به نام فضا و مادّه و ... در ذهن ما وجود دارد، در خارج وجود نداشته باشد بلکه آنچه در خارج وجود دارد ذات ديگر باشد، پس هيچ نوع انطباقي ميان علم و معلوم نيست و آنچه در خارج است ممکن است چيزي باشد که هرگز به تصور ما نيامده و نخواهد آمد؛ بلکه اگر هيچ نوع انطباقي ميان علم و معلوم نباشد هيچ دليلي در کار نيست که اساساً چيزي در خارج وجود دارد. اگر واقع نمايي را از علم بگيريم تمام انديشههاي ما جهل اندر جهل و «ظُلُماتٌ بَعضُها فَوق بَعضٍ» خواهد بود.
🔸پس انکار تطابق ماهوي ميان علم و معلوم، انکار واقع نمايي علم و ادراک است، و انکار واقع نمايي علم و ادراک به معني مساوي بودن علم با جهل مرکب است، و مساوي بودن علم با جهل مرکب مساوي است با نفي و انکار و لااقل ترديد در جهان خارج از ذهن. پس انکار وجود ذهني مساوي است با سوفسطائيگري و سقوط در درّه ايدئاليسم.
📚شرح منظومه ص۴۹
#اندیشه_مطهر
#معرفت_شناسی #فلسفه
@fater290