✅ آیت‌الله علیدوست در درس خارج «فقه سیاسی» مطرح کرد؛ 🔻 تعینات دال بر عدم اعتبار رأی مردم ✅ دلیل دوم: اسناد نقلی دال بر جانشینی فقیه در عصر غیبت از معصوم علیهم السلام در اداره امور اجتماع و مسلم انگاری عدم اعتبار رأی مردم در اداره شئون آنها در عصر حضور امام علیه السلام. ❇️ مقبوله ابن حنظله: قال سألت أبا عبْد اللَّهِ (ع) عنْ رجلین من أصحابنا بینهما منازعة فی دَین او میراث فتحاکما إلى السلطان وَ إلى القضاة أیحلّ ذلِکَ؟ ... ⬅️ این روایت از جمله پر بحث ترین روایت باب فقه است که بیشترین بحث را از جهت سند و دلالت به خود اختصاص داده است. امام خمینی از این روایت دفاع کرده و بر این باور میباشد که اگر هم روایت حسنه باشد، آن را می‌پذیریم. 🔻 دلالت روایت: ⬅️ با توجه به سوال و جواب مشخص می شود که روایت در خصوص قضا است در حالی که بحث از ولایت عامه می‌باشد. امام خمینی بر این نظر است که روایت در مقام طراحی اصل کلان سیاسی است و از این روایت سه مطلب استفاده می شود نخست: مراد از فقیه، قاضی است. دوم: فقیه والی است و سوم: مراد از ولایت اداره همه شئون انسان است. در نتیجه امام بر این باور است که با استناد به این روایت می توان گفت رای مردم جایگاهی ندارد. ⬅️ بنظر می‌رسد مطالب ناظر به این روایت باید در دو بخش بررسی و نقد داوری بیان شود: 🔻 بررسی: ⬅️ از روایت حداقل سه برداشت کلان می‌شود؛ 1️⃣ اثبات ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی که امام صادق (ع) آن را طراحی می‌کند. دلیل این سخن بخشی از کلام امام است که می‌فرماید: «فإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً» کلمه حاکم در این جمله اختصاص به زمان حضور ندارد و قطعا مراد از آن زمان غیبت است. بر اساس این برداشت نباید روایت را محصور در موضوع قضاوت کرد. 2️⃣ آیت الله نائینی می فرماید به دلیل تعبیر «قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً» منحصر به قضاوت نیست و نظر به ولایت عامه دارد. اما مراد از ولایت چنین نیست که در همه شئون دخالت کند. 3️⃣ این روایت مختص به قضا است و مراد از حاکم در آن قاضی است و متعرض شأن ولایت نشده است. ————————— 🔎@fiqhenezam_com