موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
#اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم #استاد_فلاح ☑️ یادداشت شماره 5⃣ ⚪️ #مقاله_دوم 🔷#فلسفه_سفسطه 🔘معمولا سف
☑️ یادداشت شماره 6⃣ ⚪️ 🔘 اگر کسی اصل ادراک عقلی را قبول نکند چگونه می خواهید با او حرف بزنید. در حالیکه شهید مطهری می گوید شما اگر معرفت شناسی نداشته باشید هستی شناسی ندارید. شما می خواهید او را به هستی شناسی دعوت بکنید که در پی کشف واقعیت است نه چیز دیگر. این هستی شناسی متهم است به شعر بافی و ایده آلیسم و جزم گرایی و افراطی گری و دگم اندیشی. 🔘 بحث از معرفت شناسی چند شکل است، این بحث از معرفت شناسی که علامه در مقاله سوم مطرح می کند، ناظر به مستشکل است. یک موقع شما می گویید اینجا یک دریاچه هست، الان نگاه می کنم می بینم نیست. یک موقع می گویی ادراک مادی است. وقتی می گوید علم مادی است هستی شناسی علم شد، خود مستشکل گزاره هستی شناسانه آورده است. وقتی مستشکل می گوید علم مادی است در واقع از هستی شناسی علم می گوید. 🔘 مرحوم علامه می گوید اگر بحث ها را اینطوری بکنی این بحث در فلسفه اسلامی در عقل و عاقل و معقول بحث می شود و آنجا اثبات می کنیم که علم مجرد است و شما دارید اشتباه می کنید. فلذا این از یک دسته از بحث های هستی شناسانه متاخر است. 🔘 این اشکال را در مقاله اول و دوم مطرح نکرد. آنجا بحث هستی شناسانه نیست، فرق است بین اینکه بگویید تصویر ذهنی آیا تصویر از خارج است یا سنخ این تصویر از چه جنسی است؟ ایشان اینجا می خواهد بگوید علم مطلقا مادی نیست، این در فلسفه اسلامی بحث قدیمی است شاید یک شبهه جدید هم این ها مطرح کرده بانشد ولی پرونده پرونده ای قدیمی است. و این هم به این معنا نیست که شناخت شناسی کلا متاخر از فلسفه است. 🔘 مباحث شناخت شناسی از مباحث هستی شناسی متاثر می شود. مثلا گاهی یک سری بحث های انسان شناختی در تحلیل های شما از شناخت تاثیر می گذارد. مستشکل واقعا اشکال شناخت شناسانه ای واقعا کرده ولی شما در مقام پاسخ از یک سری گزاره های انسان شناختی و نسبت روح با خارج استفاده می کنید مستشکل قانع می شود و می گوید عجب من این تلقی را نداشتم. شاید اگر بخواهد پافشاری بکند بتواند. ولی یک سری بحث های هستی شناسی که وسط می آوری او احساس می کند باید تحلیلش را عوض بکند. 🔘 یک دسته بحث های معرفت شناسی حتما مقدم بر هستی شناسی است. ولی این به معنای مقدم بودن مطلق شناخت شناسی بر هستی شناسی نیست؛ حتی به معانی وسیع تری می شود گفت که بحث های شناخت شناسی از هستی شناسی متاخر است. البته به این معنا که در همه جا می شود بحث معرفت شناسانه کرد و گفت این چیزی که تو ادعای شناخت می کنی را من توهم شناخت می دانم و آن را زیر سوال می برم، درست است که دسته ای از مباحث معرفت شناسی مقدم بر هستی شناسی است. در واقع اگر کسی بگوید که واقعیتی نیست بحث های هستی شناسی را شروع کرده است ولی اگر بگوید که شناخت واقعیت زیر سؤال است اینجا در بحث های معرفت شناسی است و این مقاله به همین معنای دوم از ارزش شناخت بحث می کند. 🔘 به همین دلیل مرحوم علامه به ماتریالیست ها می گوید که شما دارید بحث هستی شناسی می کنید و بحث های شما با دکارت و کانت فرق دارد. 🔘 پس می شود از زوایای مختلفی در مورد بحث شناخت بحث کرد، که حتی برخی زوایای آن بحث هستی شناسی بشود؛ خود بحث شناخت شناسی را نیز می توان از زاویه های مختلفی مورد بحث قرار داد مثلا از زاویه علم شناسی که خود علم شناسی هم پسینی و پیشینی دارد، و علم شناسی پسینی نیز چند جور است مثلا روان شناسی و جامعه شناسی رفتار عالمان. معرفت شناسی به معنای خصوص معرفت یک پویشی است که از ناحیه شناخت نباید بیرون برود، اگر شناخت را از جهت اجتماعی مورد بحث قرار دادی وارد بحث های جامعه شناسی می شود. آنجا اگر اقتدارات جامعه شناسی نداشته باشی درست نمی توانی بحث بکنی. 🔘شما می توانید شناخت را وسط بگذارید از زاویه های مختلفی بررسی بکنید، از زاویه حقوقی و تاریخی و ... و از زاویه فلسفی هم می توانید وارد بشوید، اینجا مستشکل از زاویه فلسفی وارد شده می گوید علم مادی است، مرحوم علامه می گوید جای این بحث اینجا نیست ولی شما چون گفتید مادی است و من می خواهم بگویم مجرد است می روم از فلسفه می آورم. سعی می کند فلسفه اش به چشم نیاید یک جورهایی اینجا بحث می کند که کمترین نیاز به مباحث فلسفی احساس بشود ولی این مستشکل بحث را آنتالوژیک کرده است. یک زاویه دیگر هم هست که از خود شناخت به شناخت نگاه می کنید آنجا اصل مباحث معرفت شناسی مطرح است. 🔵 مقرر: / تهیه پست: 📌 موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی https://eitaa.com/fvtt_ir