🍂🍃🍂🍃 📜 📌پارت بیست و پنج بالاخره رسیدیم خونه ریحانه اینا... ریحانه همونطور که خودم حدس زده بودم به مامانم خبر داده بود. و الا از مامانم بعید بود تا الان صدبار زنگ نزده باشه به گوشیم. رفتیم داخل، بعد از سلام و احوالپرسی رفتم تو اتاق ریحانه. ریحانه هم با دوتا برادرش یکم شوخی کرد و یه چیزی براشون خریده بود، که من فقط صدای جیغ از سره ذوقشون رو شنیدم. بعد از مدتی تقریبا طولانی ، ریحانه با سینی چای و بیسکوییت اومد داخل اتاق... تا سینی رو گذاشت رو زمین ، دکمه ضبط رو زدم.... _ راستی چه خبر از مهسا! معلوم شد کاره کیه؟ چرا کشتنش؟ _ کشتنش؟😅 کی گفته کشتنش _ همه میگن...باباش گفته که اینا دروغ میگن تومور داشته، سالمِ سالم بود دخترم _ نه عزیزم کاملا اشتباه به عرضتون رسوندن، دیشب با مامان داشتیم اخبار میدیدیم، که اتفاقا پدره مهسا بود..من آخراش رسیدم، از مامانم پرسیدم گفت: پدر مهسا بعد از اینکه کمی با جریان همراهی میکنه اعتراف میکنه که دخترش بیماری و تومور داشته. فیلمشم هست توی بیمارستان بالای سر دخترش. پرونده پزشکی اش که از هشت سالگی عمل جراحی مغز داشته و طی سال‌های گذشته، بارها به متخصصان مغز و اعصاب مراجعه کرده هم هست و گذاشتن توی اینترنت ندیدی مگه؟ باباش خودش میگه تو این سال گذشته، چند بار پیشِ پزشک متخصص غدد تو شهر تبریز رفته! _ اووووَههه...یه باز نشد یه چیز بگم جواب نداشته باشی.. ( توی ذهن بهار: وای اگه راست بگه چی؟ ولی خب همه میدونن کشتنش دیگه. ولش کن باید روی هدفم متمرکز بشم) بهار تا میخواست حرف بزنه، ریحانه گفت: - ببین اتفاقا از بس دارم هر روز این چیزارو جواب میدم و پیگیری میکنم، همه رو توی کانال خصوصی ام ذخیره کردن اینم فیلمش.. فیلم رو بهم نشون داد. بهار( تو ذهنش): راست میگه واقعا باباش همه این حرفا رو زده و تایید کرده. حالا چجوری ادامه بدم 😥 - از کجا معلوم تحت فشاراینارو نگفته باشه (خودمم میدونستم دارم چرت میگم ولی..) ریحانه با نگاه عجیبی بهم زل زده بود که مادر ریحانه در زد و باظرف میوه وارد اتاق شد. اَمون ندادم. خواستم نظره مادرش هم بپرسم.. _ خاله قبول دارین هیچ کس دنبال خون مهسا نیست همه شون دستشون توی یه کاسه است، از رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه بگیر تا نماینده ولی فقیه.. _ خاله جان مگه اخبار نمیبینی - آخه الان کسی دیگه تلویزیون نمیبینه . میگن اینا همش دروغ میگن - خب حالا راست رو کی میگه؟ گیر کردم لبامو بهم فشردم و چشام گردتر شد. خاله سارا با لبخند معنا داری ادامه داد: - حتما من و تو و اینترنشنال! - خااااله ماهواره داااارییییییین؟! - نه خاله جان همین تلویزیون داره حرفای اونوری هارو هم نشون میده در کنارش حقیقت رو هم نشون میده. اتفاقا همه اینایی که گفتی، تو کردستان ، وزیر کشور و سخنگوی دولت همه با دیداربا خانواده مهسا و پیگیری روزانه و علنی در حال رصد و بررسی هستند تا به نتیجه برسه. - ضرب و شتم چی؟!!! -هیچ ضرب و شتمی روی مهسا نشده بوده. فیلم کامل زمان دستگیری تا اعزام به بیمارستان که در اومده. توی اینترنشنال و منو تو نشون نمیدن نه؟ ریحانه که احساس غرور خاصی از جوابای مامانش میکرد. زد زیر خنده و گفت: - صد سال سیاااااه 😂 خاله سارا ادامه داد: - دخترم، من میدونم چون مردم و معاندین روی این ضرب و شتم، خیلی مانور میدن که به سرش ضربه خورده و بر اثر همون مرده، خیلی ها اومدن توی خیابون. ولی ماهم عقل داریم باید فکر کنیم توی برنامه دشمن نیفتیم. حتی پزشک قانونی ایران با حضور 15 دکتر متخصص تایید کردند که هیچ ضربه ای در کار نبوده ادامه داد و گفت: - فیلم اینم من دارم که اعلام میکنن همه شون هم توی جلسه بررسی هستن همین آقای وحیدی (وزیر کشور) که هر روز داره داستان مهسا رو پیگیری میکنه و توی صداوسیما آمارش رو میده گفت: ادعای مورد ضرب واقع شدن خانم مهسا امینی حین بازداشت کاملاً رد شد و اعلام نظر دربارۀ علت فوت مهسا نیز منوط به اعلام نتایج آزمایش‌های تشخیصی پزشکی قانونی شد. پزشکی قانونی هم که چند روز پیش اعلام موضع کرد . خونواده ریحانه کلا خیلی دقیق به همه چیز گوش میدن، خاله جوری الفاظ و گفته های وحیدی رو میگفت که مطمئن بودم،یه" واو " هم جانذاشته! متوجه شدم که خاله سارا با زیرکی چای و میوه به من و ریحانه تعارف کرد و بحث رو برد سمت دانشگاه من و رشته زبان. - خب بهار خانوم چه میکنی با رشته زبان؟ - وای خاله توی کلاس تک تکم از نظر درک مطلب و مکالمه .. همش استاد تشویقم میکنه ریحانه: - وقتی مربی ات مامان جونیه من باشه بایدم همین باشه🙂 دنبال فرصتی بودم که حرف احمدآقا رو وسط بکشم... ادامه دارد... 📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 🍂🍃🍂🍃 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚