🟢ماجرای عجیب و میزبانی از 📖هرگاه فتحعلی شاه به قصد زیارت )s( به قم مشرف می‌‎شد، در ابتدا به محضر مرحوم میرزای قمی شرفیاب می‌شد. در یکی از مسافرت‎‌های شاه به قم، هنگامی‌که به محضر مرحوم میرزا شرفیاب شد، آقازاده مرحوم میرزا برای پذیرایی از شاه از اندرون منزل مقداری کشمش در ظرفی نهاد و نزد ایشان ‎گذاشت. شاه وقتی چشمش به فرزند مرحوم میرزا می‎افتد فریفته و و ایشان می‌‎شود. کاملاً در دل شاه جای باز می‌‎کند. پس از تعارفات معمولی، شاه هنگام خروج به مرحوم میرزا عرض می‌‎نماید که اراده کرده‌ام با استجازه از محضر حضرت‌عالی یکی از دخترهای خود را به‌عنوان کنیزی شما بفرستم؛ کنایه از اینکه آقازاده را به‌عنوان دامادی اختیار نمایم. مرحوم میرزا در جواب می‌فرماید: نظر خود را درباره درخواست شما بعداً به عرض می‌رسانم. در همان شب که مرحوم میرزا برای برمی‌خیزد، پس از ادای نوافل شب دست‎ها را به‌سوی آسمان بلند می‌کند و با تضرّع و زاری به پیشگاه عرضه می‌دارد: خداوندا من هرگز راضی نیستم که رحمم به رحم ظالمی مثل وصل شود. پروردگارا تو هم به این عمل راضی مباش. پس از درخواست مرحوم میرزا در آن شب، زمانی نگذشت که از پشت در اتاق تهجد، میرزا را صدا زدند که آقازاده به دل‌دردی شدید مبتلا شده است، با سرعت طبیبی را نزد فرزند میرزا حاضر کردند. اما قبل از آنکه طبیب برسد فرزند میرزا جان به جان آفرین تسلیم کرد. چند روز بعد فرستاده‌ای از طرف شاه، برای گرفتن پاسخ به محضر مرحوم میرزا مشرف شد. مرحوم میرزا به فرستاده شاه گفت به شاه سلام مرا برسانید و به ایشان بگویید: من دیگر فرزندی ندارم! 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🛒https://ketabejamkaran.ir/4289 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabejamkaran