گو خلق بدانند که من عاشق و مستم آوازه درست است که من توبه شکستم گر دشمنم ایذا کند و دوست ملامت من فارغم از هر چه بگویند که هستم ای که مطلوب تو و ریا بود از بند تو برخاستم و بنشستم از روی نگارین تو بیزارم اگر من تا روی تو دیدم به دگر کس نگرستم زین پیش برآمیختمی با همه مردم تا یار بدیدم در اغیار ببستم ای ساقی از آن پیش که مستم کنی از می من ز نظر در قد و بالای تو مستم شب‌ها گذرد بر من از اندیشه رویت تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم حیف است سخن گفتن با هر کس از آن لب دشنام به من ده که درودت بفرستم دیریست که به از تو می‌گفت این بت نه عجب باشد اگر من بپرستم بند همه غم‌های جهان بر من بود در بند تو افتادم و از جمله برستم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/348 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈