«۹. بعد از تافل، تصمیم گرفتیم بچه‌دار بشیم.» (مامان ۱۳، ۱۰.۵، ۷.۵، ۴ و ۲ ساله) برای تافل از ما توقع عجیبی توی مهارت‌های زبانی داشتن و به راحتی نمره‌ای که برای دانشگاه قابل قبول باشه، نمی‌دادن🥲. در نتیجه دو سالی طول کشید تا بتونم نمرهٔ لازم تافل رو بیارم. بعدش آزمون GRE رو هم که برای پذیرش گرفتن لازم بود، دادم و رفتم سراغ اساتید دانشکده شیمی دانشگاه UBC. باهاشون صحبت کردم و به صورت مستمع آزاد، توی کلاس‌هاشون شرکت کردم. (چون قرار بود بعداً دانشجوی اون اساتید بشیم، قبول می‌کردن درساشون رو بگیریم و امتحانشون رو بدیم، تا کارای پذیرشمون کامل بشه) چند تایی واحد برداشته بودم و سخت درس می‌خوندم تا نمره‌های بالایی بیارم و با خیال راحت‌تری بهم پذیرش بدن☺️. توی مدتی که اومده بودیم کانادا، هر دفعه که مادرم تماس می‌گرفتن، اصرار می‌کردن بچه بیاریم😅. اما من طفره می‌رفتم و می‌گفتم: «بعد از پذیرش که خیالم از دانشگاه راحت شد، بچه میاریم و حالا بعدش یه جوری با همسرم همکاری می‌کنیم که بتونیم بزرگش کنیم😉.» وقتی بعد دو سال خیالم از تافل راحت شد و داشتم درس‌های ترم اول ارشد شیمی آلی رو به صورت مستمع آزاد و امتحانی می‌گذروندم، تصمیم گرفتیم بچه‌دار هم بشیم.🥰 با چند نفری از دوستام مشورت کردم، اونا می‌گفتن: «یکی دو سال اول که کلاس داری، بچه‌دار نشو. بذار برای زمان پروژه‌ت»، سرزنشم می‌کردن که همهٔ زحماتت به باد می‌ره!😏 اون‌جا معمولاً این‌طوری بود که خانوما بعد پذیرش دانشگاه، پروژهٔ ارشد و بعدش دکتری رو پیش می‌بردن و با بالا رفتن سنشون، حتی اگه خودشون هم می‌خواستن، بچه‌دار نمی‌شدن. کلا دانشجوهای ایرانی اون‌جا خیلی به بچه‌دار شدن فکر نمی‌کردن😔. منتها من واقعاً احساس نیاز می‌کردم🥹. اون موقع ۲۶ سالم بود و حساب می‌کردم از ۶ سالگی، حدود ۲۰ سال درس خوندم و این تنها کار مهم زندگی من بوده. از طرفی به عنوان یه زن، فقط یه مقطع خاص برای بچه‌دار شدن داشتم. می‌دیدم اگه بازم بخوام بچه داشتن رو به تاخیر بندازم، هم کیفیت بچه‌دار شدنم پایین میاد، هم از نظر روحی و جسمی برام سخت‌تر می‌شه😥. من نمی‌خواستم بچه‌دار شدن رو فدای درس خوندنم بکنم و تصمیم گرفتم هر دو رو با هم پیش ببرم😉. با خودم می‌گفتم حتی اگه نتونم درسم رو ادامه بدم، باز یه وقتی پیش میاد که زمان آزاد داشته باشم و بچه‌هام بزرگ شده باشن و شرایط درس خوندن پیدا کنم☺️. هر چند قبول داشتم با فاصله گرفتن از درس، خیلی فرصت‌ها رو از دست می‌دم و خیلی چیزها یادم می‌ره. ولی بازم بچه‌دار شدن توی سال‌های پر نشاط جوونی‌م، خیلی برام ارزشمندتر بود😇. من اولین کسی بودم که تو جمع دوستامون، هم‌زمان با درس خوندنم، باردار شدم. مهر ۸۹ بود. حساب کتاب کاملی هم کرده بودم که بچه توی تابستون به دنیا بیاد و من تا زمان شروع ترم بعدی (که نوزاد هم دارم)، چند ماهی تعطیل باشم.👩🏻‍🍼 توی بارداری‌م امتحانات میان‌ترم آزمایشی رو دادم و خداروشکر خوب پیش رفت. اما امان از امتحانات پایان‌ترم! اون موقع اوج ویارهای من بود، در حالی‌که اصلاً برای مواجهه با ویار آماده نبودم!🥴 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif