✨مراسم یک نفره یادبود شهید
🌾وقتی دیدمش خیلی ناراحت بود و زانوی غم بغل گرفته بود. از ناراحتیاش پرسیدم. گفت: «دیشب در محوطه پادگان قدم میزدم که از پشت یکی از ساختمانها صدای گریه شنیدم. به طرف صدا رفتم. دیدم پیرمردی زانوی غم بغل گرفته و زار زار گریه می کند.»
🍃می گفت: «امشب شب چهلم فرزند شهیدم است. به علت لغو شدن مرخصیها نتوانستم در مراسم چهلمش شرکت کنم. به این خاطر اینجا برایش مجلس گرفتهام.»
🌾این صحنه جلال را آتش زده بود. می گفت: «این صحنه مرا یاد حبیببن مظاهر انداخت. تا کی من برای اینها صحبت کنم و آنها بروند و من بمانم.»
راوی: جواد سهیلی.
📚کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵،ص ۸۵ و ۸۶
#سیره_شهدا
#شهید_افشار
#عکسنوشته_حسنا
🆔
@masare_ir