💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
🌌 عنایتِ شبانه!
👳🏻 مردی صالح از اهل دهقانان (از توابع اصفهان) گفت:
🕌 «یک روز به امامزاده قیس مشرف شدم و خیال داشتم به همگین (از توابع سمیرم و اطراف شهرضای اصفهان) بروم.
🌌 هوا سرد بود. تاریکی شب مرا گرفت و راه را گم کردم.
👳🏻 با خود گفتم:
❄ امشب از سرما هلاک می شوم و یا آن که گرگ مرا می درد!!
✋🏻 بیچاره شدم و همانجا به امام زمان علیه السلام متوسل گشته و زاری نمودم.
🌠 ناگاه هوا روشن شد و مثل این که کسی دستم را گرفت.
👣 طولی نکشید که به سرعت، سه فرسخ را طی و خود را در قبرستان همگین دیدم و باز هوا تاریک شد».
📚 منبع: کتابهای شیفتگان حضرت مهدی ( عج ) و برکات حضرت ولی عصر (عج)
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔:
eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#تشرفات
#کرامات
#داستان_کوتاه
#پندها