👤مأمور رفع گرفتاری!! 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ✍ یکی از علما از ذریّه رسول اللّه (ص) در یادداشت های خود چنین فرموده بود: 🌃 شبی از طریقی به من الهام شد که مبلغ چهل و پنج هزار تومان ببر درب مغازه یکی از بندگان خدا که مرد محترمی از اهل اصفهان است (و نخواسته اسمش گفته شود). ⁉ صبح متحیّر بودم چه کنم، آیا آنچه فهمیدم صحیح است یانه و نمی دانستم چقدر پول دارم؟ 🚕 وقتی مراجعه کردم دیدم موجودی من چهل و پنج هزار تومان است، اوّل وقت رفتم درب مغازه آن آقا که از محترمین شهر بود، دیدم دو نفر درب مغازه او ایستاده اند، به آن آقا گفتم: ✋ من با شما کاری دارم، می خواهم با هم برویم جائی و برگردیم، گفت بسیار خوب... 🕌 من ایشان را بردم مسجد النبی واقع در خیابان جی، آنجا عمله و بنا کار می کردند، لب ایوان طرف قبله نشستیم من به ایشان گفتم: 👌من مأمور هستم گرفتاری شما را اصلاح کنم، مشکلی داری بگو، هرچه اصرار کردم نگفت، بالاخره آن مبلغ را به ایشان دادم ولی نگفتم چقدر است، ایشان بی اختیار به گریه افتاد و گفت: 📖 من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم، چهل زیارت عاشورا نذر کردم بخوانم و امروز بعد از اذان آخر آن را خواندم و از آقا ابی عبداللّه الحسین (ع) خواستم رفع گرفتاریم شود که بحمداللّه گره باز گردید. (١) 🔅تا غم عشق تو در دل ای مه تابان گرفتم 🔅عشرت عالم بدادم محنت دوران گرفتم 🔅خلق را چون من بدیدم مست و مفتون جمالت 🔅من هم از این باده خوردم خوی آن مستان گرفتم 🔅دیدمی پروانه را سوزان بدور شمع گردان 🔅گرد شمع روی تو گشتم دلی سوزان گرفتم 🔅راستی تا با تو گشتم آشنا ای مهر رخشان 🔅رنگ زرد من ز هجران تو در دوران گرفتم 🔅باز با این حال خود خندان و خوشحالم در عالم 🔅راحتی را گرچه دادم عشق تو ارزان گرفتم 📚 پی نوشت ها: ١. آثار، ص ٣٨. 📚 الحسینیة (ع) معجزات سیّدالشهداء (ع) بعد از شهادت، جلد ٢، علی میرخلف زاده. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7