🌟 کراماتی از (س) - {۳} 🕎 داستان خواندنی یهودی و طلب فرزند از زینب کبری (س) 💰 نقل می کنند: در بروجرد مردی یهودی بود به نام یوسف، معروف به دکتر. او ثروت زیادی داشت ولی فرزند نداشت. برای داشتن فرزند چند زن گرفت، دید از هیچ کدام فرزندی به دنیا نیامد. هر چه خود می دانست و هر چه گفتند عمل کرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید. 🧔🏻👨🏻 روزی مأیوس نشسته بود، مرد مسلمانی نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده ای؟ 👨🏻 گفت: چرا نباشم، چند میلیون مال و ثروت برای دشمنان جمع کردم! من که فرزندی ندارم که مالک شود. اوقاف وارث ثروت من می شود! 🧔🏻 مرد مسلمان گفت: من راه خوبی بهتر از راه تو می دانم. اگر توفیق داشته باشی، ما مسلمانان یک بی بی داریم، اگر او را به جان دخترش قسم بدهی، هر چه بخواهی، از خدا می خواهد. تو هم بیا مخفی برو حرم زینب (س) و عرض حاجت کن تا فرزنددار شوی. 🐪🐫 می گوید: حرف این مرد مسلمان را شنیدم و به طور مخفی از زنها و همسایه هایم و مردم با قافله ای به دمشق حرکت کردم. 🕌 صبح زود رسیدیم، ولی به هتل نرفتم، اول غسل و وضو و بعد هم زیارت و گفتم: 👨🏻✋🏻 آقا یا رسول الله! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت برای عرض حاجت آمده، حاشا به شما بی بی جان! که مرا ناامید کنی. اگر خدا به من فرزندی دهد، نام او را از نام ائمه می گذارم و مسلمان می شوم. 🐫🐪 او با قافله برگشت. ⏳پس از سه ماه متوجه شد که زنش حامله است، چون فرزند به دنیا آمد و نام او را «حسین» نهادند و نام دخترش را «زینب». 🕎 یهودی ها فهمیدند و اعتراض ها به من کردند که چرا اسم مسلمان ها را برای فرزندت انتخاب کردی. 👨🏻 هر چه دلیل آوردم نشد قصه را بازگو کردم ناگهان دیدم تمام یهودی هایی که در کنار من بودند با صدای بلند گفتند: ✋🏻«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علیاً ولی الله» و همه مسلمان شدند. 📗 دویست داستان از فضایل، مصایب و کرامات (س)، عباس عزیزی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq