در واقعه تاریخی قسمت بیست و پنجم تحریفات معنوی از کتاب ✅قدرت أبا عبد اللّه علیه السلام مخصوصاً خود كه به میدان آمد در چه وقتی آمد؟ فكر كنید، عصر روز عاشوراست، چون تا ظهر شد هنوز عده ای از اصحاب بودند كه نماز هم خواندند. از صبح تا عصر تلاش كرده است، چه تلاشهایی! بدن هر یك از اصحابش را غالباً خودش آورده در خیمه ی شهدا گذاشته است. بدن یارانش را خودش آورده است، به بالین یارانش خودش آمده است، اهل بیتش را خودش تسلّی داده است. این قدر تلاش كرده كه خدا می داند! گذشته از آن داغهایی كه دیده است. آخرین كسی كه به میدان می آید خودش است. خیال كردند كه دیگر در یك چنین شرایطی می توانند با حسین مبارزه كنند. هر كسی كه جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد كه فریاد عمر سعد بلند شد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، 😑به مبارزه ی چه كسی رفته اید؟ این، پسر كشنده ی عرب است، پسر علی بن ابی طالب است.به خدا روح پدرش علی در كالبد این است، به جنگ این نروید.⚔ این علامت شكست بود یا نه؟ سی هزار نفر از جنگ تن به تن كردن با یك مردِ تنهای غریبِ آن همه مصیبت دیده، آن همه زحمت كشیده و آن همه تلاش كرده ی تشنه ی گرسنه عقب نشینی می كنند. نه تنها در مقابل شمشیر ابا عبد الله شكست خوردند، در مقابل منطقش هم شكست خوردند. ابا عبد الله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار انشاء كرد. وقتی آن های أبا عبد اللّه را می بینیم، مخصوصاً مفصل ترین خطبه اش، همان كه در روز عاشورا آمد از اسب پیاده شد، سوار شتر شد🐪. فرمود: «تَبّاً لَكُمْ اَیَّتُهَا الْجَماعَةُ وَ تَرَحاً حینَ اسْتَصْرَخْتُمونا والهِینَ فَاَصْرَخْناكُمْ موجِفینَ. » یك بار و دو بار و سه بار صحبت كرد، عمر سعد بر لشكریان خودش ترسید كه مبادا نطق حسین اینها را تحت تأثیر قرار بدهد. نوبت دیگر كه أبا عبد اللّه آمد صحبت كند دستور داد سروصدا كنید، دستتان را به دهانتان بزنید كه كسی صدای حسین را نشنود. 😓 آیا این علامت شكست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟ آیا این نباید برای ما درس باشد كه یك بشر اگر با ایمان باشد، اگر موحد باشد، اگر به خدا پیوند داشته باشد، اگر به آن دنیا ایمان داشته باشد، اگر نفس مطمئنه باشد، یكتنه سی هزار نفر را از نظر روحی شكست می دهد؛ آیا این طور نیست؟ اینها درس است. گفته اند این عزا را احیا كنید و زنده نگهدارید كه این نكته ها را بفهمید و دریابید، برای اینكه عظمت حسین را درك كنید، برای اینكه اشكی اگر می ریزید،😢 از روی معرفت باشد. حسین شما را بالا می برد، شما را انسان می كند، شما را آزاد مرد می كند، شما را اهل حق و حقیقت می كند، اهل عدالت می كند، یك مسلمان واقعی می كند. مكتب حسین، انسانسازی است نه مكتب گنهكارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهكاری.👉 پس این است فلسفه ی این كه گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگه دارید. ببینید چه مصیبتی برای حسین بن علی پیش نیامد، چه سختی پیش نیامد، چه بلا و گرفتاری پیش نیامد؟ ببینید در مقابل همه ی اینها آیا حسین بن علی سرفراز بیرون آمد یا نه؟ در صبح روز عاشورا جمله ای گفت كه در آن وقت شاید انسان باور نكند كه این جمله چقدر از روی حقیقت گفته شده است. 📝نوشته اند همین كه نماز صبح را با اصحاب خودش خواند، رو به اصحاب خودش كرد و فرمود: اصحاب من! آماده باشید. مردن جز یك پلی نیست كه شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور می دهد، از یك دنیای بسیار سخت به یك دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف. این سخنش بود، اما عملش را ببینید. این را كه حسین بن علی نگفته است، دیگران گفته اند، حضار گفته اند، كسانی كه وقایع نگار بوده اند گفته اند. حتی حمید بن مسلم كه وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. می گوید من تعجب می كنم از حسین بن علی كه هر چه شهادتش نزدیكتر و كار بر او سخت تر می شد چهره اش برافروخته تر می شد. مثل آدمی كه به وصل دارد نزدیك می شود. كأنه خوش حالتر می شود. حتی یك جمله ای دارد، می گوید آن لحظات آخر كه من به سراغ حسین بن علی علیه السلام رفتم، وقتی رسیدم كه آن لعین ازل و ابد سر مقدسش را از بدن جدا كرده بود. چشمم كه افتاد، 👀آن بشاشت و روشنی چهره اش آنچنان مرا گرفت كه كشته شدنش را فراموش كردم. آیا شما برای این نمونه پیدا می كنید؟ اگر نمونه پیدا كردید، بعد به جای عزای حسینی عزای او را می گیریم، به جای یاد حسین از او یاد می كنیم. https://telegram.me/quranpuyan